جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مسئله مهم دیدن یا ندیدن


حتماً این بحث كلیشه ای و كهنه را شنیده اید كه سینما هم صنعت است و هم هنر خیلی از صاحبنظران معتقدند بخش صنعتی این هنر حتی بر بعد هنری اش چیرگی دارد اگر این تعریف را قبول داشته باشیم باید قائل شویم به تعریف های معروف بزرگان تاریخ سینما از فیلم یعنی مثلاً آنطور كه هیچكاك می گوید «بهترین فیلم های من آنهایی هستند كه با استقبال بیشتری روبه رو شده اند »و خود استاد به فرانسوا تروفو توصیه می كند كه فیلمی مثل روانی بسازد كه كمتر از یك میلیون دلار هزینه داشت و حدود ۱۱ میلیون دلار در ایالات متحده فروش داشت

سینما هنری است كه ذاتاً باید مخاطب خود را سرگرم كند، به عبارت دیگر اگر فیلمی نتواند تماشاگر را به مدت دست كم دو ساعت سر جای خود بنشاند و حوصله تماشاگر سر برود آن فیلم قطعاً موفق نخواهد بود حالا می خواهد هر كسی كارگردان آن باشد و منتقدان چقدر برایش هورا بكشند. چون تا كسی فیلم را نبیند انتقال پیام و حرف و از این طور مسائل بی معنا خواهد بود.

بنابراین سیستم فیلمسازی هالیوود كه جریان ساز و هدایت كننده سینمای دنیاست بر محور صنعت و تجارت می چرخد و اینجا هوشیاری و ذكاوت افرادی خاص ظهور می كند كه در دل مناسبات تجاری هالیوود فیلم های جذاب و در عین حال پرمخاطب می سازند و هم دل منتقدان را به دست می آورند، هم اقبال عمومی تماشاگران را. افرادی مثل تیم برتون، كوئینتین تارانتینو، مایكل مان، برادران كوئن و دیوید فینچر یا حتی تجاری سازان معروفی چون استیون اسپیلبرگ، رابرت زمه كیس، جیمز كارون یا جورج لوكاس كه سطحی فراتر از كارگردانان عادی هالیوودی دارند.

ولی اگر از این سطح برتر پایین بیاییم می رسیم به فیلم های تجاری عادی و معمولی هالیوود كه تمام ژانرهای سینمایی از كمدی تا حماسی و از پلیسی تا درام را در بر می گیرند و عمدتاً فیلم هایی با سطح سینمایی متوسط بیشتر ضعیف و خیلی كمتر فیلم های خوب و با ارزش را شامل می شوند كه بدنه اصلی سینمای هالیوود و در نتیجه سینمای جهان را شكل می دهند.همه این حرف ها را زدیم تا برسیم به یكی از فیلم های پرفروش هفته های اخیر هالیوود یعنی كاپیتان آسمان و دنیای آینده ساخته كری كنران و با بازی جودلا، گوئینت پالترو و حضوری كوتاه از آنجلینا جولی. ماجرای فیلم كاپیتان آسمان آن قدر عجیب و غریب است كه تماشاگر را به خنده می اندازد. ماجرای فیلم تلفیقی است از داستان ها و شخصیت های بتمن، جیمز باند، ایندیانا جونز، وست زبر و زرنگ كه خودش گرته برداری از جیمز باند بود، به اضافه مؤلفه هایی كه از فیلمهای پلیسی مرتبط با جنگ جهانی و عملیات مخفیانه و پارك ژوراسیك! می آید. همین نگاه به این منابع و بی ربطی آنها با هم خنده دار است چه رسد به دیدن همه اینها با هم و در كنار هم.

كری كنران كه فیلمنامه را هم خودش نوشته با توالی بامزه ای تمام مؤلفه های فوق را كنار هم می چیند و به نظر می رسد كه عملاً خودش را از قید و بند انتقاد بقیه رها كرده است.وقتی كاپیتان آسمان شروع می شود تازه متوجه می شوید كه بتمن، جیمز باند و ایندیانا جونز چقدر به هم شبیه هستند و نمی توان گفت این فیلم دقیقاً به كدام اینها تأسی كرده، گرچه ایندیانا جونز هم گرته برداری واضح اسپیلبرگ از جیمز باند است. خودتان ببینید كه آش چقدر شور شده!كاپیتان آسمان از همان لحظه اول جشنواره ای از معما، اكشن، جلوه های ویژه و حادثه را پیش چشم تماشاگران باز می كند. جو (جودلاو) عیناً بتمن است كه بعضاً در قالب ایندیانا جونز تغییر شكل می دهد و گوئینت پالترو (پالی) در نقش خبرنگاری سمج، ریاكار و متكی به نفس ظاهر می شود كه هر تكه از رفتارش از شخصیت های زن یكی از سه منبع فوق می آید. داستان فیلم كاپیتان آسمان از فرط سادگی و كلیشه ای بودن حتی نیازی به تعریف كردن ندارد. ابداعات مخفی و ویرانگر بدمن فیلم كه آخرش معلوم می شود یك برنامه ماشینی بوده، فقط در جزئیات متفاوت با ذهنیت های مخاطب است وگرنه شما می توانید به سادگی بدون توجه به ماجرای داستان فقط از تصاویر واقعاً دیدنی فیلم لذت ببرید. چون امكان ندارد در این فیلم اتفاقی بیفتد كه تماشاگر نتواند از قبل آن را پیش بینی كند. گرته برداری كاپیتان آسمان از فیلم های مشهور حتی به بازسازی مو به موی برخی صحنه ها می انجامد.(تبدیل هواپیما به زیردریایی یا حركت هواپیما روی نقشه) كه قدرت پیشگویی را حتی بالاتر هم می برد.فیلم عملاً هیچ سنخیتی با مقوله منطق و واقع گرایی ندارد و بر مبنای یك فانتزی افسارگسیخته كه فقط نمونه اش را در جیمز باند دیده ایم ماجرای خود را جلو می برد.انگار كه ایده های خاطره انگیز كارگردان از فیلم های مورد علاقه اش مستقیماً روی پرده پرتاب شده باشند و داستانی مطلقاً بی اهمیت محملی برای پیوند این تك صحنه های جذاب بوده اند. با این تفاسیر كاپیتان آسمان بی شك فیلم بدی است كه صحبت كردن درباره ارزش های سینمایی آن به شوخی بیشتر شباهت دارد. فیلم هیچ حرفی برای گفتن ندارد و همانطور كه اشاره شد مقوله ای به نام قصه و چفت و بست های دراماتیك و شخصیت پردازی در این فیلم محلی از اعراب ندارد.ولی نكته جالب توجه اینجاست كه از ظواهر امر برمی آید كارگردان خودش به این مسئله وقوف داشته است چون معمولاً وقتی فیلم هایی بی منطق و بی هدف می بینیم، عمدتاً دست و پا زدن مذبوحانه كارگردان در آن به چشم می آید و بیش از پیش سوهان به اعصاب تماشاگر می كشد. مثال هایش هم فراوان است. روز استقلال، وست زرنگ و زبل، گودزیلا، آناكوندا و ده ها و صدها فیلم مشابه، ولی چنین موردی در كاپیتان آسمان دیده نمی شود. برعكس به نظر می رسد كری كنران دقیقاً می دانسته كه دارد چه آش شله قلمكاری می سازد. در تك تك صحنه های فیلم دقت نظر و توجه كارگردان صرفاً معطوف به هر چه دلپذیرتر شدن آن صحنه است. انگار كه می خواهد یك ویدئو كلیپ بسازد. كاپیتان آسمان اتفاقاً در نمایش حوادث عظیم و عریض و طویلش كاملاً موفق است و در این مورد نشان از تسلط كارگردان خود در پردازش صحنه های اكشن دارد ولی اصلاً و ابداً سعی نمی كند داستان سست و بی پایه اش را مبنای حركت فیلم قرار دهد. به عبارت دیگر كاپیتان آسمان فقط قصد دارد صحنه هایی عظیم و جالب توجه به تماشاگران نشان دهد بدون این كه توجیه داستانی قابل قبولی برای آنها بیاورد و ابداً سعی نمی كند خود را مهم و بزرگ جلوه دهد. شاید همین پرهیز آگاهانه كارگردان در بزرگ كردن داستان فیلم، كاپیتان آسمان را نجات دهد و از دل این صحنه های بی ربط و نامربوط فیلمی بیرون می آید كه نه تنها به اعصاب تماشاگران سوهان نمی كشد بلكه در تمام مدت زمان فیلم، او را به دنبال خود می كشاند و این امتیاز بزرگی است؛ چیزی كه بسیاری از فیلم های روز هالیوود فاقد آن هستند، یعنی خود را مثل بادكنك باد می كنند و تا حد امكان داستان خود را مهم جلوه می دهند در حالی كه فقط مجموعه ای هستند از اكشن و جلوه های ویژه و همین خود بزرگ بینی تماشاگر را آزار می دهد. خوشبختانه كاپیتان آسمان از چنین ورطه ای می گریزد و تبدیل به فیلمی می شود جذاب و كاملاً سرگرم كننده كه گرچه در پایان فیلم چیزی به مخاطب اضافه نمی كند ولی دست كم وقت او را هم تلف نمی كند.یكی از اصلی ترین نكته های مثبت كاپیتان آسمان بازیگران ناشی هستند. «جودلاو» حتی در فیلم های بد هم خوب بازی می كند. این فیلم نشان می دهد كه این بازیگر خوش قیافه این توانایی را دارد كه یك تنه بار سنگین فیلمی چون كاپیتان آسمان را به دوش بكشد و قامتی ستاره گونه از خود به نمایش بگذارد. گوئینت پالترو هم در نقش كلیشه ای خود كاملاً متقاعد كننده ظاهر شده است به خصوص تعامل واقعاً بارز او با دوربینش لحظات مفرحی را رقم می زند و كاملاً هم قابل پیش بینی است كه تنها عكس خود را از جو بگیرد. اما حضور چند دقیقه ای آنجلینا جولی بازیگر محبوب این روزهای هالیوود در نقش یك افسر نیروی دریایی انگلیسی از كارهای جالب كارگردان فیلم است. تماشاگر مدام منتظر است جولی را ببیند ولی نقش كاملاً متفاوت جولی از معدود ابتكارات كنران است كه تا حدودی تماشاگر را غافلگیر می كند. كاپیتان آسمان فیلم خوبی نیست ولی وقتی آن را می بینید احساس بدی به شما دست نمی دهد؛ باز می گردیم به بحث ابتدای مطلب: یك فیلم باید اول دیده شود تا بعد مورد قضاوت قرار گیرد، كاپیتان آسمان به رغم این كه فیلم خوبی نیست ولی می تواند موفق تر از بسیاری آثار پرطمطراق بدون مخاطب اعصاب خردكن قلمداد شود چون دست كم اولین و مهمترین هدف از تماشای یك فیلم را تأمین می كند یعنی تماشاگرش را كاملاً سرگرم می كند.