شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

«زندگی در زمان حال»


«زندگی در زمان حال»

پنج نکته درباره فیلم «کپی برابر اصل»

«کپی برابر اصل» ساخته جدید عباس کیارستمی است که این روزها مدام درباره‌اش شنیده می‌شود. داستان فیلم درباره نویسنده‌ انگلیسی، جیمز میلر (با بازی ویلیام شیمل) است که کتابش برنده جایزه بهترین ترجمه سال شده است؛ نویسنده برگزیده، برای انجام مصاحبه مطبوعاتی، عازم فلورانس می‌شود و در این سفر با زنی (ژولیت بینوش که صاحب یک گالری هنری است) آشنا می‌شود و بحث‌های مختلفی درباره اصل ‌بودن و کپی ‌بودن اشیای عتیقه، میان آنها انجام می‌شود.

در «کپی برابر اصل» کیارستمی همانند سایر فیلم‌هایش، مخاطب را به سفری می‌برد که پایانش، مفهوم زندگی را به سادگی بیان می‌کند؛ به عبارت دیگر می‌توان گفت که این فیلم، تلاشی است برای آموختن مفهوم ساده زندگی به کسانی که تنها به یک کپی از زندگی قناعت کرده‌اند و اصل آن را درک نمی‌کنند.

تضاد دیدگاه دو انسان، یکی صاحب گالری هنری که بسیار ساده می‌بیند، بسیار عاشقانه می‌اندیشد، زندگی را لمس می‌کند و شوق بسیاری برای زندگی کردن دارد و دیگری انسانی که در زمان حال زندگی می‌کند و مواجهه او با نویسنده‌ای که غرق در کارش است و درباره مفهوم زندگی، به بن بست رسیده، پایه و اساس روایت این فیلم را تشکیل می‌دهد.

در این فیلم؛ زن، مرد نویسنده را به یک سفر می‌برد، سفری که با سکانس عبور ماشین از خیابانی که دو طرف آن، ساختمان‌های سر به فلک کشیده‌ای که ما تصویر آن را بر روی شیشه ماشین می‌بینیم، آغاز می‌شود. در این سفر از ابتدا، زن خواسته خود را بیان می‌کند؛ در ادامه سفر و با خروج از فضای شهری، مخاطب به همراه شخصیت‌های داستان، وارد محیطی سرسبز و جاده‌ای پرپیچ و خم و روستایی می‌شود. با خروج از مسیر شهری، ما واضح این دو نفر را می‌بینیم. در هر نمایی، یک نفر دیده می‌شود و آدم‌ها را تنها می‌بینیم، تا رفته‌رفته وارد زندگی درونی آنها شویم.

با رسیدن آنها به مقصدی که زن پیشنهاد کرده و قرار است مرد را سورپرایز کند، از اینجا به بعد دیگر دوربین روی دست است. به هر جایی که وارد می‌شویم، شادی و زندگی را از نزدیک و از دید آدم‌های ساده و زن که ساده و صمیمی نگاه می‌کند، می‌بینیم. همه‌جا لباس سفید عروسی به چشم می‌خورد. در این سفر هرجایی که موبایل زن زنگ می‌خورد، دیالوگ‌های او را می‌شنویم و عکس‌العمل‌های او را از نزدیک مشاهده می‌کنیم، در حالی که در مورد مرد این‌گونه نیست.

در سکانس کافی‌شاپ، مالک آنجا که یک پیرزن است، به اشتباه آنها را یک زوج تلقی می‌کند. هر دو آنها بدون اینکه به روی خودشان بیاورند، به نوعی شروع به کشف یکدیگر می‌کنند؛ زن راجع به ازدواج شکست خورده‌اش صحبت می‌کند. در سکانس کافه، چینش این سو و آن سوی پنجره، کاملا دوگانگی شخصیت‌های اصلی را نمایان می‌کند. در ادامه سفر، جایی که زن و مرد در کنار حوضچه آب، مشغول بحث کردن در مورد ارزش هنری و نسخه اصل و بدل مجسمه داود، ساخته میکل آنژ هستند؛ از دیدگاه زن، تنها اصل موضوع، یعنی همراهی یک زن و مرد در مجسمه اهمیت دارد ولی از دید مرد، تنها خود مجسمه اهمیت دارد. آن سوی حوضچه، همه لباس عروسی بر تن دارند و شادی و خوشحالی می‌کنند ولی شخصیت مرد، پشت به حوضچه ایستاده و جای دیگری را نگاه می‌کند؛ این بخش از فیلم، زن و شوهر توریست سالخورده‌ای (نقش مرد به وسیله فیلمنامه‌نویس مشهور فرانسوی ژان‌کلود کریر، با ظرافت بازی می‌شود) که با آنها برخورد و محبت کردن را تنها راه‌حل موجود برای حل مشکل، به مرد پیشنهاد می‌کنند.

در رستوران هم، آن سوی پنجره پر از گل، درخت، نور و رقص و شادی است که همه اینها در نقطه‌نظر شخصیت زن که همگی جلوه‌ای از زندگی هستند، قرار دارند و از سوی دیگر در نقطه‌نظر مرد، انبوهی شیشه می‌بینیم و باز هم تاکید دیگری بر نیازهای آنها می‌شود. زن در رستوران فرصت می‌یابد که خود را بیاراید اما مرد باز هم نمی‌بیند چون اصلا آنجا نیست و در اکنون زندگی نمی‌کند. مرد تنها به یک نوشیدنی فکر می‌کند و نه بیشتر. زن به بهانه تعویض لباس، داخل کلیسا می‌شود و دعا می‌کند. به گفته خودش برای پیدا کردن جایی برای تنهایی به کلیسا می‌رود. آنها سپس به هتلی می‌روند که زن ۱۵ سال پیش آنجا بوده است. در آنجا زن، مرد را از پله‌های هتل بالا می‌برد، برخلاف سکانسی که در ابتدای فیلم است و زن، مرد را از پله‌ها، پایین می‌آورد و سوار ماشین می‌شوند و به این سفر می‌آیند، در واقع سفر با پایین آمدن از پله‌ها شروع می‌شود و با بالا رفتن از پله‌ها پایان می‌یابد. فیلم سرشار از دیالوگ است اما ویژگی برجسته فیلم، ما به‌ازای تصویری دیالوگ‌ها در اکثر سکانس‌هاست و گاهی نیاز به شنیدن دیالوگ‌ها، احساس نمی‌شود یعنی اگر فیلم صدا نداشته باشد (به استثنای صدای ریزش آب در سکانس میدان شهر در کنار حوضچه و صدای زیبای آکاردئون در بخش‌های پایانی) ارتباط تماشاگر با فیلم، هیچ‌گاه قطع نمی‌شود.



همچنین مشاهده کنید