سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
چه کودکیست، ناصرالدین شاه؟!
![چه کودکیست، ناصرالدین شاه؟!](/web/imgs/16/62/t3scs1.jpeg)
اهل طهرانم، روزگارم بد نیست، کودکی هستم از نسل قاجار که نسبم به زنی می رسد از قوم مغول لیکن به همین بابتیه در تایم هایی که با رفقای هم سن و سال خویش، دعوا می افتم، ابتدا با استفتادون از ژنتیک ناسزا، کودکان مردم را مهمان سخنان آبدار و غیرآبدار خود کرده ایضا ما بعد آن به مدد روحیات وحشیانه قومی قبیله ای، موهای آنان را کشیده و با جفتک پرانی از خجالتون ایشان در میآیم که همه این احوالات، میراثیه و ماترکی است که از مامانی و مهدعلیا و بابایی محمدشاه به من رسیده است؟! درازمنه ما، عمو پورنگی وجود نداشت که در مسابقه چپ چپ، راست راست وی، فرق بین دو دست خویش را آندراستند شویم لاجرم در تایمی که قاقا می خواستیم و نامبرده فراهم نمی گشت چه با دست چپ چه راست، هرچه گیرمان میآمد با احوالیه ای بدفرم آن را به سوی والدین، پرتابون می کردیم؟! دیگر اینکه در سن چهارسالگی با بچه همسایه مان عهد کردیم که در مستقبل و تایم شبابی با یکدیگر ازدواجون نماییم لیکن وقتی بزرگون گشتیم هر دو پسر از کار در آمدیم؟ اما اسباب بازی هایمان را به کسی نداده و هرگاه کودکان فامیل، عزم آنان را می نمایند، با گاز گر فتن ایشان، غائله را خوابانده و خود را راحت کرده لیکن خودمان بدفرم به تصرفیه اسباب بازی های دیگران اهتمام داریم؟! مامانی گاهی مواقعیه از من، مایه گذاشته، جهت تسریعون در اموراتش ، گفتن می کند که بچه اش را در قابلمه گذاشته، ممکنون است که بسوزد؟! کلهم والدین نسبت به جان ما کودکان بی اهمیت بوده و چون علف اصغر از نهار تالیل به جان ما سوگند می خورند؟
من کودک بوده و از تفریحات من این است که پدر مربوطه در منزل به سان الاغ های استرالیایی به من سواری داده تا از همان طفولیت، آموزش درایورینگ و رانندگیه ببینیم تا در تایمی شبابی اگر یحتمل اتول پدر جان را یواشکی و سکرتی ، ربودیم لا محاله، تصادفیه واکسیدنت نکنیم؟! من کودک هستم و پاتوق من دکان قاقافروشی اصغرآقا بوده که تهیه کیک و پفک یومیه، جیب بابایی را به سان بیابان خلوت می کند لیکن همین اتفاقیه موجبات عدم تحرکیه و شبیه شدن من کودک را به لوپ لوپ فراهم آورده است؟! من شاید همان دورسایی هستم که در بزنگاه برای جلب توجه دیگران، نقاشون کرده و البته مامنی مناسبیه جهت قایم شدن قره قورت بابایی، می شوم؟ من کودکی هستم که من باب تنبیه و مجازاتیه چند ساعتی را در دستشویی حبس کشیده ایضا در این مدتیه با سوسک جماعت تریپ لاو ریخته از روی جهالت آنها را با دست می گیرم و ناز می کنم غافل از آنکه قاعده ای از نسوان چنان از این موجود، می هراسند که از یک کیلومتری پا به فرار می گذارند؟! مرقومه سر به درازا کشیده لیک در یوم جهانی کودک شعر تقدیم باد:
بشنو از کودک چون شکایت می کند
از خوراکی ها حکایت می کند
کز زایشگاه تا مرا آورده اند
در خرج من، مردو زن، بد مانده اند
قاقا خواهم ذره ذره از دکان
تا بگویم آمار بابا به مامان
برای بابا، نقشم آچارفرانسه
مامانی به لواشک خوردنم، حساسه
در نیابد حال بچه هیچ مام
پس سخن کوتاه باید والسلام
نویسنده : مهدی دل روشن
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان دولت چهاردهم ایران پزشکیان ترور دولت انتخابات رئیس جمهور دولت سیزدهم سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری مجلس شورای اسلامی
تیراندازی شیراز شهرداری تهران تهران پشه آئدس بازنشستگان تب دنگی هواشناسی شورای شهر تهران وزارت بهداشت قتل پلیس راهور
حقوق بازنشستگان قیمت مسکن بازار مسکن قیمت خودرو ایران خودرو ترافیک خودرو قیمت دلار قیمت طلا برق بازار خودرو قیمت
نذری تلویزیون مختارنامه دفاع مقدس سینمای ایران مداحی سینما سریال تئاتر
مغز فناوری دانشگاه تهران دانش بنیان
دونالد ترامپ رژیم صهیونیستی آمریکا ترامپ غزه ترور ترامپ فلسطین جنگ غزه اسرائیل روسیه جو بایدن ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال لیونل مسی یورو 2024 رامین رضاییان تیم ملی اسپانیا تیم ملی انگلیس باشگاه پرسپولیس مهدی طارمی نقل و انتقالات لیگ برتر
همستر کامبت هوش مصنوعی دیابت ایلان ماسک ناسا موبایل اینترنت اپل کد مورس
رژیم غذایی حافظه طول عمر گرمازدگی تغذیه سالم استرس