شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

خط و زبان در ایران پیش ازاسلام


خط و زبان در ایران پیش ازاسلام

می دانیم که بشر در آغاز , نوشتن نمی دانست و مقصود خود را تنها باگفتار ,آن هم در حد رفع نیازهای آن روز ,ادا می کرد تاریخ پیدایی خط ,به درستی معلوم نیست این اندازه روشن است که نخستین نوشتارهای انسان ,بسیار ساده و ابتدایی بوده است به این معنی که با طرزی به دور از ظرافت ,تصویر چیزها را می کشیدند و به این ترتیب , مقصود خود را به دیگران می فهماندند

الف‌) خط‌

تاریخ‌ ادبیات‌ فارسی‌ به‌ عبارتی‌ ، سرگذشت‌ زبان‌ و خط‌ فارسی‌ هم‌ هست‌ ؛بنابراین‌ ،بدنیست‌ بدانیم‌ که‌ خط‌ فارسی‌ از چه‌ زمانی‌ پیداشد و چگونه‌ رو به‌ کمال‌ رفت‌ و شایستگی‌ آن‌ را پیدا کرد که‌ آثار برجسته‌ای‌ را در خود بپرورد و به‌ قلمرو ادبیات‌ جهان‌ پیشکش‌ کند .

می‌ دانیم‌ که‌ بشر در آغاز ، نوشتن‌ نمی‌ دانست‌ و مقصود خود را تنها باگفتار ،آن‌ هم‌ در حد رفع‌ نیازهای‌ آن‌ روز ،ادا می‌کرد . تاریخ‌ پیدایی‌ خط‌ ،به‌ درستی‌ معلوم‌ نیست‌ ؛این‌ اندازه‌ روشن‌ است‌ که‌ نخستین‌ نوشتارهای‌ انسان‌ ،بسیار ساده‌ و ابتدایی‌ بوده‌ است‌ ؛به‌ این‌ معنی‌ که‌ با طرزی‌ به‌ دور از ظرافت‌ ،تصویر چیزها را می‌کشیدند و به‌ این‌ ترتیب‌ ، مقصود خود را به‌ دیگران‌ می‌فهماندند .به‌ این‌ نوع‌ خط‌ ،«خط‌ تصویری‌ » می‌ گویند که‌ هنوز هم‌ در میان‌ برخی‌ از اقوام‌ ،نشانه‌هایی‌ از آن‌ بر جای‌ مانده‌ است‌ .

خط‌ تصویری‌ به‌ تدریج‌ تکامل‌ پیدا کرد وپس‌ از گذشتن‌ از مرحلة‌ علامت‌ نویسی‌ ،«معنی‌ نگاری‌ »به‌ مرحلة‌ الفبایی‌ قدم‌ گذاشت‌ .الفبا برای‌ اولین‌ بار در میان‌ فنیقیها؛ یعنی‌ اقوامی‌ که‌ حدود سه‌ هزار سال‌ قبل‌ از میلاد ،در سرزمین‌ فنیقی‌ (لبنان‌ کنونی‌ و حوالی‌ آن‌ )سکونت‌ داشتند ،رواج‌ پیدا کرد و از آن‌ جابه‌ سایر جاها پراکنده‌ شد.

ایرانیان‌ چند صد سال‌ پیش‌ از میلاد ؛ یعنی‌ ، در دورة‌ پادشاهی‌ مادها، علامتهای‌ میخی‌ بابِلی‌ را اقتباس‌ کردند واز آن‌ به‌ مانند فنیقیها،الفبایی‌ مستقل‌ ترتیب‌ دادند .

خط‌ میخی‌ ـ الفبایی‌ را که‌ ایرانیان‌ در عهد باستان‌ به‌ کار بردند ،خط‌ میخی‌ نام‌ نهاده‌اند .این‌ نامگذاری‌ از آن‌ جهت‌ بوده‌ است‌ که‌ برای‌ نوشتن‌ آن‌ ازمیلة‌ آهنی‌ کوچک‌ یا چوبی‌ شبیه‌ به‌ میخ‌ ،استفاده‌ می‌ کردند و خطهایی‌ که‌ باآن‌ بر لوحه‌های‌ گلی‌ نقش‌می‌کردند ، شبیه‌ به‌ میخ‌ بود. این‌ خط‌ که‌ می‌ توان‌ آن‌ را به‌ خط‌ «هجایی‌ » نامید ،دارای‌ سی‌ وشش‌ حرف‌ «هجا» بود که‌ از چپ‌ به‌ راست‌ نوشته‌ می‌شد .تمام‌ سنگ‌ نوشته‌های‌ بازمانده‌ از عصر هخامنشی‌ به‌ این‌ خط‌ است‌ .

خط‌ اوستایی‌ ـ تاریخ‌ اختراع‌ خط‌ اوستایی‌ را که‌ آن‌ هم‌ در اصل‌ از خطوط‌ سامی‌ گرفته‌ شده‌ بود اواخر دورة‌ ساسانی‌ دانسته‌اند که‌ از آن‌ برای‌ نوشتن‌ متون‌ دینی‌ مربوط‌ به‌ آیینِ زردشتی‌ ، به‌ ویژه‌ کتاب‌ اوستا،استفاده‌ می‌شد. خط‌ اوستایی‌ مانند اغلب‌ خطوط‌ سامی‌ از راست‌ به‌ چپ‌ نوشته‌ می‌شد و چهل‌ و چهار حرف‌ داشت‌ . کتاب‌ دینی‌ زردشتیان‌ اوستاست‌ که‌ اصل‌ آن‌ در زمان‌ حملة‌ اسکندر به‌ ایران‌ از میان‌ رفته‌ است‌ واوستای‌ موجود در دوره‌های‌ بعد گردآوری‌ وتنظیم‌ شده‌ است‌ .

اوستای‌ موجود،از پنج‌ کتاب‌ به‌ نامهای‌ یَسْنا،یَشْتها،ویسْپَرد ،ونَدیداد وخُرده‌ اوستا تشکیل‌ شده‌ است‌ و جملگی‌ حاوی‌ نیایش‌ اهورامزدا، خدای‌ بزرگ‌ وبی‌ همتا ،ایزدان‌ وفرشتگان‌ ،ستایش‌ پاکی‌ ونیکی‌ و راست‌ کرداری‌ ،نکوهش‌ دیوان‌ و اهریمنان‌ و همچنین‌ شامل‌ دستورها واحکام‌ و ذِکْرهای‌ مذهبی‌ است‌ و در بخشهای‌ از آن‌ به‌ ویژه‌ یشتها ،اخبار تاریخی‌ و داستانها و روایات‌ آمده‌ است‌ .

خط‌ پهلوی‌ ـ خطی‌ را که‌ ایرانیان‌ در عصر اشکانی‌ و ساسانی‌ به‌ کار می‌بردند و تا چند قرن‌ بعد از اسلام‌ هم‌ در گوشه‌ وکنار ولایات‌ شرقی‌ ایران‌ برای‌ نگارش‌ آثار فکری‌ و فلسفی‌ مربوط‌ به‌ آیینهای‌ پیش‌ از اسلام‌ ،به‌ کارمی‌رفته‌ است‌ ،خط‌ «پهلوی‌ » می‌نامند .کلمه‌ «پهلوی‌ » اصلا"از واژة‌ «پَرثْوَ» گرفته‌ شده‌ که‌ اسم‌ قوم‌ اشکانی‌ بوده‌ است‌ .خط‌ پهلوی‌ که‌ قسمت‌ عمدة‌ ادبیات‌ پارسی‌ میانه‌ بدان‌ نوشته‌ شده‌ دارای‌ اصلی‌ آرامی‌ (یکی‌ از خطوط‌ سامی‌ ) است‌ .این‌ خط‌ بیست‌ و دو حرف‌ (هجا) داشته‌ وبه‌ مانند اوستایی‌ از راست‌ به‌ چپ‌ نوشته‌ می‌شده‌ است‌ .

ب‌) زبان‌

زبان‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ که‌ مادر و ریشة‌ زبان‌ امروز ایران‌ است‌ پارسی‌ (فارسی‌ )نامیده‌ می‌ شود .این‌ زبان‌ از شاخة‌ زبانهای‌ هند و اروپایی‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ ،با اغلب‌ زبان‌های‌ جهان‌ متمدن‌ (قدیم‌ وجدید) خویشاوند است‌ . زبان‌ فارسی‌ از آغاز تا امروز ، سه‌ مرحلة‌ جداگانه‌ را پشت‌ سر گذاشته‌ است‌ و به‌ عبارت‌ دیگر به‌ سه‌ دورة‌ جداگانه‌ تقسیم‌ می‌ شود:

۱) فارسی‌ باستان‌ :

که‌ در دورة‌ هخامنشی‌ رایج‌ بوده‌ وفرمان‌ها ونامه‌های‌ شاهان‌ به‌ آن‌ زبان‌نوشته‌می‌شده‌است‌.

۲) فارسی‌ میانه‌ (پهلوی‌ ):

می‌ دانیم‌ که‌ زبان‌های‌ ایرانی‌ میانه‌ به‌ دو گروه‌ عمدة‌ شرقی‌ وغربی‌ تقسیم‌ می‌شود و هر کدام‌ از این‌ دو گروه‌ خود به‌ دو شاخة‌ شمالی‌ وجنوبی‌ .شاخة‌ شمالی‌ از گروه‌ غربی‌ را پهلوانیک‌ (پارتی‌ ) وشاخة‌ جنوبی‌ از گروه‌ غربی‌ را «پارسی‌ میانه‌ » می‌گویند.

از شاخة‌ شمالی‌ یا پهلوانیک‌ (پارتی‌ )آثار زیادی‌ در دست‌ نیست‌ ،اما از شاخة‌ جنوبی‌ (پارسی‌ میانه‌ )نگاشته‌ ها ونوشته‌ های‌ بسیاری‌ موجود است‌ که‌ برخی‌ از آنها در سده‌های‌ نخستین‌ بعد از اسلام‌ نوشته‌ شده‌ است‌ .بنابر پژوهش‌هایی‌ که‌ برخی‌ از دانشمندان‌ پیرامون‌ نوشته‌های‌ مانوی‌ به‌ دست‌ آمده‌ از شهر تورفان‌ ترکستان‌ (واقع‌ در ناحیة‌ سین‌ کیان‌ چین‌ )انجام‌ داده‌اند ، در این‌ زبا ن‌ شعر نیز وجود داشته‌ است‌ .

۳) فارسی‌ نو:

پس‌ از ورود اسلام‌ به‌ ایران‌ ،زبان‌ فارسی‌ تحول‌ تازه‌ای‌ را پشت‌ سرگذاشت‌ با استفاده‌ از خط‌ (الفبا) عربی‌ به‌ مرحله‌ نوینی‌ گام‌ نهاد که‌ در اصطلاح‌ ،فارسی‌ نو (دری‌ )،گفته‌ می‌شود.

● پیوستگیهای‌ فرهنگی‌ و ادبی‌ دورة‌ ساسانی‌ با عصر اسلامی‌

نوشته‌های‌ پارسی‌ میانه‌ که‌ از روزگار ساسانیان‌ به‌ دست‌ ما رسیده‌ ،تنها بخشی‌ از ادبیاتی‌ است‌ که‌ در آن‌ زمان‌ وجود داشته‌ است‌ . آثار فراوان‌ دیگری‌ به‌ پارسی‌ میانه‌ وجود داشته‌ که‌ مصنفان‌ اسلامی‌ از آنها نام‌ برده‌اند .

برخی‌ از آنها را هم‌ به‌ زبان‌ عربی‌ ترجمه‌ کرده‌ بودند .از آن‌ میان‌ می‌توان‌ از مهم‌ترین‌ این‌ نوشته‌ها یعنی‌ کتاب‌ خداینامه‌ رانام‌ برد که‌ در اواخر عهد ساسانی‌ پدید آمد و در نخستین‌ سده‌های‌ اسلامی‌ چند بار به‌ عربی‌ درآمد.

از روی‌ ترجمه‌های‌ خداینامه‌ ،«سِیَرالملوک‌ »ها و«شاهنامه‌ »های‌ متعددی‌ پرداخته‌ شد که‌ یکی‌ از آنها شاهنامة‌ منثور ابومنصور عبدالرزاق‌ توسی‌ بود که‌ یکی‌ از منابع‌ عمدة‌ شاهنامة‌ فردوسی‌ بوده‌ است‌ .

در حقیقت‌ خداینامه‌ سرمشقی‌ برای‌ تاریخ‌ نویسی‌ در دورهای‌ بعد شد و بیشتر مورخان‌ بخشهایی‌ از آن‌ را در کتاب‌ خود آورده‌اند .

همچنین‌ درکتابهای‌ اخلاقی‌ و آموزشی‌ فارسی‌ مانند قابوسنامه‌ ،بحرالفواید ،نصیحة‌ الملوک‌ ،اخلاق‌ ناصری‌ از اندرزنامه‌ها و پندنامه‌های‌ عصر ساسانی‌ کم‌ وبیش‌ استفاده‌ شده‌است‌.

در زمینة‌ ادبیات‌ داستانی‌ ، علاوه‌ بر روایات‌ پهلوانی‌ و تاریخی‌ که‌ در یشتها و متون‌ خداینامه‌ها و سرگذشت‌ نامه‌ها آمده‌ است‌ ،وجود کتابهایی‌ مانند هزار افسان‌ ،که‌ برخی‌ آن‌ را منشأ کتاب‌ هزار و یک‌ شب‌ می‌دانند ،و یا داستانهای‌ مربوط‌ به‌ خسرو شیرین‌ و هفت‌ پیکر که‌ به‌ دوره‌های‌ پیش‌ از اسلام‌ باز می‌گردد ،گذشتة‌ ادبی‌ پر باری‌ را نشان‌ می‌ دهد .

آشنایی‌ با این‌ سر چشمه‌ها وبنیانهای‌ اصیل‌ ،آگاهی‌ ما را از هویت‌ تاریخی‌ و پیوستگی‌ فرهنگی‌ وادبی‌ خود و در نتیجه‌ سهمی‌ که‌ در معنویت‌ جهان‌ انسانی‌ داشته‌ایم‌ بیشتر می‌کند و احساس‌ جاودانگی‌ را که‌ آدمی‌ در رویارویی‌ با دشواریهای‌ زندگی‌ بدان‌ سخت‌ نیازمند است‌ در عمق‌ هستی‌ ما بیدار می‌سازد.