سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

خشونت هیچ وقت تنها راه نیست


خشونت هیچ وقت تنها راه نیست

نگاهی به فیلم «خانواده» اثر لوک بسُن

هیچ‌کس نمی‌تواند همزمان هم فکر کند و هم کسی را بزند.

سوزان سانتاگ

«خانواده» آخرین ساخته‌ لوک بسُن Luc Besson با آدم‌هایی که خشونتی عریان وجودشان را تسخیر کرده تاییدی است بر آنچه سانتاگ گفته است. هرچند تِم کمدی قرار است در جهت تلطیف کار و کاستن از خشونتِ کور کاراکترها به نویسنده کمک کند، اما در بخش زیادی از فیلم بسُن چنان غرق در دنیای مافیایی و جنایات سازمان‌یافته‌ آن شده که بالکل فراموش کرده آنچه می‌نویسد قرار است یک «کمدی جنایی» باشد. بسُن که از طرفداران پروپاقرص اسکورسیزی‌ است و «خانواده» را نیز نوعی تجلیل از او می‌داند. فیلمنامه‌ «خانواده» را بر اساس رمان «مالاویتا» اثر «تونیو بناکیستا» نوشته است؛ فیلمنامه‌ای که در عین جذابیت و سرگرم‌کننده بودن ایراداتی نیز بر آن وارد است. گویی بسُن هم این‌ روزها از بسُنِ «لئون» و «عنصر پنجم» بسیار فاصله گرفته است. کمدی کم‌رنگ و نامنسجم، شخصیت‌پردازی‌هایی نه‌چندان دقیق و داستان‌های فرعی جداافتاده از فیلم مهم‌ترین ایراداتی هستند که می‌توان بر فیلمنامه‌ «خانواده» وارد کرد که بسُن به همراه «مایکل کالئو» آن را نوشته است.

«خانواده» بسُن با وجود خشونت بی‌حد و مرزی که فراتر از باور مخاطب است، شاید خیلی هم خانواده‌ عجیبی نباشند. کدام‌یک از ماست که در مواجهه با پیرمرد ایرادگیر و پرحرف همسایه دوست نداشته باشد ذغال گداخته را در حلق‌اش فرو کند؟ کیست که منکر شود دوست دارد استخوان‌های لوله‌کشِ کلاهبردار را خرد کند؟ آیا کسی را می‌شناسید که در تصورات‌اش انگشتان دست شهرداری که نسبت به آلودگی آب شهر بی‌اعتنا است را له نکرده باشد؟ تنها پاسخ این سوال شاید «مهاتما گاندی» باشد.

به‌هرحال در دنیایی که خشونت از همان کودکی در بازی‌های کامپیوتری و فیلم‌های تلویزیونی به کودکان آموزش داده می‌شود، چنین خشونتی شاید خیلی هم دور از واقعیت نباشد. دنیایی که «ریچارد پرایر» کمدین آمریکایی درباره‌ مردم آن می‌گوید: «اگر شما از تجاوز صحبت کنید، شما را به بددهنی متهم می‌کنند. اما صحبت از آدم‌کشی، بسیار دوستانه و جذاب است.» در کنار ایرادات وارده، هرگز نمی‌توان منکر این شد که «خانواده» فیلمی جذاب، سرگرم‌کننده و گیراست. ریتم خوب، تدوین فوق‌العاده و موسیقی متنی کاملا در اختیار فیلم و مهم‌تر از همه انتخاب درست بازیگران از نکاتی هستند که باعث می‌شوند مخاطب با فیلم احساس راحتی کند. «رابرت دونیرو» در نقش «فرد بلیک» شاید بهترین انتخابی باشد که بسُن می‌توانست برای یک کمدی جنایی داشته باشد.

بدون شک در سینمای امروز کمتر ستاره‌ای وجود دارد که در کارنامه کاری‌اش از «پدرخوانده» تا «ملاقات با خانواده» دیده شود. بازیگری که در تمام ژانرها‌ی سینمایی، از جنایی و درام و اکشن تا کمدی درخشیده و خاطره‌ای خوش در ذهن تماشاگران به‌جای گذاشته. در کنار دونیرو، «میشل فایفر» که این‌روزها بسیار کم‌کارتر از قبل شده، نقش خود را بی‌نقص ایفا می‌کند. مادری دلسوز و مهربان که نمی‌تواند جلو خودش را بگیرد تا فروشگاه‌های موادغذایی را منفجر نکند. «دیانا اگرون» و «جان دلئو» نیز در نقش فرزندان خانواده بازی قابل قبولی ارایه می‌دهند. این فیلم خصوصا برای «دلئو» می‌تواند سکوی پرتابی باشد تا شاید در آینده‌ای نه چندان دور شاهد درخشش بیشتر او در سینما باشیم.

«خانواده» بیش از آنکه اثری ماندگار در کنار دیگر آثار بسُن باشد، یک کمدی سرگرم‌‌کننده است که مخاطب را برای مدتی با خود همراه می‌کند. فیلمی که به خشونت نهادینه‌شده در انسان امروز می‌پردازد. تفاوت «خانواده» بسُن با خانواده‌ بسیاری از ما در این است که آنها نه‌تنها خشونت را به‌عنوان بهترین راه برای حل مسایل پذیرفته‌اند، بلکه آن‌چنان قدرتمند هستند که می‌توانند از این راهکار در حل مسایلشان استفاده کنند. آدم‌های «خانواده» بسُن بیش از هرچیز یادآور سخن «نوام چامسکی» هستند که اعتقاد دارد: «آدم‌های قدرتمند تنها یک چیز را درک می‌کنند: خشونت.»

پیام ابراهیمی