جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

بی اعتنایی به اعتقادات فوتبالدوستان و اهالی فوتبال تا كی


بی اعتنایی به اعتقادات فوتبالدوستان و اهالی فوتبال تا كی

آنچه در مورد تیم های پاس, استقلال اهواز, برق تهران و امروز اعمال شده و در حال تسری به باشگاه های دیگر می باشد, مصداق عینی اعمال سلایق شخصی و نیز بی اعتنایی به حرف مردم كه صاحبان اصلی سرمایه های كشور هستند, می باشد

۱) طرح قضیه واگذاری امتیاز باشگاه پاس تهران بزرگ به استانداری همدان، با تمام معایبش یك حسن داشت و آن اینكه تیم قدیمی و ریشه دار پاس كه به قول آقایان طرفدار و تماشاگر ندارد، چقدر برای عموم فوتبالدوستان عزیز و محترم می باشد.

در این میان اكثر قریب به اتفاق رسانه ها، اهالی فوتبال از بازیكنان و مربیان حال حاضر گرفته تا پیشكسوتان پاس و حتی برخی مدیران ورزشی غیر فوتبالی، تحقق چنین امری (كه هنوز قطعی نشده است) را به ضرر فوتبال ایران دانسته و بارها و بارها با مصاحبه های خود نشان داده اند كه خواست عمومی مردم چیز دیگری است.

از آنجایی كه متولیان نظام و مدیران بلندپایه مملكتی همیشه توجه به مطالبات و خواست های قاطبه مردم را در اولویت های خود قرار داده و برای جلب رضایت ایشان نهایت سعی و تلاش خود را مبذول می نمایند، انتظار می رود در چنین برهه ای نیز همان اصل همیشگی موردتوجه قرار گیرد و خدمتگذاران ملت، عنایت ویژه ای به خواست عمومی مردم داشته باشند.

۲) اینكه فرمانده نیروی انتظامی با تیمداری به شكل حرفه ای آن مخالف است، البته جای بحث دارد. سؤال آنجا پیش می آید كه واگذاری باشگاه متعلق به بدنه نیروی انتظامی توسط مدیرانی كه موقت می آیند و می روند، روال منطقی را طی می كند یا نه.

اما به فرض كه در حیطه اختیارات «اسماعیل احمدی مقدم» چنین تصمیم گیری هایی بدیهی باشد، پرسش دیگری مطرح می شود و آن اینكه مگر می شود در راستای اصل خصوصی سازی اماكن دولتی شعار داد و حركت كرد اما مفاد آن را به طور كامل لحاظ نكرد؟ چطور به سادگی از فرآیند مزایده سهام اماكن اینچنینی چشم پوشی كرد و طبق میل شخصی قوانین را تفسیر و اجرا نمود؟

۳) واقعاً هیچ ارگان و نهاد نظارتی نباید وجود داشته باشد كه بر عملكرد مدیران دولتی نظارت كند و در مواقع لزوم نكات اصلاحی را به آنها گوشزد كند؟ اینكه همگان از واگذاری امتیاز باشگاه پاس به استانداری همدان اظهار نارضایتی و گله مندی می كنند و آن را تقبیح می نمایند اما حرف آنها به هیچ انگاشته می شود، واقعاً جای تعجب دارد.

اگر قرار باشد مردم صرفاً نقش شاهد ماجراها را بازی كنند و در قبال اتفاقاتی كه پیرامون ایشان رخ می دهد صم بكم باشند، پس چه لزومی دارد كه آنها را به مشاركت در طرح های اجتماعی و فعالیت های عمومی فرابخوانند و در عمل اجازه ندهند اظهارنظری كنند كه اگر بكنند هم هیچ فایده ای نخواهد داشت.

۴) وقتی متولیان فعلی باشگاه پاس چوب حراج بر تن تیم فوتبال خود زدند، در ادامه سریال واگذاری ها، عنوان شد تیم های پگاه گیلان، استقلال اهواز، برق تهران و... نیز نمی خواهند تیمداری كنند و با ترویج موج كنونی، معلوم نیست سرنوشت فوتبال به عنوان تنها دلخوشی نسل جوان و سرگرمی سالم این قشر چه می شود؟

آقایان برای صرفه جویی در هزینه های دولت و كم كردن بار مسؤولیت خود،اصل ۴۴ قانون اساسی را مطرح می سازند اما عنوان نمی كنند كه روند خصوصی سازی چگونه باید شكل بگیرد تا فوتبال باشگاهی ریشه كن نشود؟ امروزه در دنیا از فوتبال به عنوان یك اهرم اقتصادی و اجتماعی تأثیرگذار استفاده و بهره برداری می شود اما در كشور ما فوتبال را به چشم یك سربار و صرفاً عامل هزینه ساز نگاه می كنند. نتیجه داشتن چنین نگرش آماتورگونه ای آن می شود كه پتانسیل فوتبال نادیده گرفته شده و از جانب مدیران كلان كشور طرد می شود.

۵) آنچه در مورد تیم های پاس، استقلال اهواز، برق تهران و... امروز اعمال شده و در حال تسری به باشگاه های دیگر می باشد، مصداق عینی اعمال سلایق شخصی و نیز بی اعتنایی به حرف مردم كه صاحبان اصلی سرمایه های كشور هستند، می باشد.

اگر قرار باشد گوش مسؤولان مربوطه به روی درد دل قاطبه مردم بسته باشد و یا استدلالات آنها را به چشم بحث های غیركارشناسانه بنگرند، پس شعار جدی گرفتن مردم فقط در لفظ معنا پیدا می كند و هیچ گاه به منصه ظهور نمی رسد.

۶) آنهایی كه امروز با فوتبال ایران چنین می كنند، فردا روزی كه دیگر سمتی در مسندهای فعلی نداشته باشند و ایضاً فوتبال را نابود شده ببینند، چه پاسخی برای عملكرد خود خواهند داشت و چگونه تاوان خشك شدن ریشه فوتبال را می دهند؟

فوتبالی كه قرار است چند سال اسیر بازی هایآماتوریسم ورزشی شود و چند سال بعد با صرف هزینه های كلان از جیب دولت دوباره سر بالا بگیرد، چرا همین امروز با كمی دوراندیشی و سرمشق قرار دادن تجربیات گذشته، راه درست را طی نمی كند تا زودتر به ایده آل هایش برسد؟ برای این فوتبال و آنچه بر سرش می آورند، جداً متأسفیم و دلمان به حال آن و البته به حال خودمان می سوزد.



همچنین مشاهده کنید