سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
خودپاسبانی علم, مهم ترین ویژگی آن است
![خودپاسبانی علم, مهم ترین ویژگی آن است](/web/imgs/16/139/tpdid1.jpeg)
همانطور که پیش از این گفتیم همیشه منظور ما از علم یا دانش، که آن را دانشورزی مینامیم، معارف گروه دوم و علوم تجربی (empiricial science) یا علوم واقعیتمند (factual) است که بر اساس مشاهده و آزمایش به دست میآید و ریاضیات و منطق را شامل نمیشود. منطق و ریاضیات که علوم صوری (formal sciences) نام دارند برخلاف علوم تجربی نیازی به بررسی طبیعت بر اساس مشاهده ندارند، بلکه در عوض به وضعیتهای فرضی و تئوریک پرداخته و با استنتاج منطقی به نتایج خود میرسند. منطق و ریاضیات با شیوه قیاسی کار میکنند.
این دو، رابطه نزدیکی با علوم تجربی دارند، زیرا علوم تجربی باید از قوانین درست منطق پیروی کرده و نیز ریاضیات را به کار گیرند. هرچه که علوم تجربی از ریاضیات بیشتر بهره گیرند، دقت بیشتری پیدا میکند ولی هیچگاه دقت مطلق ریاضیات را پیدا نمیکند. ریاضیات دقیقترین علوم بشری است. علوم تجربی به علوم محض که محتوای آنها مفاهیم بنیادین و اساسی علم است بدون توجه به کاربردی که ممکن است بعدا پیدا کند (مانند مغناطیسم، انرژی، ساختمان ماده) و علوم کاربردی که نوع استفاده از این مفاهیم را مشخص میکند مانند پزشکی، کشاورزی، مهندسی (ساختن موتور، بمب اتمی، کارخانه برق) تقسیم میشود. علوم محض به دو شاخه علوم طبیعی و علوم اجتماعی تقسیم میشود. باید توجه داشت که از علوم صوری مانند ریاضیات در علوم تجربی محض استفاده میشود زیرا این علوم برای رشد و پیشرفت نیاز به ریاضیات دارند. از علوم تجربی محض نیز در علوم کاربردی استفاده میشود، مثلا یافتههای حاصل از علوم تجربی محض مانند زیستشناسی یا فیزیک در حوزههای مختلف دانش بشری مانند پزشکی و مهندسی استفاده میشود.
الف) علوم طبیعی: که به آنها علوم «سخت» یا «دقیق» هم میگویند و موضوعشان توصیف و توضیح طبیعت شامل سه گروه اساسی است:
۱) علوم فیزیکی: شامل علوم فیزیکی و شیمیایی است که به مطالعه ساختمان ماده و ماهیت انرژی میپردازد. روش کار آن بر مبنای آزمایش قرار دارد و در آزمایشگاه با انجام آزمایشهای کنترلشده به بررسی طبیعت میپردازد.
۲) علوم غیرآلی مربوط به عالم کلان: مانند ستارهشناسی، زمینشناسی، اقیانوسشناسی و هواشناسی که عموما به بررسی طبیعت در خارج از آزمایشگاه و در دل طبیعت میپردازد.
۳) علوم زیستی: که به مطالعه موجودات زنده میپردازد و به دو رشته جانورشناسی و گیاهشناسی تقسیم میشود که موضوع مورد مطالعه آن بومشناسی و دیرینشناسی است.
از ویژگیهای دو گروه اخیر این است که با تاریخ پدیدهها و حوادثی که در یک دوره زمانی عظیم رخ دادهاند سر و کار دارند مانند تاریخچه منظومه شمسی یا تحول جانداران روی زمین.
ب) علوم اجتماعی: که به آنها علوم «نرم» هم میگویند و به مطالعه سازمانها، شیوه رفتار، کارکرد فردی و گروهی انسان میپردازد و شامل اقتصاد، جامعهشناسی، مردمشناسی فرهنگی، روانشناسی، علوم سیاسی و زبانشناسی میشود؛ موضوع این علوم بسیار پیچیدهتر از طبیعت است و پیشبینی در این علوم به علت متغیر بودن رفتار انسانی دقیق نیست.
به این ترتیب میبینیم که علوم تجربی به بررسی مفاهیمی چون اخلاق، زیبایی و مذهب نمیپردازد زیرا فرآوردههای حاصل این رشته از معارف قابل ارزشیابی و مطالعه توسط این علوم نیستند، بلکه به معارف گروه اول یا معارف اعتقادی تعلق دارند. همین جا باید متذکر شد که برخلاف نظر بعضی از مذهبیون یا متافیزیسینها این از نقص و بیارزشی علوم تجربی نیست ، بلکه این مفاهیم خارج از تجربه و آزمایش و در حوزه ایمان و اعتقاد هستند. مابعدالطبیعه همانطور که از اسمش پیداست خارج از حوزه طبیعت است. هیچ حد و مرزی برای تعداد و تنوع نیروهای ماوراء طبیعی نمیتوان قایل شد زیرا هر مذهب و فلسفهای برای خود موجودات ماوراء طبیعی دارد که به کلی با دیگران متفاوت است.
از شیطان، فرشته و روح در مذاهب سامی گرفته تا خدای باران و توفان در اندیشه یونانی و سرخپوستان آمریکایی یا کریشنا در میان هندوها و بودا در میان بوداییان هیچکدام با روشهای علمی قابل ثبت، اندازهگیری یا مشاهده نیستند. موضوع دانشورزی مطالعه طبیعت است نه ماورای آنچه موضوع مذهب و فلسفههای گوناگون است. شیوه اثبات و استدلال در معارف اعتقادی شیوه عقلی - منطقی است که از زمان یونان باستان تا اوایل قرن شانزدهم متکلمین و فلاسفه به آن مشغول بودند. این شیوه در تمام فلسفهها و مذاهب یکی است و مومنان بر اساس ایمان خود به نتایج آن اعتقاد دارند. «اثبات» زنده بودن و ظهور دوباره سوشیانت، مسیح، ویشنو و منیظهرهالله در بین پیروان زرتشتی، مسیحی، هندو و بهایی یکی بوده، اما نتایج آن متفاوت است. از دیدگاه دیگری نیز میتوان علوم را به علوم قانونیاب و علوم واقعیتیاب تقسیم کرد. علوم قانونیاب مانند علوم طبیعی (فیزیک و شیمی) که موضوعشان کشف قوانین کلی و عامی است ، در همه جا و همیشه صادق است. در حالیکه علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی، تاریخ و شاید اقتصاد بیشتر به پدیدهها و وقایع موضعی و محلی توجه دارند و موضوع اصلیشان حقایق و موضوعات ویژه و اختصاصی است نه قوانین کلی و عام و سعی دارند واقعیتیابی کنند.
به همین جهت بعضیها همانند فلاسفه اثباتگرای منطقی (logical positivists) معتقدند که واژه علم باید فقط برای علوم قانونیاب یعنی علوم طبیعی به کار رود و علوم اجتماعی را از تعریف علم مستثنا میکنند. به علاوه میگویند به علت اینکه علوم اجتماعی معرفتهایی ایدئولوژیک هستند، یعنی دیدگاههای پژوهشگر در روش پژوهش و نگرش او تاثیر زیادی دارد و پژوهشگر پیوسته در معرض قضاوتهای ارزشی است، این علوم عینیت علوم طبیعی را ندارند. مثلا یک جامعهشناس یا اقتصاددان مارکسیست در مورد تعاریف و مفاهیم عمده اقتصاد یا جامعهشناسی هیچ وحدت نظری با یک جامعهشناس یا اقتصاددان کاپیتالیست یا اسلامی ندارد، بلکه در موارد بسیاری با آنها در تضاد است.
مفاهیم عمدهای مانند سرمایه، سود، ارزش اضافی، بهره، مالکیت، طبقه، سود، دیالکتیک و امت برای یک اقتصاددان یا جامعهشناس، برحسب اینکه چه نوع بینش سیاسی یا مذهبی داشته باشد، به کلی با دیگری متفاوت است و بعضی از مفاهیم فوق برای فرد معتقد به مکتب یا فلسفه غیر آن، اصلا وجود خارجی ندارد. هرگونه عدم توافق با همکاران دیگر در زمینه این علوم ریشه علمی دارد و نه بینشی و ایدئولوژیک. علت نیز آن است که دانشورزان با طبیعت سر و کار دارند و طبیعت همیشه ثابت است و تغییری نمیکند و دروغ نمیگوید. در حالیکه مسایل مورد مطالعه علوم اجتماعی به انسان و ارزشهای انسانی (مانند فقر و ثروت، خوب و بد، ظلم و عدالت) مربوط میشود و جوامع انسانی همیشه در حال تغییرند، بهعلاوه همه انسانها راستگو نیستند! باید توجه داشت که این مرزبندی، مشخص و واضح نیست و در بسیاری از موارد این تقسیمبندی به هم میخورد.
مثلا بعضی علوم طبیعی بهطور عمدهای واقعیتیاب هستند مانند جغرافیا، زمینشناسی و دیرینشناسی که به توصیف واقعیات میپردازند. در حالیکه بعضی علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی یا زبانشناسی کم و بیش سعی دارند قانونیابی کنند. با این حال قوانین و نظریههایی همانند قانون جاذبه و نظریه اتمی که همه دانشورزان علوم طبیعی در مورد آنها اتفاق نظر دارند، در علوم اجتماعی یا زبانشناسی وجود ندارند که بتوانند جنبههای مختلف رفتار انسانها و جوامع انسانی، سیستمهای اقتصادی یا سازمانهای سیاسی و روابط و گفتمانهای انسانی را توصیف یا پیشبینی کنند. نکته مهم آن است که تا وقتی بخشهایی از علوم اجتماعی که به روشهای علمی و شیوه کسب معرفت که در علوم تجربی معمول است، وفادارند (مثلا از ریاضیات، آمار و مدلهای ریاضی استفاده میکنند) و معیارهای علم را میپذیرند و به کار میگیرند، جزو علوم محسوب میشوند. بهعلاوه خودپاسبانی محققان این رشته و نقادی آنها از کارهای همکاران خود مهمترین شیوهای است که از بروز خطاهای ارزشی جلوگیری میکند. یکی از کسانی که خوب متوجه فرق بین علوم انسانی و فلسفه و علوم دینی شده است «ابن هیثم» دانشمند ریاضیدان و فیزیکدان قرن پنجم هجری است. او میگوید: «سرانجام به این نتیجه رسیدم که حقیقت را تنها از راه نظریاتی میتوان یافت که ماده آنها امور حسی و صورت آنها امور عقلی است و من این را تنها در منطق، طبیعیات و الهیات ارسطو که فلسفه را تشکیل میدهد، یافتم.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست