چهارشنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 19 March, 2025
دکتر غلامحسین یوسفی استاد برجسته ادبیات فارسی

غلامحسین یوسفی در بهمن ۱۳۰۶ خورشیدی در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان برد و از سال ۱۳۲۵ برای تحصیل در دوره لیسانس زبان و ادبیات فارسی به تهران رفت. در سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۰ در دوره دکتری در دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد و از سال ۱۳۲۹ رسما کار خود را در فرهنگ خراسان آغاز کرد و همزمان دوره لیسانس حقوق قضایی و سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران را هم گذراند. با تأسیس دانشکده ادبیات در دانشگاه فردوسی مشهد از سال ۱۳۳۴ تدریس دروس تاریخ ادبیات را در این دانشکده آغاز کرد. دکتر غلامحسین یوسفی تا مهر ماه ۱۳۵۸ در دانشگاه فردوسی مشهد در دورههای لیسانس و فوقلیسانس و دکتری ادبیات تدریس کرد. در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه مزبور بازنشسته شد. دکتر غلامحسین یوسفی برای پیشبرد آموزش و تحقیق در زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد کوشش فراوان کرد. تأسیس دورههای فوق لیسانس و دکتری در دانشگاه فردوسی مشهد پس از دانشگاه تهران مدیون تلاشهای وی بود. او همزمان به تحقیق و پژوهش در حوزههای متنوع ادامه داد و به این منظور سفرهای مطالعاتی به کشورهای مختلف از جمله فرانسه، انگلستان و آمریکا انجام داد. تصحیح متون یکی از زمینههای مورد علاقه دکتر یوسفی بود که در این مسیر کارهای ماندگاری از او در دست است. ابومسلم سردار خراسان، دیداری با اهل قلم، کاغذ زر، تحقیق درباره سعدی و شیوههای نقد ادبی از جمله آثار تصنیفی و ترجمهای دکتر یوسفی است.دکتر غلامحسین یوسفی در چهاردهم آذر ۱۳۶۹ در ۶۳ سالگی در تهران درگذشت و پیکر او پس از انتقال به مشهد در جوار مرقد مطهر حضرت علیبن موسیالرضا علیه آلاف التحیه و الثناء آرام گرفت.
در پایان نظر شما را به یکی از سرودههای دکتر غلامحسین یوسفی جلب مینماییم.خواندیم در کتاب و شنیدیم بارها
کاندر جهان فضیلت، اصل سعادت است
خرم کسی که در ره تقوی نهاد گام
خوشبخت آنکه پیرو حق وحقیقت است
انسان به نام و ثروت و جاه و مقام نیست
فضل بشر، به راستی و آدمیت است
گفتند: کسب فضل و ادب کن که هر که کرد
عمرش قرین شادی و اقبال و عزت است
سر پیش کس فرو میاور ز روی عجز
روح ذلیل منشا هر ننگ و ذلت است
جز راه حق مپوی و به جز حرف حق مگوی
اینست آنچه شیوه اهل طریقت است
آزادگان به راه حقیقت دهند جان
فضل و هنر نشانه ادبار و نکبت است
هر جا هنروریست به صد رنج مبتلاست
هرکس که پاک زیست اسیر مصیبت است
آزادگی نماند که از او دهم نشان
آزاده را نصیبی اگر هست محنت است
دیدم نوای عشق و حقیقت بشد خموش
هر چیز جلوه گاه مجازست و صنعت است
قدر کسان به فضل و شرف استوار نیست
ناکس نگر به مسند اقبال و حشمت است
خالی شدهست بیشه ز شیر ژیان چنانک
روباه را برای تکاپوی فرصت است
باری میان آنچه شنیدیم و خواندهایم
با آنچه دیدهایم تفاوت به غایت است
یارب کدام راه،ره نیکبختی است
فکرم در این قیاس گرفتار حیرت است
من جز به سوی حق و شرف رو نمیکنم
هر چند کس نطالب حق و فضیلت است
گنج قناعت و هنر ای دل مراد ماست
(گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست