پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
من سر جای خودم ایستاده ام
برایم مهم نیست که آدمها مرا تشویق میکنند یا نه، زیرا نقش مهم است. البته خوشحال میشوم که تشویقم میکنند. اما اگر نکنند دو حالت دارد، یک حالت اینکه فکر میکنم، چه ایرادی داشتم که انتخاب نشدم که البته حتما ایراد داشتم وگرنه دیوانه نیستند که کاندیدم نکنند! حتما فیلم مورد سلیقه آن هفت نفر داور نبوده است. من سر جای خودم ایستادهام و با سیمرغ و بیسیمرغ به مسیرم ادامه میدهم اینها اصل نیست و فرع است
حالا «طناز طباطبایی» بازیگر جوان و محبوب ۲۹ سالهیی است که روزهای پرکاری را در سینما، تئاتر و شبکه نمایش خانگی، سپری میکند. او بازی در سریال قلب یخی را پشت سر گذاشته و فیلم پرحاشیه «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» را روی پرده سینما دارد و شبها در نمایش «باغبان مرگ» به ایفای نقش مشغول است و همزمان در سریال «شاهگوش» داود میرباقری بازی میکند که هرکدام به تنهایی میتواند بهانهیی برای گفتوگو با این بازیگر جوان پرطرفدار باشد. در واپسین روزهای پایانی سال ۹۱، او در نقش کاراکتر معروف کمیک استریپ ماجراهای تنتن «میلو« در نمایش «تن تن و راز قصر مونداس» روی صحنه تئاتر رفت و در نوروز امسال نیز به یکی از میهمانان محبوب «کلاه قرمزی۹۲» تبدیل شد و به کلاس درس آموزش زبان انگلیسی ببعی و زبان دوری فامیل دور، رفت. حالا نمایش باغبان مرگ به کارگردانی آروند دشت آرای در یکی از مناطق شمال شهر تهران، تالار شمس با وجود پیشبینی تئاتریها با استقبال خوبی روبهرو شده و بازی او در کنار آتیلا پسیانی مورد تحسین قرار گرفته است. هرچند او تجربه تلخ «قلب یخی» با سامان مقدم در شبکه نمایش خانگی را دارد اما به واسطه اسم داود میرباقری باز هم به شبکه نمایش خانگی اعتماد کرده تا در این سریال، ایفای نقش کند. همچنین طباطبایی، دو فیلم سینمایی توقیفی «پریناز» به کارگردانی بهرام بهرامیان و «گزارش یک جشن» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا را نیز در انتظار نمایش عمومی دارد. گفتوگو با طناز طباطبایی پس از اجرای نمایش در ساعات پایانی شب رقم خورد که آن را میخوانید.
ابتدا از همین نمایش «باغبان مرگ» با یک سوال تکراری شروع میکنم. چطور شد به این نمایش آمدید؟
از ابتدا در جریان متن بودم و جزو نخستین کسانی بودم که شانس خواندن متن و روخوانی آن را پیدا کردم. نقش تریسی کندی به من پیشنهاد شد و نمایشنامه باغبان مرگ و این نقش جزو پیشنهاداتی است که نمیتوان به آن نه گفت چرا که بسیار نمایشنامه و نقش، امکان محک زدن متفاوت بازیگر را برایتان به وجود میآورند این روزها کمتر به دست میآید به همین دلیل وارد پروسه تمرین و اجرای این نمایش شدم.
قبل از اینکه سوالاتم را درباره نمایش مطرح کنم، میخواهم درباره سالن نمایش بپرسم. آیا برای بازی در این سالن تازه تاسیس تمرکز لازم را دارید؟
فکر میکنم من هم بهنوبه خود در مسیر جدیدی که گروههای تئاتری و خصوصا گروه هنرهای اجرایی ویگول آغاز کردهاند مشارکت میکنم و هدف آن به وجود آوردن ظرفیتهای جدید برای تئاتر و همچنین رونق بخشیدن به فضاهای ناشناخته فرهنگی است. من تصور میکنم یکی از مهمترین وظیفههای ما تلاش برای گسترش فضاها و امکانات فرهنگی است و این سالن تازه تاسیس هم جزو همانهاست که اکنون میزبان نمایش ما است.
