پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

تغییر قوانین تبعیض آمیز , اولین قدم برای مهار خشونت


تغییر قوانین تبعیض آمیز , اولین قدم برای مهار خشونت

جنایت, تجاوز, اعتیاد, طلاق, فرار از خانه, همسركشی, خودسوزی و در جامعه ما, حوادثی نیستند که هر از گاهی رخ دهند, این حوادث تصویرگر جامعه ای خشونت زده است که محصول فقر , نا اگاهی و فرهنگ پدر سالارانه است

جنایت، تجاوز، اعتیاد، طلاق، فرار از خانه، همسركشی، خودسوزی و ... در جامعه ما، حوادثی نیستند که هر از گاهی رخ دهند، این حوادث تصویرگر جامعه‎ای خشونت زده است که محصول فقر ، نا اگاهی و فرهنگ پدر سالارانه است . خشونت مسئله‎ای اجتماعی است که نه تنها موقعیت فرد که سلامت جامعه را نیز به خطر می اندازد. در این چرخه‎ی معیوب، بیشترین قربانیان زنان و کودکان هستند. خشونت مکانیزم اصلی برای حفظ قدرت نابرابر در میان زن و مرد است که ناشی از ساختارهای اقتدارگرای مرد سالارانه در جامعه است . این ساختار در تمامی نهادها و روابط اجتماعی و فرهنگی ریشه دوانده واز طریق قوانین مرد سالار مشروعیت یافته و تداوم می یابد و بازتولید می شود. تفسیرهای پدرسالارانه و نادرست با استفاده از مذهب مانع از احقاق حقوق زنان می‌شود . فرهنگ پدرسالار تفکری است كه برابری انسان ها را قبول ندارد. در این فرهنگ انسانها بر مبنای جنسیت تقسیم می شود و جنس زن در مناسبات میان دو جنس دارای موقعیت فروتری است. . از سوی دیگر زنها اگرچه قربانیان این فرهنگ هستند ، اما خود حامل این فرهنگ اند ودر مواقعی آن را بازتولید می كنند.. بنابراین برای پیشبرد حقوق زن، آنچه كه مهم است شناسایی و تجزیه و تحلیل و بررسی ابعاد گوناگون این فرهنگ و مبارزه با آن است.

● موانع قانونی خروج زنان از چرخه خشونت

زنان پس از کشمکش ها و تحمل خشونت بسیار ، هنگامی که برای رهایی و نجات خود ، در خواست طلاق می کنند با قوانین تبعیض آمیزی روبرو می شوند که توان و آگاهی لازم رابرای دور زدن این قوانین ندارند. بیشتر این زنان به طبقات فرودست جامعه تعلق دارند و فاقد امکانات شغلی و مالی هستند . بنابراین هیچ چشم انداز روشنی برای آینده خود نمی بینند .

زنانی که در معرض خشونت جسمی و روانی واقتصادی قرار می گیرند ، از قانون انتظار حمایت دارند اما قانون نه تنها از آنان حمایت نمی کند ، بلکه آنها را نیمه انسانی می داند که همیشه گناهکار است .

زنانی که حق طلاق می خواهند و حق انحصاری مرد در طلاق را اهانت بار می دانند، با قانون یک طرفه طلاق به انفعال كشیده می‎شوند تا شوهرانشان هر وقت که اراده کردند بتوانند طلاقشان دهند. اما زمانی که این زنان بخواهند دشواری زندگی با مردی را که کتک می زند، نفقه نمی دهد، ازدواج مجدد می کند و.. را به ناگزیر با طلاق کاهش دهند، باید از نفقه ومهریه بگذرند و حتی مخارج طلاق را هم بپردازند.

▪ زنانی که می خواهند :

در زمانی که شاهد قتل ویا تصادف هستند با شهادت خود انسان خشونت دیده را حمایت کنند، مورد بی اعتنایی قرار می گیرند چرا که شهادت شان یک دوم شهادت مردان است و به این طریق در متن جامعه و زیر نگاه صدها چشم متعجب به آنها خشونت روا میشود .

زنانی که می خواهند در زمینه اقتصادی توانمند شوند و در حد دانش وقابلیت های خود تولید درآمد کنند، با تبعیض های جنسیتی در توزیع امكانات و جذب اشتغال، ناایمنی در محیط کار و همچنین کنترل اختیار شغل زن توسط شوهر، با موانع ناپیدا روبه رو می شوند.

این موارد تنها بخش كوچكی از نابرابری و تبعیض‎های قانونی نسبت به زنان است و بی‎شك زنانی كه در طبقات پایین جامعه قرار دارند یا جزو اقلیت‎های قومی و مذهبی هستند از تبعیضات قانونی بیش از دیگر زنان رنج می‎برند. از سویی، وجود قوانین ناعادلانه‎، روابط بین زن و مرد را چنان ناسالم و نامتعادل ساخته كه زندگی مردان را نیز با مشكلات بسیاری مواجه كرده است، از جمله می‎توان به رواج میزان بالای مهریه اشاره كرد كه به‎دلیل احساس عدم امنیت ناشی از تبعیضات قانونی از سوی زنان درخواست می‎شود.

خشونت فراگیر آن چنان می تازد که در عرصه عمومی،برای ساده‎ترین خواسته ها، زنان را در ملاء عام کتک می زنند، به آنان دشنام میدهند و آنان را دستگیر و زندانی می کنند.

▪ زنان می گویند : در زمان جدایی و یا مرگ شوهران قانون ناعادلانه سرپرستی نمی گذارد با آرامش و آزادانه ، فرزندانمان را برزگ کنیم !

▪ زنان می خواهند :

در زمینه اقتصادی توانمند شوند و در حد دانش وقابلیت های خود تولید درآمد کنند، با تبعیض های جنسیتی در توزیع امكانات و جذب اشتغال، ناایمنی در محیط کار و همچنین کنترل اختیار شغل زن توسط شوهر، با موانع ناپیدا روبه رو می شوند.

▪ زنان می خواهند :

قرار دادهای موقت کار که زندگی شوهرانشان و شغل خودشان را دجار تزلزل و فرو پاشی می کند لغو شود و قراردادهای رسمی کار و بیمه آینده شغلی آنها را تضمین کند، مورد خشونت قرار می‎گیرند.

● چگونه مقابله با خشونت خانگی با خشونت عمومی سرکوب می شود؟

فعالان ضد خشونت، می کوشند ابعاد گسترده خشونت را شناسایی کنند و در این فضای اندک تلاش می کنند با نقد قوانین و شرایط موجود، موقعیت نابرابر و خشونت زای موجود را نقد کرده و راه هایی برای تغییر آن پیدا کنند، دستگیر و مورد بازجویی قرار می گیرندو به رغم فشار آگاهانه شان برای تغییر قوانین زن ستیز، بر این آگاه‎اند که قرن هاست ابزارهای تنبیه و مجازات قرون وسطایی یا ابزارهای پیشرفته کنونی نتوانسته مشکلات اجتماعی و سیاسی جوامع را سر وسامان دهد، زندان ها پر است از زندانی های عادی و زندانی های سیاسی؛ و تنها با تاکید بر حکم و امریه و قانون نمی توان جلوی جرائم را گرفت و چنانچه ابعاد خشونت از جنبه های مختلف در نظر گرفته و بررسی نشود نمی توان به وضع آشفته کنونی سر وسامان داد.

▪ این زنان می گویند :

ایجاد رعب و وحشت و ترس در جامعه برای حفظ موقعیت فرودست زنان است . اجرای مراسم تنبیه و اعدام زنان برای تشدید رعب و وحشت در جامعه است . کتک زدن زنان فعال اجتماعی در تجمعات مسالمت آمیز، برای ترساندن آنان و جلوگیری از افزایش اعتراضات بر حق اجتماعی است، فعالان اجتماعی حاضر در یک اجتماع مسالمت آمیز، به شدت مورد خشونت قرار می گیرند و تعداد زیادی از آنان دستگیر می شوند ، تا دیگر جرئت پیدا نکنند در فضایی که مال مردان است قدم بگذارند ! تبعیض و خشونت ، چالش های اصلی زنان است اگر چه هیچ بخشی از جامعه از خشونت در امان نمانده است . سانسور روز به روز بیشتر می شود و سایت ها و وبلاگ ها فیلتر می شوند و ...

● زنان برای مقابله با خشونت چه می کنند؟

فعالان زن خشونت را حادثه نمی دانند، بلکه آن را نتیجه قدرت نابرابر بین زن و مرد و فرهنگ آموخته شده‎ی مرد سالارانه می دانند . فعالان زنان تلاش می کنند، در قالب مقاله ، داستان ، وگزارش به طرح عمومی مسئله خشونت در جامعه بپردازند و از این طریق ضمن حساس کردن جامعه به مسئولان ، قانون گزاران و دست اندر کاران در مورد عوامل و تبعات خشونت هشدار دهند . فعالان معتقدند، خشونت خانگی عامل بسیاری از فجایع کنونی برای زنان است؛ خودسوزی، خودکشی و در نهایت فرار دختران و زنان از خانه نتیجه روابط نابرابر میان زن و مرد در عرصه خانه و اجتماع است. قوانین تبعیض آمیز نه تنها از زنان قربانی حمایتی نمی کنند، بلکه آنها را در معرض خشونت قرار میدهد از همین روی تغییر قوانین تبعیض آمیز و حمایت از اجرای قوانین عادلانه، اولین قدم برای کم کردن این خشونت افسار گسیخته است.

ترس ها، فشارها، بی عدالتی ها، نابرابری ها گنجایشی دارد و در نهایت جائی و در یک مکانی به شکل های مختلف بروز می کند. و از این روست كه ابراز خشم و فحاشی با کوچکترین اختلاف نظر، و نیز تجاوز، قتل، کودک آزاری، همسر آزاری و به طور کلی انسان آزاری به یك هنجار اجتماعی تبدیل شده و انگار در بطن روابط اجتماعی ما كاملا درونی شده است. این فجایع هرجا كه موقعیت و فرصتی بیابد سرریز می شود: در خانه، بر سر همسر و کودک، در محل کار، بر کارکنان زیر دست و در خیابان، کوچکترین حركت، به واکنشی شدید بدل شده و حادثه می آفریند. در واقع، این صاحبان قدرت های کوچک و بزرگ هستند که برای حفظ موقعیت خود دست به خشونت می زنند و خشونت را با خشونت جواب می دهند و بدین طریق خشونت را نهادینه می کنند.

یکی از راه هایی که اکنون آنان که به کم شدن خشونت در جامعه دل بسته اند و در پیش گرفته اند، فعالیت در قالب کمپین یک میلیون امضا است. فعالان کمپین یک میلیون امضا می خواهند در قالب یک کار مداوم مسئله خشونت و نابرابری را که تبدیل به یک مسئله اجتماعی شده، به سطح جامعه بیاورند و برابری را به خواستی عمومی تبدیل کنند. . یکی از اهداف مهم این کمپین ، بردن مطالبات زنان به سطح جامعه است .

در این میان زنان در اعتراض به این قوانین تبعیض آمیز و آگاه سازی از طریق بحث و گفتگو و پخش دفترچه آگاهی های حقوقی و گرفتن امضاء سعی دارند، وجدان عمومی را نسبت به ابعاد خشونتی که در جامعه وجود دارد، هوشیار کنند. این حرکت نیازمند تلاش، صبر و کار شبانه روزی همه ما ست. اما از مسئولانی که بیشتر از همه در فجایع ناشی از روابط نابرابر زن و مرد و قوانین خشونت بار ، مسئولند، انتظار می رود که در پیشبرد کمپین سنگ اندازی نکنند، چرا که پرسش همه ما زنان این است که با این شرایط چگونه قادر خواهیم بود با هم زندگی کنیم؟