دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

فردیت سازی شدن و کاهش سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی


فردیت سازی شدن و کاهش سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی

رویارویی سنت و مدرنیته تبعاتی را با خود به ارمغان آورده است که تاثیرش در همه ابعاد زندگی جوامع بشری به چشم می خورد

رویارویی سنت و مدرنیته تبعاتی را با خود به ارمغان آورده است که تاثیرش در همه ابعاد زندگی جوامع بشری به چشم می خورد ودر این میان بی تردید ،جامعه ایران و نهاد های اجتماعی وبالاخص نهاد خانواده تغییراتی را در خود پذیرفته اند ،تغییراتی که به گفته بعضی از کارشناسان خانواده ها را تامرز فرو پاشی و از هم گسیختگی پیش برده استدر میان تاثیرات بسیار مدرنیته و تجددگرایی بر جامعه ایران،مسئله فردگرایی و به نظر من،فردیت سازی شدن خانواده ها وبالطبع کاهش سر مایه اجتماعی قابل بحث وبررسی می باشد،مسئله ای که این روز ها در خانواده های ایرانی معضل و مشکلی شده است وبه بواقع اعضای خانواده علی القاعده در کنار هم ،اما بدون هیچ گونه محورهای فکری مشترک که به بحث وبررسی آن بپردازند،زندگی می کنند و درحقیقت به گفته گیدنز افکار افراد در جا های دیگر سیر می کند و با ایده ها و اشتراکات دیگری در جوامع دور ارتباط دارد و به عبارتی از بین بردن جدایی زمان و مکان از بدیهی ترین پیامد های تجدد گرایی بر افکار و رو حیا ت خانواده های ایرانی می باشد.در این مقاله هدف بررسی این مسئله و مشکل در خانواده های ایرانی می باشد،همچنین قابل ذکر است که فرض اصلی مقا له بر این است که به نظر می رسد:تجدد گرایی باعث فردیت سازی شدن ،تفرد گرایی و کا هش سرمایه اجتماعی خانواده های ایرانی گشته است.قابل ذکر است که ،متدتحقیقی مورد استفاده در این مقاله فرا ثانویه است. در هر حال تداوم بحث ما رابه جواب مسئله فوق هدایت می کند و در نهایت می خواهیم بدانیم آیا فرد گرایی در میان خانواده ها سازنده است ،یا تاثیرات مخربی را بر ار تباطات عاطفی اعضای خانواده به جای گذارده است.یابه عبارتی آیا کاهش سر ما یه اجتماعی را به دنبال داشته است؟ کدامیک میتواند پیامد اصلی این مشکل در خانواده های ایرانی باشد؟ادامه بحث مارا به جواب سوالات فو ق رهنمون می گرداند.

● طرح مسئله

با ورود انسان به چهار چوب موقعیت ساختاری در هر دوره تاریخی ، نقش هایی از پیش تعیین شده و جود دارند که به انسان تحمیل می شوندو انسان این نقش ها را بازی می کند ، به همان نحوی که باز نگری در صحنه تئاتر نقش تعریف شده ای را ایفا می کند، نقش های تحمیل شده بر انسان ، بعضا کارکردهای قبلی را تغییر، تضعیف و دچار فرسایش می کند. هر دوره تاریخی بنا به ساختارها وارزش های موجود ،شرایطی را بر جوامع مستولی می گرداند ودر حقیقت رفتارهای بین فردی و اجتماعی را شکل می دهد.در این میان فرآیند تجدد گرایی در جوامع بشری بی تردید ارزش ها و هنجارهایی جدید را از طریق ابزارها و عواملی همچون شهر نشینی ، رسانه ها ، سواد و ... بر جوامع بشری تحمیل می کندو همانطور که خاصیت هر سیستمی می باشد ، ورود هر عنصر جدیدی کارکرد سیستم را دچار اختلال می کند و در این میان با ورود جریان تجدد گرایی به ساختار اجتماعی جامعه ایرانی و بالطبع ساختار اجتماعی خانواده ایرانی تغییراتی را بوجود آورده است ، در این بیان به نظر می رسد گستره این تحولات در تمامی ابعاد و زوایای ساختی – کارکردی خانواده به ویژه در کشور های صنعتی به وجود آمده است . به نحوی که به نظر می رسد که نشانه های جدی از هم پاشیدگی این کانون دیر پای اجتماعات انسانی در بسیاری از جامعه های جدید ظاهر شده بر مبنای آن جامعه شناسان و دانش پژوهان نظریاتی ارائه کرده اند که پیوستاری گسترده از نظر گاههای (تداوم و پایداری خانواده ) تا (مرگ خانواده ) در بر می گیرد . از تداوم و پایداری خانواده تا مرگ خانواده در حقیقت تند بادهای مدرنیته می باشد که به نوعی توان و توشه و به عبارتی سرمایه اجتماعی این نهاد دیرینه را دستخوش تحول و در پاره ای از موارد زوال کرده است ؟وبه عبارتی فردیت سازی را در خانواده ها به و جود آورده است، سرمایه ای که می تواند به ایجاد سرمایه های گوناگون اقتصادی، نمادین، فرهنگی منجر گردد و به دلیل اهمیت سرمایه اجتماعی که بود و نبودش در پاره ای از موارد به چالش ها و بعضا نتایجی که به حیات و ممات اجتماعی نهاد خانواده کمک می کند بیانجامد .طبعا در این بیان و بواسطه جهانی شدن و پیشرفت های تکنولوژیکی و فرآیند مدرنیته در غرب ساختار اجتماعی خانواده ایرانی پیامد هایی را از طریق

(( شهر نشینی ، اقتصاد صنعتی ، توسعه نظام اداری ، توسعه شبکه حمل و نقل،توسعه وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژیکی و تحقق نهادهای جدید اجتماعی چون آموزش و پرورش ، دانش و ... را در خود پذیرفته است . ( آزاد ارمکی، ۱۳۸۶ ، ص ۶۸).همچنین،امروزه مساله فردگرایی و نگرانی از تهدید نفع طلبی های خود خواهانه و فر دگرایانه،کا هش تعهدات شهروندی و مسئوولیت ا جتماعی،شخصی شدن، کفتما ن ها وپروژه های زندگی وبه تعبیری از دست دادن تدریجی ز با ن مشترک با عث تو جه مجدد به مساله عمل جمعی در حوزه عمومی و ر فتار ها و گر ایش های مقوم آن و از جمله ر فتار های

داو طلبا نه و د گر خوا هانه شده است.بر همین اساس ایده اصلی نظر یه سر ما یه ا جتماعی شکل

گر فته که بر پایه آن شبکه های ا جتماعی بیشتر از شرایط اتمیزه شده و انفرادی-ناشی از پی جویی نفع شخصی-مردم را به همکاری و اعتماد پذیری تشویق می کند.در هر حال امروزه جامعه ایران و خانواده های ایرانی در ابعاد و سیعی شا هد فرد گرایی منفی است.علائم این بحران را در رشد شا خص های ضد سر ما یه اجتماعی در میا ن خانواده ها و جا معه می توان به ر و شنی دید،در این مقاله به دنبال بررسی فر دیت گرایی و تا ثیرآن بر سر ما یه ا جتما عی خا نواده ایرانی می با شیم ودر نهایت به ارائه راه حل ها و را هبر دهایی در این مورد بپردازیم.

● مقدمه

فرهنگ غرب، فرهنگ مدرن ، درحقیقت در عمیق‌ترین ریشه‌‌های اخلاقی‌‌اش مهر پارادوکسی‌هایی را خورده است که همه در ایده‌‌هایِ اصلی آن ریشه دارند، و عمیق‌‌تر از آنند که یک نقد سطحی سرمایه‌‌داری یا تمدن فنی به ما احیاناً تلقین کنند. به‌‌واسطه ایده‌‌های بزرگ «مدرن» ما می‌‌توانیم چهار پارادوکس بنیادی را از هم تمیز دهیم: پارادوکسِ خردگرائی، فردگرائی، جهان‌‌گرائی و مداخله‌گرائی ابزاری. در ذیل قصد است که تنها پارادوکس فردگرایی به بحث و بررسی نهاده شود وتاثیرات آن بر خانواده ایرانی در رویارویی سنت و مدرنیته بررسی شود.در حقیقت و با توجه به این مسئله حیاتی و مهم که: خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، حیاتی و تاریخی نقشی بسیار مهم در روند سعادت و شقاوت کلیت حیات انسانی بازی می کند، بررسی آثار بسیار در این زمینه و مطالعات و پژوهشی های داخلی و خارجی گواهی صادق و راستین بر اهمیت این قضیه می باشد. اما به دنبال تحولات و تغییرات رو به رشدی که در جوامع بشری بوجود آید، نهاد خانواده هم از این تحولات بی نصیب نماند و بعضاًً در بسیاری از موارد تغییرات شگرفی را در ساختار خود پذیرفت و در حقیقت پدیده صنعتی شدن و مدرنیته شدن جوامع بشری نهاد خانواده را در بسیاری از موارد بهره مند ساخت .حال بر ا سا س مطالعات صورت گرفته در بسیاری از موارد این تغییرات منفی و در بسیاری از مواردهم مثبت ارزیابی شده است. در حقیقت باید گفت «این تحول و دگرگونی اجتماعی می تواند پیشرو و یا واپس گرا، خود به خودی یا دستوری باشد، در جهات یا جهانی نایکسان صورت گیرد؛ بالاخره موقت یا دایمی، مثبت یا منفی باشد(Zeitlin,F.Marian,۱۹۹۵, ۱۰-۱۳). حتی بدون در نظر گرفتن تأثیر رشد صنعت، عواملی چون وسعت بازارهای جهانی، رسانه های گروهی، خدمات شهری، مراقبت های بهداشتی، تحصیلات، حمل و نقل و ... بعضاً باعث تشکیل خانواده هایی در ساختاری مدرن شده اند که کارکرد این نوع خانواده ها از جامعه ای به جا معه ای دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متغیر بوده است. بی تردید تشکیل این نوع خانواده ها تبعات مثبت و منفی را دربرداشته است که در اینجا به دلیل اهمیت موضوع به تبعات منفی آن (فردگرایی )که در بوجود آمدن آسیب های اجتماعی در دل این نهاد تأثیرگذار بوده است می پردازیم و در حقیقت این مشکلات و آسیب ها باعث انگیزه بوجود آمدن کار در این زمینه گردید. نکته مورد بحث پیدایش فرد گرایی در جر یان رویارویی سنت و مدر نیته می باشد،قابل ذکر است که:پیدایش فرد گرایی توام با تحولات تاریخی که به استقرار مدرنیته و صنعتی شدن جوامع انجامید، تاثیرات عمیقی بررشد اندیشه اجتماعی داشت و فهم پیامد ها و دلالت های این پدیده از دغدغه های اصلی پیشگامان جامعه شناسی بوده است ، در پی تک قطبی شدن جهان،دسترسی نئولیبرالیسم به مساله ((فرد گرایی )) و نگرانی از تهدید نفع طلبی ها ی خود خواهانه و فرد گرا ،کاهش تعهدات شهروندی و مسئولیت اجتماعی ، مشخص شدن گفتمان و پروزه های زندگی و به تعبیری از دست دادن تدریجی زبان مشترک باعث توجه مجدد به مساله عمل جمعی در حوزه عملی و رفتارها و گرایش های مقدم آن و از جمله رفتار های دگر خواهانه شده است .در این رابطه ایده اصلی در یکی از رویکرد ها به نظریه سرمایه اجتماعی آن است که شبکه های اجتماعی بیشتر از شرایط اتمیزه شده و انفرادی ناشی از پی جویی نفع شخصی مردم را به همکاری اعتماد پذیری تشویق می کند . امروزه جامعه ایران در ابعاد وسیعی شاهد فرد گرایی منفی و غیر عقلانی است. علایم این بحران را در گره های کور ترافیکی ، تقلب های مالیاتی ، بحران خانواده و رشد انواع آسیب های اجتماعی در جامعه ایران و همچنین رشد شا خص های ضد سرمایه اجتماعی می توان دریافت .( خاندوزی ، ۱۳۸۳ : ۷۳ ).در جهت بررسی ار تباط مدرنیته(تجدد) و فردیت در ذیل به بررسی بیشتر رابطه این دو واژه می پردازیم.

● مدرنیته و فردیت

مفهوم مدرنیته عمبقا به فردیت گره خورده است. در جوامع پیشامدرن آحاد جامعه تنها به یمن ‍خودسپاری، ابراز وفاداری و مستحیل شدن در جمع هویت می‌یابند. حال آن که در جوامع مدرن با رشد فردگرایی، تاکید بر هویت فردی و شخصیت مستقل، مبنای تنظیم روابط اجتماعی می‌گردد. به زبان دورکیم اگر در جوامع پیشامدرن، انکار مصالح فردی و یا تابع جمع نمودن آن مبنای ‍همبستگی اجتماعی مکانیکی است، در جوامع مدرن تحقق فردیت و استقلال افراد، پایه وابستگی ‍متقابل و همبستگی ارگانیک است. در هر حال در ابتدای امر ،این سوال به نضر می رسد که : فردیت مدرن چگونه شکل گر فته است؟بنظر آنتونی گیدنز مدرنیته از سه ویژگی اساسی ‍برخوردار است: ۱-‌فرامحلی شدن روابط انسان‌ها که محصول غلبه بر جدایی زمان و مکان در روند جهانی ‍شدن است، ۲-‌غلبه نظام‌های انتزاعی، کارشناسانه و نشانه های نمادین که غیرشخصی شدن ‍هر چه بیشتر روابط اجتماعی را در بر دارد، ۳- کیفیت بازتاب دهنده مدرنیته که خودشناسی ‍انتقادی و یا به عبارت دقیق‌تر شکل‌گیری فردیت خوداندیش‌، خودنگر (Self Reflective)، و همچنین شکل گیری ”هویت‌شخصی” (Self Identity)و ”متحقق‌ساختن ‍خویشتن” از جمله پیامدهای آنست که آن را از نظام و روابط پیشامدرن ‍و سنتی جدا می‌سازد.(گیدنز،۱۳۷۸). فرد مدرن به جای دنباله‌روی و تبعیت از سنت، خود ناگزیر از ‍ارزیابی، انتخاب و تصمیم‌گیری است، امری که او را هر چه بیشتر به کنش گری جانبدار (سوبژکتیو) بدل ‍می‌سازد. هابرماس‌ نیز بر آن است که مدرنیته و خوداندیشی انتقادی، تعیین سرنوشت خود و متحقق‌ساختن خویش، مادامی که نگاه آدمی دنیوی نگردد، شکل نخواهد ‍گرفت. دیگر آن که همان گونه که گیدنز تاکید می کند با حاکم شدن فرد بر سرنوشت خویش‌ در مدرنیته، نقش روندهای قابل پیش بینی در زندگی افراد کاهش‌ می‌یابند. علاوه بر آن با هجوم اطلاعات ‍روزافزون، حقایق جدیدی شکل می‌گیرند که موجب تردید در صحت قضاوت‌های پیشین می‌شوند. چنین تحولی فرد را با عدم‌اطمینان به ”حقیقت” روبرو می‌سازد که حاصل آن نوعی ناامنی روانی است. با این وجود همین شکل‌گیری فردیت مستقل، خودمختار و امکان گزینش‌ ‍فعال و خودشناسی انتقادی است که به مدرنیته و انسان مدرن خصلتی پویا می‌بخشد. ‍بی‌شک مدرنیته در جهان امروز از تنوع و میزان رشد متفاوتی برخوردار است که بازتابی از ‍شرایط بومی جوامع گوناگون است.( Bernstein,۱۹۸os).

● تفاوت های فردیت مردانه و زنانه

به لحاظ تاریخی بین فردیت مردانه و زنانه تفاوت چشمگیری وجود دارد. به گفته ریتا لیلیستروم (Rita Lilieström) پروفسور جامعه شناس‌ و فمینیست سوئدی، زمانی که تقسیم کارِ خانگی بر اثر گسترش کارٍ مزدی و اشتغال در اجتماع دستخوش تغییر شد، این نخست مردان بودند که به فردیت دست یافتند. با حضور ‍هرچه گسترده تر انسان ها به مثابه فرد و نه چون عضوی از فامیل در حوزه اشتغال، در سازمان ‍های اجتماعی و در دیگر نهادها، فردیت رشد یافت. رابطه فرد با پیرامون، دیگر نه بر محور مناسبات خانوادگی، بلکه همچون رابطه ای بین آحاد مستقل چامعه شکل گرفت. بر این اساس‌، فعالیت های گوناگون مردان از یکدیگر تفکیک و مستقل گشت. زنان مزدوج اما در زندگی خانوادگی ‍محبوس‌ ماندند و به مثابه همسر، مادر و مسئول کارِ خانگی (بانوی خانه)، نقش‌ واحد و ‍درهم تنیده و "مکمل" مرد را همچنان بر عهده داشتند. حال آن که مردان گذشته از نقش‌ شوهر و پدر در عین حال به عنوان فردی ‍شاغل و شهروند آزاد فردیت نیز یافتند. اما دوگانگی ارزش‌ ها در فرهنگ بورژوایی ‍که امکان آموزش‌ و اشتغال دختران طبقه متوسط را فراهم آورد، آن را به سلاحی علیه خود مردان ‍بدل ساخت. بازار کار و بخش‌ خدمات به منظور تامین سود خویش‌، دیر یا زود ناگزیر از ‍استخدام زنان مزدوج نیز بود. بدین گونه همسران و مادران توانستند علاوه بر عضو خانواده ‍بودن، هویت دیگری به دست آورده و از درآمد مستقل برخوردار شوند. بدین ترتیب به تدریج ‍الگوی جدیدی از خانواده طی دهه های گذشته در غرب و قبل از همه در کشورهای اسکاندیناوی شکل ‍گرفت که بنابرآن، زن و مرد هر یک فرد مستقلی به شمار می روند که هم در امور خانوادگی ‍والده و همسری برابر به حساب می آیند؛ هم در بازار کار حضور دارند؛ هم شهروند جامعه ‍اند و هم هر یک برای خود از اوقات فراغت فردی برخوردارند (Rita،۱۹۸۶). روندی که نشانگر سیر و چگونگی ‍رشد تاریخی و اجتماعی فردیت در این گوشه جهان است. به دین ترتیب رشد فرد گرایی در مردان، ضرورتاً به تغییر موقعیت آن‌ها در خانواده و در ‍رابطه بین دو جنس‌ منجر نگشت. به عبارت روشن‌تر شکل‌گیری هویت مستقل و فردیت یافتن ‍مردان با تغییر نقش‌ جنسی آنان توأم نشد. اما رشد و شکل‌گیری فردیت زنانه که به لحاظ ‍تاریخی نسبت به مردان پسین‌تر بوده است، به استقلال نسبی زنان از مردان، تغییر نقش‌ ‍جنسی‌شان و از حاشیه به متن کشیده شدن آنان منجر گشت. فردیت یافتن و شکل‌گیری شخصیت مستقل ‍زنان، آشکارا به معنای کاهش‌ وابستگی آنان به مردان و به زیر سئوال رفتن نقش‌ جنس‌ ‍دوم و ”نیمه دیگری” بود که پیش‌ از این خود را با ”نیمه اول” و در سایه آن تعریف می‌نمود. ‍به عبارت دیگر فردیت یافتن زنان با استقلال مادی آنان، یافتن خودآگاهی زنانه، پایان ‍بخشیدن به تلقی ای از نقش سنتی زن (که‌ او را با مادر، همسر و ”بانوی خانه دار” بودن و ” جنس‌دوم” تعریف می کند)، و بالاخره با به رسمیت شناختن سروری زنان بر بدن خویش‌ و چگونگی ‍پاسخ گویی به نیازها و خواهش های جنسی و کلاً آزادی های جنسی زنانه همراه گشته است. از این رو ‍رشد فردگرایی در زنان به ناگزیر به چالشگری علیه نقش‌ تاکنونی مردان نیز منجر گشته است. ‍تعجب انگیز نیست که در فاز اول رشد فردگرایی در جوامع غربی - به رغم مبارزات پیگیر زنان و ‍دست آوردهایشان - گفتمان‌های فمینیستی نقش‌ تعیین کننده ای در جامعه نیافتند. زنان در نیمه اول قرن بیستم در بسیاری از کشورهای غربی نه تنها از حقوق خانوادگی محروم بودند، ‍بلکه حتی فاقد حق رأی بوده و شهروند برابر نیز به شمار نمی آمدند. حال وروز گفتمان‌های فمینیستی نه فقط در زمینه ‍مبارزه برای حقوق برابر در خانواده، بازار کار، اجتماع ، سیاست و سکسوالیته، بلکه با تلاش‌ در جهت ‍فمینیزه کردن ارزش‌ های جامعه، به یکی از مطرح‌ترین گفتمان‌های اجتماعی بدل گشته‌اند. ‍با این همه، همان گونه که لیلیستروم تاکید می کند زن مدرن در غرب نیز ‍در کشمکشی دائمی بین توجه به خود و مراقبت و نگهداری از دیگری به سر برده است (همان منبع پیشین). امری که به صورت کیفی روند فردگرایی در زنان و مردان را متفاوت ‍ساخته است. پروسه فردیت یافتن مردان به جدائی هر چه بیشتر زندگی خصوصی از عمومی و تأکید ‍بر ایجاد حد فاصل بین ”خود” و ”دیگری” - فرد از اجتماع - منجر شده است. حال آن که فردیت ‍یافتن زنان با ایجاد حدفاصل با ”دیگری” ‌استقلال از مردان‌ را نیز در بر داشته است. ایجاد ‍چنین حد فاصلی به ویژه در روابط نزدیک زناشوئی و خانوادگی به مراتب دشوارتر است. علاوه بر آن، فردیت زنانه با زیر سئوال بردن تمایز مرزهای خصوصی و عمومی نیز همراه بوده ‍است. به عبارت روشن تر ‍زنان به منظور استقلال یافتن در خانواده و تأمین حقوق خود، خواستار مداخله اجتماع در برخی از حوزه‌های ”حریم خصوصی” نیزشده‌اند. خواست ممنوعیت خشونت در خانواده، حق شکایت علیه تجاوز جنسی شوهر، ایجاد امکانات اجتماعی بیشتر برای ‍تقسیم کار عادلانه‌تر در خانه و در مراقبت از فرزندان، خواست مزدی کردن کارِ خانگی و... نمونه‌هایی از این ‍دست است. شعار فمینیستی خصوصی، عمومی است و امورشخصی محصول نوعی سیاست است، به طور کلی جلوه‌ای ‍از تفاوت در روند فردیت‌یابی زنان و مردان است. البته این بدان معنا نیست که خواست ‍مشترکی مبنی بر دفاع از حریم خصوصی در برابر مداخله اجتماعی وجود ندارد. اما کم و کیف ‍این خواست در بین زنان و مردان متفاوت است.قابل ذکر است که همین روند هم در ایران و در خانواده های ایرانی اتفاق افتاده است و فردیت گرایی در مردان زودتر از ز نان اتفاق افتاده ودر این میان فردیت گرایی زنان در خانواده های ایرانی منجر به بحران در خانواده های ایرانی گشته است و در حقیقت زنان در خانواده های ایرانی با دستیا بی به فردیت گرایی به تجدد آسیب زا دست یافته اند.

● مرور مطا لعاتی

آقای ریچاردمونش در این باره (پیشینه مطالعاتی )ودر باره فردیت سازی شدن افراد در جوامع می گوید: در هر حال ،(پارادوکس فردگرائی انسان را از اجبار جوامع بسته – خانواده، محله، قشر، طبقه، صنف، دین- آزاد می‌‌کند و دروازه جهان را بر او می‌گشاید. این ازسوئی به معنای فضای بیشتر برای فردیت و تصمیم آزادانه است، اما درعین‌‌حال وابستگی انسان به وقایع دور نیز، که او خود نمی‌‌تواند به‌طور مستقیم تحت تاثیر قرار دهد، افزایش می‌یابد. در یک گروه کوچک زندگی گروه در گرو یکایک افراد است. در نظام‌‌های اجتماعی که هر روز درحال توسعه هستند، تا حد جامعه جهانی، که درآن فرد درهم‌‌تنیده است، تاثیر شخص تا حد صفر تنزل پیدا می‌‌کند، اما هم‌‌زمان او مستقل از تعداد بیشتری از انسان‌‌ها، روابط‌ شان و سرانجام وقایع قانونمند ناشناخته می‌‌شود. از میان بنیانگذاران جامعه‌‌شناسی جورج زیمل پارادوکس فردگرائی را با نگاهی ژرف تحلیل کرده است .تحول بازارهایی که همیشه دچار فراز و نشیب هستند و استفاده از پول به‌‌عنوان وسیله مبادله، برای فردیت حوزه وسیعی می‌گشایند، اما درهمان‌‌حال فرد را به انقیاد از قانونمندی‌‌های مستعار بازار در می‌‌آورند. البته بازار مصرف هر نوع امکان بالندگی فردیت را تاحد ممکن برای تعداد زیادی از انسان‌‌ها مهیا می‌‌کند، اما بازار هم‌‌چنین تاثیر استانداردی بر سبک‌‌های زندگی اعمال می‌‌کند، هرچند تعداد انسان‌هایی بیشتر است که مخاطب همین عرضه کالاها قرار می‌‌گیرند. همین وقایع در حین توسعه روال‌‌های تصمیم‌‌گیری سیاسی، گفتمان‌‌های علمی و اخلاقی و انجمن‌‌های اجتماعی تکرار می‌‌شود.شخص، چه زن یا مرد، در انتخاب انجمن‌‌هائی که می‌‌خواهد عضو آنان باشد، آزاد است. عضویت‌‌های اشخاص، از زن و مرد، در انجمن‌‌ها روزبه‌‌روز متنوع‌ تر، بیشتر، موقتی‌ و سطحی‌ می‌شود. شخص، از زن و مرد، به تلاقی‌‌گاه تعداد کثیری از محافل اجتماعی تبدیل می‌‌شود و ازطریق هماهنگی یگانه انجمن‌‌ها از فردیت بهره‌ می‌برد. درعین‌‌حال، اما تعیین کنش‌ و زمان‌‌اش نیز ازطریق تعداد درحال افزایش انجمن‌‌هایی، که او خود بندرت می‌‌تواند نظارت کند، فزونی می‌گیرد. فرد به‌‌طور هم‌‌زمان آزاد و دربند می‌گردد. مقدم‌‌برهمه، فرد، بدون نفوذ این یا آن محفل اجتماعی، از زمان آزاد کمتری برای خود برخوردار است. ازآن‌‌جاکه همه‌‌یِ انجمن‌‌ها داوطلبانه است، وقتِ آزاد نیز توسط طیف گسترده‌‌ای از برنامه‌‌های گروه‌‌ها برای اوقات آزاد تعیین می‌‌شود.شکل دیگر پارادوکس فردگرائی در پیامدهای درک و کاربرد فزاینده حقوق فردی بیان می‌‌شود. ما امروز شاهد گرایش توقف‌‌ناپذیر ادراک و کاربست فعالانه حقوق فردی هستیم. ما هرکجا اعتقاد داریم که این حقوق نقض شده باشند، از حق‌‌مان استفاده می‌‌کنیم تا از این حقوق در دادگاه دفاع کنیم. تامین حقوقی به ما برای این‌‌کار پشتوانه لازم می‌‌دهد. به عنوان مثال سیلی از پرونده‌های مدنی بر سر دادگاه‌‌ها در کشور آلمان ریخته است. سالنامه آماری حکومت برای سال ۱۹۶۶ درمجموع ۸۰۲۱۷۱ پرونده مدنی در دادگاه‌‌ها، برای سال ۱۹۸۵ درمجموع ۱۷۴۸۸۳۰ شهروند علیه شهروندان دیگر، اما قبل‌‌ازهمه علیه تصمیمات سازمان‌‌های دولتی شکایت کرده‌‌اند. شفاف نبودن و دوپهلو بودن قوانین و نظام اداری رفته‌‌رفته بیشتر علنی می‌شوند و در نظام رمزگان حقوقی، مانند نظام ما، جائی که موضوع بر سر احکام عینی صحیح است و نه بر سر روال عادلانه، مثلا در نظام حقوقی انگلوساکسن، منجر به فورمولبندی‌‌های دقیق‌‌تر قوانین و نظم اداری می‌‌شود. این پیامدهای حاصله از پیگیری فزاینده حقوق فردی را ما سپس به‌‌عنوان حقوقی‌‌شدن فزاینده مورد شکایت قرار می‌‌دهیم، که محدوده آزادی‌‌های ما را هر روز بیشتر تنگ و محدود می‌‌کنند. فردگرائی اشکال جدیدی از جبر اجتماعی تولید می‌‌کند.( ریچارد مونش ،۱۹۹۲(.همچنین اولریخ بک که از جامعه شناسا ن آلمان می باشد ویکی از حوزه های مطالعاتی ایشان فردیت سازی شدن انسان در جوامع و در میان خانواده ها می باشد،در این باره می گوید:فردیت سازی یک وجدان و یک فرایند جامعه پذیری و ذهنیت متقابل را پیش فرض دارد. شما باید ذهنیت متقابل خودتان را برای فردشدن ساخته و اختراع کنید. این ها مخالف هم هستند. درتجارب زندگی روزمره است که ما درباره اخلاقیات جدید درمی یابیم که به ترکیب آزادی شخصی درشراکت بادیگران و تشریک مساعی دریک سمت و سوی فراملی می پردازد. بنظرمن ما در یک جهان بسیار اخلاقی زندگی می کنیم، برخلاف آنچه که بدبین های فرهنگی تلاش دارند بگویند.(بک،۲۰۰۲،صص۲۱۴--۲۰۲).اصطلاح فرد گرایی به شیو ه های بسیار متفاوتی ارز یابی شده است.از یک سو هنگا می که فر د گرایی با ر هایی از اجبار های ا جتماعی و شرایط ستمگرانه در ار تباط است،معمولا به گونه یی مثبت تصویر می شود.از سوی دیگر هنگا می که به فرد گرایی از جهت جدایی از دیگران و نبود احساس تعهد متقابل نگر یسته می شود،به صورت منفی گر فته می شود.همچنین پاتنام و سایر نظر یه پردازان این اصطلاح را به عنوان مبنای تئوری های سر ما یه ا جتماعی جدید در نظر گر فته و بسط داده اند.جیمزکلمن یکی از بزرگترین دا نشمندان علو م ا جتماعی از فر د گرایی به عنوان (رو یای فرا گیر جا معه نوین)یاد می کند.(این رو یا جا معه یی متشکل از افراد مستقل است که هر یک برای دستیابی به اهداف مستقل عمل می کنند و به تنهایی به هد ف های خود میرسند.کار کرد این سیستم ا جتماعی شا مل تر کیبی از اقدا مات این افراد مستقل است.(کلمن،۳۰۰،۱۹۹۰).به ا عتقاد دور کیم جوامع صنعتی،تخصصی کردن و تقسیم کار را ضروری سا ختند و به همراه آن وابستگی متقابل فزایند ه یی پدیدار شد.تفا وت در کار کرد های اعضای هر جامعه تفاو ت های فردی را به وجود آوردو بد ینسان انگیز ه ها فرد گر اشدند.به نظر دور کیم فر د گرایی محصول جا معه بود،نتیجه و یژگی معین جوا مع صنعتی مدرن که در نهایت از رشد تقسیم کار ناشی می شد.دور کیم تضاد بین دیگر خواهی و خود خواهی را مورد مطالعه قرار می دهد و تو ضیح می دهد که درحالت خودخواهی،تعادل میان فرد و جا معه بر هم می خوردزیرا فعا لیت ها و باور های فردی بر پیو ند های جمعی تقد م می یابد.در این و ضعیت میزان یگانگی بسیار اند ک است.اما دیگر خواهی به و ضعیت هایی اشاره دارد که در آن تعادل به نفع جا معه است.(کیویستو،۱۳۸۰، ۱۳۸-۱۳۹ ).

