دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

یك استاد فراموش شده


یك استاد فراموش شده

ناروس آدمی با رفتار متعادل اما فوق العاده خجالتی بود و تنها تعداد معدودی از فیلمسازانی كه از نزدیك با او كار كرده بودند او را به خوبی می شناختند

بسیاری از سینماگران و علاقه مندان به سینما نام «می كی یو ناروس» (۱۹۶۹ ـ ۱۹۰۵) را نشنیده اند؛ فیلمسازی ژاپنی كه در دوران حیات خود سعی كرد همواره از كانون توجه دور باشد. با این حال از زمان مرگش تلاش بسیاری شده تا این سینماگر منزوی و آثار درخشانش بیشتر به مردم شناسانده شود. علی رغم آنكه بسیاری از منتقدان غربی او را هم ردیف فیلمسازان بهتر شناخته شده هم عصرش همچون یاسوجیرو ازو (كه او نیز دوره كارآموزی خود را دركمپانی فیلمسازی شوچیكو در دهه ۱۹۲۰ گذراند)، آكیرا كوروساوا (كه زمانی دستیار ناروس بود) یا كنجی میزوگوچی (كه فیلم هایی درباره گیشاهای بدفرجام ساخت) می دانند اما «ناروس» همچنان یك چهره ناشناخته باقی مانده است. او فیلمسازی بسیار پركار بود كه ۸۹ فیلم ساخت اما در بسیاری از كشورها از جمله بریتانیا تنها تعداد انگشت شماری از آثار سینمای او در فرمت دی وی دی پیدا می شوند.

ناروس آدمی با رفتار متعادل اما فوق العاده خجالتی بود و تنها تعداد معدودی از فیلمسازانی كه از نزدیك با او كار كرده بودند او را به خوبی می شناختند. هیدكو تاكامین، هنرپیشه ای كه در بسیاری از فیلم های معروف «ناروس» بازی كرده است به یاد می آورد: «حتی موقع فیلمبرداری او هیچ وقت نمی گفت چیزی خوب یا بد، جالب و یا كلیشه ای است.» تاكامین با اشاره به این كه در بیش از ۲۰ فیلم او بازی كرده است، می افزاید:«او یك كارگردان كاملاً دیرجوش و منفعل بود و هیچ وقت به یاد ندارم در زمینه بازیگری به من امر و نهی كرده باشد.»

فیلم های ناروس همگی در ژانر «shomin- geki» قرار می گرفتند. آثاری درباره مردمان عادی و طبقه متوسط جامعه كه فاقد آن غرابت و شگفتی ای بودند كه مخاطبان غربی می پسندیدند. برخلاف دیگر فیلمسازان ژاپنی عصر خود، آثار سینمایی ناروس هیچگاه در جشنواره های پرزرق و برقی همچون كن یا ونیز كشف نشدند و یا این كه هالیوود به سراغ بازسازی آنها نرفت. برخی ها زمزمه می كردند كه ناروس فیلم های زنانه پسندی می ساخت كه پلات های سخیفی داشتند.

در یك مقطع كه ناروس به عنوان یك كارگردان پیمانی برای استودیوهای مختلف فیلمسازی در ژاپن كار می كرد شخصیتی بسیار مطیع و سازگار داشت. او به ندرت پروژه هایی را كه به او پیشنهاد می شد رد می كرد اما در عین حال لجوج و انعطاف ناپذیر بود و همین خصوصیات اخلاقی به ظاهر ضدونقیض باعث می شود ناخودآگاه تصور كنید كه چطور كارگردانی كه این چنین منزوی و خجالتی است قادر بود فیلم های جسورانه ای درباره زندگی كارگری و همچنین زنان بسازد. استاد دانشگاه كاترین راسل و نویسنده كتاب «سینمای ناروس ـ زنان و مدرنیته» می گوید: «این پرسش خوبی است. او به نظر نمی آمد با زنان رابطه خوب و دوستانه ای داشته باشد.» راسل خاطرنشان می كند كه ناروس با ساخت فیلم های بسیاری برای مخاطبان زن به تدریج یاد گرفت چه فیلم هایی مورد پسند آنان بودند و یا آن كه چگونه كارش را روزبه روز بهتر كند. او حتی اگر روابط اجتماعی خوبی نداشت در یافتن بهترین هنرپیشگان زن مهارت داشت و چندین فیلم خود را با یك چهره می ساخت.

ناروس به ندرت حاضر به مصاحبه می شد و آشنایی سینماگران با او بیشتر به واسطه همكارانش بوده. او در سال ۱۹۰۵در توكیو به دنیا آمده بود و كوچك ترین فزرند خانواده بود. ناروس كارش را به عنوان متصدی آكسوار در استودیوهای فیلمسازی كاماتا توكیو آغاز كرد و در سال ۱۹۳۷ با هنرپیشه یكی از فیلم هایش به نام «زن! مثل گل رز باش!» ازدواج كرد. این وصلت دیری نپایید و در سال ۱۹۴۲ به جدایی انجامید. اطلاعات موثقی كه از زندگی حرفه ای او در دست است حاكی از آن است كه او با روحیه ای پرشور و سرزنده در دهه ۱۹۳۰ به سراغ سینما و فیلمسازی رفت اما پس از ازدواج راه خود را گم كرد. او در سال های جنگ شكوفا نشد اگرچه همچنان به كار ادامه داد. اطلاعات كمی از همسر دومش در دست است و تنها در اوایل دهه ۵۰ بود كه او مجدداً در اوج قرار گرفت. راسل معتقد است كه او به مدت ۱۵ سال در یك ركود كاری قرار گرفت اما این ركود به اصطلاح كاری چیزی بود كه گریبانگیر كل صنعت فیلمسازی ژاپن در آن زمان شده بود.

در بخش بعدی زندگی اش، ناروس چندین فیلم با اقتباس از رمان های فومیكو هایاشی ساخت؛ نویسنده ای كه تخصص در نوشتن داستان هایی درباره افراد مظلوم و ستمدیده داشت. نقل قولی كه ناروس از هایاشی در تیتراژ فیلم «Repast» (۱۹۵۱) می آورد به خوبی انعكاس بخش دغدغه های موضوعی این فیلمساز است: «من شدیداً تحت تأثیر غمی قرار می گیرم كه در زندگی ساده دیگران یافت می شود.»

فیلم درباره شخصیتی به نام میچیو (ستسوكوهارا)؛ زنی خانه دار كه مرد حقوق بگیرش به او توجهی ندارد. میچیو كه از زندگی خود راضی نیست در اوزاكا ژاپن زندگی می كند و به تدریج روزمرگی این زندگی بی امید او را فرسوده می كند.

فیلم های ناروس همچنین توجه دقیقی به موضوع «پول» و «مادیات» دارند و رد یك جور جبری گرایی در یكی از معروف ترین فیلم هایش به نام «وقتی زنی از پله ها بالا می رود» (۱۹۶۰) به چشم می خورد. این بار داستان فیلم درباره یك زن مسافرخانه دار در توكیو به نام «كیكو»(هیدكوتاكامین) است. او بیوه زنی است كه زیبایی ظاهری اش كم كم در حال از دست رفتن است و دو نفر را دارد كه به او وابسته اند. برادری لاابالی و پسری جوان كه احتیاج به عمل جراحی دارد. در این فیلم تصمیم او و هرگامی كه برمی دارد تبعات مالی خاص خودش را در پی دارد و این تماشاگر است كه در نهایت درباره ارزش های اخلاقی او به تصمیم گیری می پردازد و این ممكن است فیلم را كمی دلگیر نشان دهد. دید شخصی خود ناروس به دنیا یك دید خوشبینانه نبود. این كارگردان زمانی گفته بود: «از وقتی كه خیلی كوچك بودم همواره فكر می كردم این دنیایی كه ما در آن زندگی می كنیم به ما خیانت خواهد كرد و این دیدگاه هنوز هم با من است.»

در فیلم های ناروس حال و هوای فیلم روحیه بخش تر از پلات آنهاست چرا كه زنان علی رغم آن كه گرهی از مشكلاتشان گشوده نمی شود باز هم استقامت می كنند و به راه خود ادامه می دهند.

فیلم های ناروس همچنین كلاژی از جزئیات زیر هستند. كوروساوا كه او را «سخت ترین كارگردانی كه می توان با او كار كرد» توصیف كرده بود همواره از شیوه فیلمسازی اش كه یك سكانس كوتاه را همچون تكه های لگو روی سكانس كوتاه دیگر سوار می كرد گفته است. كوروساوا معتقد است: «وقتی به همه این سكانس ها در پایان فیلم نگاه می كنید به نظرتان همه آنها یك برداشت بلند هستند. جریان سكانس های كوتاهی كه در نگاه اول خیلی عادی و آرام به نظر می رسند به تدریج همچون یك رودخانه عمیق به جوشش درمی آیند.»

آنچه كه در مورد ناروس بسیار قابل توجه بود ثبات قدم وپایمردی او بود. راسل او را «حقوق بگیر» صنعت سینمای ژاپن توصیف می كند. او آنچنان در كار فیلمسازی ماهر و ورزیده بود كه یاسوجیرو ازو می گفت فیلم ساختن او طوری بود كه انگار پنیر می ساخت. به عقیده راسل همین خصلت بزرگ ترین دستاورد او بود.

«این بدان معنا بود كه فیلمسازی مثل یك فن بود و او می توانست چیزی را با مهارت بارها و بارها بسازد. ناروس یك فیلمساز بود كه در این صنعت كار می كرد و محصولی را تولید می كرد كه با ضمانت خوب بود.»

مترجم: شیلا ساسانی نیا