شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نگاه به زندگی و آثار نویسنده معاصر آفریقایی آما آتا آیدو


نگاه به زندگی و آثار نویسنده معاصر آفریقایی آما آتا آیدو

نویسندگانی كه در كشورهای جهان سوم, به خصوص در آفریقا, زندگی می كنند, اول به دلیل استفاده كردن از یك زبان ِ رسمی ناشناخته در سطح جهان و دوم به دلیل دوری از مركزیت فعالیتهای فرهنگی و انتشاراتی, عموماً ناشناخته می مانند یا خیلی دیر و آن هم در اواخر عمر هنری خود, شناخته می شوند در این میانه, اگر این نویسنده, زن باشد, مشكل جامعه مردسالار نیز مسئله آفرین می شود

نویسندگانی كه در كشورهای جهان سوم، به‌خصوص در آفریقا، زندگی می‌كنند، اول به دلیل استفاده كردن از یك زبان‌ِ رسمی ناشناخته در سطح جهان و دوم به دلیل دوری از مركزیت فعالیتهای فرهنگی و انتشاراتی، عموماً ناشناخته می‌مانند یا خیلی دیر و آن هم در اواخر عمر هنری خود، شناخته می‌شوند. در این میانه، ‌اگر این نویسنده، زن باشد، مشكل جامعه مردسالار نیز مسئله‌آفرین می‌شود. «آما آتا آیدو»، كه امروزه مشهورترین نویسندهٔ زن‌ِ آفریقایی به شمار می‌آید، بر هر دوی این سد‌ّها فایق آمد. او در بیست و سوم مارس سال ۱۹۴۲ م. در دهكدهٔ «آبیادزی كیاكور»۱ نزدیك «ساحل طلا»۲ به دنیا آمد. كمی بعد این منطقه استقلال یافت و كشور «غنا» نام گرفت. پدرش مرد فرهیخته‌ای بود به نام «نانا یاو فاما»۳. او در دوره‌ای معاون آموزش و پرورش منطقهٔ غرب و كدخدای دهكده نیز بود. مادرش شاهزاده‌ای بود از خاندان سلطنتی و نامش «ناآمه آبا آباسه‌ما»۴ بود. او در محیطی كه از یك‌سو خانواده‌ای سلطنتی و از سوی دیگر آیینها و سنتهای قومی در آن به شدت یك ارزش شمرده می‌شد پرورش یافت. پدرش كه نخستین مدرسه دهكده را بنیان گذاشته بود بر خلاف عرف‌ِ معمول آن دوره تصمیم گرفت تا فرزند دختر خود را به مدرسه بفرستد.«آما آتا» در فاصله سالهای ۱۹۶۱ م. تا ۱۹۶۴ م. به كالج «دختران وزلی»۵ در منطقه «كیپ كاوست»۶ رفت. او در این دوره، استعداد و علاقه خود را به نوشتن، آشكار كرد و استادان و معلمان خود را تحت تأثیر قرار داد. در پانزده سالگی تصمیم گرفت كه نویسنده شود و دیگر هیچ! حدود چهار سال بعد در مسابقهٔ داستان‌نویسی شركت كرد. ماجرا از این قرار بود:

«وقتی كه پانزده سال داشتم، یكی از معلمهایم از من پرسید كه می‌خواهم در آینده چه‌كاره شوم؟ یادم نیست كه چرا و چطور به او پاسخ دادم، فقط به خاطر دارم كه یك‌دفعه گفتم كه می‌خواهم شاعر بشوم. حدود چهار سال بعد، من در مسابقهٔ داستان كوتاه، برنده شدم. روزنامه‌ای را كه این مسابقه را طراحی كرده بود خریدم و گشودم، وقتی كه به مركز صفحه اصلی رسیدم، دیدم كه داستان من درست در وسط صفحه و نام نویسنده آن با حروف بزرگ چاپ شده بود؛ اسم من بود. در این لحظه بود كه فهمیدم دارم نویسنده می‌شوم؛ من به چنین لحظه‌هایی باور دارم؛ برای من بی‌نظیر بودند... بزرگ‌ترین لحظه زندگی من بود.» بدین ترتیب، «آیدو» موفق شد وارد دانشگاه غنا شود. او در رشتهٔ ادبیات انگلیسی تحصیل می‌كرد و در كنار آن دستیار نویسنده بزرگ غنا، «افوآ ساترلند»۷ هم بود. او از این درام‌نویس غنایی درسهای لازم را فرا گرفت و در بیست و سه سالگی (در ۱۹۶۵ م.) نخستین نمایشنامه خود را به رشته تحریر درآورد. این اثر را كه انتشارات لانگمن به چاپ رساند، «تنگنای یك روح»۸ نام داشت. «آیدو» به عنوان زبان دوم، و زبان رسمی كشورش، متن خود را به زبان انگلیسی می‌نویسد و همین امر، باعث می‌شود كه نمایشنامه‌اش به سرعت خوانده و اجرا شود و مورد توجه قرار گیرد. این اثر درباره مردی غنایی است به نام «آتو»۹ كه از امریكا به كشورش بازمی‌گردد. او كه با زن امریكایی‌ ـ آفریقایی ازدواج كرده است، دربارهٔ این ازدواج به هیچ وجه با خانواده‌اش مشورت نكرده است. در این نمایشنامه، تضاد بین دو فرهنگ در تعامل بین دو كاراكتر، نشان داده می‌شود. مرد بین گذشته غنایی خود و ایده‌آلهای ‌امریكایی‌اش سرگردان است. تنش بین سنت و عرف غنایی و ارزشهای آن از یك‌سو و فردگرایی‌ِ فرهنگ ‌امریكایی و نوگرایی‌اش از سوی دیگر، فزاینده می‌شود. این تنش به‌ویژه بین مادر «آتو» و همسرش نمایان‌تر می‌شود. در پایان نمایشنامه، مادر «آتو» و همسرش به توافق می‌رسند و تنگنای عنوان نمایشنامه، حل می‌شود. به هر حال، «آیدو» پس از فارغ‌التحصیل شدن و نیز نگارش نخستین نمایشنامه‌اش، بورس دو ساله‌ای در برنامه نویسندگی خلاق، به‌عنوان دانشجو، از دانشگاه «استانفورد»۱۰ در امریكا دریافت می‌كند او پس از گذراندن این دوران، در ۱۹۶۹ م. به غنا باز می‌گردد و مدتی در كسوت استادی در دانشگاه غنا، به تدریس می‌پردازد. در ۱۹۷۰ م. دومین نمایشنامه‌اش را خلق می‌كند: «آنوا»۱۱. این نمایشنامه نیز در انتشارات لانگمن به چاپ می‌رسد و به سرعت به صحنه می‌رود. آنوا از حیث داستان، ماجرای دختركی است كه میل دارد تا درباره زندگی، ازدواج و سرنوشتش، خودش تصمیم بگیرد. در مورد این متن، در جای دیگری مفصلاً بحث خواهد شد. اما سال ۱۹۷۰ م. هنوز به پایان نرسیده بود كه «آیدو» مجموعه‌ای از داستانهای كوتاه خود را با عنوان: «در اینجا چیز دلچسبی نیست»۱۲ در انتشارات لانگمن چاپ كرد. او در جریان كارهای ادبی‌اش، روح آفریقایی را زنده كرد و به كشف و جست‌وجوی آگاهی اجتماعی و ریشه‌های آفریقایی‌اش بود؛ از همه مهم‌تر اینكه او به عنوان نویسندهٔ زن، به كاراكترهای زنی روح بخشید كه ارادهٔ قوی، آرزوهای بزرگ و شخصیتهای محكم داشتند. او عرف سنتی جامعه‌اش را شكست؛ كاراكترهای ادبی او نیز چنین كردند؛ او در برابر تبعیض جنسیتی و حق‌كشی زنان ایستادگی كرد، چنان‌كه كاراكترهایش كردند؛ او به زنان آفریقایی هویتی دوباره بخشید.در ۱۹۷۴ م. در كسوت استادیاری برای تدریس در مطالعات قومی به واشنگتن رفت. او در این مدت در دانشگاههای متعددی در ‌امریكا و نیز در ك‍ِنیا و غنا درس می‌داد. وی در ۱۹۷۷ م. ر‌ُمانی نوشت با نام: «خواهر ما: كیلژوی یا واكنشهای یك چپ‌چشم‌ِ چشم‌سیاه»۱۳ كه در انتشارات لانگمن به چاپ رسید.او در ۱۹۸۲ م. به وزارت آموزش و پرورش غنا رسید. «آیدو» در دوره وزارتش تمایل داشت تا آموزش را در غنا، برای همه آزاد اعلام كند اما پس از حدود هجده ماه چون دریافت كه نخواهد توانست به این مقصود نایل آید، از س‍ِم‍َت خود استعفا كرد و از طرف جناح تندرو تحت فشار قرار گرفت؛ بنابراین تصمیم گرفت تا به «زیمباوه»۱۴ مهاجرت كند تا در آنجا بتواند به طور تمام‌وقت به نویسندگی بپردازد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید