یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فردوسی پاسبان زبان فا رسی


فردوسی پاسبان زبان فا رسی

به خاطر زبان مادریم مدیونش هستم

به خاطر زبان مادریم مدیونش هستم. به خاطر تمام روزهای کودکیم که زیر باران ترانه می خواندم و با زبانی که او برایم به یادگار گذاشت و رفت با قطره های باران هم آواز می شدم.

مدیون مردی بزرگ که زبان فارسی را برایم به یادگار گذاشت.

زبانی شیرین که با هر کلمه اش "ایران" را در ذهنم جاوید می کند. مدیون حکیم ابوالقاسم فردوسی.

و امروز من بازبان مادریم فریاد می زنم: عالیجنابان مغرب زمین! در مقابل من کلاه از سر بردارید که من زاده سرزمینی هستم که فردوسی بزرگ در آن زاده شد.

من زاده سرزمین رستم و زال هستم. سرزمین آرش.

زین پس نام سرزمین مرا با احترام برزبان آورید که او مادر فردوسی است.

مادر شاعری بزرگ که یقین دارم برضریح کلامش، دخیل ترجمه بسته اید.

نام خاتون خاوری ام، مادرم ایران را با زبان شیرین فردوسی و مولا نا بر زبان آورید و همراه با فردوسی بزرگ:

"بگوئید این جمله در گوش باد

چو ایران نباشد تن من مباد"

هر شخصی که در خاک پاک ایران زمین متولد شده باید کرایه سرزمین خود را بپردازد. درست مثل فردوسی که کرایه سرزمینی اش را پرداخت. مثل حافظ و سعدی و مولا نا و مفاخر ملی و همه شهدای ایران از زمان ایرج تا شهدای جنگ تحمیلی.

شاهنامه فردوسی راه چگونه زندگی کردن را به ما میآموزد; به ما که زاده سرزمین او هستیم.

فردوسی شاخص ترین مرد شعر و ادب جهان است. این بزرگمرد هزار سال پیش سرایش شاهنامه را به اتمام رساند به طوری که سال گذشته ما هزاره سرایش شاهنامه را به جشن نشستیم.

فردوسی در سال ۳۲۹ بعد از هجرت پیامبر در شهر طوس و در دهی به نام پاژ به دنیا آمد و در ۴۱۱ بعد از هجرت از دنیا رفت.

ارثیه این مرد بزرگ برای تمام فرزندانش که همانا مردمان ایران زمین هستند، ۶۵ هزار بیت شعر است که به صورت حماسه و مثنوی از پنجمین فرزند حضرت آدم، کیومرث تا آخرین پادشاه ساسانی، یزدگرد سوم، سروده شده.

سرایش این ۶۵ هزار بیت، ۳۰ سال از عمر فردوسی را در بر می گیرد و اشعاری که هزار سال پیش سروده شده امروز به راحتی برای ما قابل درک است.

بسیاری از بزرگان دنیا مانند نیچه از فردوسی درس گرفته اند و زندگی خود را براساس آموزه های فردوسی پیش برده اند.

تئودور مانسن در سال ۱۹۰۲ کتابی راجع به جنگ های آلمان و ایتالیا نوشت و جایزه نوبل را از آن خود کرد.

وقتی از او پرسیدند، چگونه به جایزه نوبل دست پیدا کردی، گفت: این جایزه متعلق به من نیست، بلکه متعلق به حکیم ابوالقاسم فردوسی ایرانی است که من کتاب او را خواندم و براساس نوشته های او کتابی نوشتم که موفق به کسب جایزه نوبل شد.

فردوسی بزرگ در تمام شاهنامه یک حرف نامربوط نمی زند، نه مدح شاهی را می گوید و حتی از خودش تعریف می کند، او در تمام شاهنامه حتی یکبار هم نام خود را نمیآورد. خلا صه کلا م فردوسی در این بیت شعر خلا صه می شود:

تو را دین و دانش رهاند درست

ره رستگاری ببایدت جست

یعنی یک بال از دین و یک بال از دانش برای پرواز لا زم است.

شاهنامه از آن جهت به این نام خوانده شده که شاه همه نامه هاست.

در آن مدح شاهی گفته نشده وبدی و درستی به زیبایی و ظرافت از هم تفکیک شده.

آن زمان که گالیله اعلام کرد زمین گرد است او را محکوم به اعدام کردند، در حالی که سالها پیش از او یعنی هزار سال پیش فردوسی، به گرد بودن زمین اشاره می کند و از چرخنده دهر صحبت به میان میآورد. همچنین زایمان سزارین که به خاطر ژولیوس سزار، سزارین نامیده شد سالها قبل در شاهنامه فردوسی مطرح شده بود. هزار سال پیش رستم دستان به این روش به دنیا آمد با این حال، باز ما هم عقب ماندیم و این نوع زایمان به نام دیگران تمام شد و هم اکنون تلاش ما برای تعویض نام سزارین به رستمانه در مجامع پزشکی به نتیجه نمی رسد و این یعنی ماهنوز فرهنگ غنی خود را باور نداریم و از دیگران پیروی می کنیم.

در شاهنامه آمده که زمانی که مادر رستم درحال وضع حمل است و مشکل زایمان دارد، سیمرغ یا همان سروش ایزدی به بشر راه زایمان غیرطبیعی را میآموزد.

همچنین برادران رایت مدعی پرواز آن هستند، هزار سال پیش جمشید جم اولین کسی بود که به آسمان پرواز کرد و پس از آن کاووس کی! این یعنی انگیزه پرواز در مغز ایرانی!!!

با این حال فردوسی در کشور ما با سختی زیست و پس از مرگش حتی اجازه ندادند که او را در قبرستان شهر دفن کنند و بنابراین او در خانه خودش دفن شده است.

فردوسی از نژاد دهقانان است و خود او و پدرانش صاحب ملک و املا ک فراوان بوده اند و اوضاع مالی خوبی داشتند.

ارثیه پدران فردوسی به او می رسد و او تمام اموالش را در راستای فرهنگ و تمدن ایران زمین خرج می کند و شاهنامه را می سراید. فردوسی اینگونه زیست و چیزی از کسی نخواست و در پایان عمرش سلطان محمود غزنوی حقی را که باید به او پرداخت می کرد، نپرداخت و پیکر بی جان فردوسی را در قبرستان عمومی شهر راه نداد. چرا که او را طاغوت زده می دانست.

اما ما فردوسی داریم و قدرش را نمی دانیم. نمی دانیم که دزدان چشم به راه غفلت ما هستند تا فردوسی را هم مانند مولا نا بدزدند.

چرا که:

چو دزدی با چراغ آید

گزیده تر برد کالا

دزدان می دانند که چه چیزی را باید ببرند. آنها می دانند که ما چه گنجی داریم. همانطور که ترک ها مولانا را بردند و هیچ کس نگفت مولانا در تمام عمر خود یک بیت شعر ترکی نگفت. و حالا از دولتی سر شاعر ما دولت ترکیه میلیونها دلار وارد کشورش می کند و ما فقط شاهد هستیم.

در تاجیکستان، مجسمه ۱۷ متری فردوسی را در پارک دوشنبه طراحی کرده اند و آن مجسمه میعادگاه ادب دوستان و عاشقان شعر فارسی است. با این که فردوسی دشمن آن سرزمین بوده چرا که تاجیکستان توران زمین بوده است.

هر گاه کلا می را با طلا بنویسند می گویند، آن کلا م آنقدر با ارزش بود که با طلا نوشته شده اما بعضی کلمات هستند که اگر با طلا نوشته شوند عیار طلا بالا می رود نه آن کلمات! اشعار فردوسی از آن دست کلمات هستند که عیار طلا را بالا می برند و به طلا افتخار می دهند.

شخصیت فردوسی آنقدر والاست که نه تنها به تمام مذاهب و ادیان بلکه به دشمن خود هم احترام می گذارد.

چنانچه می گوید:

شود کوه آهن چو دریای آب

اگر بشنود نام افراسیاب

یعنی فردوسی دشمن را خوار و خفیف نمی کند و او را بزرگ می شمرد و افراسیاب را اینچنین بزرگ می کند و اینجاست که با بزرگ شمردن دشمن، خود را هم بزرگ می کند.

فردوسی باور داشت که همه جهانیان برای چراغانی جهان زحمت می کشند و ریسه به دست ایستاده اند و این فقط ما نیستیم که در فکر دنیا هستیم.

چنانچه می گوید:

به هر جا که هستید خروش آورید

جهنده جهان را به جوش آورید

همه یک به یک مهربانی کنید

به کل جهان پاسبانی کنید

به صلح جهانی بکوشید سخت

به فر جهان باور نیک بخت

جهان را بسازید همچون بهشت

مگوئید هرگز سخن های زشت

بگوئید این جمله درگوش باد

چو ایران نباشد تن من مباد

نویسنده : مرجان حاجی حسنی



همچنین مشاهده کنید