سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
اقتصاد خلاق, فرصتی نامحدود برای پیشرفت
اقتصاد خلاق، فرصتی نامحدود برای پیشرفت
حوزه «اقتصاد خلاق» دارای ویژگیهای بسیار متمایز و متفاوتی با سایر اقتصادهای رایج جهان می باشد و بر پایه مفهوم نوآوری و ابداع و بر اساس رویکرد خلق فرصت و ایجاد نیاز شکل گرفته است که مطلوب ترین حد آن «تخریب خلاق» می باشد. این اقتصاد نوین در بستری شکل می گیرد که نیازمند یک تفکر کلگرا است. به طورکل مفهوم اقتصاد خلاق که بر مبنای سرمایههای خلاق تعریف میشود امروزه یکی از عوامل ایجاد رشد اقتصادی و اجتماعی جوامع پیشرفته به شمار می رود.
بسیاری از صاحب نظران نوشته های هاوکینز (John Howkins) را نقطه شروع شکل گیری علمی شاخه اقتصاد خلاق در اقتصاد جهانی می دانند. جان هاوکینز نخستین بار نظریات خود را پیرامون خلاقیت و نوآوری در سال ۲۰۰۱ و در کتابی تحت عنوان «اقتصاد خلاق: مردم چگونه از ایده هایشان پول در می آورند؟» (۱) منتشر نمود. به عقیده وی، عبارت اقتصاد خلاق به توان اجتماعی- اقتصادی فعالیت هایی که با دانش، اطلاعات و خلاقیت مرتبط می باشند، اطلاق می گردد. در قلب اقتصاد خلاق صنایعی هستند که حلقه واسطه هنر، فرهنگ، تجارت و فناوری محسوب می شوند. این صنایع عبارتند از : تبلیغات، معماری، هنر و صنایع دستی، طراحی، مد، فیلم، ویدئو، عکاسی، موسیقی، هنرهای نمایشی، صنعت چاپ، پژوهش و توسعه، نرم افزار، بازیهای رایانه ای، چاپ الکترونیک، رادیو و تلویزیون.
هاوکینز معتقد است که اقتصاد خلاق، اقتصادی است که در آن ورودیها و خروجی های اصلی، ایدهها هستند. در این اقتصاد، اکثریت مردم بیشتر وقتشان را صرف پیدا کردن ایده و پرورش آن میکنند، و به ظرفیتهای خود برای داشتن ایده میاندیشند. در چنین جامعه و اقتصادی مردم به یک کار تکراری و خسته کننده که از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر انجامش دهند قانع نمیشوند (کاری که تا سالها در کارخانه ها مردم به آن عادت کرده بودند). مردم در این اقتصاد در هر حالی که باشند، صحبت با دوستان، صرف نوشیدنی و یا هر کار دیگری، به این می اندیشند که میتوانند ایدهای داشته باشند که واقعاً عملی و کاربردی است، و انگیزه و نیروی محرکهای برای کار و تفکرات هویتشان شود نه ایدهای که صرفاً کمی لذت درونی برایشان دارد.
مفهوم و واژه ای که اغلب در کنار اقتصاد خلاق به کار می رود واژه «صنایع فرهنگی» می باشد. ریشه اصطلاح «صنایع فرهنگی» به تحقیقات اولیه در مکتب فرانکفورت در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ برمیگردد، که به تندی به تقبیح کالایی شدن هنر به عنوان ارائه مشروعیت ایدئولوژیک جوامع سرمایهداری و ظهور صنعت فرهنگ عامه پرداختند. چنین دیدگاههای بدبینانه در مورد رابطه بین فرهنگ و شرکتهای سرمایهداری هنوز هم توسط برخی افراد ِابراز میشود. این به ویژه نظر چپها است، و به خصوص امروز در چارچوب بحث درباره تهدید همگن شدن فرهنگ جهانی مطرح می شود. در این دیدگاهها، فرهنگ و اقتصاد دو طرف متخاصم تلقی میشوند، که هر یک توسط منطق ناسازگاری تحریک میشوند که اگر باید همگرا شوند، یکپارچگی اولیه همیشه ضربه میخورد. با این حال، در اوایل دهه ۱۹۶۰، بسیاری از تحلیل گران شروع به شناسایی این امر کردند که فرایند کالاییشدن لزوما یا همیشه منجر به انحطاط فرهنگی نمیشود. در واقع، اغلب برعکس آن ممکن است درست باشد، زیرا کالا و خدماتی که به طور صنعتی (یا دیجیتالی) تولید میشوند به وضوح دارای بسیاری از ویژگیهای مثبت هستند. از این رو، در دهه ۱۹۸۰، اصطلاح «صنایع فرهنگی» دیگر آن معانی تحقیرآمیز دوره های قبل را نداشت و استفاده از آن در دانشگاه و محافل سیاستگذاری به عنوان امری مثبت شروع شد. این امر موسوم به شکلهای تولید و مصرف فرهنگی شد که در هسته خود یک عنصر نمادین و یا بیانی دارند. این اصطلاح در سراسر جهان توسط یونسکو در دهه ۱۹۸۰ نشر یافت و حوزههای مختلفی را در بر میگیرد، مانند موسیقی، هنر، نویسندگی، مد و طراحی، و صنایع رسانهها، به عنوان مثال رادیو، چاپ و نشر، و تولید فیلم و تلویزیون. دامنه آن به تولید مبتنی بر فناوری محدود نمیشود زیرا مقادیر زیادی از تولید فرهنگی در کشورهای در حال توسعه بر اساس صنایع دستی است. برای مثال سرمایهگذاری در صنایع دستی سنتی روستایی میتواند به نفع صنعت گران زن باشد زیرا آن ها را توانمند میسازد تا مسئولیت زندگی خود را برعهده بگیرند و نانآور خانوادههای خود باشند، به خصوص در مناطقی که سایر فرصتهای درآمدزا محدود هستند. همه این حوزههای مولد دارای ارزش اقتصادی قابل توجهی هستند، و نیز تجلی معانی اجتماعی و فرهنگی عمیق اند. (۲)
صنایع فرهنگی نیز بر مواردی از جمله گردشگری و میراث فرهنگی، موزه ها و کتابخانه ها، سرگرمی ها، فعالیت های ورزشی و نیز طبیعتگردی دلالت دارد. در واقع، صنایع فرهنگی بخش مکمل صنایع خلاق را شامل می شود. در حالیکه صنایع خلاق ارزش مالی را فراهم میکنند، صنایع فرهنگی ارزش عاطفی و اجتماعی را تأمین می کند. و درحالیکه ممکن است صنایع فردی، همانند تولید و سرمایه گذاری، در شرایط سخت اقتصادی دچار نوسانات شوند، صنایع خلاق و صنایع فرهنگی عموماً در برابر ناپایداری های چرخه تجاری و اقتصادی، ایمن و مصون میباشند و این موضوع جزو نقطه قوت اصلی این شاخه اقتصادی می باشد. به طوریکه امروزه در کشورهایی که اقتصادشان درگیر با رکود می باشد اقتصاد خلاق به عنوان مهم ترین راه حل برون رفت از این بحران برایشان تجویز می گردد.
اقتصاددانانی همچون رسترپو بر این باورند که دولت ها، شرکتهای خصوصی و مؤسسات غیرانتفاعی در سراسر جهان، روزبه روز اهمیت صنایع خلاق را به عنوان خالق و زاینده شغل، ثروت و تعهدات و مشغولیتهای فرهنگی، بیشتر درک کرده و تصدیق می کنند. رسترپو از آمریکا و انگلستان به عنوان رهبران جهانی در هنر، رسانه و میراث فرهنگی یاد می کند. به طور مثال، مشاغل مرتبط با تفریح و سرگرمی در لوس آنجلس درآمدی بالغ بر ۵۰۴ میلیارد دلار برای صنایع خلاق رقم زده است و بیش از ۴۰ میلیون نفر در آمریکا در بخش فعال مشغول به کار میباشند که این امر موجب افزایش چیزی حدود ۴۰۰ هزار شغل جدید درطی یک دهه ی اخیر شده است.
انگلستان هم با داشتن اقتصادی که نوآوری نیروی محرکه آن است، عنوان بزرگترین بخش خلاق اتحادیه اروپا را (بویژه درزمینه ی طراحی، نشر و تولید برنامه های رادیو و تلویزیون) به خود اختصاص داده است. بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ ، بیش از ۶۰ درصد رشد بهره وری ناشی از ابتکارات و نوآوری ها بوده و این امر در سال ۲۰۱۱ ، بالغ بر ۵/۱۵ میلیارد پوند استرلینگ از سهم صادرات را دربرداشته است. در اصطلاح تولید ناخالص داخلی، «اقتصاد ایدهها و اندیشه» در انگلستان بیشترین سهم را در جهان از آن خود کرده است، و طبق گزارش شهرهای خلاق شورای فرهنگی انگلستان (British Councils Creative Cities Report) ، این کشور بطور مستقل و بدون مقایسه با دیگر کشورها، موفق ترین صادرکننده محصولات و خدمات فرهنگی در جهان است.
صنایع خلاق در موفقیت اقتصادی دیگر کشورها نیز اهمیت دارد. به عنوان نمونه، صنایع خلاق در امریکای لاتین و کشورهای حوزه کارائیب حدود ۱۰ میلیون نفر را به کار گماشته است و سالانه چیزی حدود ۱۷۵ میلیارد دلار ایجاد درآمد می کند. گزارش سال ۲۰۱۰ درباره صنایع خلاق نیز نشان می دهد که دولت های محلی جهت توسعه سیاست ها در این بخش، با اقداماتی نظیر گردشگری تشویقی، ایجاد زیرساخت های فرهنگی جدید و افزایش حفاظت از مالکیت فکری، در تلاش می باشند. صنعت فیلم در آمریکای لاتین- با افزایش چشمگیری که سال گذشته در آمار فروش بلیط داشته، و نیز درآمد بالغ بر ۲۵۱ میلیارد دلاری حاصل از تولید محتوای تلویزیون مکزیک در سال ۲۰۱۱ - درحال احیاء و رونق مجدد می باشد. شیلی هم در راه اندازی فناوری درحال پیشرفت کلوب های سرگرمی، به قطب مهمی جهت پرورش بازی های رایانه ای تبدیل شده است. افزایش صنعت طراحی در بوینس آیرس به دو برابر، به عنوان یک مدعی جهانی سهمی سه درصدی از کل اقتصاد در آرژانتین را به خود اختصاص داده است. بوگوتا، پایتخت کلمبیا، نیز به عنوان یکی از شهرهای خلاق منتخب یونسکو در سال ۲۰۱۲ ، اکنون مرکز سرمایه گذاری دولت در خلاقیت و نوآوری موسیقی شده است. علاوه بر این کشورها، برزیل هم «برنامه ی خلاقیت ریو» را جهت تقویت اقتصاد خلاق در ریودوژانیرو آغاز کرده است. (۳)
مهدی تاجیک
منابع:
۱. The Creative Economy: How People Make Money from Ideas
۲. introduction (۲۰۱۳) “Creative economy report UN”
۳. Epaminondas Farmakis (۲۰۱۴), “Fostering the Creative Economy”
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست