جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آداب ازدواج در وفس


آداب ازدواج در وفس

آداب ازدواج در روستای «وفس»، در شهرستان «کمیجان» (استان مرکزی): در این روستا، خانواده‌ها از همان دوران کودکی به فکر ازدواج فرزندانشان‌اند، بخصوص اگر دختر باشد، مادر خانواده …

آداب ازدواج در روستای «وفس»، در شهرستان «کمیجان» (استان مرکزی): در این روستا، خانواده‌ها از همان دوران کودکی به فکر ازدواج فرزندانشان‌اند، بخصوص اگر دختر باشد، مادر خانواده از دوران طفولیت اشیایی برای جهیزیه دختر می‌خرد و نگهداری می‌کند.

معمولا کار انتخاب دختر با مشارکت پسر و خانواده‌اش صورت می‌گیرد. به این ترتیب که خانواده پسر چندین دختر را به او معرفی می‌کنند و یا به او پیشنهاد می‌کنند که کنار چشمه برود و دخترانی را که برای شستشوی ظروف و لباس‌ها می‌آیند تماشا کند و دختر مورد نظرش را انتخاب کند.

در گذشته دور، کار انتخاب دختر تا حد بسیار زیادی به والدین پسر مربوط می‌شد. بعد از اینکه پسری دختر مورد نظر خود را انتخاب کرد، عمه یا خاله یا یکی از بستگانش به والدین او خبر می‌داد و والدین پسر نیز گیس سفید یا ریش سفیدی را به صورت غیر رسمی و پنهانی به خانه دختر می‌فرستادند تا از نظر آنها مطلع شوند.

همچنین، خانواده پسر از خانواده دختر می‌خواستند که اگر جواب‌شان منفی است، از موضوع خواستگاری با افراد دیگر صحبت نکنند؛ اما اگر جواب خانواده عروس به موضوع خواستگاری مثبت بود، آنگاه آن فرستاده با خوشحالی نتیجه را به خانواده پسر اعلام می‌کرد.

تعیین مهریه و شیربها:

یکی دو شب بعد، خانواده پسر با اطلاع قبلی و به اتفاق چند نفر از بزرگان و ریش سفیدان فامیل برای تعیین شیربها و مهریه نزد خانواده دختر می‌رفتند. در «وفس»، معمولا یک درخت گردو و یک اتاق از خانه و مقداری پول به عنوان مهریه تعیین می‌شد که بعد از توافق همه با هم یکصدا می‌گفتند: «خدا مبارک کند».

نشان کردن:

چند روز بعد، خانواده پسر یک چادر، یک روسری، مقداری نخودچی کشمش، آینه، شیشه عطر، یک بسته چای، یک انگشتر، را در سینی قرار می‌دادند و همراه چند نفر از زنان و مردان فامیل پسر به خانه دختر می‌رفتند و باصطلاح دختر را برای پسر نشان می‌کردند.

انگشتر را زنی که بچه اولش پسر بود یا چندین پسر داشت در انگشت عروس می‌کرد تا به این ترتیب عروس نیز بچه پسر به دنیا بیاورد.

تا دو سه ماه بدین منوال می‌گذرد و بین عروس و داماد آینده صحبتی رد و بدل نمی‌شود و در این مدت صیغه یا خطبه عقد نیز خوانده نمی‌شود و پسر، بیشتر با پدر و مادرش به خانه دختر می‌رود.

در این زمان چند ماهه، هر از گاهی خانواده پسر مقداری گوشت و نخود و لوبیا و روغن و زردچوبه برای خانواده دختر می‌فرستد؛ و اگر عید باشد، عیدانه می‌فرستد. این هدایا بنا بر فصول مختلف متفاوت است.

پس از گذشت این مدت، خانواده پسر به خانواده دختر اطلاع می‌دهند که برای جشن عروسی آماده شوند و یکی دو شب بعد، پدر داماد به اتفاق چندین نفر از بزرگان فامیل مقدار شیربهای تعیین شده را٬ به صورت نقدی٬ در داخل دستمال ابریشمی قرار می‌دهد و دستمال را به دست یکی از ریش سفیدان می‌دهد و همراه با چند چراغ زنبوری به سمت خانه دختر می‌روند.

خانواده دختر نیز چندین چراغ زنبوری در قسمت‌های مختلف خانه روشن می‌کنند و به اتفاق چند تن از بزرگان فامیل به استقبال آنها می‌روند و خانواده پسر و همراهان را با احترام در بالای مجلس جای می‌دهند.

بعد از خوردن چای و شیرینی و سلام و احوالپرسی، ریش سفید خانواده پسر، دستمال پول را به ریش سفید خانواده دختر می‌دهد. او نیز پول را تحویل می‌گیرد و می‌شمرد و سپس مقداری از آن را داخل دستمال قرار می‌دهد و به خانواده پسر بر می‌گرداند.

چند روز بعد از بردن شیربها، دو خانواده مشغول پختن نان عروسی می‌شوند و همزمان گوسفندانی را برای ذبح مهیا می‌کنند.

از هر خانواده پسر و دختر، دو زن و مرد مسئول دعوت میهمانان برای جشن عروسی می‌شوند. از طرف خانواده پسر می‌گویند که امشب تشریف بیاورید چای و شیرینی بخورید و حنا ببرید؛ و فردا بیایید نهار بخورید و عروس بیارید. از طرف خانواده دختر چنین دعوت می‌کنند: امشب بیایید چای و شیرینی بخورید و حنا ببندید؛ و فردا نهار بخورید و عروس ببرید.