یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
نظریه فطرت در قرآن
یكی از مباحثی كه در قرآن و سنتبا اهمیت ویژهای مطرح گردیده بحث فطرت است. فطرتمندی انسان، فطری بودن دین، فطرت پسندی، حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودن فجور و تقوا به الهام فطری، اعتراف رسمی انسان به ربوبیت الهی در عالم ذر و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان، از جمله مسائلی است كه آیات قرآن و روایات ائمه معصومینعلیهمالسلام بر آن دلالت صریح دارند.
اما مهم آن است كه اگر چه در پارهای آیات، انسان فطرتمند معرفی شده و بحث از الهام فطری فجور و تقوا به انسان به میان آمده است ولی در بعضی آیات دیگر، خلقت طبیعی انسان به عنوان موجودی ظلوم، جهول، هلوع، كفار و طغیانگر مطرح شده است.
اگر در پارهای از آیات، دین امری فطری معرفی گردیده و یا اقامه عدل هدف رسالت پیامبران بیان شده است (كه به دنبال فطری بودن دین، عدالتخواهی و اقامه قسط و عدل نیز فطری خواهد بود) اما در پارهای دیگر از آیات، سبب تشریع دین، بروز اختلاف اولیه بین انسانها و نیاز اضطراری آنها به دین و قوانین لازم برای رفع اختلافات بیان گردیده است و از آن استنباط میشود كه دین مولودی اجتماعی است كه انسانها به حكم اضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناه بردهاند و نه به حكم فطرت. و این البته با نظریه برخی از جامعهشناسان نزدیكی زیاد دارد.
و نیز اگر در برخی آیات سخن از اعتراف رسمی انسان به ربوبیت الهی و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان به میان آمده است در برخی دیگر از آیات خالی بودن ذهن انسان در بدو تولد از هر گونه شناخت و معلومی مطرح شده است و این نیز با نظریههای برخی از روانشناسان قرابت دارد.
در این مقاله برآنیم تا ضمن بحث از معنای لغوی فطرت با توجه به وزن و صیغه آن در كلام عرب، كاربرد و مشتقات آن در قرآن، و تفاوت آن با طبیعت و غریزه، به تبیین بینش خاص قرآن در مورد فطرت و پیآمدهای اجتماعی آن بپردازیم و میكوشیم تا با بهرهجویی و استمداد از نظریه بدیع علامه طباطبائی در تفسیر المیزان، كه كمتر به آن توجه شده و یا متاسفانه مورد بیمهری واقع گردیده استبه زدودن پارهای از ابهامات بپردازیم.
● معنی لغوی فطرت
واژه «فطرهٔ» بر وزن «فعلهٔ» دلالتبر نوع دارد مانند جلسهٔ یعنی نوع خاصی از نشستن، مثلا اگر بگوییم: جلست جلسهٔ زید یعنی مثل زید و به نوع نشستن وی نشستم. بنابر این واژه «فطرهٔ» از ماده «فطر» به معنی نوعی خاص از آفرینش استیعنی خلقت و آفرینشی بیسابقه كه از آن به ابداع تعبیر میشود.
راغب اصفهانی در مفردات در مورد معنی فطرت چنین میگوید: «و خداوند خلق را فطر نموده است و این فطر یعنی ایجاد كردن شیء به شكلی بدیع و تازه بر كیفیتی كه فعلی از افعال از آن صادر گردد». (۱)
ابن اثیر نیز در نهایه، در توضیح ماده «فطر» در حدیث نبوی، «كل مولود یولد علی الفطرهٔ» (۲) میگوید: «فطر به معنی ابتدا و اختراع است و فطرهٔ حالت آن ابتداء و اختراع را بیان میكند مانند جلسهٔ و ركبهٔ یعنی نوعی خاص از نشستن و سوار شدن و معنی حدیث این است كه: هر فردی بر نوعی خاص از صفات جبلی و طبیعی متولد میشود به طوری كه آماده پذیرش دین الهی میگردد و اگر او را با همان صفات واگذارند پیوسته بر آن صفات استمرار دارد و از آنها مفارقت نمیكند و همانا علت عدول انسانها از آن، آفتی از آفات بشری یا تقلیدی است كه از غیر در آنها اثر میگذارد...» (۳)
بیان این مقاله درباره فطرت با تعبیر راغب به «و ابداعه علی هیئهٔ مترتبهٔ لفعل من الافعال» و نیز با تعبیر ابن اثیر به «انه یولد علی نوع من الجبلهٔ والطبع المتهیئ بقبول الدین» هماهنگ است.
استعمال واژه فطرت و مشتقاتش در قرآندر قرآن مجید واژههای «فطره» (۴) ، «فطركم»، (۵) «فطرنا»، (۶) «فطرنی»، (۷) «فطرهن»، (۸) «فطور»، (۹) «فطر»، (۱۰) «منفطربه» (۱۱) . انفطرت، (۱۲) و «فاطر» (۱۳) به كار رفته است كه همه جا به معنی ابداع و آفرینش بدون سابقه است.
● طبیعت، غریزه، فطرت
«طبیعت» یعنی سرشتی كه اشیای مادی بر آن آفریده شدهاند، بیشتر در مورد موجودات بیجان به كار میرود و اگر در مورد جاندارها به كار رود به آن جنبههایی از جانداران كه با بیجانها مشتركند اطلاق میشود.
«غریزه» بیشتر در مورد حیوانات به كار میرود و اگر در مورد انسان به كار رود به جنبههای حیوانی موجود در انسان اطلاق میشود و عبارت از نوعی حالت تسخیری و غیر آگاهانه یا نیمه آگاهانه از ناحیه خلقت است كه بر خود محوری و یا بقای نوع استوار است و به عضوی مادی از بدن انسان مربوط میشود مانند غریزه گرسنگی كه با سیستم عصبی هیپوتالاموس و یا غریزه تشنگی كه با سیستم عصبی هیپوتالاموس و غده هیپوفیز ارتباط دارد و این دو از نوع گرایشهای فیزیولوژیك به شمار میروند كه برای ادامه حیات حیوان ضروراند. و نیز مانند غریزه جنسی كه از نوع گرایشهای لازم برای بقای نسل است و ارضا نشدن آن حیات موجود زنده را به خطر نمیاندازد بلكه بقای نوع را به خطر میاندازد.
«فطرت» در مورد انسان و خصلتهای فرا حیوانی او به كار میرود، در حد حالتی آگاهانه و حاوی نوعی قداست است. همچون غریزه و طبیعتسیری تدریجی و ساختاری ثابت دارد اما مرحلهای تكاملی است كه پس از فعلیتیافتن طبیعت و غریزه و نیز پس از شكوفایی حس و خیال یعنی همراه با پیدایش عقل تكون مییابد و در پرتو آنها، گرایشهای غریزی نیز میتوانند از نوعی قداستبرخوردار شوند.
فطریات در انسان به ترتیب در سه ناحیه دانش، ارزش و گرایش شكوفا میشوند و فعلیت مییابند. در زمینه دانش، گزارهها به شكل توصیفی و خبری بیان میشوند. در زمینه ارزش، گزارههای حاكی از آنها شكلی دستوری دارند. گرایشها نیز پارهای حالات نفسانیاند كه پس از شكوفایی ارزشها در انسان پدید میآیند و موجب جهتگیری وی به سوی هدفی والا و مقدس میشوند. فعلیت ارزشها و گزارههای آنها منوط به فعلیت عقل نظری و استمداد عقل عملی از آن است تا آنجا كه اگر عقل نظری در انسان شكوفا نشود و از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل بالفعل نرسد امكان فعلیت و جولان عقل عملی نخواهد بود. (۱۴)
در این جا به این اجمال بسنده میكنیم و به بررسی دو دسته آیات در این باره میپردازیم: دسته اول آیاتی كه معنایی سلبی از فطرت ارائه میدهند و دسته دوم آیاتی كه معنایی ایجابی دارند.
آیات دسته اول
۱) آیه ۷۸ سوره نحل به خالی بودن لوح نفس از كلیه معلومات در آغاز تولد و پیدایش تدریجی معلومات پس از آن از طریق حواس و فكر میپردازد: «والله اخرجكم من بطون امهاتكم لاتعلمون شیئا وجعل لكم السمع والابصار والافئدهٔ لعلكم تشكرون» چنان كه در تفسیر المیزان (۱۵) ذیل آیه فوق آمده استسیاق آیه، و اشاره آن به مبادی علم حصولی یعنی حس و فكر و نیز پیدایش تدریجی معلومات در آنها، دلالتبر این معنی دارد كه آنچه در این آیه از انسان در بدو تولد نفی شده است علم حصولی است. بنابراین، انسان در آغاز به هیچ چیزی كه مبدا آن حس یا عقل باشد علم حصولی ندارد.
بدین ترتیب بنا به تصریح كلام وحی، هیچ گزارهای اعم از گزارههای بدیهی و فطری، یا غیر بدیهی و نیز اعم از این كه متعلق شناخت آن عالم طبیعت، ماورای طبیعت، انسان یا ذات احدیت و... باشد در آغاز تولد برای انسان به علم حصولی معلوم نخواهد بود.
و اگر چنین باشد كه كودك در بدو تولد واجد هیچ تصور و تصدیقی نباشد در این صورت نه فقط دانش بلكه ارزشها و گرایشهای انسانی نیز از طفل در آغاز پیدایش نفی میشود زیرا ارزش، به عنوان ارزش فطری و نه به عنوان غریزه و میل ناآگاهانه حیوانی، در انسان پس از علم وی به ارزشمندی آن حاصل میشود و با نفی هر نوع علم و آگاهی، ارزشها نیز منتفی میشوند. همینطور است گرایشهای فطری; زیرا هر گرایشی اعم از فطری یا غیر فطری پس از علم نفس به غایت آن و ارزشمندی آن غایت، برای انسان حاصل میشود. بر این اساس نفس انسانی در آغاز پیدایش، هیچ تصور یا تصدیق فطری و نیز هیچ ارزش یا گرایش فطری را واجد نیست. تنها چیزی كه انسان در آغاز و نیز به هنگام كهنسالی یعنی پس از ضعف قوا و از دست دادن معلوماتش واجد میشود علم حضوری نفس به خودش است.
در سوره نحل آیه ۷۰ آمده است: «والله خلقكم ثم یتوفاكم ومنكم من یرد الی ارذل العمر لكی لایعلم بعد علم شیئا ان الله علیم قدیر».
علامه طباطبائی نیز در تفسیر این آیه در المیزان (۱۶) به این مطلب تصریح كردهاند و ادعای خالی بودن ذهن انسان در آغاز پیدایش را همان چیزی میدانند كه روانشناسان بر آن تاكید كردهاند.
اگر چنین است، فطری بودن دین و ارزشهای انسانی به چه معنی خواهد بود؟ و نیز چگونه اقرار انسان به ربوبیت الهی در عالم ذرو اعتراف وی به عدم تبعیت از شیطان تفسیری معقول مییابند.
۲) آیه۲۱۳ سوره بقره به سبب تشریع دین میپردازد: «كان الناس امهٔ واحدهٔ فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه وما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ماجاءتهم البینات بغیا بینهم فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم».
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه ابتدا به بیان تاریخ اجمالی حیات اجتماعی و دینی نوع انسان میپردازند و بنا به مفاد آیه، حكم در مورد انسان به زندگی اجتماعی و نیز لزوم رعایت عدل را از جمله احكامی میدانند كه انسان بنا به اضطرار به سوی آن كشیده شده استیعنی این دو حكم را معلول ضروری این حكم میدانند كه: «انسان باید هر چیزی را كه در طریق كمال او مؤثر استبرای استكمال خود استخدام نماید و به هر طریق ممكن از موجودات دیگر و از جمله از همنوعان خود به نفع خود و برای بقای حیات خویش استفاده نماید». و به این ترتیب بشر با استناد به این اصل به مسیر خود ادامه میدهد تا با این مشكل روبرو میشود كه هر فردی از افراد انسان بنا به همین اصل، همان را میخواهد كه دیگران میخواهند یعنی همانطور كه او میخواهد از طبیعت و دیگران به نفع خود بهرهمند شود دیگران نیز همین را میخواهند و همین جا است كه زندگی اجتماعی را میپذیرد و دوام اجتماع و در حقیقت دوام زندگی خویش را منوط به پذیرش عدالت اجتماعی و این كه هر صاحب حقی به حق خود برسد میداند و این بدان معناست كه حكم بشر به اجتماع مدنی و عدل اجتماعی حكمی است كه بشر آن را به اضطرار پذیرفته استبه طوری كه اگر اضطرار نمیبود هرگز هیچ انسانی حاضر نمیشد دامنه اختیار و آزادی خود را محدود كند. (۱۷)
پینوشتها
۱- راغب اصفهانی، مفردات الالفاظ القرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ص۳۹۶.
۲- احیاء العلوم، ج۳، ص۱۳.
۳- ابن اثیر، نهایهٔ فی غریب الحدیث والاثر، الجزء الثالث، المكتبهٔ الاسلامیه، بیروت، ص۳۵۷.
۴- سوره ۳۰، آیه ۳۰.
۵- سوره۱۷، آیه ۵۱.
۶- سوره ۲۰، آیه ۷۲.
۷- سوره ۱۱، آیه ۵۱; سوره۳۶، آیه ۲۲; سوره۴۳، آیه۲۷.
۸- سوره ۲۱، آیه۵۶.
۹- سوره۶۷، آیه۳.
۱۰- سوره۶، آیه۷۹; سوره ۳۰، آیه ۳۰.
۱۱- سوره ۱۸، آیه ۷۲.
۱۲- سوره ۸۲، آیه ۱.
۱۳- سوره۶، آیه ۱۴; سوره ۱۲، آیه ۱۰۱; سوره ۱۴، آیه ۱۰، سوره ۳۵، آیه ۱; سوره۱۳۹، آیه۴۶; سوره ۴۲، آیه ۱۱.
۱۴- ر.ك: ابن سینا، شفاء الهیات، ص۴; و نیز رك: قطبالدین رازی، شرح اشارات و تنبیهات، ص۲۵۲ و۲۵۳.
۱۵- ر.ك: تفسیر المیزان، (عربی)، ج۱۲، ص۳۱۲.
۱۶- ر.ك: همان و نیز ر.ك: به پینوشت ۳۸ در همین مقاله.
۱۷- ر.ك: همان، ج۲، ص۱۱۷.
۱۸- زیرا بنابر آیه ۲۵ سوره۵۷، هدف ارسال انبیا و تشریع دین اقامه قسط و عدل است:
انا ارسلنا بالبینات وانزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط.
۱۹- ر.ك: تفسیر المیزان (عربی)، ج۲، ص۱۱۷.
۲۰- همان، ص۱۱۷.
۲۱- ر.ك: منصور وپ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانی و نیز ر.ك: م. منصور و دادستان، روانشناسی ژنتیك (۲).
۲۲- ر.ك: لوتیس كوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، ص۱۹۷ به بعد; نظریه دوركیم، انتشارات علمی، چاپ اول.
۲۳- ر.ك: تفسیر المیزان (عربی)، ج۲۰، ص ۳۴۸-۳۵۰.
۲۴- ر.ك: همان، ص۱۳ و ۱۴.
۲۵- ر.ك: همان، ص۲۹۷.
۲۶- ر.ك: تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۷۷ و نیز ر.ك: به آیه ۱۰۰ سوره یونس: و ما كان لنفس ان تؤمن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون (ر.ك: تفسیر المیزان (عربی)، ج۱۰، ص۱۲۷. (فی معنی الرجس والذین لایعقلون یعنی تكذیب كنندگان آیات و دین خدا).
۲۷- سوره یس آیه ۸۲: انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون.
۲۸- همان.
۲۹- ر.ك: تفسیر المیزان (عربی)، ج۸، ص ۳۱۴-۳۲۳.
۳۰- ر.ك: فخر رازی، تفسیر قرآن، ج۲۵، ص۹۶.
۳۱- ر.ك: تفسیر المیزان (عربی)، ج۱۷، ص۱۰۲.
۳۲- ر.ك: علامه مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، انسان در قرآن (۴)، ص۲۹۳.
۳۳- ر.ك: همان، ص۲۹۴، پاورقی ۸.
۳۴- ر.ك: همان، ص۲۵۳.
۳۵- بنی آدم اعضای یك پیكرند / كه در آفرینش ز یك گوهرند.
۳۶- ر.ك:كنزالعمال، ج۱، ص۱۴۳ و۱۵۳ و نیز ر.ك: بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۷۴، همین حدیث از امام صادقعلیهالسلام.
۳۷- ر.ك: مقدمهای بر جهانبینی اسلامی انسان در قرآن (۴)، ص۲۹۶ و۲۹۷.
۳۸- سوره حشر، آیه ۱۸: و لا تكونوا كالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئك هم الفاسقون.
پس خود آگاهی انسانی كه سرمایه آن ایمان است و ملازم و همراه انسان بارور شده و به فعلیت رسیده است و با فراموش كردن خدا از دست میرود غیر از خود آگاهی حضوری است كه همان علم حضوری نفس به خودش و نحوه وجود «من» است و به طور قهری و تكوینی در اثر حركت جوهری طبیعت پدید میآید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست