پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقدی بر سکولاریسم اسلامی


نقدی بر سکولاریسم اسلامی

سکولاریسم اسلامی از ماهیتی التقاطی برخوردار است و به لحاظ مفهومی از خلوص تئوریک برخوردار نیست

در باب سکولاریسم و نقد آن، تاکنون آثاری به رشته تحریر در آمده است، هر چند اندک؛ اما برخی از آنها به خوبی وارد بحث از این مقوله و نقد علمی آن شده‏اند. از جمله آثار خوب در باب نقد سکولاریسم و بخصوص سکولاریسم اسلامی، کتابی است با عنوان «سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه متفکران مسلمان». این کتاب توسط دکتر منصور میراحمدی تالیف و به همت پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سال ۸۷ منتشر شده است.

از آنجا که آثاری از این دست می‏تواند در جهت شفاف‏ترسازی ادبیات سیاسی معاصر در جهان اسلام و یافتن راهکارهای نظری معتبر برای حل مسائل اساسی زندگی سیاسی امروزی مسلمانان موثر باشد، در نوشتار حاضر، به بررسی و تبیین این اثر می‏پردازیم.

مولف کتاب با بیان این مطلب که جدایی دین از دولت و به عبارت دیگر، تفکیک نهادهای دینی از نهادهای سیاسی و دولت، از دیرباز با رویکردهای مختلفی در کانون نظریه‏پردازی نظام سیاسی اندیشه‌ورزان مسلمان قرار گرفته است، اذعان می‏دارد که به رغم تعدد بسیار زیاد این رویکردها می‏توان در یک تقسیم‏بندی کلی، آنها را به ۲ دسته درون‏دینی و برون‏دینی تقسیم کرد. سپس ادامه می‏دهد: مقصود از درون‏دینی، رویکردی است که با تکیه بر دین و آموزه‏های دینی و در چارچوب سنت رایج فقهی و تفسیری و روش‏شناسی متداول در آنها، به تبیین رابطه دین و دولت پرداخته، درباره جدایی دین از دولت، نظریه‏پردازی می‏کند؛ در حالی که در رویکرد برون‏دینی، استدلال‏ها نه بر پایه دین و آموزه‏های دینی، بلکه متاثر از روش‏شناسی‏ها و نظریه‏های معرفت‏شناختی جدید و با استدلال‏های برون‏دینی و خارج از سنت فکری رایج ارائه می‏شود.

مولف کتاب در ادامه به رویکرد دوم پرداخته و بر این باور است که رویکرد دوم، عمدتاً خود را به این مکاتب و روش‏شناسی رایج آنها وفادار نمی‏داند. از این رو، رویکرد دوم را در آثار جدید نگارش یافته از سوی برخی از اندیشه‌ورزان معاصر اسلامی می‏توان مشاهده کرد.

آنگاه وی با اذعان به اهمیت بسیار زیاد رویکرد نخست، بررسی خود را در این کتاب به رویکرد دوم معطوف ساخته و معتقد است که اگر چه پرداختن به هر یک از این دو رویکرد، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، اما به نظر می‏رسد که در دوران معاصر، تحولات سیاسی ـ اجتماعی و نیز چرخش‏های معرفتی، اهمیت رویکرد برون‏دینی را در مطالعات و ادبیات سیاسی امروز افزون ساخته است.

به باور مولف کتاب، این تحولات و چرخش‏ها، دولت‏سازی مدرن را به مساله‏ای اساسی در ساحت نظریه‏پردازی نظام سیاسی تبدیل کرده است. در دوران معاصر، هر چند با تاخیر، جهان اسلام، با این مساله رو به رو شده است، رویارویی با غرب و فروپاشی یا حداقل تضعیف بنیان‏های نظم سیاسی پیشین در جهان اسلام، چگونگی دولت‏سازی مدرن را به پرسشی اساسی در حافظه فکری اندیشه‌وران مسلمان تبدیل کرده است. به اعتقاد نویسنده، این پرسش نظری، پاسخ‏های متعددی دریافت کرد که یکی از مهم‌ترین آنها در قالب ایده سکولاریسم اسلامی (یعنی پذیرش سازگاری اسلام و سکولاریسم و طرح ایده جدایی دین از دولت و نه جدایی دین از سیاست) در اندیشه سیاسی روشنکفران مسلمان مطرح و ارائه شده است.

مولف کتاب، سکولاریسم اسلامی را این‌گونه تعریف می‏کند که این اصطلاح، ایده‏ای است که در دوران معاصر، در پاسخ به مساله دولت‏سازی مدرن، به ارائه الگوی نظری بدیل در برابر حکومت دینی مورد نظر دو طیف متفاوت نوگرایی‌/‌ اصلاح‏طلبی دینی و سلفی‏گرایی‌/‌ رادیکالیسم اسلامی پرداخته است. در حقیقت، موضوع اصلی پژوهش مورد اشاره، تبیین و ارزیابی انتقادی ایده سکولاریسم اسلامی است.

این کتاب در ۴ فصل ساماندهی شده است که در فصل اول، پژوهشگر با توجه به اهمیت بسیار زیاد موضوع سکولاریسم اسلامی در شرایط کنونی و وضعیت آتی کشورهای اسلامی و با اعتقاد به ضرورت فراهم‏سازی درآمدی بر این بحث بسیار مهم، تلاش کرده تا در این فصل، با اشاره به چگونگی طرح مساله دولت‏سازی مدرن متعاقب ظهور مساله عقب‏ماندگی و انحطاط در جهان اسلام، با توجه به تفاوت مفهومی این دو، پاسخ طیف خاصی از اندیشمندان مسلمان به این مساله را بررسی کند. مولف آنگاه با توجه به این که تبیین و بررسی انتقادی این پاسخ، مستلزم شناخت بیشتر ایده سکولاریسم اسلامی است، در فصل دوم کتاب خود، چگونگی تمهید مبانی معرفت‏شناختی این نظریه در آراء و افکار نسل جدید سکولارهای مسلمان را مورد بررسی قرار داده و برای نمونه به آراء و افکار برخی از آنان؛ همچون مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان در ایران و محمدعابد الجابری، محمدسعید العشماوی و عبدو فیلالی انصاری در خصوص دیدگاه‏شان در باب رابطه اسلام و سکولاریسم اشاره کرده است.

نکته: سکولاریسم اسلامی به لحاظ مفهومی از خلوص تئوریک برخوردار نیست. به همین دلیل در پاسخ به چیستی ماهیت سکولاریسم اسلامی، طرفداران این ایده به طور مستقیم نمی‏توانند به هیچ یک از دو سنت فکری غربی و اسلامی تکیه کنند

نویسنده کتاب حاضر، بعد از تبیین نحوه ورود سکولاریسم به جهان اسلام، در فصل اول و توضیح مبانی معرفت‏شناختی نظریه سکولاریسم اسلامی در آراء و افکار برخی از سکولارهای مسلمان در دهه‏های اخیر، با استفاده از نقاط مشترک ذکر شده در باب رابطه اسلام و سکولاریسم از دیدگاه آنها به صورت‏بندی این نظریه در فصل سوم پرداخته و در حقیقت در این فصل به تبیین مفهوم و ماهیت سکولاریسم اسلامی می‏پردازد. به این منظور در فصل سوم، بعد از بررسی زمینه‏های تاریخی شکل‏گیری این ایده و آشنایی با مبانی معرفت‏شناختی آن، مولفه‏های مفهومی سکولاریسم اسلامی و ماهیت آن را توضیح داده و با بیان این مطلب که بر خلاف ایده اصلی سکولاریسم مبنی بر نفی مرجعیت دین در زندگی به طور کلی، سکولاریسم اسلامی، مرجعیت دین را تنها در تنظیم زندگی سیاسی انکار می‏کند، معتقد است که این ایده را می‏توان در ۳ گزاره به اختصار بیان کرد و دیدگاه نظریه‏پردازان سکولاریسم اسلامی را درباره آنها جویا شد. این سه گزاره عبارتند از:

۱) پذیرش مرجعیت دین در فهم ارزش‏های دینی ناظر به زندگی سیاسی؛

۲) انکار مرجعیت دین در تنظیم قوانین حاکم بر زندگی سیاسی و نهادهای آن؛

۳) پذیرش مرجعیت عقل در تنظیم زندگی سیاسی. آنگاه مولف با در نظرداشت ملاحظات فوق الذکر، نتایجی را درباره مفهوم و ماهیت سکولاریسم اسلامی بیان می‏کند که عبارتند از:

۱) انکار جدایی دین از سیاست؛

۲) پذیرش جدایی دین از دولت.

به هر حال با دقت در نتایج ذکر شده، به خوبی ماهیت مفهومی سکولاریسم اسلامی آشکار می‏شود. بر این اساس، سکولاریسم اسلامی از ماهیتی التقاطی برخوردار است و به لحاظ مفهومی از خلوص تئوریک برخوردار نبوده، حاصل نوعی تلفیق عناصر مفهومی عاریت گرفته شده از دیگر واژگان و اصطلاحات است. به همین دلیل، در پاسخ به چیستی ماهیت سکولاریسم اسلامی، طرفداران این ایده، به طور مستقیم نمی‏توانند به هیچ یک از ۲ سنت فکری غربی و اسلامی تکیه کنند. به این معنا که نه سنت فکری غربی و نه سنت اسلامی، هیچ یک، چنین برداشتی از سکولاریسم را بر نمی‏تابند؛ چرا که در سنت فکری غربی، مرجعیت دین به طور کامل ــ چه در تبیین ارزش‏های دینی و چه در تدوین قوانین زندگی سیاسی ـ انکار می‏شود و در سنت فکری اسلامی غالب مرجعیت دین به طور کامل پذیرفته می‏شود. در حقیقت، سکولاریسم اسلامی، انکار مرجعیت دین در تنظیم زندگی سیاسی را از سنت فکری غربی و پذیرش مرجعیت دین در تبیین ارزش‏های حاکم بر زندگی سیاسی را از سنت فکری اسلامی اخذ می‏کند.

مولف کتاب، آن گاه در فصل چهارم و پایانی این اثر، با توجه به مولفه‏های سه گانه ایده سکولاریسم اسلامی به نقد و بررسی این ایده پرداخته و در آغاز، این نکته را متذکر می‏شود که در این اثر، سکولاریسم به عنوان یک ایده نظری مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و هدف فصل نهایی کتاب را بررسی این مطلب مهم می‏داند که آیا تلاش‏های فکری صورت گرفته می‏تواند سکولاریسم اسلامی را به عنوان یک ایده نظری معرفی کند؟ به چه میزان، نظریه‏پردازان سکولاریسم اسلامی توانسته‏اند به این هدف دست یابند؟ آیا امکان مفهومی و تئوریک سکولاریسم اسلامی فراهم شده است؟ آنگاه ادامه می‏دهد که پاسخ به این پرسش‏ها و سوالاتی از این قبیل، مستلزم نقد و بررسی ایده سکولاریسم اسلامی است.

وی آن گاه با در نظرداشت اهداف ذکر شده به مهم‌ترین ایراداتی که بر ایده سکولاریسم اسلامی می‏توان وارد کرد، پرداخته است که عبارتند از:

۱) پذیرش نسبیت و فقدان معیار داوری در اعتباریابی معرفت‏های دینی؛

۲) فرقه‏گرایی و فقدان بنیان‏های عام و فراگیر توجیه؛

۳) ناسازگاری درونی؛

۴) تقلیل و اغتشاش مفهومی سکولاریسم؛

۵) ناتوانی در ارائه نظریه بدیل دولت دینی؛

خود این ناتوانی نیز معلول عوامل متعددی است که ازجمله آنها عبارتند از:

الف) خلط مفهومی دولت سکولار و دولت دموکراتیک دینی؛

ب) تناقض جوهری دولت سکولار با دولت دینی (اسلامی)؛

۶) نامربوط‏بودگی؛ این نظریه را با نگاهی گذرا به شرایط کشورهای اسلامی در دهه‏های اخیر می‏توان توضیح داد. بر این اساس، ویژگی‏هایی را که موجبات نامربوط‏بودگی این نظریه را فراهم می‏سازند، از دیدگاه مولف کتاب عبارتند از:

الف) تشدید اقدامات مداخله‏گرایانه غرب در کشورهای اسلامی؛

ب) رشد روزافزون اسلام‏گرایی و گرایش عمومی اسلام‏گرایان به حکومت‏های مردمی اسلامی؛

ج) ناهماهنگی با فرهنگ سیاسی حاکم بر کشورهای اسلامی؛

د) فقدان دانش و داده‏های علمی دینی حامی الگوی دولت سکولار اسلامی.

سید جواد میرخلیلی