سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
پایه گذار مبارزه در حوزه
بحران اسرائیل هر روز وارد مرحله جدیدی میشود و تقابل این رژیم با اسلام به شکل علنی بر همگان آشکار شده است. در این بین این سؤال جدی مطرح است که علمای اسلام در مقابل سازماندهی این رژیم در گذشته چه اقدامی انجام دادهاند و اصولا تا چهاندازه توانستهاند ماهیت آن را شناخته و به پیکارش روند؟ در این یادداشت به تشریح نوع برخورد حضرت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم پرداخته و سعی شده است پاسخی روشن ارائه شود. نکته قابل توجه این است که حیات موسس حوزه علمیه قم در زمانی بوده است که زمزمه شکل گیری یک تشکل یهودی در دنیا علنی نشده بود و حتی بسیاری از سیاسیون و متفکران جهان عرب نیز از این موضوع بی اطلاع بودند.
در كارنامه سیاسی آیتالله شیخ عبدالكریم حایری یزدی، مؤسس حوزه عملیه قم، نقاط درخشانی وجود دارد كه با بررسی دقیق آنها، علاوه بر شناخت بیشتر بینش والا و صحیح وی در رخدادهای مهم، تأثیرات شگرف تصمیمات آیتالله حایری نمایان میشود.
یكی از این مسائل، واكنش آیتالله حایری یزدی به تصمیم دولت انگلیس در الحاق كشور فلسطین به مستمرات خود و اعطای این سرزمین به یهودیان و دولت صهیونیسم است.
در بحبوحه جنگ جهانی اول، دولت استعمارگر انگلیس با دولت فرانسه، در سال ۱۹۱۶ (۱۲۹۵) قراردادی را امضا كردند كه به «موجب آن، این دو كشور پیش از پایان جنگ، میراث امپراتوری عثمانی را در خاورمیانه میان خود تقسیم كردند. به موجب این قرارداد سوریه و لبنان و بخشی از جنوب تركیه به عنوان سهم فرانسه و فلسطین و مناطق اطراف خلیج فارس و سرزمین كنونی عراق تا بغداد سهم انگلستان شناخته شد.» (۱)
بعد از رسمی كردن تسلط انگلیس بر فلسطین، به علت پیوندی كه دولت استعماری انگلیس با یهودیان داشت، در سال ۱۹۲۲ با تنظیم لایحه سرپرستی فلسطین و ارسال آن به جامعه ملل به اهداف و تعهدات خود با صهیونیستها جامه ی عمل پوشاند. هنگامی كه تعهد بین این دو فاش شد، همواره در میان ساكنین مسلمان و اعراب مناطق اشغالی با دولت انگلستان و صهیونیستها نبردها و مبارزاتی خونین به وقوع پیوست.
در سال ۱۹۳۳ (۱۳۱۲) استعمار انگلیس با حمایت از صهیونیستها و سركوب مسلمانان، زمینهای فلسطینیان را از دست آنان خارج و به یهودیان مهاجر واگذار میكرد. در حقیقت انگلستان با غصب زمینهای فلسطینیان و ساكنان اصلی آن، در فراهم آوردن مهاجرت یهودیان نقش اصلی را ایفا كرد. در همین زمان بود كه آیتالله شیخ عبدالكریم حایری و به تبع وی سایر روحانیون ایران برای دفاع از مردم فلسطین دست به كار شدند.
حركت اصلی مؤسس حوزه در این زمان، ارسال نامهای به رضا شاه بود. آیتالله حایری در دیماه ۱۳۱۲ این نامه را توسط آیتالله سید محمد بهبهانی به رضا شاه ارسال كرد. چرا كه «وی فرزند سیدعبدالله بهبهانی رهبر مشروطیت بود و به علت روابطی كه با رضاخان داشت، میان علما و شاه و دربار نقش واسطه را ایفا کرده و مورد احترام شاه بود.» (۲)
متن تلگراف آیتالله حایری به رضاخان چنین است : «حضور مبارك اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملكه. بعد از دعاگویی صمیمی، امروزه مسلمین در این هجوم یهود به فلسطین و بیتالمقدس مستغیث به آن یگانه حامی است و چشم همگی به الطاف خاصه ملوكانه است. امید به اعانت پروردگار جل و علا این غایله مهم با توجهات خاصه مرتفع، موجب مزید دعاگویی این ضعیف و عامه مسلمین گردد. الاحقر عبدالكریم حائری.» (۳)
البته آیتالله شیخ عبدالكریم شرط كرده بود كه این نامه در جراید نیز درج شود كه به تفصیل بدان خواهیم پرداخت.
موضوع تلگراف آیتالله حائری توسط آیتالله بهبهانی در تاریخ ۷ دی ۱۳۱۲ یعنی آخرین روزهای ۱۹۳۳ به اطلاع نخستوزیری میرسد. متن آن چنین است:
«به عرض میرساند با تقدیم عرض دعاگویی مصدع است از طرف حضرت آیتالله اقای حاج شیخ عبدالكریم و جملهای از وجوه علمای اعلام قم دامت بركاتهم، تلگرافاً راجع به فلسطین، تظلماتی به حضور مبارك اقدس شاهنشاهی خلدالله سلطانه شده است و صورتشان را سركار آیتالله معظم برای حقیر فرستادهاند اینك تقدیم میشود و در صورتی كه مقتضی بدانند مقرر فرمایید در جریاد نشر شود. شاید این چند روزه از سایر ولایات هم قریب به همین مضامین مخابراتی شود. به نظر قاصر حقیر درج آنها در جراید بیمناسبت نیست. دیگر موكول به تصویب حضرت اشرف عالی است. الاحقر محمد موسوی بهبهانی.» (۴ )
برای روشن شدن اهمیت نامه آیتالله شیخ عبدالكریم حایری، نیاز است به شکل خلاصه فضای اختناق و حساس آن زمان تبیین شود و سپس به شرح ابعاد مختلف نامه بپردازیم.
«درست در سال ورود آیتالله حایری به قم و بنا نهادن پایههای حوزه، رضاخان با كودتای سید ضیاءالدین طباطبایی وارد تهران شد و اوضاع سیاسی اجتماعی كشور، به یكباره تغییر كرد و با گذشت اندك زمانی رضاخان با توسل به چند مانور سیاسی، ماهرانه به سلطنت رسید، همزمانی دو واقعه مهم، یعنی تأسیس حوزه علمیه قم به منظور مستحكم نمودن پایههای دینی در كشور توسط یكی از مراجع بزرگ و به قدرت رسیدن رضاخان و اعمال دیكتاتوری و برچیدن بساط مشروعیت از سری دیگر، موجبات مقابله شدید نهاد حوزه (مركز رهبری دینی) و نهاد دولت (مركز قدرت و تصمیمگیری) را فراهم ساخت. با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی، دوره اجرای سیاستهای نو استعمار انگلیس فرا رسید و سیاست مذهبزدایی و استحاله فرهنگی از طریق اشاعه فرهنگ تجددگرایی غربی، در دستور كار هیأت حاكمه قرار گرفت» (۵). قانون متحد الشكل شدن لباس، ممنوعیت پوشیدن لباس روحانیت، كشف حجاب و مبارزه علنی با مظاهر مذهبی و دینی یكی از این برنامهها بود. در چنین شرایطی هرگونه حركت نسنجیده آیتالله حایری یزدی میتوانست جرقهای بر باروت آماده انفجار رضاخان باشد. آیتالله حایری با درایت و سیاست خاص خود سعی كرد از انهدام حوزه علمیه جلوگیری نماید و پایگاه علمی ـ مذهبی حوزه را از دخالتها و تهاجمات رژیم سالم نگه دارد. آیتالله العظمی اراكی در این باره میگوید: «چنانچه كوچكترین حركتی از یك گوشه این مملكت پیدا میشد، رضاخان فوری مجرم را یا تبعید میكرد یا به دار میكشید. حاج شیخ در همچون معركهای واقع شده بود و چارهای غیر از این كه صبر كند نداشت. در كف شیر نر خونخوارهای غیر تسلیم و رضا كو چارهای» (۶)
بر این اساس، حفظ حوزه علمیه اولویت نخست مؤسس حوزه بود و بالاجبار در چند موضوع بسیار مهم كه با اصل دین در ارتباط بود دخالت كرد. یكی از آنها مبارزه علنی رضاخان با روحانیت و دیگری مسأله كشف حجاب بود. آیتالله حایری معتقد بود كه این دو مساله به اساس دین و مذهب مربوط میشود و هدف رضاخان بركندن ریشه اسلام است.
با توجه به مقدمه فوق، اهمیت حركت آیتالله شیخ عبدالكریم حایری در ارسال نامه به رضاخان و درخواست واكنش در قبال مسأله فلسطین بیشتر نمودار میشود. به جرأت میتوان گفت كه آیتالله شیخ عبدالكریم حایری، مقابله با اشغال سرزمین فلسطین را از مهمترین امور دین و هم ردیف با مسأله حجاب میدانست. دخالت آیتالله حایری در این قضیه، نشان از آن دارد كه وی به علت رهبری عامه مسلمین در ایران، وظیفه و تكلیف خود میدانست كه از طرف خود و ملت مسلمان ایران نسبت به هجوم یهودیان به فلسطین موضع دیگری كند.
پس از تبیین اهمیت واكنش آیتالله حایری به مسأله اشغال فلسطین، برای روشن شدن ابعاد دیگری از این اقدام، به تحلیل جوانب مختلف نامه میپردازیم.
۱ ـ آیتالله حایری در حالی آگاه به خطر اشغال سرزمین فلسطین شد كه تقریباً هیچ رسانهای در ایران وجود نداشت كه به این مسأله بپردازد. چه آنكه چند نشریه محدود نیز در چنبره قدرت رضاخان بودند و اجازه انتشار مطلبی در این موضوع را نداشتند. حتی تلگراف نیز كه تنها وسیله ارتباط سریع بین شهرها بود تحت نظر دولت قرار داشت و اجازه ارسال حتی یك تلگراف در این خصوص را نداشت. از سوی دیگر سكوت بسیاری از علمای كشورهای عربی كه از نزدیك شاهد ماجرا بودند، هستیم كه حتی دهها سال بعد از اشغال فلسطین، یا به جهت بیاطلاعی و یا خوف از دولتهای خود، لب به اعتراض نگشودند. از این رو میتوان گفت علی رغم نبود اطلاعرسانی دقیق و پل ارتباطی میان قم و كشورهای خارج در آن زمان، آیتالله حایری به خوبی اهمیت ماجرا را دریافت و با تحلیل و تصمیمی دقیق توانست بینش سیاسی و واقعنگر خود را در خصوص مسأله فلسطین نشان دهد.
۲ ـ ممكن بود مؤسس حوزه، همچون سایر اطلاعیهها، بیانیهای خطاب به مردم صادر كرده و ضمن اعلام خطر، مردم را به مبارزه و قیام علیه اشغالگران فرا میخواند. اما آیتالله حایری این نامه را خطاب به رضاخان به عنوان رئیس یك دولت اسلامی نوشت و از وی خواست از بعد بینالمللی از مردم فلسطین حمایت كند. آیتالله حایری به خوبی میدانست كه در این قضیه از مردم، به ویژه آنانی كه در بهت و ترس از استبداد رضاخانی به سر میبرند كاری ساخته نیست و این مسأله، امری دیپلماتیك و بینالمللی است. از سویی دیگر ممكن بود نامه آیتالله حایری خطاب به مردم، تبدیل به بهانهای شود تا رضا شاه موسس حوزه را متهم به برهم زدن نظم عمومی و اخلال در امنیت جامعه نماید!
۳ ـ نكته جالب توجه در این نامه، شرط ابتكاری آیتالله حایری است. همانگونه كه در نامه آیتالله بهبهانی آمده است، آیتالله حایری خواستار درج نامه در جراید شده بود. از آنجایی كه مسأله اشغال فلسطین امری بینالمللی و سیاسی و اجتماعی بود، آیتالله لازم دید تا با درج نامه در جراید علاوه بر اطلاع مردم ایران، مردم و علمای سایر كشورها نیز از انتشار چنین نامهای و حمایت مرجعیت شیعه در ایران از حقوق ملت فلسطین اطلاع یابند. اما از آنجا كه رضاشاه دست نشانده و مطیع امر انگلیس بود، این شرط آیتالله حایری را، تهدید منافع انگلیس دانست و رد كرد. دربار در پاسخ به این درخواست چنین نوشت: «حسب الامر جهانی مطاع مبارك شاهانه ارواحنا فداه، ابلاغ مینماید انتشار تلگراف راجع به مسلمین فلسطین در جراید مقتضی نیست.» (۷)
۴ ـ مخالفت رضا شاه با درج نامه آیتالله حائری در جراید و بیپاسخ گذاشتن این نامه، اولین گام در اثبات وجود رابطه تنگاتنگ پهلوی اول و دوم با رژیم اسرائیل بود. به ویژه آنكه پشت پرده هر دوی این رژیمها، دولت انگلیس منافع خود را پیاده میكرد و آنان نیز نیروی اجرایی انگلیس محسوب میشدند. درباره شناخت عداوت انگلستان با مسلمانان جا دارد به خاطرهای دیگر اشاره كنیم. سید محسن صدرالشراف در سال ۱۳۰۷ ه. ش مینویسد: «خدمت حاج شیخ عبدالکریم رسیدم. از اوضاع وقت به طوری گریه کرد که مثل باران اشک میبارید و گفت : انگلیسیها حلقوم اسلام و مسلمین را گرفتهاند و تا ان را خفه نکنند دست بردار نیستند» (۸)در سال بعدها حمایت دولت پهلوی از اسرائیل شكل رسمی به خود گرفت، تا جایی كه در آستانه ماه محرم، وعاظ را احضار و آنان را ملزم كردند كه علیه شاه سخن نگویند، علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود و مرتب گفته نشود اسلام در خطر است. حضرت امام خمینی (ره) نیز به خوبی رابطه میان حكومت پهلوی و رژیم شاه را بیان نمود. ایشان پس از حمله رژیم به مدرسه فیضیه در سال ۱۳۴۲ گفتند: «تمام گرفتاریها و اختلافات در همین سه موضوع نهفته است... اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناك است آیا خطرناك نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است كه سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نكنید و از اسرائیل هم صحبت نكنید. آیا به نظر سازمان امنیت، شاه اسرائیلی است؟» (۹) امام خمینی (ره) در جایی دیگر روش سیاسی آیتالله حائری را مورد تایید قرار داده و گفتند: «اگر مرحوم حاج شیخ در حال حاضر بودند، همان کاری را انجام میدادند که من انجام دادم و تاسیس حوزه علمیه قم در آن روز از جهت سیاسی، کمتر از تاسیس جمهوری اسلامی در ایران امروز نبود» (۱۰)
شخصیت بیبدیل آیتالله شیخ عبدالكریم حایری یزدی از هر جهت الگوی علمای بعد از خود است. محوریت و قدرت او بود كه پایهگذاری شد و به ید توانای او گردبادهای مخوف را یك به یك پشت سر نهاد و مستحكم شد. از این رو میتوان نتیجه گرفت که سنگ بنای آگاهی و مخالفت علمای شیعی در ایران با اشغال سرزمینهای فلسطین و ماهیت رژیم صهیونیستی را آیتالله شیخ عبدالكریم حایری بنا نهاد. علمای حوزه عملیه و متدینین و روشنفكران متعهد، بعد از وی با تأسی از حركت آیتالله حایری، خطر رژیم صهیونیستی را احساس كرده و همواره به طرق مختلف به مخالفت و مبارزه با آن پرداختند.
منابع :
فرهنگ جامع سیاسی ص ۵۴۸
جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران ص ۲۴۸
سازمان اسناد ملی ایران – اسناد وزارت امور خارجه شماره تنظیم ۱۲-۱۰۲۶۰۰
یررسی عملکرد سیاسی آیتالله حائری ص ۳۴۴
موسس حوزه ص ۸۷
تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ص ۶۵
سازمان اسناد ملی ایران شماره ۱۰۲۰۰۶ پاکت شماره ۸۸۵
خاطرات صدرالاشراف ص ۲۹۳
صحیفه امام ج ۱ ص ۲۴۸
امام و روحانیت ص ۱۷۳
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست