چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

علم کلام, فلسفة دین و الاهیات


علم کلام, فلسفة دین و الاهیات

میان علوم گوناگون به ویژه در عرصه دین پژوهی, برخی علوم در عین این که عنوان مشخص و مستقلی دارند, از نظر موضوع یا روش, همچنین از لحاظ قلمرو, ارتباط تنگاتنگی به هم داشته تا جایی که برخی, آن ها را یک علم تلقی می کنند

میان علوم گوناگون به ویژه در عرصه دین‏پژوهی، برخی علوم در عین این‌که عنوان مشخص و مستقلی دارند، از نظر موضوع یا روش، همچنین از لحاظ قلمرو، ارتباط تنگاتنگی به هم داشته تا جایی که برخی، آن‌‌‌‌ها را یک علم تلقی می‏کنند. در حوزه دین‏پژوهی، علومی نظیر علم کلام، فلسفه دین و الاهیات، از این امر مستثنا نیست و گاهی در تحقیقات و مباحث مربوط به آن‌ها خلط صورت می‏گیرد؛ از این رو در تحقیق حاضر سعی شده مرز میان این علوم تعیین، و نقاط افتراق و اشتراک آن‌ها نیز مشخص شود.

برای تعیین قلمرو هر یک از این علوم، ابتدا، علم کلام و مسائل مرتبط با آن محوریت قرار گرفته و در ادامه، تشابه و تفاوت آن با الاهیات و فلسفه دین تبیین شده است. افزون بر این‌که در هر یک از علوم، تفاوت هر علم با زیر شاخه‏ها و زیر مجموعه‏های آن نیز مطرح شده است .

● مقدمه

در دین پژوهی، به ویژه در اندیشه اسلامی، علومی نظیر علم کلام، فلسفه دین و الاهیات از مباحث مهم و اساسی به شمار می‏آید که تمییز آن‌ها از همدیگر و بازشناسی قلمرو آن‌ها، نیازمند شناسایی موضوع، روش و غایت و همچنین تعریف است.

همان‌‌‌گونه که در علم منطق آمده، هدف از تعریف یک واژه یا یک مفهوم، یکی از دو چیز است:

۱) شناختن و تبیین ذات و ماهیت معرَّف؛

۲) باز شناختن و تمییز معرَّف از سایر مفاهیم و واژه‏ها.

هدف نخست، مربوط به مفاهیم ماهوی است و اموری که واقعیت عینی نداشته یا از سنخ ماهیات نیستند و مفاهیم مربوط به آن‌ها مفاهیم اعتباری (معقولات ثانیه) هستند، در هدف مزبور متصور نیست. گذشته از این، در مورد ماهیات عینی نیز دست یافتن بر هدف نخست کاری دشوار است و بدین جهت غالب تعاریف، برآورنده هدف دوم هستند؛ بنابر این، در تعریف واژگانی از قبیل «کلام»، «فلسفه»، «دین»، «فلسفه دین»، «الاهیات» و... که از مفاهیم اعتباری‌اند، بر اساس هدف دوم (باز شناختن معرَّف از امور دیگر) از تعریف است. همچنین عالمان منطق، تعریف را به اقسام چهارگانه حد تام، حد ناقص، رسم تام و رسم ناقص تقسیم می‏کنند؛ اما این حصر به اموری مربوط می‌شود که دارای ماهیت (ما یقال فی جواب ما هو) باشند. به عبارت دیگر، پیش فرض این تقسیم، آن است که معرَّف از مفاهیم ماهوی باشد؛ زیرا در تمام، تعاریف منطقی، حداقل یکی از اجزای ماهوی معرّف (جنس و فصل) به کار می‏رود؛ از این رو در مقام تعریف اموری همچون کلام، فلسفه دین و... که از مفاهیم ماهوی نیستند، ناچار باید به شیوه‏ای دیگر عمل کرد تا هدف باز شناختن معرَّف از امور دیگر (تمییز علوم از همدیگر) حاصل آید.

● علم کلام، چیستی و ساختار آن

▪ کلام در لغت و اصطلاح

کلام در کتاب‌های لغت آمده است: اصواتٌ متتابعة لمعنی مفهوم (فیومی ، ۱۴۰۵: ماده کلم). سخن گفتن به منظور افاده مقصود. الکلام فی اصل اللغة الاصوات المفیده (ابراهیم انس و...، ۱۳۷۲: ج۲، ص ۷۹۶).

کلام در علم نحو عبارت است از: ما تَرکَّبَ من مُسنَدٍ و مُسندٍ الیه یا ما افاد المستمع فائدةً تامةً یصحّ السکوت علیها« (فیومی، همان: واژه علم). آنچه از مسند و مسندالیه تشکیل شود و برای شنونده فایده بخش باشد؛ به‌گونه‏ای که سکوت بر آن روا باشد و اگر متکلم و صاحب سخن، سکوت اختیار کرد، مخاطب و مستمع منتظر ادامه سخن نباشد.