و حالا شما از این شرایط راضی هستید؟
اکثر تماشاگرانی که به سالن میآیند با کار ارتباط برقرار میکنند و خیلی از آنها از نمایش، شوکه میشوند گاهی اوقات میبینم که تماشاگران در پایان نمایش، با یک تاخیر شروع به دست زدن میکنند و انگار که هنوز نتوانستند خود را از نمایش جدا کنند که این برایم اتفاق خوبی است.
درباره سالن از آنجایی که هنوز ساختار یک سالن تئاتر را ندارد و قرار است بهزودی تبدیل به سالن تئاتر شود البته دارای مشکلاتی است. مثلا اگر کافه و سالن انتظاری در کنارش داشت تا تماشاگر بهراحتی منتظر شروع نمایش بماند، بهتر بود. اما همانطور که گفتم از اینکه در رونق دادن به یک سالن جدید سهیم هستیم خوشحال و راضیام و مشکلات برایم قابل تحمل میشود.
پس فکر میکنید یک سالن دیگر هم به سالنهای تئاتر تهران اضافه شود؟
بله، بهراحتی این اتفاق میافتد. بعد از ما هم قرار است نمایشهای دیگری اجرا شود. هر چند که فعلا همه کارگردانان، حاضر به اجرای نمایش در این سالن نشدهاند. در کل این اتفاق خوبی است تا همانند سایر کشورها که تئاتر به محلهها رفته، اینجا هم اینچنین شود و تئاتر از تمرکز در تئاتر شهر، ایرانشهر به محلهها برود.
این محلهها که میگویید به معنی تئاتر شهرستانها هم میشود؟ مثلا اگر همین نمایش با همین بازیگران در شهرستانها اجرا شود چه اشکالی دارد؟ خود شما شهرستان میروید؟
ما خیلی از این اتفاق استقبال میکنیم اما باید حداقلها برای گروه فراهم باشد و مشکلات جزیی همانند اقامت و رفت و آمد نداشته باشیم. نمیگویم ایدهآل اما اگر به صورت نسبی گروه را راضی کند خیلی هم استقبال میکنیم.
خیلیها معتقدند که تماشاگران این مناطق، به خاطر بازیگران چهره نمایش به تماشای آن مینشینند. پس باید نمایشهای این مناطق بازیگرانش چهره باشد. مثلا همین نمایش باغبان مرگ بازیگرانش آتیلا پسیانی و طناز طباطبایی هستند...
در شرایط فعلی چه در سینما، چه در تلویزیون و چه در تئاتر اعتقاد دارم هیچ کس به خاطر بازیگر، کاری را نمیبیند. اینجا میتواند تماشاگر را به سالن نمایش بکشاند اما ممکن است دو بار تماشاگر بیایند و کار را دوست نداشته باشند و تبلیغ منفی هم شود. به نظر میآید خود کار و باکیفیت بودنش و اسم کارگردانش که دارای رزومه است، اهمیت زیادی دارد و صرفا نام یک بازیگر نمیتواند عامل فروش باشد.
به نظر میآید پذیرفتن کار در این سالن اول برای خود دشتآرای ریسک بوده. او همیشه نخستین اجراها را در سالنهای مختلفی مثل حافظ و ایرانشهر داشته و نوعی خطشکن بوده. حالا با این شرایط، شما به عنوان بازیگر نمایشاش مثل سایر نمایشها انتظارات بالایی از او به لحاظ دستمزد دارید؟
تئاتر ما اینقدر بیبضاعت و مهجور است که هرگز به عنوان بازیگر نمیخواهم درآمدم را از این راه تامین کنم اما خب همیشه حداقلها برآورده شده است اما به اندازه زحمتی که میکشم و دو ماه تمرین، رفت و آمد و اجرایی که دارم، نیست! که اگر بخواهیم نسبت بگیریم درآمدش صفر است. اگر ما مثل خیلی از جاهای دنیا میتوانستیم برای بازیگرها یک سالن تمرینی داشته باشیم که آن بازیگرها بتوانند با آرامشخاطر مثل هر کارمندی که هر صبح پشت میزش مینشیند، بروند و تحقیقات و تمرینات خود را انجام دهند و اگر مانند هر بازیگری که برای ایفای نقش باید تمریناتی روی خودش، بازیاش و بدنش داشته باشد، برایش وجود میداشت و یک مجموعه بازیگر آنجا جمع میشدند و میتوانستند برآورد تمرینات خود را در قالب یک نمایش به اجرا درآورند، به شرایط ایدهآلی دست پیدا میکردیم. اما اگر ما در تئاتر حضور داریم به خاطر این است که سالن تئاتر برایم حکم همان سالنی را دارد که میتوانم خودم را به چالش بکشم و روی بازی و بدنم ماجراجویی داشته باشم. برای من صرفا درآمد از تئاتر مهم نیست البته نه به این معنا که تئاتر نباید کسب درآمد داشته باشد بلکه تلاشهای همه گروههای تئاتر مستقل و همچنین تماشاچیانشان رسیدن به وضعیت بهتری برای تئاتر است و تئاتر برای من جایگاه خاصی دارد که در آن به نوعی اصالت و رودررویی تجربه میشود که روح و جسم تو را ورز میدهد. درباره آروند دشت آرای هم باید بگویم او جزو کسانی است که واقعا دغدغه تئاتر دارد. تئاتر به معنای کل و جز آن. ایده اصلیاش این است که تنها راه رشد تئاتر در کنار رسالت فرهنگسازیاش، فراگیر شدن آن در سطح شهر و سپس کشور است و برای همین هم بارها همانطور که خودش میگوید پیشمرگ افتتاح سالنهای زیادی شده و اینکار را با مشقت فراوان نیز انجام داده است.
بازیگران زیادی هستند که میگویند تئاتر برایم جایگاه بالاتری نسبت به سینما و تلویزیون دارد. آیا شما هم از آن دسته بازیگران هستید که جایگاه تئاتر را بالاتر میدانند؟
تئاتر یک جور پخته شدن است. تلویزیون و سریال برایم دارای یک بخش مالی است چون زمان بیشتری را سر کار هستم و در نتیجه قرارداد آن نیز قابل توجه است. در سینما هم وجه ماندگاریاش را میپسندم و شبیه آن است که اگر بخواهم روزی برای خودم مرور آثار بکنم، بگویم من هشت فیلم سینمایی طی ده سال داشتهام که ماندگار شده است. اما این باعث نمیشود که حالا بخواهم اگر در تلویزیون حضور پیدا میکنم، تن به هر کاری بدهم. من تا به اکنون چهار کار تصویری سریالی داشتهام که با کیومرث پوراحمد، حسن فتحی و داود میرباقری و سریال قلب یخی بوده است.
از کلاه قرمزی امسال که خیلی هم پرطرفدار بوده و من هم طرفدار آن قسمت حضور شما بودهام، بگویید...
کلاه قرمزی یک کار دلی و عشقی بود. از نخستین سری کلاه قرمزی وقتی که دوازده ساله بودم، تمام ویدئوهای ضبطی سریال را آرشیو کردهام. مجموعههایی مثل شهرموشها، کلاه قرمزی، خونه مادربزرگه و... برای ما خاطرهساز و نوستالژیک بوده و رشد به همراه داشته و تو هرگز نمیتوانی آن را از ذهن بچههای هم سن و سال من پاک کنی!
بچههای الان هم ارتباطی که میگویید، برقرار کردهاند؟
همین را میخواهم بگویم. مثلا در همین سری جدید و قسمت حضور خودم در جایی که بودم، من و یک بچه چهار ساله و یک آقای شصت ساله داشتیم برنامه را نگاه میکردیم و من همان لحظه با خودم فکر کردم مگر میشود که یک طیف بیننده از دختر بچه چهار ساله تا آقای شصت ساله بتوانند یک برنامه را ببینند و با آن ارتباط برقرار کنند و لذت هم ببرند؟ به نظرم در سالهای اخیر هیچ کاری در تلویزیون تولید نشده که بتواند این طیف عظیم مخاطب را جذب کند. به نظر من کار کلاه قرمزی فوقالعاده است.
از بازی و رویارویی با عروسکها بگویید.
چون خودم عاشق عروسکها بودهام و با عشق به سر کار رفتهام از همان اول که عروسکها را دیدم با توجه به شناختی که از آنها داشتم، یک اتفاق بامزه افتاد و این بود که من با آنها شروع به صحبت کردم. آقای طهماسب به من گفت هر آنچه از این عروسکها در ذهن داری بریز دور و فرض کن آدمی هستی که برای نخستینبار به اینجا آمدی و میخواهی به کلاس بروی تا ببعی به تو زبان درس بدهد! اینکه من بتوانم همه بکگراندهای ذهنی خودم از این مجموعه را حذف کنم تا یک اتفاق جدیدی را رقم بزنم، نخستین سختی ماجرا بود. دومین سختی ماجرا هم به رفتار با عروسکها بر میگشت. چون معمولا ما وقتی صدایی را میشنویم به سمت صدا بر میگردیم و عکسالعمل نشان میدهیم اما اینجا برعکس بود و وقتی که به گوشم میرسید نباید به آن سمت برمیگشتم و باید به عروسکها نگاه میکردم. اما از آنجایی که این کار عاشقانه بود و همیشه یکی از رویاهای من بغل کردن و فشار دادن کلاه قرمزی بوده است حضور در این کار را اتفاق بزرگی در دوران کاری خود میدانم. همینجا باید از دوست و همکار عزیز آقای حبیب رضایی بهخاطر این تجربه قدردانی کنم.
تا یادم نرفته! چرا سریال «قلب یخی» شکست خورد؟
تا شکست را چه بدانی!
فروش پایین اثر، کاهش و ریزش شدید مخاطب، عدم استقبال مردم در شهرستانها و...
من اصلا نمیخواهم این طوری مقایسه کنم. قلب یخی هم تجربه متفاوتی در نوع خودش بود که بنا به دلایل مختلف که همه آنها هم به اثر بستگی ندارد دست به دست هم دادند تا فروشاش قابل قبول نباشد اما من توشه خود را از آن کار بردهام و سعی کردهام کار خود را در آن سریال درست انجام دهم.
پس چرا قلب یخی یک، آن میزان طرفدار داشت؟
به نظرم هر کاری را باید با خودش مقایسه کنیم. صرفا نباید به خاطر یک اسم مشترک دو اثر را با هم مقایسه کنیم. و این سوالی است که باید از کارگردان و تهیهکننده بپرسید و نه از بازیگر. من درباره کاری که کردهام به لحاظ فنی میتوانم صحبت کنم اما اینکه چرا قلب یخی یک فروخت و دو نفروخت در این گفتوگو محلی از اعراب ندارد.
کاری به قلب یخی (محمدحسین لطیفی) ندارم، من سه قسمت از قلب یخی جدید (سامان مقدم) را دیدم و بعد آن را گذاشتم کنار...
این انتخاب شما است و من هم به آن احترام میگذارم ولی چون اصرار دارید میگویم، من شخصا بیشترین علت عدم موفقیت و نه شکست «قلب یخی» را، نام مجموعه و تمام نشدن «قلب یخی ?» و اضافه شدن سری بعد و حجم اطلاعات وسیعی که به تماشاگر میداد بدون آنکه به نتیجه و سرانجامی برسد و سیستم پخش بسیار بد آن میدانم. در همین مجموعه «شاهگوش» آقای میرباقری نخستین سوالی که کردم این بود که آیا سریال منظم و مرتب پخش میشود یا نه و گفتم اگر منظم پخش نشود، سریال را کار نمیکنم چون در قبال مخاطبم مسوول هستم. زیرا او به کارم اعتماد کرده است و من اجازه چنین کاری ندارم.
از نمایش فاصله گرفتیم! روی پوستر نمایش باغبان مرگ تاکید شده که ورود بیماران قلبی و افراد زیر ۱۴ سال ممنوع است، این حربه تبلیغاتی کمی کهنه نشده؟
نه اینطور نیست! فکر میکنم سوال درباره این موضوع کهنه شده است چرا که این بحث در مطبوعات مطرح شد و گروه هم همان زمان به آن پاسخ داد و آن این بود که به دلیل اینکه بخش عمدهیی از مخاطبان نمایش قبلی گروه را کودکان و نوجوانان تشکیل میدادند و گروه این نگرانی را داشت که این نمایش برای روحیه آنان مناسب نباشد به همین دلیل گروه نیز تصمیم گرفت این هشدار را اعلام کند. همچنین در نمایش لحظاتی هم وجود دارد که ممکن است بر اعصاب تماشاگر اثر شدید بگذارد لذا این توصیه اصلا حربه تبلیغاتی نیست.
از اول نمایش تا آخر روی صندلی نشستهاید و حوصله مخاطب هم گاهی سر میرود، پس فرق این نمایش با نمایشنامهخوانی چیست!؟
اگر این همه حرکت را در این نمایش متوجه نشدهاید و حوصلهتان سر رفته است پیشنهاد میکنم یک روز دیگر دوباره و با دقت بیشتری نمایش را ببینید. چرا که تماشاچیان این نمایش از ابتدا تا انتها تکان هم نمیخورند و بعضا نفسشان طبق چیزهایی که میشنویم بند میآید. این نمایش بر اساس تمرکز و بازیهای فراوان میزانسنی که به وجود میآورد شکل گرفته و کنشهای حرکتی در آن نقش مهمی دارند. حال چگونه بهنظر شما با نمایشنامه خوانی مقایسه میشود هم جالب است.
برویم سراغ فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» با بازی خوبتان. حداقل حق مسلم شما برای کاندیداتوری سیمرغ بهترین بازیگر جشنواره پایمال شد. حالا چند ماهی میگذرد. آیا با آن قضیه کنار آمدید؟
برایم مهم نیست که آدمها مرا تشویق میکنند یا نه، زیرا نقش مهم است. البته خوشحال میشوم که تشویقم میکنند. اما اگر نکنند دو حالت دارد، یک حالت اینکه فکر میکنم، چه ایرادی داشتم که انتخاب نشدم که البته حتما ایراد داشتم وگرنه دیوانه نیستند که کاندیدم نکنند! حتما فیلم مورد سلیقه آن هفت نفر داور نبوده است. به اضافه اینکه آقای میرباقری که الان در حال کار کردن با او هستم و جزو هیات داوران جشنواره نیز بوده، گفت: «هیچ چیزی از اینکه تو بازیگر خوبی بودی اما کاندید نشدی، کم نمیکند.» اما اینکه کاندید نشدم برایم مهم نیست و اعتراضی هم ندارم. من سر جای خودم ایستادهام و با سیمرغ و بیسیمرغ به مسیرم ادامه میدهم اینها اصل نیست و فرع است.
حتما خبر دارید که پوران درخشنده شما را برای بازی در نقش شیرین از بین هشتصد نفر برای فیلمش انتخاب کرده است. هیچوقت شد که علت انتخابتان را از خانم درخشنده بپرسید؟
خانم درخشنده جزو کارگردانهای تیزهوش است. شاید او به خاطر ویژگی صورت و بازیام مرا انتخاب کرده است اما این طور که شنیدم، ایشان روزی اتفاقی عکسی از من مربوط به فیلم نارنجیپوش را در روزنامه دیده و در ملاقات حضوری که داشتیم مرا مناسب نقش دیده و در نهایت انتخابم کرده است.
چهل دقیقه پایانی و ماجرای پلیس بازی، کمی آن شکل و ریتم خوب اول فیلم را خراب میکند، فکر نمیکنید این پلیس بازی به فیلم صدمه زده است؟
این فیلم به هر شکلی میتوانست ساخته شود. این شیوه و پایان مورد سلیقه کارگردان بوده است. فیلم سه بخش دارد. بخش اول سکوت و حرف نزدن شیرین است، بخش دوم اعترافات و کشف زندگی شیرین را شامل میشود که تماشاگر به صورت تدریجی با آن آشنا میشود. بخش پایانی احتیاج به یک کشف و سرعت بالا داشت که بالاخره سرنوشت این دختر بچه خواهد شد. خانم درخشنده تصمیم گرفته بود که این دختر را قربانی کند و این قربانی کردن نیاز به یک سری تعقیب و گریز دارد تا تلاش ما برای نجات او نشان داده شود. حالا اینکه این تلاش به چه شکل فیلمبرداری شده واقعا به بازیگر ربطی ندارد و آن را باید از کارگردان بپرسید!
چقدر پیشنهاد بازی در این مدل نقش را بعد از جشنواره داشتید؟
«صداها» را که بازی کردم دائما به من نقش معتاد پیشنهاد شد، «میوه ممنوعه» را بازی کردم، بارها نقش دختر چادری پیشنهاد شد. همیشه تلاش کردهام که هیچ کدام از نقشهایم شبیه هم نشود و شاید یکی از اصلیترین دلایل پذیرش بازی در «شاهگوش» تفاوت این نقش با همه نقشهای زجر کشیدهام بوده است.
و یک ویژگی خوب «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» از نظر طناز طباطبایی؟
سوژه فیلم را مهمترین و بهترین ویژگی آن میدانم. این سوژه برای نخستین بار در ایران مطرح میشود و دارای اهمیت جهانی است و معتقدم فیلم نیز فروش خیلی خوبی خواهد داشت.
علی وزینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست