سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فیلم های روان شناسی


فیلم های روان شناسی

فیلم های با موضوعات روان شناسی

● فیلم های با موضوعات روان شناسی

ما در دنیای رسانه ها زندگی می کنیم، در محاصره ی رسانه ها. تلویزیون عضو فعال، رهنمود دهنده و سر گرم کننده ی زندگی بسیاری از ماست. سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی در پوشش جذابیت و سر گرمی بسیاری از اطلاعات را پنهانی در ذهن ما حک می کنند.

تفکرات کلیشه ای که ما در مورد شغل های مدرن تر و خرده فرهنگ های اقلیت ها داریم اغلب حاصل دیدن فیلم هاست. تصوری که ما از سرخ پوست ها، بومیان آفریقا، فضانوردها، ماموران امنیتی یا روان شناس ها داریم به شدت تحت تاثیر تماشای فیلم هاست. مخصوصا وقتی آن ها را در زندگی واقعی خود زیاد ندیده باشیم. تصور ما از بیماری های کمیاب تر، از خدمات درمانی و از جنبه های خصوصی تر زندگی دیگران هم از فیلم ها جهت می گیرند.

این اطلاعات اگر در دنیای واقعی، یا توسط رسانه های دیگر تصحیح نشوند برای همیشه در ذهن ما می ماند و به یک جهت گیری ارزشی تبدیل می شود: فلان بیماری بد است چون در آن بیمار دست به خشونت می زند. بیمارستان های روانی بدند چون در آنها مثل زندانی با بیمار برخورد می شود و غیره و غیره. هر چه فیلم جذاب تر باشد این تاثیر بیشتر است و تفکرات کلیشه ای پایدار تری را ایجاد می کند.

● قصه از کجا شروع شد؟

فیلم ساز ها در همه جای دنیا به نمایش بیماری های روان شناختی و متخصصان آن علاقه مندند. حتما می دانید که خیلی از فیلم های هیچکاک در مورد همین بیماری هاست. مثلا فیلم psycho اصلا به معنی ”روانی‘‘ است و در ایران گاهی به غلط”روح” ترجمه می شود نمایش اختلال چند شخصیتی ست که الان در متن های روان پزشکی یکی از اختلالات تجزیه ای محسوب می شود. استاد در یکی از سکانس های پایانی فیلم حتا پای روانکاو را هم به صحنه می کشد و توضیحاتی کاملا علمی را به بیننده می دهد. این که چرا کارگردان ها سراغ چنین موضاعاتی می روند بسته به پرداختی دارد که آن ها روی کاراکتر فیلم هایشان به عمل می آورند. گاهی یا بهتر بگوییم بسیاری از اوقات آنها تنها به جذابیتی می اندیشند که بیمار یا متخصص اعصاب و روان به فیلم می بخشد و باعث فروش فیلم می شود. جذابیتی که با مبالغه در خشونت یا حماقت بیمار به موفقیت در گیشه تبدیل می شود.

● روی خوب سکه

بگذارید قبل از این که این محتوا های تحریف شده از حوزه ی اعصاب و روان را بررسی کنیم سه نمونه ی خوب خارجی را نام ببریم:

۱) اتوبوسی به نام هوس

این فیلم خوب الیا کازن از یک نمایشنامه به همین نام از تنسی ویلیامز گرفته شده است. نمایشنامه نویس آن قدر مطالعه داشته است که با جرات سراغ یکی از اختلالات شخصیت برود: اختلال شخصیت نمایشی. او به خوبی در دقیقه به دقیقه ی فیلم شما را با نشانه های این اختلال در قالب نقش اول زن داستان آشنا می کند. تمام دیالوگ ها و حرکاتی که مانش انجام می دهد حاکی از این بیماری ست. او در همه ی موقعیت ها مناسب یا نا مناسب عشوه گری می کند، آرایش برایش بی نهایت اهمیت دارد و هیچ گاه تا آخر رابطه پیش نمی رود.تنسی ویلیامز حتا گاهی به گذشته ی زن سرک می کشد و ما را با لا اقل یک گروه از علت شناسی این بیماری آشنا می کند. دقت کنید که این فیلم در ۱۹۵۱ ساخته شده است و هنوز هم استاد های خوره ی فیلم روان شناسی آن را موقع تدریس اختلالات شخصیت به دانشجویانشان معرفی می کنند.

۲) مرد بارانی

داستین هافمن در این فیلم نقش یک اوتیستیک را بازی می کند. قبل از این که برادر به سراغ او برود در یک آسایشگاه مخصوص این بیماران زندگی می کند. کارگردان ما را در یک سفر دو نفره ما را با تمام توانایی ها و مشکلات این بیماران آشنا می کند. مرد بارانی در ایجاد روابط اجتماعی مشکل دارد، استعاره ها را نمی داند، رابطه ی چشمی برقرار نمی کند اما حافظه ی خارق العاده دارد و کارهای تکرار شونده را عالی انجام می دهد. حتا اگر یک عکس از این فیلم را جایی ببینید معلوم می شود که هافمن از مشکلی رنج می برد. شاید به همین خاطر حتا طرح روی جلد کتاب ” فیلم و بیماری های روانی‘‘ از این فیلم گرفته شده است.

۳) ذهن زیبا

▪ فیلم یک ذهن زیبا

جان نش نابغه از یک اختلال رنج می برد: اسکیزوفرنی پارانویید. او با ذهن زیبای خودش با بیماری انطباق پیدا می کند و نوبل ریاضی را می گیرد. نگاه انسان گرایانه و در عین حال علمی در این فیلم موج می زند. ما با توهمات و هذیان های بیماران از چشم خودشان آشنا می شویم و با آنها همدلی می کنیم.

● روی بد سکه

به نظر می رسد در همه جای دنیا دل روان پزشکان و روان شناسان بالینی از کارگردان ها ی تجاری خون است. یک تحقیق جالب در استرالیا انجام شده است که در آن نویسندگان به تحلیل محتوای برنامه های تلویزیونی خودشان پرداخته اند. آن هم تنها از یک دید: نمایش افراد حرفه ای و بیماران اعصاب و روان. نویسندگان این مقاله معتقدند که نمایش دروغین بیماری های روانی در فیلم ها اثر دردناکی دارد: این فیلم ها ننگ و داغی را که بر پیشانی این بیماران حک شده است در ذهن ما پایدار می کند. یعنی دقیقا بر عکس کاری که وظیفه ی یک رسانه ی عمومی ست. این فیلم ها نگرش ما را از بیماران به سطحی پایین تر و حتا گاهی بالاتر از واقعیت تغییر می دهد.

● در این فیلم ها بیماران دارای مشکل روان شناختی این گونه تحریف شده اند:

۱) یک فرد عصبانی آدمکش: در بسیاری از فیم ها نشان داده می شود که بیماران روانی افرادی پرخاشگر هستند که برای اطرافیانشان خطرناکند.

جالب است که کارگردانان تمایل دارند اعمال منفی مثل قتل عمدی، تجاوز جنسی و دزدی را بیشتر به بیماران روانی نسبت دهند تا کاراکتر های عادی فیلم. فیلم های کلاسیکی مثل آشپز دیوانه (۱۹۰۹)، روانی (۱۹۶۰) و جن گیر(۱۹۷۲) تصویری این گونه از این بیماران نشان می دهند.

در نمایش های تلویزیونی انگلیس هم معمولا بیماران روانی همسر، همسایه یا کودک خود را تهدید به مرگ می کنند، در نهایت هم یا آ‎ن ها و یا خودشان را می کشند.

۲) یک روح آزاد سرکش: این فیلم ها یک شخصیت خوب را به تصویر می کشند که بر چسب بیمار روانی خورده است و دارد به شیوه نامناسی درمان می شود ( اغلب با زندانی کردن!). نمونه ی مشهور آن فیلم پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته(۱۹۷۵) است. پیام پنهان این فیلم ها این است که آدم های خوب نمی توانند بیمار روانی شوند و بالعکس!

۳) یک فرد روشنفکر از جامعه: این گروه هم مثل گروه قبل آدم های خوبی را نشان می دهد که توسط دستگاه مخوف بیمارستان روانی دستگیر شده اند! این آدم ها می توانند یک آرمان شهر بسازند. فیلم سلطان قلبها (۱۹۶۸) نمونه ی این نوع نمایش غلط بیماری روانی ست.

۴) بیماران زن روانی به عنوان زنان اغواگر: در این فیلم ها زنان دارای مشکل روان شناختی به عنوان زنانی حشری نشان داده می شوند که قدرت اغواگری وحشتناکی دارند که می تواند هر مردی را به دام اندازد حتا اگر آن مرد درمانگر باشد. نمونه آن فیلم dressed to kill (۱۹۸۰) است.

۵) طفیلی های خود شیفته: این بیماران به عنوان آدم هایی نشان داده می شوند که فکر می کنند دارای حق ویژه ای هستند و از دیگران برترند مثلا Lovesick (۱۹۸۳

۶) فرد حیوان شده: در این فیلم ها با بیماران مثل حیوانات برخورد می شود و حقوق انسانی شان رعایت نمی گردد. مثلا تیمارستان (۱۹۴۶).

البته تنها بیماران در معرض این قضاوت های غلط رسانه ای نیستند. متخصصان بهداشت روان هم در فیلم ها به صورت تحریف شده نشان داده می شوند. این کار باعث می شود که کسانی که احساس مشکل می کنند یا خانواده ی آن ها تصوری کلیشه ای از بیمارستان روانی، پرستاران بخش روانی، روان شناسان و روان پزشکان داشته باشند. تصوری که اطمینان را از آن ها می گیرد و گاهی باعث می شود اصلا به این متخصصان رجوع نکنند.

● نمونه های خارجی این تحریف ها عبارتند از:

۱) دکتر دیپی، این کاراکتر کمیک معمولا اشتباه می کند، ابلهانه عمل می کند. صلاحیت حرفه ای ندارد و به خاطر اشاره به فروید لهجه ای اطریشی دارد! نمونه ی این فیلم ها The Front Page است.

۲) دکتر شیطان، این کاراکتر یک متخصص گمراه است که اغلب یک ظاهر فریبنده دارد اما باطنا بدخواه است. همان فیلم پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته و فیلم دکتر کالیگاری این تصویر ها را از متخصص بهداشت روان نشان می دهند.

۳) دکتر شگفت انگیز، این متخصص جذاب، عاری از نفس پرستی ست،خودش را وقف بیمارانش کرده است و همیشه در دسترس است. او به شدت دانا ست .. Antwone Fisher (۲۰۰۲ نمونه ای از این گونه تحریف هاست. در واقع این فیلم ها از آن بر بام افتاده اند.

خوب این دکتر های تحریف شده درمان های تحریف شده ای هم دارند. در مان های خشونت بر انگیز. در مان های سطحی، درمان های غیر واقعی.

● تحریف به شیوه ی ایرانی

نام بردن از نمونه های خوب نمایش بیماری روانشناختی در فیلم ها ی ایرانی کار مشکلی ست. شاید بتوان از عروسی خوبان اثر محسن مخملباف که به اختلال استرس پس از سانحه پرداخته و شب های زاینده رود که به خودکشی پرداخته به عنوان نمونه اشاره کرد. اما همان تحریف هایی که در نمونه های خارجی وجود دارد را می توان با کمی پس و پیش کردن در ایرانی ها هم دید. مثلا در سریال پربیننده ی نرگس ما بالاخره نفهمیدیم که با یک روان شناس طرفیم یا روان پزشک. در دیالوگ ها هر دو به جای هم به کار می رفت. این روان شناس- روان پزشک عزیز از آن دکتر شگفت انگیز ها بود که حتا خانه اش را در اختیار بیمارش قرار می داد. البته این دکتر شگفت انگیز دانایی بالایی نداشت او درست تشخیص می داد اما توصیه های درمانی درستی نمی کرد. مثلا می گفت نسرین افسردگی پس از زایمان دارد اما از همسر فداکارش می خواست او را در اتاق با بچه تنها بگذارد. در دنیای واقعی این کار ممکن است به کشته شدن کودک بینجامد. گاهی نیز بیماری روانی در فیلم های ما مقدس می شود. مثلا در سوته دلان علی حاتمی بهترین دیالوگ ها را بهروز وثوق می گوید. در صورتی که او نقش یک عقب مانده ی ذهنی را بازی می کند.

گاهی نیز ما مخصوصا در سریال ها نقشی منفی از روان شناس ها و روان پزشک ها می سازیم. یک کلیشه ی غلط که به عنوان یک گزاره در ذهن بیننده ی این فیلم ها شکل می گیرد این است ” روان شناس ها خودشان مشکل دارند‘‘. سریال دیوانه از قفس پرید نمونه ی این نگرش غلط بود.

متاسفانه نگاه ابزاری به مشکلات روان شناختی حتا به کارهای مهران مدیری هم کشیده شده است. مسخره کردن کسی که به درستی نمی توانست حرف سین را بگوید در یکی از قسمت های شب های برره نمونه ای از این کارها بود. مسخره کردن لکنت زبان هم که انگار کار همیشگی طنز پرداز های ایرانی ست.

در هر فیلم ایرانی چندین میلیون تومان صرف مشاوره های انتظامی و حقوقی و غیرو می شود. چون اگر در آن حوزه ها اشتباهی بشود پای تهیه کننده گیر است اما انگار دیواری کوتاه تر از دیوار بیماران و متخصصان حوزه ی بهداشت روان در ایران وجود ندارد.

● نمایش غلط بیماری های روانی در فیلم های خارجی

▪ کلیشه ی غلط

▪ فیلم نمونه

▪ یک فرد عصبانی آدمکش

روانی ۱۹۶۰

▪ ▪ یک فرد روشنفکر از جامعه:

▪ سلطان قلبها ۱۹۶۸

▪ طفیلی های خود شیفته

Lovesick ۱۹۸۳

▪ بیماران زن روانی به عنوان زنان اغواگر

dressed to kill (۱۹۸۰)

▪ یک روح آزاد سرکش

▪ پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته ۱۹۷۵

▪ فرد حیوان شده

▪ تیمارستان ۱۹۴۶

▪ نمایش غلط متخصصان بهداشت روان

▪ کلیشه ی غلط

▪ فیلم نمونه

ـ دکتر خنده دار

The Front Page۱۹۳۱

ـ دکتر شیطان صفت

ـ دکتر کالیگاری۱۹۱۹

ـ دکتر شگفت انگیز

Antwone Fisher (۲۰۰۲



همچنین مشاهده کنید