مقصود از کلام در اصطلاح، دانش خاصی است که برای تبیین آن باید ابتدا موضوع، روش و غایت آن بحث، و بعد تعریف اصطلاحی آن طرح شود؛ چرا که بیشترین جهت در تفاوت علم کلام با علوم دیگر نظیر فلسفه دین و الاهیات در موضوع، روش و غایت است.

● موضوع علم کلام

درباره موضوع علم کلام، آرای گوناگونی وجود دارد که به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود.

برخی از صاحب‏نظران و متکلمان، موضوع علم‏کلام را ٍ«موجود بما هو موجود» دانسته‏اند (تفتازانی، ۱۴۰۹: ج ۱، ص ۱۷۶). در این دیدگاه برای این‌که موضوع علم کلام از فلسفه اولی ممتاز شود، قید «علی سبیل قانون الاسلام» به آن افزوده شد؛ زیرا مباحث علم کلام به شیوه‏ای هماهنگ با عقاید اسلامی که از ظواهر کتاب و سنت به دست می‏آید، انجام می‏گیرد (لاهیجی، بی‏تا: ص ۸ ؛ ربانی گلپایگانی، ۱۳۷۶: ص ۲۷) .

گروهی از متکلمان معتقدند که موضوع علم کلام «معلوم از جنبه خاص است»؛ یعنی از این جهت که اثبات عقاید دینی به آن مستند می‏شود. (الایجی، بی‏تا: ص ۷). صاحب مواقف یکی از طرفداران این نظریه است. بر این نظریه اشکالاتی وارد است؛ چنان که شارح مواقف می‏نویسد:

قید و حیثیت این‌که معلوم از عقاید دینی باشد یا عقاید دینی به آن مستند گردد، هیچ گونه دخالتی در این‌که محمولات مسائل کلامی بر موضوع آن یعنی معلوم حمل شود، ندارد؛ برای مثال وقتی می‏گوییم خداوند قادر است، حمل قادر بر مفهوم خداوند، به این نیست که معلوم باشد (جرجانی، ۱۳۷۳: ج ۱ ص ۴۲).

عده‏ای دیگر از متکلمان از جمله قاضی تاج الدین ارموی شافعی (م ۶۵۶ ق) موضوع علم کلام را ذات خداوند دانسته‏اند. آنان در توضیح این دیدگاه به این نکته اشاره دارند که بحث در علم کلام مربوط به صفات ثبوتیه و سلبیه و افعال الاهی است اعم از امور دنیایی که متعلَّق صفات خداوند هستند از قبیل حدوث عالم و صدور آن از خداوند، خلق افعال بشر، کیفیت نظام عالم و بحث درباره نبوت و توابع آن و امور آخرتی و آنچه به آخرت مربوط است؛ مانند بحث معاد و مسائل دیگر (ایجی، بی‏تا: ص ۷ ، تفتازانی، همان: ص ۱۸۰). بر اساس این دیدگاه که موضوع علم کلام، ذات خداوند است، تمام آنچه به ذات و صفات ثبوتیه و سلبیه خداوند مربوط می‌شود تحت علم کلام قرار می‏گیرد؛ یعنی در علم کلام، درباره ذات و صفات خداوند بحث می‏شود. این نظریه در مقابل دو دیدگاه پیشینی، قابل قبول‏تر است.

چهارمین دیدگاه درباره موضوع علم کلام، این است که موضوع آن ذات خداوند من حیث هی و ذات ممکنات از آن جهت است که به خداوند نیاز دارند، و جهت وحدت میان آن دو، وجود است (لاهیجی، همان: ص ۹ ؛ تفتازانی، همان).

اشکال بر این نظریه روشن است ؛ زیرا بحث از وجود ممکنات از جهت نیازمندی آن‌ها به خداوند در حقیقت بحث درباره دلالت آن‏ها بر وجود خداوند و صفات کمال او است و به تعبیر قرآن، هستی‏های امکانی، آیات و نشانه‏های وجود و کمالات خداوند هستند ؛ بنابر این، در این نظریه، موضوع یا مسأله علم کلام با دلیل آن به یک‌دیگر اشتباه شده است (ربانی گلپایگانی، ۱۳۷۳: ص ۳۱).

محقق لاهیجی، کلام قدما را چنین تعریف کرده است:

صناعتی باشد که قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شریعت به دلایلی که مؤلف باشد از مقدمات مسلّم‏ و مشهوره در میان اهل شرایع، خواه منتهی شود به بدیهیات و خواه نه (لاهیجی، ۱۳۷۳: ص ۴۲).

منظور از«اوضاع شریعت» آرا و عقاید مسلّم دینی است که متکلم از آن‌ها دفاع می‏کند (ربانی گلپایگانی، همان: ص ۳۱). ابن خلدون نیز موضوع علم کلام را «عقاید ایمانی» می‏داند (ابن خلدون، ۱۴۰۰: ص ۴۶۶).

محقق طوسی، علم کلام را در شمار علومی می‏داند که موضوع آن امور متعدد است (طوسی، ۱۳۶۷: ص ۳۹۳).

استاد شهید مطهری نیز بر این عقیده‏ است که علم کلام دارای موضوع واحدی نیست؛ بلکه موضوع آن اصول دین و عقاید اسلامی است (مطهری، ۱۳۷۴: ج ۳ ص ۶۳).

در بررسی دیدگاه‏های یاد شده توجه به یک نکته ضرورت دارد و آن این‌که آیا موضوع علم کلام امری واحد است یا امور متعدد، و در صورتی که موضوع علم کلام، امور متعدد است. آیا آن موضوعات به امر واحدی که جامع آن‌ها باشد بر می‏گردند؟ محقق طوسی، جامع آن‌ها را انتساب موضوعات متعدد به مبدأ واحد (خداشناسی) دانسته است. در این صورت، جامع، امری خارج از موضوعات علم کلام نیست. همه موضوعات علم کلام سر انجام به خداشناسی منتهی می‏شوند ؛ از این رو وحدت موضوعات علم کلام امری ذاتی و حقیقی است، نه اعتباری و عرضی ؛ زیرا همه آن‌ها به موضوع واحدی که ذات الاهی است باز می‏گردند (طوسی، همان: ص ۳۹۳ و ۳۹۴).

بر اساس این دیدگاه می‏توان نتیجه گرفت که نظریه قاضی ارموی در این‌که موضوع علم کلام ذات خداوند است، نظریه‏ای درست شمرده می‌شود و در حقیقت، جهت جامع موضوعات مسائل علم کلام مورد توجه است.

تا این‌ جا مشخص شد که اگر جهت جامع مسائل کلامی را در نظر بگیریم، موضوع علم کلام، ذات الاهی است و اگر موضوعات مختلف مسائل کلامی را مورد توجه قرار دهیم، موضوع علم کلام، اوضاع شریعت و عقاید دینی است. بر اساس نظر اوّل که موضوع علم کلام، ذات الاهی است، از آن‌ جا که موضوع هر علمی از مسائل مورد بحث در آن علم نیست و در آن علم، بر وجود موضوع آن اقامه دلیل نمی‏شود و در علم کلام، اصل وجود خداوند، امری مسلِّم، مفروغ عنه و بدیهی به شمار می‏آید. به عبارت دیگر، اصل وجود خداوند هم از بدیهیات عقل نظری و هم از فطریات روحی بشر است و هدف از ادلّه‏ای که در علم کلام یا فلسفه بر اثبات وجود خداوند اقامه می‌شود، کسب معرفت تفصیلی، تقویت اذهان و ایمان و دفع شبهات است (ربانی گلپایگانی، ۱۳۷۲: ص ۲۸). متکلم از این جهت که وجود خدا، موضوع علم کلام است، بر وجود خدا اقامه دلیل و برهان نمی‏کند تا اشکال شود در صورت بدیهی بودن وجود خداوند، چرا در علم کلام برای آن اقامه دلیل می‌شود.

● اهداف و غایات علم کلام

اهداف و غایات علم کلام را می‏توان به صورت ذیل فهرست کرد:

۱) غایت و هدف علم کلام درباره متکلم که دو جنبه دارد: یکی جنبه نظری و علمی، و دیگری جنبه عملی و تربیتی؛

۲) غایت و هدف مربوط به انسان‏های دیگر که به دو صورت ارشاد و الزام تحقق می‏پذیرد؛

۳) غایت مربوط به عقاید دینی که عبارت از تبیین، اثبات و دفاع آن‌ها است.

۴) غایت مربوط به علوم دینی دیگر که اساس و مبنای آن‏ها به شمار می‏رود.

الف) دین‏شناسی تحقیقی

محقق لاهیجی در این باره گفته است:

اولین فایده علم کلام که به خود متکلم باز می‏گردد، این است که از مرز تقلید گذشته و به مرتبه تحقیق ارتقا می‏یابد (لاهیجی، بی‏تا: ص ۱۱ ؛ ربانی گلپایگانی، ۱۳۷۰: ص ۳۷).

ب) نتیجه تربیتی علم کلام

علم کلام، برای متکلم غایت و نتیجه تربیتی نیز دارد؛ زیرا در سایه غایت نخست، معرفت وی به خداوند رشد می‏کند و این رشد معرفتی، اعتقاد او را به خدا و احکام دینی راسخ‏تر می‏کند و در پرتو چنین اعتقاد راسخ و پایداری به نیتی پاک و عبادتی خالص دست می‌یابد. (لاهیجی، همان: ص ۱۲).

ج) ارشاد و هدایت

یکی از اهداف و فواید علم کلام، ارشاد و هدایت جاهلان و منحرفان فکری و عقیدتی است. متکلم با بهره‏گیری از شیوه‏های گوناگون بحث و استدلال، افراد مستعد را ارشاد، و گمراهان را هدایت می‏کند (ایجی، بی‏تا: ص ۸).

د) پاسداری از عقاید دینی

از اهداف دیگر علم کلام، حفظ عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل است. محقق لاهیجی در این باره می‏نویسد:

الثالث بالنسبة الی الاصول الاسلام و هو حفظ عقاید الدین عن اَن یزلزلها شبه المبطلین (لاهیجی، همان: ص ۱۲).

سومین فایده علم کلام به اصول اسلامی مربوط می‌شود که حفظ عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل است.

مهم‌ترین فایده علم کلام و عمده‏ترین انگیزه ظهور این علم در جایگاه یکی از علوم اسلامی، دفاع از عقاید دینی، مبارزه با اندیشه‏ها و تفکرات الحادی و پاسخگویی به شبهات معترضان است.

هـ) نیازمندی علوم دینی به کلام

همة علوم دینی در اثبات موضوع خود نیازمند علم کلام هستند ؛ زیرا تا وجود و صفات کمال الاهی، بعثت، عصمت پیامبران و رهبران آسمانی و... اثبات نشود، موضوع علومی مانند تفسیر، حدیث، فقه و غیره اثبات نخواهد شد.

محقق طوسی، اساس همه علوم دینی را علم اصول دین دانسته و معتقد است که ورود به سایر مباحث علوم دینی بدون آگاهی بر مسائل مربوط به اصول دین مانند سقف بدون ستون و پایه است (ایجی، همان ؛ طوسی، ۱۴۰۵: ص ۱).

● روش علم کلام

در علم کلام، روش استدلال‏های متنوع و گوناگون وجود دارد و چه از نظر صورت و چه از نظر ماده، در روش خاص منحصر نیست. همان گونه که گفته شد، موضوع علم کلام دارای غایت و رسالت‏های گوناگونی است که عبارتنداز:

۱) شناخت یقینی در زمینه اصول عقاید؛

۲) اثبات موضوعات و مبادی سایر علوم دینی؛

۳) ارشاد مسترشدان و الزام معاندان؛

۴) دفاع از اصول و عقاید دینی.

با توجه به موضوع و غایات علم کلام، در رابطه با غایت اوّل و دوم، روش استدلال از روش‏های مفید یقین است. روش استدلال در این‌جا اعم از روش استدلال مباشر، روش قیاس و استقراء معلّل است. در روش قیاس باید از روش برهان بهره گرفت. درباره دو غایت دیگر، بهره‏گیری از همه روش‏های استدلال مجاز خواهد بود و انتخاب روش، بر عهده متکلم است که با در نظر گرفتن تفاوت‏های فکری و روحی مخاطبان و طرف‏های بحث و... شیوه استدلال مناسب را برگزیند.

با توجه به مطالب یاد شده، انحصار روش استدلال‏های کلامی در روش جدل درست نیست (ربانی، ۱۳۷۰: ص ۵۵ ؛ همو، ۱۳۷۶: ص ۴۷-۵۱)

از قرآن کریم نیز برخی از روش‏های کلامی به‌ دست می‏آید که عبارتند از:

۱) روش حکمت (برهان)؛

۲) روش موعظه پسندیده(خطابه)؛

۳) روش جدال احسن؛ چنان‌که می‏فرماید: ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ( نحل(۱۶)، ۱۲۵).

از آن‌جا که دعوت شوندگان به راه خدا، از نظر افکار و روحیات متفاوت و دارای اهداف و موضعگیری‏های مختلف در برابر منادیان توحید هستند، بر دعوت کنندگان لازم است تا به روش‏های گوناگون دعوت آشنا بوده، در هر مقام، روش مناسب با آن را به کار گیرند که مهم‌ترین این شیوه، شیوه‏های یاد شده در آیه کریمه است؛ البته این به معنای انحصار روش به روش مذکور نیست. همچنین به معنای مانعة الجمع بودن این روش هم نیست؛ بلکه اشاره به‏این سه روش به جهت جنبه غالبی و اکثری بوده، با موارد دیگر منافات ندارد (ربانی، ۱۳۷۰: ص ۵۷).

از آیه پیشین استفاده می‏شود که همه مصادیق حکمت و برهان نیکو است؛ ولی در روش خطابه، خطابه نیکو مطلوب است و در روش جدل نیز می‏توان سه قسم در نظر گرفت: جدل غیر نیکو، جدل نیکو و جدل نیکوتر که فقط قسم اخیر یعنی جدل نیکوتر (جدال احسن) مطلوب است (طباطبایی، ۱۳۹۱: ج ۱۲، ص ۳۷۱-۳۷۴)؛ بنابر این، علم کلام، علمی چند روشی است که از تمام روش‏های علمی شناخته شده بشری استفاده می‏کند. هم در مقام فهم و استنباط معارف دینی و هم در مقام ارزیابی عقلانی و دفاع از روش‏های علمی مختلف استفاده می‏شود. در مقام فهم، از روش‏های عقلی، نقلی، تفسیری (هرمنوتیکی) و اجتهادی بهره برده، در مقام توجیه و دفاع عقلانی نیز از روش‏های عقلی، نقلی و تجربی بهره می‏جوید.

● تعریف علم کلام

از آن‌جا که پیکره علم را مسائل آن علم تشکیل می‏دهد و مسائل علم مجموعه قضایایی است که از عوارض و احوال ذاتی موضوع علم سخن می‏رانند، بهترین تعریفی که می‏توان ارائه داد، تعریفی است که متضمن موضوع آن علم باشد. در نتیجه چنین تعریفی، هم حقیقت علم آشکار، و هم از سایر علوم ممتاز می‏شود؛ اما گاهی یافتن موضوعی واحد برای یک علم و قدر جامع ذاتی برای مسائل آن، متعسّر بلکه متعذر است و آن در جایی است که علم یاد شده از جمله علوم اعتباری ( در مقابل علوم حقیقی ) باشد. در علوم اعتباری چون عامل وحدت بخش مسائل، غرض مترتب بر آن‌ها است، از این رو در تعریف علم، غرض نقش اساسی را ایفا می‏کند. در سایه چنین تعریفی افزون بر آن که حقیقت علم تا حدودی آشکار می‏شود، از سایر علوم نیز متمایز می‏شود.

یکی دیگر از شیوه‏هایی که برای تعریف دانش‏ها، مفاهیم و تمایز آن‏ها از یک‌دیگر ارائه شده ، تعریف علم به واسطه روش و متد (method) آن است ؛ زیرا هر علمی به‌طور معمول برای تبیین و اثبات مسائل خود، اسلوب خاصی را دارا است. یکی از دستاوردهای این رهیافت، تولد معرفت و دانشی پربار به نام »متدولوژی« (methodology) است؛ بنابر این، مهم‌ترین اضلاع معرفتی یک علم، موضوع و مسائل، روش و غایت آن است.

باتوجه به‏آنچه گفته شد، در تعریف علم‏کلام افزون بر سه خصوصیت یاد شده، سه مسأله دیگر نیز باید مورد توجه جدی قرارگیرد:

۱) در تعریف ارائه شده باید تصویرهای عمده و رایج از کلام نزد پیشینیان، قابل ارجاع به آن باشد؛

۲) شامل کلام در مقام تحقیق نیز بشود؛ یعنی پژوهش‏های کلامی رایج در سنت تفکر کلامی را در برگیرد؛

۳) تعریف باید جامع مشترک کلام سنتی و کلام جدید باشد.

ارائه چنین تعریفی می‏تواند جامع افراد و مانع اغیار (فلسفه، فلسفه دین، الاهیات و...) باشد.

دانشمندان مسلمان در بیان چیستی علم کلام، تعریف‏های گوناگونی ارائه کرده‏اند. در این قسمت به مهم‌ترین تعریف‏ها به ترتیب تاریخی از سده سوم قمری تا عصر حاضر گزارش می‏شود:

۱) ابو نصر فارابی (۲۶۰-۳۳۹ ق) علم کلام را چنین تعریف کرده است:

کلام، صناعتی است که انسان به وسیله آن می‏تواند به اثبات آرا و افعال معیّنی بپردازد که شارع مقدس به آن‏ها تصریح کرده است و نیز به وسیله آن می‏تواند دیدگاه‏های مخالف آرا و افعال یاد شده را باطل نماید (فارابی، ۱۳۴۸: ص ۱۲۴).

۲) برخی معتقدند که کلام، توانایی و تخصصی است که به‌وسیله آن، مخالفان اندیشه‏های دینی را می‏توان از طریق آیات قرآن و سنت معصومان ۶۱۵۷۷;و یا صرفاً از طریق تحلیل آن آرا، رد و ابطال کرد.

شیخ صدوق، این دیدگاه را مطرح کرده و معتقد است :

رد کردن مخالفان از طریق کلام خدا و حدیث پیامبر و امامان و یا از طریق تحلیل معانی گفته‏های ایشان، از وظیفه اصلی متکلم است (شیخ صدوق، ۱۳۷۱: ص ۴۵).

این تعریف صرفاً به دو نقش عمده در تعریف فارابی از علم کلام ناظر است.

۳) شیخ مفید (۳۳۶-۴۱۳ ق) کلام را چنین تعریف می‏کند:

کلام دانشی است که از طریق استدلال، برهان و جدال به طرد باطل می‏پردازد (مکدرموت، ۱۳۷۲: ص ۱۰).

تمایز تعریف شیخ مفید با بیان شیخ صدوق فقط در روش علم کلام است. در دیدگاه شیخ مفید بر روش عقلی، تأکید شده است. نقطه اشتراک تعریف شیخ مفید و شیخ صدوق به غایت دفاعی علم کلام مربوط می‌شود.

۴) شیخ طوسی (۳۵۸ - ۴۶۰ ق) کلام را چنین تعریف می‏کند:

کلام دانشی است که در آن از ذات خداوند متعال و صفاتش و مبدأ و معاد بر طبق قانون شرع بحث می‏شود (طوسی، ۱۳۵۱: ج ۲ ص ۲۳۷).

۵) ابو حامد محمد غزالی (۴۵۰-۵۰۵ ق) درباره علم کلام می‏نویسد:

کلام علم کلی است و بقیه علوم دینی مانند فقه، تفسیر و حدیث، علوم جزئی هستند. معنای کلی بودن علم کلام این است که به اعم الاشیاء یعنی وجود (موجود بما هو موجود) می‏پردازد (غزالی، ۱۴۱۷: ج ۱، ص۵ و۶).

در این تعریف به موضوع علم کلام توجه شده است.

۶) قطب الدین شیرازی (۶۳۴ – ۷۱۱/۱۶ ق) در تعریف دانش کلام آورده است:

هر آنچه از تعالیم دینی که به دلایل عقلی اثبات می‏شود، علم اصول نامیده می‏شود. (قطب الدین شیرازی، ۱۳۱۷: ص ۸۵ و ۸۶).

۷) علامه حلی (۶۴۸ - ۷۲۶ ق) علم کلام را طریق تحصیل علم به واجب الوجود می‏داند (علامه حلی، ۱۳۷۲: ص ۱۱).

۸) ابن میثم بحرانی (م ۶۷۹ ق) معتقد است علم کلام، علمی است که درباره اصول عقاید یا اصول دین بحث می‏کند و به همین جهت آن را علم اصول دین یا اصول عقاید نیز می‏نامند (بحرانی، ۱۴۰۶: مقدمه کتاب).

۹) قاضی عضد الدین ایجی (۷۱۰ - ۷۵۶ ق) علم کلام را چنین شناسانده است:

هو علم یقتدر معه علی اثبات العقاید الدینیة بایراد الحُجج و دفع الشبهه (ایجی، بی‏تا: ص۷)؛

یعنی علم کلام علمی است که به واسطه آن انسان بر اثبات عقاید دینی بر پایه استدلال توانا می‏شود. این تعریف از سه جهت به مسأله پرداخته است: یکی این‌که تعریف به موضوع (عقاید دینی). دوم این‌که در آن به هدف و غایت علم کلام (اثبات عقاید دینی و دفع شبهات) اشاره شده و سوم این‌که به شیوه بحث کلامی نیز توجه کرده است.

۱۰) سعد الدین تفتازانی (۷۱۳ - ۷۹۳ ق) موجزترین بیان را در تعریف کلام آورده است:

علم به عقاید دینی از طریق ادله یقین (تفتازانی، ۱۴۰۹: ج ۱ ص ۱۶۳).

این تعریف نیز از نظر جامع بودن دارای مشکل است ؛ زیرا صرفاً به جنبه قلمرو علم کلام و روش آن اشاره دارد؛ ولی در مورد جنبه اهداف و غایات آن، همچنین جنبه دفاعی که اساساً الزامی یا اقناعی است، ساکت است.

۱۱) عبدالرحمن بن خلدون (۷۳۳- ۸۰۸ ق) علم کلام را چنین تعریف کرده است:

علمی که شامل اثبات عقاید ایمانی به وسیله ادله عقلی و رد بدعت آوران گمراه....است (ابن خلدون، ۱۴۰۰: ص ۴۰۵).

ابن خلدون در تعریف علم کلام از رسالت، موضوع، روش و غایت علم کلام بهره جسته است.ویس موضوع علم کلام را عقاید دینی معرفی، و روش آن را منحصر در استدلال عقلی کرده و رسالت و غایت را نیز در اثبات عقاید دینی و دفاع و رد شبهات دانسته است.

۱۲) میر سید شریف جرجانی (۷۴۰- ۸۱۶ ق) سه تعریف عمده برای علم کلام ذکر کرده است:

الف) علمی که از ذات و صفات خداوند و احوال ممکنات مانند مبدأ و معاد طبق قانون اسلام بحث می‏کند؛

ب) علم ناظر به اموری که معاد و متعلقات آن مانند بهشت، دوزخ، صراط، میزان، ثواب و عقاب را معلوم می‏سازد؛

ج) گفته‏اند: کلام علم به قواعد شرعی اعتقادی است که از طریق ادله به دست می‏آید (جرجانی، ۱۳۰۶ ق: ص ۸۰).

از سه تعریف مذکور، تعریف سوم مربوط به جرجانی نیست؛ بلکه او از دیگری نقل می‏کند و دو تعریف اوّل و دوم، جامع نیستند.

۱۳) عبدالرزاق لاهیجی (م ۱۰۵۰ یا ۱۰۷۲) می‏گوید:

شایسته‏تر آن است که گفته شود: کلام، صناعت نظری است که با آن می‏توان عقاید دینی را اثبات کرد (لاهیجی، بی‏تا: ج ۱، ص ۵).

او در جای دیگر بیان متفاوتی دارد:

...این قسم کلام، یعنی تحصیل معارف به دلیل که منتهی می‏شود به گفتار معصوم ۶۱۵۷۴; کلام مؤدی به طریق صواب باشد و مشارکت بود با طریقه حکمت در افاده یقین (لاهیجی، ۱۳۷۲: ص ۲۴)

۱۴) استاد شهید علامه مرتضی مطهری (۱۲۹۸ - ۱۳۵۸ ش) دانش کلام را چنین تعریف کرده است:

در تعریف علم کلام اسلامی کافی است که بگوییم: علمی است که درباره اصول دین اسلام بحث می‏کند به این نحو که چه چیزی از اصول دین است و چگونه و با چه دلیلی اثبات می‏شود و جواب شکوک و شبهاتی که در مورد آن وارد می‏شود چیست (مطهری، ۱۳۷۴: ج ۳، ص۵۸- ۶۲).

وی در جای دیگر یاد آور می‏شود:

علم کلام، علمی است که درباره عقاید اسلامی یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث می‏کند؛ به این نحو که آن‏ها را توضیح می‏دهد و درباره آن‏ها استدلال می‏کند و از آن‏ها دفاع می‏نماید (همان، ص ۵۷).

برتری این تعریف نسبت به تعاریف گذشته این است که توضیح و تبیین عقاید اسلامی را نیز از وظایف کلام و متکلم دانسته است ؛ زیرا چه بسا منشأ شبهات و اعتراضات مخالفان عقاید دینی، تفسیرهای نادرست آنان نسبت به عقاید و مفاهیم می‏باشد.

بدیهی است راه دفاع از دین و پاسخگویی به این قبیل شبهات، توضیح و تفسیر صحیح مفاهیم و عقاید دینی است (ربانی، ۱۳۷۰: ص ۳۹)؛ بنابر این، کار علم کلام، تبیین اصول و عقاید دینی، اثبات آن‏ها از روش‏های مختلف و پاسخگویی به شبهات و اعتراضات مخالفان است.

به عبارت دیگر، «تفقه در اصول و عقاید دینی اعم از اثبات، تبیین و دفاع در مقابل شبهات علم کلام است» ؛ از این رو گاهی متکلم کار تفسیری انجام می‏دهد؛ البته تفسیر آیات و روایاتِ مرتبط با اصول و عقاید دینی که هر چند این مفسّر شناخته می‏شود و کار، کار کلامی است و او نیز متکلم است.

استاد مطهری، قید اسلامی بودن را هم در عنوان کلام و هم در تعریف آن تصریح کرده است. مقصود وی از این قید (اسلامی بودن) این است که «علم کلام، یک علم صد در صد اسلامی است ؛ زیرا مربوط است به تحقیق در اصول عقاید اسلامی و دفاع از آن‏ها....» (مطهری، همان: ج ۱۴ ص ۴۵۳). استاد در این بیان به کسب هویت علم کلام از مضافٌ الیه (اسلام) توجه دارد و کلام را مفهوماً علم دفاع از عقاید اسلامی می‏داند، نه عقاید دینی به طور کلی و عام.

برخی اندیشه‌وران معاصر نوشته‏اند: علم کلام از روز نخست، به عنوان دفاع از عقاید پی‌ریزی شده است و این علم، اختصاص به مسلمانان ندارد؛ بلکه مسیحیان نیز برای دفاع از عقاید و کتاب‏های خود کلامی دارند که در فارسی به آن الاهیات و در عربی «علم اللّاهوت» و در انگلیسی تئولوژی می‏گویند (سبحانی،۱۳۷۵: ص۵).

این‌که همه اصحاب ادیان، علم دفاع از باورهای دینی تأسیس کرده‏اند، مسأله قابل بحث دیگری است و این‌که علم کلام همان الاهیات، علم اللاهوت یا تئولوژی باشد، محل تأمل است ؛ زیرا الاهیات اعم از علم کلام، فقه و... است و تئولوژی نیز در غرب مفهومی اعم از علم کلام دارد. همان گونه که در بحث تمایز علم کلام، فلسفه دین، الاهیات و... خواهد آمد، اسلامی بودن علم کلام به این معنا است که فقط عقاید و مسائل مربوط به عقاید اسلامی موضوع علم کلام است اعم از این‌که این مسائل اسلامی مشترک بین ادیان دیگر باشد یا نه.

از تعاریف متعدد، بیشترین و رایج‏ترین تصویر از علم کلام، هویت دفاعی آن است. چنین تصویری از علم کلام از زمان فارابی تا امروز تغییر فراوانی یافته است. دومین تصویر عمده، معرفت‏زا دانستن علم کلام است که برخی صرفاً به این جنبه و برخی نیز صرفاً به جنبه اوّل اشاره داشتند.

رمضان علی‏تبار فیروزجایی

منابع و مآخذ

۱. ابراهیم انس و دیگران، المعجم الوسیط، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، چهارم، ۱۳۷۲ ش.

۲. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۰ ق.

۳. ابن منظور، لسان العرب، تهران، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.

۴. اوجبی، علی، کلام جدید درگذر اندیشه‏ها، تهران، مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، اول، ۱۳۷۵ش.

۵. الایجی، القاضی عبدالرحمن، المواقف فی علم الکلام، بیروت، عالم الکتب، بی‏تا.

۶. بحرانی، ابن‏میثم، قواعدالمرام‏فی‏علم‏الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیت‏الله‏نجفی،‏ دوم، ۱۴۰۶ ق.

۷. پاپکین، ریچاردواسترول، آروم، کلیات‏فلسفه، ‏سیدجلال‏الدین مجتبوی، تهران، نشرحکمت، ‏سوم، ۱۴۰۲ق.

۸. پازوکی، شهرام، مقدمه‏ای در باب الاهیات مندرج در کتاب کلام جدید در گذر اندیشه‏ها به اهتمام علی اوجبی.

۹. پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقادات دینی، احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، سوم، ۱۳۷۹ش.

۱۰. تفتازانی، سعدالدین، شرح‏المقاصد، تحقیق عبدالرحمن‏ عمیره، بیروت، منشورات ‏الشریف ‏الرضی، ‏اول، ۱۴۰۹ق.

۱۱. التهانوی، محمدعلی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، ناشرون، اول، ۱۹۹۶م.

۱۲. جرجانی، علی، شرح المواقف، ، قم، الشریف الرضی، ۱۳۷۳ش.

۱۳. جرجانی، میرسید شریف، التحریفات، مصر، ۱۳۰۶ ق.

۱۴. صلیبا جمیل ، المعجم الفلسفی، بیروت، دارالکتب اللبنانی، ۱۹۸۲ م.

۱۵. جوادی آملی، عبدالله، فصلنامه قبسات، سال اول، ش ۲، ص۶۳.

۱۶. حلی، علامه، الجوهر النضید، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۷۴ ش.

۱۷. حمصی، ابن ناعمه، اثولوجیا، تصحیح سیدجمال الدین آشتیانی،تهران، انجمن حکمت و فلسفه.

۱۸. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، پژوهش‏های فرهنگی حوزه، اول، ۱۳۷۹ش.

۱۹. خوارزمی، مفاتیح العلوم، بی‌تا

۲۰. رام نات شرما، دین، حقایق و ابهام‏ها، بیژن بهادروند، کیهان فرهنگی سال ۱۱، ش۴، ۱۳۷۳ش .

۲۱. ربانی گلپایگانی، علی، آشنایی با کلام جدید و فلسفه دین، نشر واریان، اول، ۱۳۷۸ش.

۲۲. هو علم الکلام، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۷۶ش.

۲۳. درآمدی بر علم کلام، قم، دارالفکر، اول، ۱۳۷۰ ش.

۲۴. رشاد، علی اکبر، دین پژوهی معاصر، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اول، ۱۳۸۲ ش.

۲۵. سبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، قم، ۱۳۷۵ ش.

۲۶. سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۷۵ش.

۲۷. شیخ صدوق (ابن بابویه)، اعتقادات، سیدمحمدعلی حسینی، تهران، ۱۳۷۱ ش.

۲۸. شیرازی، قطب الدین، درّة التاج، تصحیح احمد مشکوة، تهران، ۱۳۱۷ ش.

۲۹. صادقی، هادی، درآمدی بر کلام جدید، قم، نشر معارف و طه، اول، ۱۳۸۲ش.

۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۱ق.

۳۱. الطوسی، ابوجعفر، شرح العبارات المصطلحه، تحقیق دانش پژوه، مشهد، الذکری الالفیة للشیخ الطوسی ، ۱۳۵۱ش.

۳۲. طوسی، جواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل (نقد المحصل)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.

۳۳. طوسی، خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۷ش.

۳۴. عفیفی، ابوالعلاء و دیگران، مصطلحات الفلسفه، قاهره، ۱۹۶۴ش.

۳۵. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، قم، انتشارات شکوری، سوم، ۱۳۷۲ ش.

۳۶. الغزالی، محمد، المستصفی من علم الاصول، تصحیح محمد عبدالسلام عبدالشافی، بیروت، داراکتب، ۱۴۱۷ ق.

۳۷. فارابی، ابونصر، احصاء العلوم، حسین خدیو جم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸ ش.

۳۸. فرامرزقراملکی، احد، موضع علم و دین در خلقت انسان، مؤسسه فرهنگی آرایه، ۱۳۷۳ش.

۳۹. فیومی، المصباح المنیر، قم، دارالهجره، اول، ۱۴۰۵ق .

۴۰. قدردان قراملکی، محمدحسن، کلام فلسفی، قم، انتشارات وثوق، اول، ۱۳۸۳ش.

۴۱. لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زین‌العابدین قربانی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۲ ش.

۴۲. لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام، چاپ سنگی، بی‏تا.

۴۳. مجتهد شبستری، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت، تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۵ش.

۴۴. مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی۶۱۵۶۸; دهم، ۱۳۸۱ش .

۴۵. مصباح، محمدتقی، دروس فلسفه اخلاق، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳.

۴۶. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار،، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۴ ش.

۴۷. مکدرموت، مارتین، اندیشه‏های کلامی شیخ مفید، احمد آرام، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش.

۴۸. هیک، جان، فلسفه دین، بهرام راد، تهران، انتشارات بین المللی هدی، ۱۳۷۳ش.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.