شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جبرگرایی از نگاه قرآن


جبرگرایی از نگاه قرآن

برخی از گروه ها و مذاهب اسلامی چون اشاعره بر این باورند که خداوند جهان در حوزه اعتقادات و افعال به جبر مدیریت می کند در مقابل این گروه ها گروه دیگری که گاه از آنها به اعتزالی یا تفویضی یاد می شود بر این باورند که خداوند در این حوزه ها انسان را مختار آفریده است و هیچ جبری از سوی خداوند اعمال نمی شود

باقر صدراییجبر در زبان عربی به معنای اصلاح چیزی همراه با نوعی قهر و غلبه است. (مفردات راغب اصفهانی ص ۱۸۳) این واژه در کلام اسلامی معنای دیگری یافته است. در اصطلاح متکلمان و پاسداران مرزهای عقیده و ایمان، این واژه به معنای وادار کردن شخص بر کار و یا ناچار شدن بر آن با قهر و غلبه است. در حقیقت جبر به معنای ایجاد فعل در آفریده هاست بی آن که بتوانند آن را دفع کنند یا از به وجود آمدن آن در خودشان جلوگیری کنند. (تصحیح الاعتقاد، مفید ص ۳۶)

برخی از گروه ها و مذاهب اسلامی چون اشاعره بر این باورند که خداوند جهان در حوزه اعتقادات و افعال به جبر مدیریت می کند. در مقابل این گروه ها گروه دیگری که گاه از آنها به اعتزالی یا تفویضی یاد می شود بر این باورند که خداوند در این حوزه ها انسان را مختار آفریده است و هیچ جبری از سوی خداوند اعمال نمی شود. از این رو اعتزالیون بر این باورند که خداوند مردمان را در انتخاب عقاید و انجام اعمال و رفتار آزاد گذاشته و مساله را به خود ایشان تفویض و واگذار نموده است.

شیعیان بر پایه آموزه های وحیانی قرآنی و نبوی و تاکیدات امامان معصوم و اولیای الهی(ع) که مساله به شکل امر بین الامرین و منزله بین المنزلتین است. این اندیشه در بسیاری از روایات و مباحثی که میان امامان معصوم(ع) و اندیشمندان شیعی و سنی انجام شده به تفصیل با جزئیات و مدارک و شواهد بیان شده است. آن چه در نوشتار حاضر مطرح می شود، بررسی آیات قرآنی در حوزه جبر و مسایل آن است که با هم از نظر می گذرانیم.

● قرآن و جبرگرایان

برای فهم دیدگاه قرآن و شناخت نگرش قرآنی به این مساله می توان از روش های مختلفی بهره برد. یکی از روش ها بازخوانی دیدگاه قرآن درباره جبرگرایان است؛ زیرا با این روش دانسته می شود که قرآن درباره جبر و جبرگرایی چه موضعی دارد.

قرآن مشرکان را همانند امت های پیشین از کسانی بر می شمارد که معتقد به جبرگرایی هستند. قرآن با بیان دیدگاه جبرگرایی مشرکان می فرماید: سیقول الذین اشرکوا لوشاءالله ما اشرکنا و لاآباونا و لاحرمنا من شی کذلک کذب الذین من قبلهم حتی ذاقوا باسنا قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون (انعام آیه ۱۴۸) در این آیه به خوبی تبیین شده که مشرکان بر این باورند که اگر خداوند می خواست ایشان و پدرانشان مشرک نمی شدند. بنابراین شرک ایشان خواست و اراده الهی است و اوست که ایشان را وادار به پذیرش شرک کرده است.

در آیه ۳۵ سوره نحل نیز همین مساله را درباره پرستش خدایان از زبان مشرکان مطرح می کند و می فرماید: «کسانی که شرک ورزیدند گفتند اگر خدا می خواست ما و پدرانمان هرگز غیر از خدا را پرستش نمی کردیم و از پیش خود چیزی را تحریم نمی کردیم. این رفتار و گفتار همانند امت های پیشین و کسانی است که پیش از ایشان می زیستند. پرسش این است که مگر بر پیامبران جز ابلاغ روشن مسایل است؟» قرآن افزون بر بیان دیدگاه جبرگرایانه مشرکان که همانند امت های پیشین بوده است به نقد آن پرداخته می فرماید که در پذیرش اعتقادات هیچ گونه جبری نبوده و نیست و پیامبران تنها به ابلاغ و تبلیغ دین می پرداختند و هیچ گونه جبری در این کار نیست.

● مستکبران، طرفداران جبرگرایی

غیر از مشرکان و امت های هم اندیشه ایشان از گذشتگان و پیشینیان، مهم ترین معتقدان این اندیشه، را مستکبران تشکیل می دهند. کاربردهایی که جبرگرایی برای این گروه دارد خود عاملی مهم برای پذیرش و تبلیغ اندیشه جبرگرایی است. مستکبران برای بهره برداری از منافع مادی و بهره کشی و استعمار امکانات و استثمار مردم، نیازمند تفکری جبری هستند تا بتوانند بدعت ها و ظلم ها و عملکردهای خویش را توجیه کنند و مردم را برای پذیرش وضعیت نابهنجار زندگی آماده سازند.

قرآن بیان می کند که مستکبران در طول تاریخ، این تفکر را گسترش می دادند. آنان که خود را از نظر طبقاتی برتر می دیدند و از ثروت و قدرت بهره مند بودند برای آن که برتری های خود را امری طبیعی جلوه دهند و اعمال قدرت و نفوذ خویش و ظلم و ستم را توجیه کنند جبرگرایی را تشویق و تبلیغ می کردند.

این گونه است که آنان برای توجیه رفتارها و کردارهای خویش مساله را به اراده و خواست الهی نسبت می دهند و می گویند: «کسانی که استکبار ورزیدند... گفتند اگر خداوند ما را هدایت می کرد شما را هدایت می کردیم» (ابراهیم آیه ۲۱)

● ریشه ها و عوامل جبرگرایی

از نظر قرآن بسیاری از مردم به جهت عدم شناخت درست از حقیقت و واقعیت های هستی گرایش به جبرگرایی می یابند. در حقیقت عامل اساسی و مهم جبرگرایی در بسیاری از مردم را می بایست در جهل و نادانی مردم جست. از این رو، خداوند به کسانی که بر پایه پندار جاهلانه خویش می گویند اگر خدا می خواست هدایت می شدیم و راه راست را می یافتیم می گوید که از این عقیده دست بردارید و رفتار جاهلانه را در پیش نگیرید. (انعام آیه ۳۵) بنابراین به عنوان وظیفه و تکلیف دینی بر همه انسان هاست که برای رهایی از تفکر جبری، علم را بیاموزند و دانش جویی را پیشه خویش سازند تا از جهل و نادانی رهایی یابند و حقیقت را چنان که هست بشناسند. به سخن دیگر، شناخت و آگاهی از هستی و مسایل آن و نیز چگونگی مدیریت هستی و ربوبیت آن کمک می کند تا ریشه جبرگرایی در اندیشه و نگرش، خشک شود و آدمی حقیقت را آن گونه که هست بشناسد.

از دیدگاه قرآن بسیاری از اندیشه ها و پندارهای باطل چون جبرگرایی ریشه در گمان های احتمالی دارد. شخص به جای آن که در جست و جوی علم و دانش باشد و از حقیقت آگاه گردد، با توجه به برخی از ظواهر و پدیده ها، حکم کلی کرده و آن را به شکل اعتقاد و باور در خود تقویت می کند. چیزی را در چند مورد می یابد و بی بررسی و تحقیق همه جانبه و تنها به صرف تعمیم مورد بر کل، آن را می پذیرد. از این رو قرآن از تخرص و گمانه زدن و تعمیم یک مورد بر همه موارد و حکم کلی کردن، نهی کرده است.

به سخن دیگر قرآن از مردم می خواهد که در امور عینی تنها با دیدن موردی یا استقرای ناقص، حکم کلی را صادر نکنند و تا استقرای تام و کاملی انجام نشده حکم کلی صادر نکنند. هم چنین از آنان می خواهد که با امری جزیی، حکم کلی را نپذیرند و براساس یک مورد جزیی و تنها برپایه حدس و گمان و تخرص، حکم کلی نکنند.

● گمانه زنی، ریشه بسیاری از مشکلات اعتقادی

به نظر قرآن بسیاری از مشکلات و دشواری ها در حوزه های اعتقادی و عملی به مساله گمانه زنی و تعمیم گمانه به عنوان حکم کلی و قطعی باز می گردد. (انعام آیه ۱۴۸) از این رو به کسانی که جبرگرایی را پیشه خویش کرده و آن را به عنوان اعتقاد و باوری یقینی و قطعی پذیرفته اند هشدار می دهد که این مساله ریشه در گمان و ظن و یا گمانه زنی و تخرص دارد.

در آیه ۲۰ سوره زخرف نیز با تکرار همین مطلب بیان می کند که جبرگرایی در هدایت، امری است که گمان و گمانه زنی پدید آورده است و آنان بر این حکم و قضاوت خویش، هیچ دانش و علم قطعی ندارند. بنابراین چگونه می خواهند بی علم و دانشی قطعی و تنها برپایه ظن و گمان و گمانه زنی و تعمیم دهی، باوری را بپذیرند و برپایه آن زندگی و رفتار فردی و اجتماعی خویش را سامان دهند.

در حقیقت از نظر قرآن تنها عاملی که می تواند موجب باورهای درست و رفتارهای نیکو باشد علم و دانش قطعی به دور از گمان و گمانه زنی است.

دومین عامل مهمی که قرآن برای جبرگرایی بیان می کند دعوت و تبلیغات دیگرانی است که از آن سود می برند و یا قصد گمراهی دارند. در حقیقت گاه انسان به جهل و نادانی گرفتار جبرگرایی می شود که می توان با آموزش، آن را برطرف کرد و گاه دیگر در دام کسانی می افتد که می کوشند تا جبرگرایی را برای اهداف خاصی تبلیغ کنند و چنانکه گفته شد، مستکبران از کسانی هستند که این عقیده و اندیشه را ترویج می کنند و مردم را به گمراهی سوق می دهند. از این رو باید گفت تاثیر تبلیغات آنان موجب می شود که گروه زیادی از مردم در دام ایشان و تفکرات نادرست بیفتند.

در تاریخ اسلامی نیز دیده شده است که این عقیده از سوی خلافت سلطنتی و از سوی معاویه و همفکران وی تبلیغ و ترویج می شد و یزیدیان می کوشیدند تا با اندیشه جبرگرایی ظلم و ستم خویش و فقر و فاقه مردم را توجیه کنند و خدا را عامل و منشأ بدبختی ها برشمارند و بگویند که این همه ظلم و ستم و مرگ و قتل و فقر، خواست و اراده الهی است.

● گمراهی در حوزه عمل، عامل جبرگرایی

از دیگر عوامل جبرگرایی، گمراهی در حوزه عمل است. به این معنا که برخی از مردم ممکن است که در حوزه عقلی و علمی دچار این مشکل نشوند و به جبرگرایی گرایش نیابند ولی در حوزه عمل گرفتار آن می شوند.

خداوند درباره کسانی که حاضر به انفاق بخشی از مال خود به بینوایان نبودند و آن را به خواست و اراده الهی توجیه می کردند گفته است که ایشان از روی گمراهی آشکار در حوزه عمل، این گونه می گویند. (یس آیه ۴۷)

در حقیقت برای این که رفتاری درست را انجام ندهند و کار خویش را توجیه کنند مساله فقر و بی نوایی مردم را به خواست و اراده الهی نسبت می دهند. این بدان معنا خواهد بود که اگر ایشان به بینوایان کمک کنند در حقیقت برخلاف اراده و خواست الهی حرکت کرده اند و ممکن است مغضوب شوند. از این رو کمکی به بینوایان نمی کنند.

خداوند با نقد این دیدگاه به این مساله توجه می دهد که باری تعالی از راه اسباب در دنیا عمل می کند و در مال دیگران حقی نیز برای هر سائل و محرومی قرار داده است. به این معنا که خداوند به مردم از راههای مختلف کمک می کند تا هم آزمونی برای دارا باشد و هم برای بینوا. خداوند با بیان این که در مال مردم حقی برای این دو طبقه اجتماعی هست در حقیقت می کوشد بگوید که خدا از این طریق حق دو دسته را ادا می کند. بنابراین هر گاه در جامعه ای فقر باشد و شرایط و وضعیتی پدید آید که مردمی دست نیاز به سوی دیگری دراز کنند می بایست از افراد آن جامعه پرسید که چرا حق آنان را نداده اند که چنین وضعیتی پدید آید؟

● جبرگرایی تفکر قومی

قرآن مساله جبرگرایی را در میان برخی از اقوام به عنوان تفکر قومی مطرح می سازد. یهودیان کسانی هستند که مدعی جبرگرایی هستند و می گویند که خداوند ایشان را قادر به پذیرش ایمان به خدا و رسول نکرده است. (نساء آیه ۱۵۵) آنان می گفتند که دل های ما غلف و بسته است و ما قدرت بر ایمان به پیامبری محمد(ص) نداشته و از خود اختیاری نداریم. (المیزان ج ۵ص ۱۳۲). از این رو در اسلام کسانی که تفکر جبرگرایی داشته و آن را تبلیغ می کنند به عنوان یهودیان امت معرفی می شوند. در مقابل، کسانی که تفکر تفویضی و اعتزالی را مطرح می کردند به عنوان مجوس امت معرفی شده اند؛ زیرا مجوسیان و زرتشتی ها بر اندیشه و تفکر تفویض بودند و می گفتند که خداوند همه امور را به انسان واگذار کرده است. در حالی که عقیده درست آن است که خداوند مسایل را به شکل الامر بین الامرین مدیریت می کند. این مساله نیاز به تفصیل بیشتر دارد که در این مختصر جای بحث ندارد.

به هر حال تفکر جبرگرایی برخاسته از جهل و گمراهی و تبلیغات مستکبران است که قرآن در آیاتی چند بدان اشاره کرده است.

نتیجه چنین جبرگرایی جز بدعت و توجیه آنها (انعام آیه ۱۴۸ و نحل آیه ۳۵)، شرک (همان)، ظلم و ستم استکباری (ابراهیم آیه ۲۱) و دوری از انفاق (یس آیه ۴۷) نخواهد بود.