شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
عدم تسلط بر زندگی اجتماعی جوانان را افسرده می کند
«اگر به سراغ پرونده مراجعههایم بروم با اطمینان باید بگویم که ۸۰ درصد از این پروندهها مربوط به بیماریهای افسردگی- چه به صورت حاد و به چه صورت مقطعی- است که متاسفانه بیشتر جوانان و زنان را دربرمیگیرد.»
عبارت بالا، مربوط به یکی از مشاوران کلینیکهای بهداشت روانی دولتی است. امروزه از قرن حاضر به عنوان عصر افسردگی نام میبرند که در این بیماری یک چهارم افراد جهان و حتی ایران را دربر گرفته است. البته ناگفته نماند این آمار مربوط به افسردگی به معنای بالینی است در حالی که افسردگی تنها رفتارهای بالینی را مدنظر قرار نمیدهد بلکه آمار ناشادمانی و غمگینی را نیز باید جزو نرخ رسمی آمار مبتلایان به این بیماری به حساب آورد. سازمان جهانی بهداشت نیز هشدار داده که این بیماری روانی بیش از سایر عوامل تهدیدکننده حیات جسمی، روانی انسانها در قرن حاضر و مخصوصا در خاورمیانه است که هر روزه شاهد جوانتر و جدیتر شدن این بیماری هستیم.
چندی پیش دکتر ابهری، جامعهشناس در رسانهها اعلام کرد که اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ایران دومین رتبه بیماریها را از نظر تحمیل هزینههای بهداشتی، روانی، اجتماعی و اقتصادی دارد که متاسفانه با توجه به شیوع گسترده آن، مسوولان همچنان برای پیشگیری از این سرماخوردگی روحی، برنامهریزی دقیقی انجام ندادهاند تا آنجا که افسردگی به سنین نوجوانی کاهش یافته است. در زمینه نشانهشناسی، ریشهشناسی، دیدگاههای مربوط به افسردگی و تئوری شاد زیستن با سیدحسین مجتهدی، دکترای روانشناسی از دانشگاه هامبورگ با تخصص روانشناسی رشد و تحول/ بیماریهای روان- تنی و روان درمانی و مدرس دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی گفتوگو کردهایم که در زیر میخوانید:
● نشانهشناسی افسردگی
دکتر مجتهدی معتقد است: «قبل از آنکه بخواهیم به ریشهشناسی و دیدگاههای مربوط به افسردگی بپردازیم لازم است نشانهشناسی افسردگی را مورد توجه قرار دهیم تا با شناختی که از این نشانهها و علایم دارد بتوانیم زودهنگام و در همان آغاز به پیشگیری اقدام کنیم و این دسته از افراد را به مشاوران و متخصصان در این زمینه ارجاع دهیم.» وی چهار نشانه را برمیشمارد:
۱- در سطح شناختی: احساس بیارزشی، کاهش تمرکز و حافظه، ناتوانی در تصمیمگیری.
۲- در سطح بدنی: نشانههایی مانند افزایش یا کاهش خواب، اشتها، وزن، میل جنسی و نشانههای روان تنی.
۳- در سطح هیجانی و عاطفی: احساس بدبختی، خلأ، شرمساری، گناه، عدم عاطفه به دوستان و خانواده در آن شخص بروز میکند.
۴- سطح انگیزشی: کاهش تمایل به مشارکت در فعالیتهای زندگی و مرگاندیشی.
در زمینه روانشناسی بعد از شناخت نشانهها باید در درجه دوم به نگاه و رویکردهای ریشهشناسی افسردگی بپردازیم. دکتر مجتهدی در این زمینه از چندین رویکرد نام میبرد:
- نگاه روانکاوانه: این نظریه بر مساله فقدان انگشت میگذارد که فرد دچار فقدان شده که شامل از دست دادن نظیر مرگ، جدایی عاطفی تا فقدان آرمانها، ارزشها یا تعلقات روانی است.
- رویکرد تحلیلی: دومین رویکرد، رویکرد تحلیلی است که براین باور است که ما در حالت افسردگی، بازگشت پرخاشگری داریم. پرخاشی که فرد به بیرون از خود نمیتواند بروز دهد و درون خود میریزد و در این رویکرد ما با کاهش لذت مواجه هستیم که اروپاییان از این رویکرد به نام ضدلذت نام میبرند.
- رویکرد احساس گناه: این رویکرد، سومین رویکردی است که فرد به علت احساس گناه ناهوشیارانه نیاز به تنبیه خود دارد و نشانههای افسردگی به او کمک میکند تا تاوان گناه را بپردازد از اینرو در پشت این نشانهها یک احساس لذت غیرهوشیارانه نیز میتواند نهفته باشد.
● کهننیاز
همچنین مجتهدی سه کهننیاز را از منظر بیرینگ روانشناس معاصر مطرح میکند که شکاف بین این سه کهننیاز باعث افسردگی میشود: ۱- کهننیاز دوست داشته شدن که در پیوند با هیجانات و عواطف انسانها به دست میآید ۲- کهننیاز قوی بودن ۳- کهننیاز خوب بودن که در ارتباط با ساختارهای اخلاقی است. او معتقد است که شکاف در این کهننیازها موجب بروز افسردگی میشود. فردی که احساس دوست داشته شدن نکند و با احساس حقارت مواجه شود یا احساس گناه یا اینکه خوب بودن خود را با تردید ببیند آمادگی ابتلا به افسردگی را دارد.
● علل افسردگی در جامعه ایران
این مدرس دانشگاه معتقد است که افزایش این بیماری روانشناختی را باید در یک رشته عوامل اجتماعی جستوجو کرد. نخست جامعه ما، جامعهای که در حال گذار است نه سنت و نه مدرنیته در آن هیچکدام ریشه و معنا ندارد و برای همین ما با بحران ناشی از شکافهای متعددی چون شکاف سنی، جنسیتی و ارزش مواجهیم و این سردرگمی موجب شده که افراد نتوانند تعارضهای خود را در یک محیط امن داشته باشند. عدهای از فقدان یک رشته ارزشها و آرمانها در رنجند و عدهای از فقدان امنیت در سطوح اقتصادی، اجتماعی، رفاهی و چارچوبهای خانوادگی.
او میافزاید: «افراد جامعه ما به ویژه نسل جوان خود را بر تغییر شرایط محیطیشان مسلط نمیبینند و امکان سازوکارهای تغییر را در محدوده تواناییشان مشاهده نمیکنند و خواستههایشان نیز از سوی نهادهای اجتماعی به رسمیت شناخته نمیشود. از این رو به یک درماندگی آموختهشده گرفتار میشوند. در سطح کلی اجتماع ما شاهد آن هستیم که افراد در بحرانهای حقوقی، شغلی، بهداشتی، اقتصادی و نظایر آن بدون داشتن پشتوانهای که در اصطلاح توده به آن پارتی میگویند، امکان پیگیری حقوق خود، سلامت خود یا دستیابی به جایگاه شغلی و اقتصادی مناسب برایشان فراهم نیست و در چنین شرایطی از سویی افراد میآموزند که درماندهاند و امکانی برای تغییر وجود ندارد و از دیگر سویی خوددوستداریشان با توجه به شکاف در کهننیاز قوی بودن لطمه میخورد و همچنین در تعارض ساختارهای اخلاقی متفاوت تعریف مناسبی از خوب بودن نمییابند، مثلا مفهوم زرنگ بودن ممکن است از نگاهی کاملا ضداخلاقی باشد اما از نگاهی دیگر یک شیوه حل مساله و استمرار حیات اجتماعی در جامعهای این چنینی است و همچنین این تعارضها برای کسی که امکان حل آنها را ندارد میتواند به افسردگی منجر شود اما این افسردگی در درازمدت ممکن است به دو مسیر مجزا ختم شود؛ از یکطرف به افسردگیای منجرشودکه هرگونه کنش و بازده را از فرد میگیرد و از طرف دیگر که فرد به جای سرکوب و انباشت خشمها به رفتاری تکانشی دست مییابد و دست به پرخاشگری میزند چراکه تصور افسرده دارد و این تصور، تصور مرگمحور است که با زندگی و حیات در ستیز است.
● شاد زیستن
یکی از مسایلی که امروزه جوانان و نوجوانان با آن مواجه هستند این است که در جامعه کنونی ما تعریفی صحیح از تئوری شاد زیستن وجود ندارد. در واقع جوانان ما که کودکان دیروزند همچنان با زندگی شاد بیگانه هستند. دکتر سیدحسین مجتهدی در اینباره توضیح میدهد: «شاد زیستن در دوران ما دارای سه بعد است:
۱- مساله فرهنگی: در گذشته با فرهنگی که در ایران وجود داشته به عنوان شاد زیستی مواجه بودیم که حتی در هر ماه، یک روز به عنوان روز جشن در نظر گرفته میشد که به علت تجربههای تاریخی جراحتزای روانی اجتماعی در طول زمان و همچنین قدرت گرفتن مکتب مجاز در برابر مکتب خراسان که سرشار از شور و زندگی است از آن جریان به بعد افسردگی به گونهای ارزش قلمداد شد.
۲-بعد اجتماعی: به علت مسایل اقتصادی، اجتماعی، رویکردهای کلان مدیریتی برای برنامهریزیهای درست شیوههای زیستی و عدم بهرهمندی نسل جوان از مهارتهای زندگی به مفهوم علمی آنچنانکه شاید و باید این نسل به قدرت پیشگیری از افسردگی مجهز نیست.
۳- بعد فردی: عدم شیوه زیستی مناسب، نبود پیشگیری، اهتمام به ورزش، هنر، ادبیات و... .»
فرزانه نیکروحمتین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست