یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

همچنان ایمن در برابر نقد


همچنان ایمن در برابر نقد

گفت وگو با برایان دی پالما به بهانه آخرین ساخته اش «اشتیاق»

برای برخی، شکوفایی سبکی دی ‌پالما در نقاط قوتش در کارنامه فیلمسازی اوست، تداومی مطلوب که تمامی ناهمواری‌ها در کارنامه کاری‌اش که به نظر بعضی از او فیلمسازی ناموزون ساخته را رفع و رجوع می‌کند. با نگاهی دوباره پس از سال‌ها به آثارش، دیگر توافقی بر اینکه کدام یک از ‌آنها موفق و ناموفق‌اند، وجود ندارد. حالا که مجموعه آثارش به مرحله ثباتی رسیده‌ است: راهی طولانی که با آتش غرور (۹۰) آغاز شد ارزش نگاه دوباره را دارد، دی پالما صدها مصاحبه در طول دوره زندگی حرفه‌یی خود را انجام داده است، اما درست پس از سامرتاکی در انجمن سینمایی مرکز لینکلن، دی پالما چند دقیقه‌یی را صرف پاسخ دادن به چند سوال درباره سبک و تکرار در کارنامه فیلمسازی‌اش کرد.

جایی خوانده‌ام که شما عادت دارید موقع اکران فیلم‌هایتان در ردیف اول روبه‌روی تماشاچیان می‌نشینید. اما امشب در طول نمایش کلیپ‌ها در سامرتاک ندیدم که این کار را بکنید.

خب، امشب هم تماشاچیان را می‌دیدم چون درست روبه‌رویشان بودم. همیشه این کار را می‌کنم تا واکنش‌ تماشاچی را البته در مواجهه با کمدی ببینم. اما حتی در فیلم‌های تعلیقی هم باید شاهد باشید که چطور هیجان زده می‌شوند، کجاها و به چه چیزهایی می‌خندند یا نمی‌خندند. همیشه تماشاچیان را نگاه می‌کنم.

‌ تقریبا یک سال است که فیلم «شوق» در اروپا در حال اکران است. واکنش‌های نسبت به فیلم را در امریکا چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

واکنش‌ها اغلب یکسان است و خیلی هم متضاد؛ به نظر عده‌یی خیلی عالی و به نظر عده دیگر افتضاح است. اروپایی‌ها هم دو گروه هستند. این نوع واکنش تقریبا در حرفه من سابقه دارد و چیز جدیدی نیست. احساسات (منفی) نسبت به فیلم معمولا در یک چیز خلاصه می‌شود. می‌گویند «ضعیف» است. اما درباره این فیلم من اصلا به چنین چیزی معتقد نیستم. این دخترها ظاهر فوق‌العاده‌یی دارند، لوکیشن‌ها بی‌نظیر است، لباس‌ها و کفش‌ها هم همین‌طور چه چیزی در این فیلم ضعیف است؟ این چیزهایی که می‌شنوید به خاطر فیلم‌های قبلی من مثل بدلکار است. انگار که یک فهرست خلاصه از دی‌پالما دارند. به نظر نمی‌آید هیچ کدام‌شان آنچه روی پرده است را واقعا دیده باشند.

درباره دره شاد برایمان بگویید. آیا برای نقش جری سنداسکی بازیگری را انتخاب کرده‌اید؟

نه، برای سنداسکی بازیگری انتخاب نکرده‌ایم. نوشتن فیلمنامه تقریبا یک سال است که وقت مرا گرفته است. در حال حاضر مشغول بودجه‌بندی و پیدا کردن مکان فیلمبرداری و برنامه‌‌ریزی هستیم و آل هم برنامه‌های خودش را تنظیم کرده و ما فعلا مشغول بررسی این هستیم که چطور آن را عملی کنیم.

پس از شوق این یک تغییر مسیر در کارنامه شما است، البته این اولین باری نیست که سراغ مسائل اخلاقی، اخلاقیات و نبود معصومیت رفته‌اید.

نکته جالب این داستان این است که هر کس دیدگاه خودش را دارد. همان‌طور که در تاک گفتم، مثل لورنس عربستان است: هر کسی آن را یک جور متفاوتی می‌بیند.

چه کسی می‌داند واقعا چه اتفاقی افتاده؟ جو (پاترنو) چه چیزهایی را می‌دانست و چه چیزهایی را نمی‌دانست. شواهد مختلفی وجود دارد و همه ‌آنها ذهنی است.

از نظر شما این دو با هم شباهتی ندارند؟

خب مشکل اصلی اینجاست که. . . قطعا که این دو با هم شباهت دارند اما مساله اینجاست که دیالوگ اصلی که بازیگران قرار بود در این صحنه بگویند فوق‌العاده بود اما به دلیل منع قانونی نتوانستیم از ‌آنها استفاده کنیم. وکلا آمدند و گفتند که او نمی‌تواند چنین دیالوگی بگوید و شما نمی‌توانید از این جملات استفاده کنید. اینجا بود که تصمیم گرفتم، از دیالوگ‌های تلفات جنگ به عنوان یک متن مشابه استفاده کنم چون در واقع همان موقعیت است. من دیالوگ‌هایی که قبلا نوشته بودم را بازسازی کردم و بخش عمده‌یی از آن بداهه بود و بازیگران را وادار کردم آن صحنه را ۲۷ بار بازی کنند.

آیا صحنه بازپرسی در تلفات یکی از آن صحنه‌هایی نیست که در تدوین از فیلم بیرون آوردید ولی بعدا در نسخه دی‌وی‌دی اضافه کردید؟

بله. همین‌طور است. دو بازپرسی از مایکل جی. فاکس هست که من از نسخه اصلی حذف کردم و در نسخه دی‌وی‌دی اضافه شد.

من یک سوال ویژه‌ هیچکاکی دارم که دوست دارم از شما بپرسم: نظرتان راجع به استفاده مکرر او از rear projection چیست؟

خب او از سیستم استودیویی قدیمی‌ای می‌آمد که با این تکنیک‌ها کارها پیش می‌رفت اما وقتی او به دهه شصت و هفتاد رسید، rear projection دیگر تکنیکی تقریبا از مد افتاده بود. همان پرده‌های پس‌زمینه‌ نقاشی شده در مارنی از آن خیابان در فیلادلفیا. تنها دلیلش این است که زمانی که او فیلم می‌ساخت استفاده از

rear projection یک سنت بود و البته به درد فیلم‌های سیاه و سفید هم می‌خورد اما در فیلم رنگی چندان به کار نمی‌آمد و در آن چند فیلم آخر هیچکاک از بک پروجکشن استفاده شده و در صحنه‌های داخل ماشین متوجه خط اتصال می‌شوید.

آیا تا به‌حال موقع استفاده از بک پروجکشن متوجه شده‌اید که اندکی غیرواقعی به نظر می‌رسد اما چون در فیلم قابل استفاده بوده به آن دست نزده‌اید؟

نه. یادم نیست که آخرین بار کی از بک پروجکشن استفاده کردم. . . اما در صورت زخمی استفاده کردم. . .

همیشه از اینکه رابین وود در کتابش راجع به هیچکاک گفته که استفاده او از ریر پروجکشن آگاهانه از مدافتاده بود، ناراحت بودم. البته او بعدها این نظریه را رد کرد اما این چیزی است که ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرده است.

نه، هیچکاک به شیوه خاصی برای انجام کارها عادت کرده بود و من فکر نمی‌کنم که او چندان متوجه این نکته بود که ممکن است بعضی از آن راه‌ها دیگر جوابگو نباشد. آن زمان ‌آنها همه‌چیز را در استودیو فیلمبرداری می‌کردند. خیابان برادران وارنر، خیابان‌ام جی ام- همه ‌آنها را مدام در تمامی فیلم‌ها می‌دید و همه هم به نوعی ‌آنها را پذیرفته بودند. اما وقتی موج نوی فرانسوی نگاه جدیدی به فیلم را بنیان نهاد دیگر نمی‌شد مثل قبل همان شیوه‌ها را تکرار کرد. مخاطبان شما طی سال‌های فعالیت حرفه‌یی‌تان بسیار تجدیدنظرطلب بوده‌اند. در ابتدا نقد غالب درباره شما این بود که مقلد مضحکی از هیچکاک هستید، بعد به نظر می‌رسید که شما وارد این چاله شدید اما ناگهان تبدیل به بدل مضحک خودتان شدید.

این نظریه هم به وجود آمده بود که آنچه یک فیلم دی پالما را فیلم دی پالما می‌کند دقیقا چه عنصری است. من شنیدم که شما پخش مطبوعاتی روح قابیل را پس از یک پخش آزمایشی تغییر دادید و عبارت «مفرح شیطانی» را به آن اضافه کردید. آیا باید حتما به تماشاچیان می‌گفتید که اشکالی ندارد اگر به برخی صحنه‌ها هم بخندند؟

خب من راجع به فیلم‌هایم چیزهای زیادی شنیده‌ام. بعضی‌هایشان خیلی خنده‌دارند. اما این زاویه دید من به مسائل است و این منم. یادم نمی‌آید ولی یک منتقدی بود که برایش نامی گذاشته بود، گفته بود که خنده شیطانی نیست اما. . .

قهقهه پالمایی. . .

آها بله. قهقهه پالمایی است. قهقهه پالمایی!

ترجمه: لیدا صدرالعلمایی



همچنین مشاهده کنید