چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
پنجاه سال تنهایی
«از مرگ میترسی؟» «نه به اندازه تنهایی» ادیت پیاف فیلم «زندگی همچون گلسرخ» تنها نشسته بر ساحلی خالی از هر بشری، برای هر کس که ژاکت بافته او را بپوشد- در واقع هیچکس- ژاکت میبافد و به خبرنگاری که چند لحظه خلوتش را میشکند، از تنهایی ترسناکتر از مرگ میگوید. عجیب نیست که ادیت پیاف همواره محروم از عشق، آنکه به هر کودک و جوان و بزرگسالی «عاشق بودن» را توصیه میکند، در تمام عمر چارهای جز آوازخواندن پیدا نکرده؛ چون زندگی او همیشه بدتر از مرگ بوده و آواز تنها گریزگاهش از مردن.
کانون فیلم «زندگی همچون گلسرخ» همین تنهایی و تک افتادگی در میان جمع است. از میزانسن هوشمندانه و حساب شده الیویه داهان، کارگردان، که بر تک افتادگی ادیت پیاف، حتی در شلوغترین صحنهها تاکید دارد تا بازی به یادماندنی ماریون کوتیار در نقش اول فیلم و قطعات انتخابی موسیقی پیاف، همه بر این تنهایی صحه میگذارند و غم و رنج حاصل از آن در نورپردازی مایه تیره تتسوئو ناگاتا، فیلمبردار ژاپنی فیلم، به بهترین وجه بازتاب مییابد. «زندگی همچون گلسرخ» فیلمی شخصیتمحور است که داستان زندگی پیاف را در قالب یک پازل چندین تکه از زاویه ذهن او که در سنین پیری با خاطرات درهم و برهمش کلنجار میرود، بازگو میکند. ایزابل سوبلمن و الیویه داهان هنگام نگارش فیلمنامه با این فرض که تماشاگر فرانسوی با جزء به جزء زندگی مشهورترین خواننده پاپ فرانسه از طریق زندگینامههای متعدد منتشر شده او آشنا هستند، بسیاری از نکات را مبهم و در حد اشاره واگذاشتهاند و از این رو درک جزئیات فیلم، مخصوصا برای تماشاگران خارجیزبانی که با اتکا به زیرنویس نارسا و ترجمههای غلط میخواهند از آن سردربیاورند تا اندازهای مشکل است و دانستن خلاصهای از زندگی پیاف را ضروری میکند. در مورد تولد پیاف افسانهای وجود دارد که او روی سنگفرش خیابان به دنیا آمده اما در واقع تولد او با نام ادیت جیووانا گاسیون در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۱۵ در بیمارستان تنون بلویل پاریس ثبت شده است. مادرش از نژاد مهاجران شمال آفریقا، خواننده بود و ادیت را نزد مادر خود رها کرده بود.
هنگامی که پدرش، مردی آکروبات و دارای پیشینه تئاتری، از جنگ جهانی اول بازگشت او را از مادر همسرش گرفت و به خانهای که مادر خودش آن را اداره میکرد، برد. ادیت بعد از ابتلا به بیماری التهاب قرنیه چشم و چنان که در داستانها آمده، شفا یافتن به مدد زیارت و دعا به نزد «سنت ترز دولیزیو»، در سن ۱۴ سالگی به نمایشهای خیابانی پدرش پیوست و برای اولینبار آواز خواند.
اندکی بعد از او مستقل شد و در خیابان هجدهم پاریس اتاقی گرفت. در ۱۷ سالگی تنها فرزند او، دختری به نام مارسل به دنیا آمد که او را به شیوهای که از مادرش آموخته بود، به همسر نوجوانش لوئی دوپون سپرد تا خود از طریق آواز خواندن امرار معاش کند. مارسل در ۲ سالگی به بیماری مننژیت مبتلا شد و درگذشت. پیاف چند سال به گردنکلفتی به نام آلبر باج میداد تا در شغل پرخطر خوانندگی در خیابان مراقب او باشد. در سال ۱۹۳۵ مردی به نام لوئی لوپله که باشگاه او در شانزالیزه محل رفت و آمد تماشاگران طبقات بالا و پایین بود، حامی معنوی ادیت شد، اصول اولیه آواز را به او آموخت و نام هنری «لاموم پیاف» به معنی «گنجشک کوچک» را به خاطر جثه کوچک و قدکوتاه ۱۴۷ سانتیمتری او برایش برگزید. لوپله به دست اوباشی که در گذشته آشنای ادیت بودند کشته شد و با اینکه ادیت در این ماجرا بیگناه بود، ننگ آن دامنگیرش شد و تا زمانیکه با کمک مربی تازهاش، ریمون آسو، نام «ادیت پیاف» را برگزید، دست از سرش برنداشت. صدای پر احساس پیاف که از زندگی پر رنج او برمیخاست، چهره یک هنرمند معتبر را به او داد. پیاف در جریان جنگجهانی دوم در باشگاه آلمانیها آواز میخواند و این باعث شد که عدهای او را خائن بدانند، گرچه بعدها ادعا کرد که از موقعیتش برای کمک به جعل اسناد اعضای نهضت مقاومت فرانسه استفاده کرده است.
او در سال ۱۹۴۰ در نمایشی از ژانکوکتو بازی کرد و در سالهای بعد نیز در چند فیلم از جمله آثار ژان رنوار و ساشا گیتری حضور یافت. پیاف کاشف ایومونتان بازیگر بود؛ مارلنه دیتریش یکبار ساقدوش عروسی او شد و شارل آزناور خواننده در یک خودرو همراه با او تصادف شدیدی داشت که به شکسته شدن پا و دو دنده پیاف منجر شد و او را تمام عمر به مسکن مورفین محتاج ساخت. پیاف در سفر به آمریکا با مشتزنی به نام مارسل کاردن آشنا و دلبسته او شد، اما مارسل در سانحه هوایی درگذشت (کلود للوش در سال ۱۹۸۰ فیلم «ادیت و مارسل» را درباره این داستان ساخته است). به هر حال، پیاف بعد از خواندن و ضبط چندین اثر مشهور از جمله «زندگی به رنگ صورتی/ زندگی همچون گلسرخ» (۱۹۴۶) و «نه، هیچ پشیمان نیستم» (۱۹۶۰) سرانجام در اکتبر ۱۹۶۳ با مرض سرطان کبد از دنیا رفت.
بازی شگفتآور ماریون کوتیار در نقش پیاف و چهرهپردازی دیدیه لاورنیه و یان آرچیبالد، دو موردی که دو اسکار سال ۲۰۰۸ را برای «زندگی همچون گلسرخ» به ارمغان آوردند، در کنار موسیقی کریستوفر گانینگ که در آغاز پرهیجان، نقاط اوج درخشان و پایان تاثربرانگیز فیلم در تاروپود آن بافته میشود، اثری را به وجود آورده که چندین سروگردن بالاتر از فیلمهای زندگینامهای موزیکال پرتصنعی مانند «اویتا» (۱۹۹۶) ساخته آلن پارکرو، «وفاداری/ سر به راه باش» (۲۰۰۵) جیمز منگولد میایستد.
ساسان گلفر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست