دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

آموزش انضباط در اماکن عمومی


آموزش انضباط در اماکن عمومی

تمامی کودکان, زیرک و باهوش متولّد می شوند

تمامی کودکان، زیرک و باهوش متولّد می شوند. آنها حتّی قبل از آن که قادر باشند،به درستی حرف بزنند، به خوبی می دانند که چه زمانی ما را تحریک و اذیّت کنند.معمولاً بهترین تفریح و بزرگ ترین شادی آنها،همانا آزار و اذیّت ما می باشد،و این کار نیز همیشه در اماکن عمومی مانند مغازه،مرکز خرید،و یا رستوران اتفاق می افتد.

حال تصوّر نمایید،با دختر کوچولوی تان به مرکز خریدی رفته اید،به محض این که او را جلوی چرخ خریدتان می نشانید،به یک باره او سر پا یک گلوله ی آتش می شود.یا تصوّر کنید در رستورانی به همراه،پسر کوچولوی تان هستید،تنها یک ثانیه از او غافل می شوید،و زمانی به خود می آیید که او مشغول جویدن جوراب نایلونی خانمی است،که چند میز آن طرف تر نشسته است،و حال اگر بخواهید در چنین موقعیت هایی آنها را سرزنش و توبیخ کنید،گریه می کنند و مانند دیو تنوره می کشند.

مادری مشکل خود را با فرزندش این گونه مطرح می کند:«جولی کوچولو،مثل بزرگ ترها رفتار می کند،به خصوص زمانی که می خواهیم به جایی برویم،و او هم دوست دارد که همراه ما بیاید،امّا به محض این که وارد یک مرکز خرید می شویم و شروع به خرید می کنم،او یک دفعه تبدیل به یک دیوانه و وحشی تمام عیار می شود.درضمن باید اضافه کنم که این مسئله،همیشه در مکانی عمومی اتفاق می افتد، جایی که من اصلاً نمی توانم کنترلی بر اوضاع داشته باشم.در چنین وضعیتی،همه به ما خیره خیره نگاه می کنند،و من آن قدر دست پاچه می شوم،که در آن لحظه دلم می خواهد از شدّت ناراحتی بمیرم.»

از یک سو کودکان با خود می اندیشند،چون در مکانی عمومی و خارج از خانه هستند،پس والدین جرأت ندارند چیزی به آنها بگویند،و نمی توانند آنها را توبیخ و سرزنش کنند.از سوی دیگر نیز، والدین تصوّر می کنند،چون در یک مکان عمومی، افراد زیادی حضور دارند،بچّه ها خجالت می کشند و جرأت انجام کاری را ندارند.از طرف دیگر،افرادی هم که در اماکن عمومی هستند، با تعجّب نظاره گر این واقعه اند،و از خود می پرسند:«چرا این پدر و مادرها فکری به حال این بچّه های شلوغ و بی تربیت نمی کنند؟»

حال وقتی تمامی این موارد گفته شده کنار هم قرار می گیرند،موضوع تا اندازه ای پیچیده و مشکل به نظر می رسد.آیا باز هم تعجّب می کنید،که چرا والدین بچّه های کوچولو دوست دارند تنهایی به خرید بروند و آنها را با خود نبرند؟

امّا باید این نکته را در نظر داشت که،مکان عمومی، هیچ تفاوتی با اتاق نشیمن خانه ندارد.در حقیقت،صحبت ما بر سر بحث و جدل، میان والدین و کودک و نیست،بلکه مسئله ی مهمّ فراموش کردن اصول تربیتی عشق و منطق است.باید بدانیم،بچّه هایی که در مکان عمومی،بی ادبی و بدرفتاری می کنند،باید تنبیه شوند.و گرنه،هر بار رفتن به یکی از اماکن عمومی نظیر مغازه،مرکز خرید،فروشگاه و یا رستوران،سرآغاز یک مصبیت و بدبختی برای ما خواهد بود.

برای ریشه کنی این عادت بد و زشت،از راه کاری به نام«جلسه ی آموزش راهبردی»استفاده می کنیم.البتّه استفاده و به کارگیری این راه کار،تا اندازه ای مستلزم همکاری و تدبیر دسته جمعی دوستان و آشنایان،و یا اعضای خانواده است.امّا مطمئن باشید،تنها با یک بار انجام آن،درس لازم،در زمینه ی انضباط دراماکن عمومی به کودک داده می شود و او رفتارهای تهاجمی اش را فراموش می کند،و دیگر هرگز تکرار نخواهد کرد.

به این مورد توجّه کنید:

لورا می خواست این راه کار را در مورد دخترش هولی،اجرا کند.بنابراین یک شب،با بهترین دوستش تلفنی تماس گرفت و گفت:«می دانی،من هروقت با هولی به خرید می روم،با او مشکل پیدا می کنم.حالا از تو می خواهم،که به من کمک کنی. می توانی فردا صبح ساعت۱۰:۳۰در نزدیک باجه تلفنی که بیرون فروشگاه محلّ است،منتظرم باشی؟چون می خواهم از آن جا تلفن کنم.»و بعد لورا دوستش را در جریان جزئیات نقشه اش گذاشت.

روز بعد،لورا و هولی به خرید رفتند.مثل همیشه، حتّی قبل از آن که درهای خودکار فروشگاه پشت سر آنها بسته شود،رفتار زشت و نفرت انگیز هولی شروع شد.لورا با صدایی آرام گفت:«هولی،کدام را ترجیح می دهی،این که درست رفتار کنی ،یا بروی و توی اتاق ات بگیری بنشینی.»

هولی نگاهی معماوار به مادرش کرد،مثل این که به او می گفت:«اِه جدّی می گویی؟حالا که این همه راه تا این جا آمدی که خرید کنی،می خواهی مرا به خانه ببری؟»بعد هم بلافاصله ضامن چرخ خرید را زد،و خود را برای حمله آماده کرد.

ولی بعد متوجّه شد که مادرش دارد او را به طرف باجه ی تلفن بیرون فروشگاه می برد،و در آن جا بود که لورا شماره ی تلفنی را گرفت و گفت:

«خرید امروز اصلاً خوب نیست.خواهش می کنم،زودتر بیایید.»

سی ثانیه بعد،در مقابل چشمان از حدقه در آمده ی هولی،دوست مادرش،از در گردان،وارد فروشگاه شد.سپس دست هولی را گرفت و به او گفت:

«بیا برویم به اتاق ات.تو می توانی آن جا منتظر مامان ات بمانی.»

دوست مادرش،هولی را تا خانه همراهی کرد،و بعد او را به اتاق اش فرستاد.لورا که دیگر از دست هولی راحت شده بود،بدون هیچ ناراحتی و دغدغه ای ، و با آرامش مشغول خرید شد.زمانی که لورا به خانه برگشت،به هولی اجازه داد تا از اتاق اش خارج شود.هولی از این که دوباره مادر خود را می دید،خیلی خوشحال شد.این در حالی بود که،لورا هم برخورد دوستانه ای با او داشت.در ضمن لورا،راضی و خوشحال به نظر نیز به نظر می رسید،چون زمان کافی برای خرید داشت.لورا با خود فکر کرد،دختر کوچک اش که همیشه در اماکن عمومی رفتاری زشت و نفرت انگیز داشت، حالا چون پیامد عمل بدش را دید،از این پیامد درس لازم را گرفت.شما می توانید این«جلسه ی آموزش راهبردی»را با کمک همسر و یا حتّی خواهر و بردار بزرگ تر کودک ترتیب دهید.با استفاده از این راه کار و کمک اطرفین،دیگر نیازی نیست که کودک بدرفتار خود را،با خودرو به مکانی دور از خانه ببرید،و طوری که متوجّه نشود،مراقبش باشید،و در نهایت بخواهید این گونه او را تنبیه کنید و عمل زشتش را به او بفهمانید.

درواقع هیچ دلیل موجهی،برای بدرفتاری و حرکات زشت فرزندان ما در اماکن وجود ندارد، زیرا ما با آنها هستیم،بنابراین دلیل برای ناآرامی آنها نیست.شما می توانید با دو یا حداقل یک بار«جلسه ی آموزش راهبردی»این مشکل را کاملاً حلّ و برطرف نمایید.

نویسنده : فاستر دبلیو کلاین و جیم فی

مترجم: میترا خطیبی

منبع: کتاب تربیت با عشق و منطق