دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

راهی که پدرها آمدند، فرزندان بر می گردند


راهی که پدرها آمدند، فرزندان بر می گردند

درست جلوی من ایستاده، تمام موهاش سفید شده، سنش از ۶۰ سال هم گذشته، جزو عراقی هایی هست که ساله ۵۹ وارد ایران شدند. برادرش بر علیه حزب بعث فعالیت می کرد و همین باعث شد که صدام برادرش …

درست جلوی من ایستاده، تمام موهاش سفید شده، سنش از ۶۰ سال هم گذشته، جزو عراقی هایی هست که ساله ۵۹ وارد ایران شدند. برادرش بر علیه حزب بعث فعالیت می کرد و همین باعث شد که صدام برادرش را دستگیر کند و خانواده اش را چون ایرانی بودند اخراج کنند، از آن قضایا حدود ۳۰ سال می گذرد و الان دو پسر دارد و زنش هم ایرانی هست، ولی مسئله ای که در مورد پسرانش نظر من را به خود جلب کرده وضعیت هویتی آنهاست ، پسر بزرگش که در سال ۶۶ به دنیا آمده شناسنامه دارد ولی پسر کوچکش که اواخر ۶۷ به دنیا آمده دارای کارت سفید ویژه اتباع عراقی حاضر در ایران است، خود پدر خانواده تازه سه سال هست که توانسته عقد خود را رسمی کند و بوسیله گذرنامه در ایران مشغول به کار بشود.

پسر کوچکش الان ۲۳ سالشه و نتوانسته دانشگاهش را با وجود پرداخت پول به اتمام برسونه چون در انتهای تحصیلش از ادامه ی آن جلوگیری می کنند و از او برای ادامه تحصیل گذرنامه می خواهند، برای همین از ادامه تحصیل باز می ماند و مشغول کار می شود ولی با کارت سفیدی که دارد نمی تواند کار کند او حتی نمی تواند از شهر محل اقامتش بدون اجازه اداره اتباع و مهاجرین خارچی ، خارج شود. با وجود تصویب بند ۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی او نتوانست مثل میلیونها هم سن و سال خود شناسنامه داشته باشد و کار کند و تشکیل خانواده بدهد. به نظر زندگی برایش متوقف شده است. چند بار به صورت غیر قانونی مشغول به کار شده است ولی از ترس دستگیری هر بار آنرا رها کرده و به کار دیگری مشغول شده است. به نظر خودش او نمی تواند دیگر در ایران بماند چون به طور خلاصه حق زندگی ندارد، ولی اگر ایران را نخواهد باید به عراق برود ولی او عربی بلد نیست و عراق هم کشوری نیست که کسی که در ایران بزرگ شده است در آن دوام بیاورد، برای همین چندین بار برای خروج غیر قانونی از ایران اقدام کرده است ولی در هر بار نتوانسته و الان دیگر پولی برای خروج به صورت غیر قانونی ندارد و تنها یک را ه برایش باقی مانده و آن هم رفتن به عراق است.

گذشته ی پدر در پیش روی پسر است، ولی این جوان تاوان چه جرمی را می دهد که اینگونه باید مجازات شود؟؟ با او برای گرفتن اجازه خروج به سفارت عراق می روم، می توانم بگویم که در آن روز دهها دختر و پسر جوان ایرانی را دیدم که وضعیتی مشابه داشتند، جوانانی که در ایران تحصیل کردند و حالا دارند غربت را به جان می خرند و با وجود بی زبانی در کشوری که امنیت در آن معنی ندارد می روند.

در هیچ کشوری در دنیا دیده نشده و نخواهد شد که به شخصی با وجود تولد در آن کشور و اقامت ۲۳ ساله و بدون ارتکاب به جرمی و بدون اقدام به خروج از آن کشور تابعیت داده نشود، وضعیت پدر خانواده هم کمتر از پسر نیست او تازه ۳ سال است که در یک مدرسه خارجی مشغول به تدریس است و بدون یارانه و با حقوق پایه در حال امرار معاش است و او در سن ۶۰ سالگی و بدون حقوق بازنشستگی کاری به جز توکل بر خدا ندارد.

تازه دارم دلیل ترک هزاران مرد خارجی که زن و فرزند ایرانی خود را رها کرده اند و به عراق و افغانستان گریختند را درک می کنم.

محسن العجیلی