سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

امروز با سعدی ـ پنجشنبه ۲۸ مهر


امروز با سعدی ـ پنجشنبه ۲۸ مهر

سرمست اگر در آیی، عالم به‌هم برآید
خاک وجود ما را گرد از عدم بر آید
گر پرتوی ز رویت در کنج خاطر افتد
خلوت نشین جان را آه از حرم برآید
گلدستهٔ امیدی بر جان عاشقان نه
تا رهروان غم …

سرمست اگر در آیی، عالم به‌هم برآید

خاک وجود ما را گرد از عدم بر آید

گر پرتوی ز رویت در کنج خاطر افتد

خلوت نشین جان را آه از حرم برآید

گلدستهٔ امیدی بر جان عاشقان نه

تا رهروان غم را خار از قدم بر آید

گفتی به کام روزی با تو دمی برآرم

آن کام بر نیامد، ترسم که دم بر آید

عاشق بگشتم ارچه دانسته بودم اوّل

کز تخم عشق‌بازی، شاخ ندم بر آید

گویند دوستانم: سودا و ناله تا کی؟

سودا ز عشق خیزد، ناله ز غم بر آید

دل رفت و صبر و دانش، ما مانده‌ایم و جانی

ور زان که غم غم توست، آن نیز هم بر آید

هر دم ز سوز عشقت، سعدی چنان بنالد

کز شعر سوزناکش دود از قلم بر آید