پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تكوین سینمای امریكا, حركت به سوی اوج


تكوین سینمای امریكا, حركت به سوی اوج

بعضی ها معتقدند كه «گریفیث » دوست نداشت بشنود كه او تحت تاثیر فیلم های طویل ایتالیایی مثل «كجا می روی » قرار گرفته و این فیلم سبب شده كه او جرات كند و اجازه ساختن فیلم های بلند را بگیرد ولی به عقیده عده یی همینطور بوده است او فیلم «كجا می روی » را ندید اما وجود این فیلم كارش را آسانتر كرده بود

بررسی‌ این‌ مساله‌ قابل‌ توجه‌ است‌ كه‌ فیلم‌های‌ «گریفیث‌» درباره‌ زندگی‌ روزمره‌ تا چه‌ حد از فیلم‌های‌ متعارف‌ آن‌ روزها برتر بودند. این‌ امر بیشتر از هر چیزی‌ به‌ عواملی‌ از جمله‌، آرایش‌، لباس‌، حركات‌ و فضای‌ كلی‌ بازیگری‌ در فیلم‌های‌ آن‌ دوره‌ بستگی‌ دارد حال‌ آنكه‌ از لوازم‌ فعلی‌ مثلا فیلمبرداری‌ نمی‌توان‌ انتظار آن‌ واقعیت‌گرایی‌های‌ ابزار قدیمی‌ فیلمسازی‌ را داشت‌. به‌ همین‌ خاطر مشكل‌ است‌ دریابیم‌ كه‌ چرا مثلا فیلم‌ «پیدایش‌ انسان‌» او زمان‌ نمایش‌ یعنی‌ ژوئن‌ ۱۹۱۲ سنگ‌ بنای‌ محكمی‌ برای‌ تمام‌ پیشرفت‌های‌ بعدی‌ «گریفیث‌» بود ، البته‌ نباید فراموش‌ كرد كه‌ این‌ فیلم‌ به‌ نوبه‌ خود بسیار عالی‌ است‌.

داستان‌ این‌ فیلم‌ كه‌ درباره‌اش‌ گفته‌ شده‌ «بررسی‌ روانشناسانه‌ پیرامون‌ تئوری‌ داروین‌ عروج‌ انسان‌» برخوردی‌ خام‌ بین‌ نیروی‌ خشن‌ و متفكر در دوره‌ نوسنگی‌ است‌ كه‌ از حد یك‌ طرح‌ فراتر نمی‌رود توانست‌ بحث‌ و گفت‌وگوهای‌ زیادی‌ را به‌ میان‌ آورد و منجر شد كه‌ احترام‌ سینما در میان‌ مردم‌ بالاتر رود.

«گریفیث‌» تشویق‌ شد كه‌ فیلم‌های‌ پیام‌دار بیشتری‌ بسازد. او مدتها قبل‌ در نظر داشت‌ تا موضوعی‌ جاه‌طلبانه‌تر یعنی‌ داستان‌ «جودیت‌ از بتوئیل‌» را به‌ فیلم‌ برگرداند، موضوعی‌ كه‌ اهمیت‌ آن‌ بیشتر از فیلم‌ قبل‌ بود، این‌ فیلم‌ به‌ سال‌ ۱۹۱۳ ساخته‌ شد و اولین‌ فیلم‌ چهارحلقه‌یی‌ امریكا بود. این‌ فیلم‌ چه‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از كارهای‌ حرفه‌یی‌ «گریفیث‌» و چه‌ در یاد تمام‌ كسانی‌ كه‌ آن‌ را دیده‌اند زنده‌ مانده‌ است‌. «لوییس‌ جاكوب‌» در كتاب‌ خود تحت‌ عنوان‌ «تكوین‌ سینمای‌ امریكا» می‌نویسد: «شكل‌ غیرمعمولی‌ فیلم‌ «جودیت‌ از بتوییل‌» كه‌ بر پایه‌ طرح‌ چهارقسمتی‌ قبلی‌ او كه‌ یك‌ بار هم‌ در فیلم‌ «پیپا می‌گذرد» مطرح‌ شده‌ بود خبر از شاهكار آینده‌ «گریفیث‌» یعنی‌ «تعصب‌» می‌داد. چهار قسمت‌ فیلم‌ همچنان‌ موومان‌ یك‌ موسیقی‌ كلاسیك‌ در پی‌ هم‌ بودند و با هم‌ رابطه‌ داشتند، آنها روی‌ هم‌ و بطور متقابل‌ تاثیر می‌گذاشتند و تركیب‌ آنها تاثیری‌ كامل‌ و قدرتمند به‌ بیننده‌ داشت‌. قسمت‌های‌ جداگانه‌ هركدام‌ ساختمان‌ درونی‌ محكمی‌ داشتند. تشبیهات‌ آنان‌ نه‌ تنها در جزیات‌ هم‌ دوست‌ داشتنی‌ بودند بلكه‌ با حركت‌ دوربین‌ و برش‌های‌ ماهرانه‌ كامل‌ می‌شدند.

● تحت‌ تاثیر فیلم‌های‌ طویل‌ ایتالیایی‌

بعضی‌ها معتقدند كه‌ «گریفیث‌» دوست‌ نداشت‌ بشنود كه‌ او تحت‌ تاثیر فیلم‌های‌ طویل‌ ایتالیایی‌ مثل‌ «كجا می‌روی‌» قرار گرفته‌ و این‌ فیلم‌ سبب‌ شده‌ كه‌ او جرات‌ كند و اجازه‌ ساختن‌ فیلم‌های‌ بلند را بگیرد ولی‌ به‌ عقیده‌ عده‌یی‌ همینطور بوده‌ است‌. او فیلم‌ «كجا می‌روی‌» را ندید اما وجود این‌ فیلم‌ كارش‌ را آسانتر كرده‌ بود. فیلم‌ «جودیت‌ از بتوییل‌» بخاطر طویل‌ بودن‌، تركیب‌ پیچیده‌، قدرت‌ احساس‌، جاه‌طلبی‌ و هزینه‌هایش‌ نقطه‌ اوج‌ همكاری‌ او با «بیوگراف‌» بود ولی‌ با اینهمه‌ شاید پسندیدن‌ این‌ فیلم‌ در حال‌ حاضر كار مشكلی‌ باشد. «بیوگراف‌» دیگر حاضر نبود همه‌ تضمین‌ها و بودجه‌یی‌ كه‌ او می‌خواهد را برایش‌ تامین‌ كند و او هم‌ در آخر سال‌ قرارداد خود با موسسه‌ را سفت‌ و سخت‌تر كرد. او ظرف‌ سه‌ سال‌ با در كنار داشتن‌ «بیلی‌ پیترز» اكثر هنرپیشگان‌ زن‌ و مرد موسسه‌ را هم‌ گرد خود جمع‌ كرده‌ بود حالا دیگر آنها به‌ چهره‌های‌ سرشناسی‌ بدل‌ شده‌ بودند و روز به‌ روز دامنه‌ اشتهار جهانی‌ آنها گسترده‌تر می‌شد.

● خاطرات‌

خاطرات‌ «پیترز» از آن‌ ایام‌ روشن‌كننده‌ بسیاری‌ از مسائل‌ است‌. او می‌نویسد: «وقتی‌ آقای‌ گریفیث‌ تصمیم‌ گرفت‌ «بیوگراف‌» را ترك‌ كند، من‌ ابتدا از پیوستن‌ به‌ او سرباز زدم‌، هرچند كه‌ او به‌ من‌ پیشنهاد كرده‌ بود حقوقم‌ را سه‌ برابر خواهد كرد. فكر نمی‌كردم‌ او بتواند از عهده‌ تهیه‌ لوازم‌ فنی‌ بطور مستقل‌ و پرداخت‌ هزینه‌ فیلم‌ و حقوق‌ برآید. اما یكی‌ از مسائلی‌ كه‌ باعث‌ شد من‌ به‌ سوی‌ او كشیده‌ شوم‌ این‌ حرفش‌ بود كه‌ گفت‌ با پنج‌ سال‌ كار مداوم‌ و طاقت‌فرسا سر می‌كنیم‌ و بزرگترین‌ فیلمی‌ را كه‌ تاكنون‌ ساخته‌ شده‌ است‌ می‌سازیم‌ و میلیونها دلار از آن‌ پول‌ در می‌آوریم‌ و سپس‌ استراحت‌ می‌كنیم‌، پس‌ از آن‌ تو تمام‌ وقت‌ می‌توانی‌ با دوربین‌ و تمام‌ وسایل‌ دیگرت‌ هر جا كه‌ خواستی‌ بروی‌ من‌ هم‌ می‌نشینم‌ و فقط‌ می‌نویسم‌ و حالا فكر می‌كنم‌ او چطور می‌توانست‌ راجع‌ به‌ این‌ قضیه‌ اینقدر مطمئن‌ باشد. وقتی‌ كه‌ ما در فیلم‌هایی‌ كه‌ داشتیم‌ نمی‌دانستیم‌ یك‌ فیلم‌ پرفروش‌ داریم‌ تا اینكه‌ به‌ نمایش‌ درآمد؟»

● تولد یك‌ ملت‌

گریفیث‌ با عجله‌ ظرف‌ چهار روز فیلمبرداری‌ فیلم‌ «جنگ‌ سكس‌ها» را شروع‌ كرد و آن‌ را ساخت‌ تا بودجه‌یی‌ برای‌ پرداختن‌ حقوق‌ كارمندان‌ خود فراهم‌ كند. در خاطرات‌ «پیترز» آمده‌ است‌: همه‌ می‌توانستند از همان‌ ابتدا مشكل‌ مالی‌ را حس‌ كنند، آنها مجبور شدند فیلم‌ «لنگی‌ بزرگ‌» به‌ كارگردانی‌، «كریستی‌ كابال‌» را هم‌ با عجله‌ بسازند كه‌ هزینه‌ حمل‌ و نقل‌ گروه‌ با تمام‌ ابزار فراهم‌ شود. به‌ هرحال‌ ما بعدها فیلم‌های‌ «فرار» و «خانه‌ عزیز» را هم‌ ساختیم‌. هر دو این‌ فیلم‌ها در زمانی‌ پر تشویش‌ ساخته‌ شدند. علت‌ اینكه‌ «گریفیث‌» این‌ فیلم‌ها را خودش‌ نمی‌ساخت‌ و صرفا به‌ كمك‌ رساندن‌ اكتفا می‌كرد این‌ بود كه‌ كارگردانان‌ این‌ فیلم‌ها خود بهترین‌ افراد موسسه‌ «بیوگراف‌» بودند كه‌ می‌توانستند فیلم‌های‌ هم‌ ارز و شاید بهتر از فیلم‌های‌ سابق‌ «بیوگراف‌» بسازند.

تمام‌ فكر گریفیث‌ در این‌ ایام‌ روی‌ فیلم‌ بزرگی‌ كه‌ طرحش‌ را می‌ریخت‌ داستانی‌ درباره‌ جنگ‌ داخلی‌ و بازسازی‌ براساس‌ رمانی‌ از «توماس‌ دیكسون‌» به‌ نام‌ «the chansman» متمركز شده‌ بود. این‌ البته‌ همان‌ بزرگترین‌ فیلمی‌ بود كه‌ تاكنون‌ ساخته‌ شده‌ بود كه‌ گریفیث‌ وعده‌اش‌ را به‌ پیترز داده‌ بود و ما آن‌ را به‌ نام‌ «تولد یك‌ ملت‌» می‌شناسیم‌.

«پیترز» اینطور ادامه‌ می‌دهد: «تولد یك‌ ملت‌» كلا شخصیت‌ گریفیث‌ را تغییر داد. او كه‌ پیش‌ از این‌ عادت‌ كرده‌ بود خیلی‌ راحت‌ از كاری‌ به‌ كار دیگر برود و اغلب‌ كارها را آسان‌ می‌گرفت‌ اما در مورد این‌ فیلم‌ كاملا برعكس‌ رفتار می‌كرد. او طوری‌ با این‌ فیلم‌ رفتار می‌كرد انگار كه‌ ما با چیز ارزشمندی‌ روبرو هستیم‌، من‌ شخصا شور و اشتیاق‌ او را نداشتم‌.

كتاب‌ را خوانده‌ بودم‌ و پیش‌ خودم‌ فكر می‌كردم‌ اینكه‌ كاكاسیاهی‌ دنبال‌ یك‌ دختر سفیدپوست‌ بكند هم‌ فیلمی‌ مثل‌ همه‌ فیلم‌هاست‌ به‌ علاوه‌ اینكه‌ چطور می‌توان‌ این‌ فیلم‌ را در شهرهای‌ جنوبی‌ امریكا نشان‌ دهیم؟ به‌ هرحال‌ كارگردان‌ و فیلمبردارش‌ كاملا سرگرم‌ بودند، «پیترز» آنقدر با گریفیث‌ كار كرده‌ بود كه‌ می‌توانست‌ از حركات‌ سرودستش‌ تشخیص دهد كه‌ این‌ برداشت‌ خوب‌ از كار درآمده‌ است‌ یا نه‌. گروه‌ كاملا تمرین‌ كرده‌ و خود را برای‌ این‌ فیلم‌ بلند و جاه‌طلبانه‌ آماده‌ كرده‌ بود. هنوز كار تهیه‌ فیلم‌ شروع‌ نشده‌ بود كه‌ بودجه‌ رو به‌ اتمام‌ رفت‌ و «گریفیث‌» و «پیترز» مجبور شدند به‌ هر حالتی‌ كه‌ بود كار كنند.

«گریفیث‌» افكتهای‌ تازه‌ و دست‌ اولی‌ را به‌ كار گرفت‌. او حتی‌ انتظار داشت‌ نماهای‌ درشتی‌ از پای‌ اعضا در حال‌ اسب‌ سواری‌ گرفته‌ شوند. «پیترز» در حالی‌ كه‌ روی‌ زمین‌ دراز می‌كشید تمام‌ تلاش‌ خود را به‌ كار می‌گرفت‌ تا وقتی‌ سواران‌ در میان‌ انبوهی‌ از گردوخاك‌ به‌ او نزدیك‌ می‌شوند بتواند این‌ نماها را بگیرد. این‌ كار حتی‌ برای‌ سواركاران‌ هم‌ مشكل‌ و طاقت‌فرسا بود. گاهی‌ یك‌ طرف‌ دوربین‌ زیر سم‌ اسبها له‌ می‌شد اما «پیترز» سالم‌ برمی‌خاست‌. كار تهیه‌ و تدوین‌ فیلم‌ بالاخره‌ تمام‌ شد و موسیقی‌ ویژه‌یی‌ نیز برای‌ آن‌ ساختند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.