همچنین آقای ژولین فرونددر این راستا اشاره میکند:

بی‌شک مدرنیته در جهان امروز از تنوع و میزان رشد متفاوتی برخوردار است که بازتابی از ‍شرایط بومی جوامع گوناگون است. شرایط و میزان رشد مدرنیته و شکل‌گیری فردیت در جوامعی همچون ‍ایران به شدت محدودتر از جهان غرب است. اما انکار خصلت جهانی مدرنیته و منحصر دانستن آن ‍به غرب، ادعای خطرناکی است که غالباً ریشه در اندیشه غرب‌محورانه دارد و بسیاری از ‍متفکران بزرگ غربی از ماکس‌ وبرگرفته تا به امروز بدان دچار بوده اند (فروند، ۱۳۶۲). در هر حال روند توسعه ‍شهرنشینی و صنعتی شدن، افزایش‌ تخصص‌ و تقسیم کار اجتماعی که نقش‌ مهمی در گسترش‌ تفاوت ‍بین افراد، تضعیف همنوائی گروهی و ”وجدان جمعی” و توسعه فردگرایی دارد، پدیده‌ای عمومی ‍است که در جوامع گوناگون با شدت و ضعف مختلف به چشم می‌خورد.

درجه رشد فردگرایی و کم و کیف آن در جوامع غربی نیز یکسان نبوده و تابعی از شرایط ساختاری ‍متفاوت این جوامع است. علاوه برآن، عواملی چون تعلق طبقاتی، جنسی، قومی، نژادی و بالاخره ‍پیشینه‌های فردی و اجتماعی در درجه رشد فردگرایی در بین افراد و گروه‌های اجتماعی ‍گوناگون مؤثر است.

● چارچوب نظری

فردیت‌سازی یک مبنا و یک شاخص مهم مدرنیته و تجددگرایی است. این واژه یک تبیین متقاعدکننده به‌دست می‌دهد از آنچه که در جامعه در حال وقوع است: دگرگونی کار، کاهش اقتدار عمومی،‌ افزایش انزوای شخصی، تأکید بیشتر بر اتکای به خود،‌ توازن در حال تغییر قدرت بین زن و مرد، بازتعریف رابطه مرد و زن،‌ بازشناسی رابطه بین زندگی شخصی و حوزه عمومی، ظهور یک فرهنگ صمیمی، غیررسمی‌بودن و خودمانی با صراحت شخصی. (بک ، ۲۰۰۲: ۲۱۴-۲۰۲) «فردیت‌سازی مفهومی است که به توصیف دگرگونی ساختاری و جامعه‌شناختی نهادهای اجتماعی و رابطه فرد با جامعه می‌پردازد. فردیت‌سازی مردم را از نقش‌های سنتی و محدودیت‌های آن به روش‌های مختلف آزاد می‌سازد. نخست افراد از طبقات مبتنی بر منزلت خلاص می‌شوند. طبقات اجتماعی سنت‌زدایی می‌شوند. ما می‌توانیم این امر را که از پیآمدهای مدرنیته و تجددگرایی می‌باشد، در ساختار خانواده،‌ شرایط سکونت، فعالیت اوقات فراغت، توزیع جغرافیایی جمعیت، عضویت در اتحادیه‌های تجاری و باشگاه‌ها، الگوهای رأی‌گیری و غیره مشاهده کنیم. دوم این‌که زنان از «سرنوشت منزلتی» کارخانگی اجباری و حمایت توسط شوهر رهایی می‌یابند. جامعه سنتی به موقعیت نابرابر زن و مرد وابسته شده است ولی مدرنیته و تجددگرایی در مقابل زندگی خانوادگی تمکین نمی‌کند. در همین حین، ساختار تام و تمام پیوندهای خانوادگی تحت فشار فردیت‌سازی قرار گرفته و یک خانواده جدید رو به گسترش مشورتی مرکب از روابط چندگانه خانواده پست مدرنی در حال ظهور است. سوم این‌که اشکال کهن رشته‌ها و روال عادی کار نیز با ظهور ساعات کارشناور، بیکاری چندگانه شده یا متکثر و تمرکز زدایی محل کار، رو به کاهش است. (همان منبع) در همین دوره هم‌چنان‌که این آزادی یا عدم جاسازی رخ می‌دهد، اشکال جدیدی از یکپارچگی مجدد و کنترل (جاسازی مجدد) به وقوع می‌پیوندد. با افت طبقات و گروه‌های منزلتی،‌ فرد باید کارگزار هویت‌سازی و زندگی خودش باشد. این فرد و نه طبقه او، واحدی برای بازتولید زندگی اجتماعی خودش می‌شود. افراد ناگزیر از توسعه بیوگرافی شخصی و سازماندهی آن در ارتباط با دیگران هستند. اگر شما یک نمونه از زندگی خانوادگی تحت شرایط فردیت‌ساخته را در نظر بگیرید، هیچ مجموعه پیش‌فرض‌شده‌ای از تعهدات و فرصت‌ها، هیچ شیوه سازماندهی کار روزمره، رابطه بین مرد و زن و بین والدین و فرزندان وجود ندارد که بتواند عیناً رونوشت یا کپی شود. (همان منبع) در طول آزادی افراد از چنبره‌های سنتی، یک معیارسازی جدید از طریق وابستگی افراد به بازار اشتغال نیز به وقوع می‌پیوندد. این فردیت‌سازی و معیارسازی همزمان در زندگی ما، یک تجربه خصوصی ساده نیست. (همان منبع) بلکه امری ساختاری و نهادی است. فردآزادشده، به بازار کار وابسته می‌شود و به همین دلیل مثلاً به آموزش، مصرف، مقررات رفاه و حمایت آن، امکانات و شیوه‌های مراقبت پزشکی، روان‌شناختی و آموزشی نیز وابسته می‌شود. وابستگی به این بازار در همه عرصه‌های زندگی گسترانده می‌شود. چنان‌که زیمل اشاره کرده پول به فردیت‌سازی، معیارسازی و جهانی‌سازی می‌پردازد. علی‌رغم این چنبره‌های جدید وابستگی به بازار کار، فرهنگ‌های فردیت‌ساخته‌شده، یک باور را در کنترل فردی تقویت می‌کند. یک اشتیاق خود فرد، در همین جا یک ناسازه یا پارادوکس وجود دارد. از یک سو تغییرات عصری در حال وقوع است: بخصوص در قلمرو رابطه جنسی، قانون و آموزش. از سوی دیگر به جز در مورد رابطه جنسی، این تغییرات بیشتر در آگاهی مردم و بر روی کاغذ وجود دارد تادر رفتار و شرایط اجتماعی. این امر از نظر تاریخی آمیزه‌ای است از آگاهی نوین و شرایط قدیم که در اذهان مردم،‌ نابرابری مستمر و برهم‌انباشته بین زن و مرد و فقیر و ثروتمند را شدت می‌بخشد. (همان منبع) اولریخ بک ،یکی از نظریه پردازنی اسن که در مورد فردگرایی و فردیت سازی متاثر از شرایط زندگی در یک جامعه مدرن در دنیای معاصر بسیار صحبت کرده و نظراتی در این مورد داده است ، وی در باره فردیت سازی شدن انسان ها از انسان های زامبی صحبت می کند و مسئله(مرده های متحرک)در خانواده ها را مطرح میکند و در اینمورد می گوید: درباره مفهوم فردیت سازی سوءبرداشت های زیادی شده است. این مفهوم نه بمعنای فردگرایی individualism است و نه بمعنای فردیت یابی individuation - اصطلاح فردیت یابی توسط روانشناسان بصورت عمیقی برای توصیف فرایند خود مختار شدن استفاده می شود. همچنین این مفهوم با خود مداری تاچری در بازار نیز ارتباط ندارد. آن حتی با "رهایی" چنانکه هابرماس می گوید نیز مرتبط نیست. فردیت سازی مفهومی است که به توصیف دگرگونی ساختاری و جامعه شناختی نهادهای اجتماعی و رابطه فرد با جامعه می پردازد. این مفهوم بک پدیده متعلق به قرن بیستم هم نیست. در مراحل پیشین تر تاریخی، فردیت سازی در رنسانس رخ داد: درفرهنگ شایسته دربارعصر میانی، در ریاضت درونی پروتستانتیزم، در رهایی دهقانان از بستگی فئودالی و در ازدست رفتن پیوند های خانوادگی بین نسلی در قرون ۱۹ و اوایل ۲۰. مدرنیته اروپایی مردم را از نظر تاریخی ازنقش های انتسابی رهایی بخشیده است. من از مفهوم فردیت سازی برای تشریح نه تنها اینکه مردم چگونه با این دگرگونی ها برحسب هویت و آگاهی شان ارتباط می یابند، بلکه برای توضیح اینکه چطور موقعیت زندگی و الگو های بیوگرافی شان تغییر می کند‏، بهره می گیرم.(بک،۲۰۰۲).

نویسنده:عالیه شکربیگی

منابع وماخذ

۱-آزادارمکی،تقی،جامعه شنا سی خانواده ایرانی،۱۳۸۶،انتشارات سمت،چاپ اول.

۲-آزدارمکی،تقی وامیر ملکی ،۱۳۸۶تحلیارز ش های سنتی و مدرن در سطو ح خرد و کلان،نا مه علوم ا جتما عی ایران،شمار ۳۰.

۳-آزادارمکی،تقی،۱۳۸۰،مدرنیته ایرانی،چاپ اول،نشر اجتماع.

۴-آشوری،داریوش(۱۳۷۹)ما ومدرنیته،انتشارات طلوع آزادی،تهران.

۵-استونز،راب(۱۳۷۹)متفکران بزرگ جامعه شناسی،تر جمه مهرداد میر دامادی،چاپ اول.

۶-اینگلهارت،رونالد،۱۳۷۳،تحول فر هنگی در جا معه پیشر فته صنعتی،تر جمه مر یم و تر،چا پ اول،تهران،نتشارات کو یر.

۷-استونز،راب،متفکران بزرگ جامعه شناسی، ۱۳۸۵،نشر مرکز،چاپ چهارم.

۸-بشیر یه،حسین(۱۳۷۳ )یکسا ن سا زی،یکتا انکا ری،دیا لکتیک تا ریخی و مسا ئل تو سعه سیا سی در ایر ا ن،تهر ان،فر هنگ تو سعه،شماره ۱۷.

۹-برناردز،جان،(۱۳۸۴)،درآمدی به مطالعات خانواده،ترجمه حسین قاضیان،انتشارات نشرنی،چاپ اول.

۱۱-بهنام،جمشید(نگاهی دوباره بر مسئله تجدد،ایران نامه،سال هجد هم،شماره ۲،بهار.

۱۲-پین،مایکل،فرهنگ اندیشه انتقادی(از روشنگری تا پسا مدرنیته)پیام یزدان جو،نشر مرکز،چاپ سوم.

۱۳-جها نبگلو،رامین(۱۳۷۹)گفتگو با لوک فری:در نقل مدرن،انتشارات سپهر اندیشه.

۱۴-فروند،ژولین(۱۳۶۲)جامعه شناسی ماکس وبر،تر جمه عبدالحسین نیک گهر،نشر پیکان.

۱۵-تنهایی،ابوالحسن-درآمد ی بر مکا تب جا معه شناسی،سال ۱۳۸۴.

۱۶-تافلر،آلوین،۱۳۷۰،موج سو م،ترجمه شهیندخت خوارزمی،تهران،نشرنو،چاپ پنجم.

۱۷-ترنر،برایان اس،۱۳۸۱،شر ق شنا سی،پست مدرنیسم و جها نی شدن،تر جمه غلا مر ضا کیا نی،تهرا ن ،فر هنگ گفتمان.

۱۸-تاجبخش،کیان،(۱۳۸۴)،سر ما یه اجتماعی(اعتماد،دموکراسی وتوسعه)،انتشارات شیرازه،چاپ اول.

۱۹-رابرتسو ن،رو نالد،۱۳۸۰،جها نی شد ن تئو ری ا حتما عی و فر هنگ جها نی،تر جمه کما ل پو لادی،تهران،نشر ثالث.

۲۰-ر فیع پو ر،فر ا مرز(۱۳۷۶)تو سعه و تضاد،تهر ان،مر کز جا پ و انتشارات دا نشگا ه شهید بهشتی.

۲۱-ز نجانی زاده،هما،وعلی محمد جوادی،۱۳۸۴،بر رسی تا ثیر اینترنت برارز ش ها ی خانواده در بین دانش آموزان د بیر ستانی نا حیه ۳ مشهد(در سا ل۸۲-۸۳).انجمن جا معه شنا سی ایران،شماره۲.

۲۲-سیف ،سو سن،۱۳۶۸،تئو ر ی ر شد خانواده،تهران،دانشگا ه الز هرا.

۲۳- نشریه گفتگو شماره ۹ سال ۱۳۷۴، روحی شفیعی: ”وضعیت زنان پناهنده ایرانی در انگلیس”

در نشریه آرش‌ شماره ۳۶ و ۳۷ سال ۱۹۹۴ و منبع شماره ۱۱، ۱۵ و ۱۶ رجوع نمود.

۲۴-کا ستلز،امانو ئل،۱۳۸۰،عصر اطلا عا ت،ا قتصا د،جا معه وفر هنگ،فدر ت هو یت،ج۲،تر جمه حسن چا ووشیان،تهر ان،طر ح نو.

۲۵-کیویستو،پیتر(۱۳۸۰)اندیشه های بنیادی در جا معه شناسی،تر جمه منوچهر صبوری،نشر نی،چاپ دوم.

۲۶-کمالی،افسانه،وتقی آزاد ارمکی،۱۳۸۳،اعتمادا جتما عی وجنسیت(بررسی تطبیقی اعتماد متقا بل در بین دو جنس)،مجله انجمن جا معه شنا سی ایران،شماره ۲.

۲۷-گیدینز،آنتونی،۱۳۷۳،جا معه شناسی،تر جمه منو چهر صبوری،تهران،نشر نی.

۲۸-گید ینز،پیا مد ها ی مد رنیت،تر جمه محسن ثلا ثی،تهران،نشر مر کز.

۲۹-گیدنز،آنتونی(۱۳۷۹)تجدد وتشخص،جامعه-هویت فردی در عصر جدید،تر جمه نا صر موفقیان،نشر نی،تهران.

۳۰-گاردنر،ویلیام،جنگ علیه خانواده،(۱۳۸۶)ترجمه معصومه محمدی،انتشارات دفتر مطالعات ز نان،چاپ اول.

۳۱-گنجی،اکبر(۱۳۷۵)پروژه ناتمام مدرنیته،گفتگو با حسین بشیریه در سنت ومدرنیته و پست مدرن،انتشارات نقش جهان،تهران.

۳۲-مصطفی،ازکیا وهمکاران،جامعه شناسی توسعه،(۱۳۸۴)،انتشارات کیهان،چاپ پنجم.

۳۳-مغیثی،هایده(۱۳۷۹)زن ایرانی در مهاجرت:جایگزینی مقاومت وتغییر،جنس دوم.شماره ششم وهفتم.

۳۴-میلانی،عباس(۱۳۷۹)تجددو تجدد ستیزی در ایران،نشر آتیه.تهران.

۳۵-مهدی،علی اکبر|(۱۹۹۸) زنان ایرانی ،نوگرایی و مها جرت،بررسی مطالعات ز نان،شماره ۲.

۳۶-هادسن،وین(۱۳۷۹)پست مدرنیته و اندیشه اجتماعی معاصردر پست مدرنیته وپست مدر نیسم،تر جمه حسینعلی نوذری،نقش جهان ،تهران.

۱-eurostat(۱۹۹۷)Statistics in Focus:population and Social Conditions.۱۴Luxembourg:official publications of European Communities.

۲-Harvey,D.(۱۹۸۹)the Condition ofmpostmodern,Basil:Blackwell. ۳-http://www.sociologyofiran.com

۴-unitedNations(۲۰۰۱)Hu Development Report (۲۰۰۱-۲۰۰۲).NewYork:OxFord University Press.

۵-colman,j.s.(۱۹۸۸)social capital in the creation of human capital,American journal of sociology,۹۴,s۹۵-s۱۲۰.

۶-winter ۱ (۲۰۰۵) to warda theorized understand of family life capital ,working paper no ۲۱.

۷-stone w hughes j.)۲۰۰۲) social capital:empirical meaning and measurement validity.paperno,۲۷.

۸-taskakkori,a ,teddlie,c.)۲۰۰۳)handbook of mixed methods in the social and behavioral research.sage.thousand oaks,ca.

۱۵ Hojat, Mohammad reza and .... (۱۹۹۹) "remarital sexual, ۹-child Rearing, and Family Attitudes of Iranian Men and Wome in the United States and In Iran".The Journal of sychology, N۱.

۱۶ Ghorashi, Halleh (۱۹۹۷) "Shifting and Conflicicting –-Iranian Women olitical Activists in Exile" The European Journal of Women,s studies. Vol ۴, Issue ۳. And:

Shahidian, Hammed (۱۹۹۶) "Iranian Exiles and Sexual ۱-olitics: Issues of Gender Relations and Identity" Journal of Refugee Studies Vol ۹, N ۱.

۱۳-Bernstein, R.J (۱۹۸۵) Habermas and Modernity. Cambrid Mass.

۱۴- Liljeström, Rita (۱۹۸۶) ”Individ och paret" Sociologisk Forsknin, N ۲.ِ

۱۵۱۳ Ahmadi, Freshteh and Nader (۱۹۹۵) Iranian Islam and the Concept of the Individual.Dep of sociology. Uppsala University -


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.