سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
شهر از منظر نظریه
hدعای «هاروی» در کتاب «تجربه شهری» ساختن نقطه اشرافی است که از آن بتوان فرآیندهای شهری را دید و بهواسطه آن، شهر را در ذهن به تصرف آورد. این امر ما را به مشغله سخت ذهنی وامیدارد. این مشغله به تمهید دستگاه نظری راه میبرد که از مجرای آن میتوان شهر را به عنوان یک کل درک کرد و همزمان آشفتگیهای متعددی را ارزیابی کرد که تجربه شهری همواره مستعد آن است. به همین منظور هاروی به دنبال نوعی فرانظریه درباره فرآیند شهری است.
او در این کتاب به فرانظریه مارکسی اتکا دارد. بهزعم وی این فرانظریه از ظرفیت مواجهه با موضوعات متنوع، نظیر شکلگیری محیط مصنوع و طرح معماری، فرهنگ خیابانی و خردهسیاستها، اقتصاد شهری و سیاست به علاوه نقش شهری شدن در جغرافیای تاریخی غنی و همتافته سرمایهداری بهرهمند است. بنیان سیاسی این فرانظریه، انتقادی است و اهدافش نهفقط ارتقای شرایط زندگی محرومان بلکه کشف مرزهای رهایی انسان به مفهوم عام آن است.
هاروی ادعا میکند در این کتاب کوشیده است تمامی جعبههای خالی نظریه مارکسی، نظیر شکلگیری سرمایه ثابت و محیطهای مصنوع، تملک، کارکرد پول، اعتبارات، بحرانهای مالی و نظایر آن را پر کند. از طرفی او معتقد است که مارکسیستها فاقد نگاهی هستند که تولید و کنترل فضا را بخش جداییناپذیر از نظریهاجتماعی بدانند. او مینویسد: مارکس قطعا زمان را بر فضا ارجحیت داد و تمایل داشت مساله تفاوت جغرافیایی را بهسان عوارض ناخواسته کنار بگذارد. ماتریالیسم تاریخی برای تجویز بررسی دگرگونیهای تاریخی ظهور کرد اما از چگونگی تولید جغرافیای سرمایهداری غفلت کرد.
هاروی معتقد است که شهر در کنار مقیاسهایی چون مناطق، دولت-ملتها و بلوکهای قدرت، از جمله مقیاسهای فضایی است که میتوان در آن تولید آرایههای فضایی، سازمان اجتماعی و آگاهی سیاسی را بررسی کرد. درواقع تاکید او بر ایده شهریشدن بهمثابه ابژه نظری خاص برای تحلیل در جغرافیای تاریخی سرمایهداری است. هاروی مینویسد: مارکس اصرار دارد سرمایه را باید چونان نوعی فرآیند و نه تجسم یک چیز تصور کرد. شهریشدن مطالعه فرآیندی است که از طریق تولید چشماندازهای فیزیکی، اجتماعی و تولید شیوههای متمایز عمل و اندیشه در میان کسانی که در شهرها زندگی میکند، تبیین میشود. شهریشدن در پیوند با فرآیندهای گردش سرمایه، جریانهای در حال تغییر نیروی کار، کالا و سرمایه؛ سازمان فضایی تولید و دگرگونی مناسبات زمانی-فضایی، جابهجایی اطلاعات، تعارضات جغرافیایی میان ائتلافهای طبقاتی سرزمینمبنا و غیره قرار دارد.
تمرکز بر ویژگیهای فرآیند شهری است که به هاروی اجازه میدهد دیدگاه متمایز دیگری در چهارچوب کلی فرانظریه مارکسی بسازد که میتوان از مجرای آن تمامی پدیدههایی را که در غیر این صورت، مبهم باقی میماندند، تحلیل کرد. برای مثال در خصوص بتانگاری کالا، او معتقد است: نمیتوان تنها از تجربه خرید در سوپرمارکت بهسان راهی برای درک چگونگی بازتولید زندگی هرروزینه بهره برد. نمیتوان اثری از بهرهکشی را در کاهو و طعم جدایی نژادی را در میوههای آفریقایجنوبی یافت. باید به پسپشت نمودهای ظاهری، افشای بتانگاری کالاها در بازار رجوع کرد و نظریه عمومی چگونگی تولید کالاها، مبادله و مصرف را بهمنظور ارزیابی دقیق شرایط فنی و روابط اجتماعی که باعث تامین غذای ما میشوند تدوین کرد. هاروی بهدنبال فهم نیروهایی است که فرآیند شهری و تجربه شهری را در نظام سرمایهداری قالب میزنند. تمرکز وی بر موضوعات پول، فضا و زمان است. از اینرو است که هاروی معتقد است نفس هستی پول در مقام میانجی مبادله کالایی، معانی فضا و زمان را در زندگی اجتماعی دگرگون و تثبیت میکند.
درواقع عمده مقالاتی که در این مجموعه گرد آمده روایت تعدیلشده و مختصر دو کتاب دیگر هاروی یعنی «شهریشدن سرمایه» و «آگاهی و تجربه شهری» است و مصادیقی برای شیوه مشاهده او. او همچنین برای قوامبخشیدن به نظریه خود، از دیکنز، امیل زولا، انوره بالزاک، کسینگ، درایزر و دیگران بهره برده و آثار این نویسندگان را همزمان به مثابه ادبیات، نظریه اجتماعی، تاریخ و شرح جامعه معاصر میبیند.
هاروی ادعا میکند که با اتکا بر مطالعات تاریخی و جغرافیایی از سکوهای آزمایشی است که میتوان قدرت فرانظریه مارکسی را به آزمون کشید. ربط و مناسبت سیاسی معاصر، بهویژه تعهد مارکسیسم به رهایی انسان از راه تحولات سیاسی و اقتصادی، دیگر سکوی آزمایش است. نومیدی قابل توجه دهههای ۷۰ و ۸۰ درخصوص عملیاتیبودن پروژه مارکسیستی و تردیدها در خصوص این نظریه به تدارک نظریهای جامعتر منجر شد. هاروی مینویسد: تمییز میان دلایل مطلوب و نامطلوب تردید یادشده، حایز اهمیت است. خیز بلند انتشار آثار مارکسیستی از اواسط دهه ۱۹۶۰، ابتدا باید سنت اندیشیدن را که با ظهور فاشیسم و جنگ سرد در غرب و استالینیسم در شرق سترون شده بود، احیا و سنتهای نوینی را مناسب شرایط معاصر ابداع میکرد. بهزعم هاروی فضاهای خالی زیادی در دستگاه نظری مارکسی وجود دارد که باید برای تجهیز آن کوشید. برای مثال تحلیلگران شهری باید مسایل مبتلابه اهمیت سازمان فضایی، اختیارات دولتهای محلی، جنبشهای اجتماعی شهری، مساله مصرف جمعی در موقعیتهای شهری و نظایر آن را پیگیری و در بدنه نظریهپردازی مارکسی تزریق کنند. هاروی تاکید میکند: بر این باورم که ادعای نظریه مارکسی برای تمهید ایمنترین راهنما در تدوین نظریه رادیکال و رادیکالیزهکردن اقدامات، هنوز پابرجاست. هاروی وظیفه اردوگاه مارکسی را به اجمال تعمیق و تدقیق نظریه برای دستیابی به قلمروهایی میداند که تاکنون ناشناخته باقی ماندهاند و تعریف کنشهای جدید اجتماعی و تزریق آنها به پروژه رهاییبخش سوسیالیسم میداند. هرچند معتقد است که هیچکس نمیتواند مدعی آن باشد که عمل باید در انتظار اصلاح نظریه بماند.
پوریا شیبانیراد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست