جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
معرفت آباد
![معرفت آباد](/web/imgs/16/96/tz4re1.jpeg)
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
زیرنشین علمت کاینات
ما به تو قائم، چو تو قائم به ذات
هستی تو صورت پیوند نی
تو به کس و کس به تو مانند نی
آنچه تغیر نپذیرد، توئی
وان که نمردهست و نمیرد، توئی
ما همه فانی و بقا بس تو راست
ملک تعالی و تقدس تو راست
تا کرمت راه جهان برگرفت
پشت زمین بار گران برگرفت
عقد پرستش ز تو گیرد نظام
جز به تو بر هست، پرستش حرام
هر که نه گویای تو، خاموش به
هر چه نه یاد تو، فراموش به
ساقی شب، دستکش جام توست
مرغ سحر دستخوش نام توست
پرده برانداز و برون آی فرد
گر منم آن پرده، به هم درنورد
عجز فلک را به فلک وانمای
عقد جهان را ز جهان واگشای
نسخ کن این آیت ایام را
مسخ کن این صورت اجرام را
آب بریز آتش بیداد را
زیرتر از خاک نشان باد را
دفتر افلاک شناسان بسوز
دیدهٔ خورشید پرستان بدوز
تا به تو اقرار خدائی دهند
بر عدم خویش گوائی دهند
غنچه کمر بسته که: ما بندهایم
گل همه تن جان که: به تو زندهایم
گرچه کنی قهر بسی را ز ما
روی شکایت نه کسی را ز ما
روشنی عقل به جان دادهای
چاشنی دل به زبان دادهای
چرخ، روش؛ قطب، ثبات از تو یافت
باغ وجود آب حیات از تو یافت
غمزهٔ نسرین نه ز باد صباست
کز اثر خاک تواش توتیاست
پردهٔ سوسن که مصابیح توست
جمله زبان از پی تسبیح توست
بنده نظامی که یکی گوی توست
در دو جهان خاک سر کوی توست
خاطرش از معرفت آباد کن
گردنش از دام غم آزاد کن
●●
ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما
دور، جنیبت کش فرمان توست
سفت فلک غاشیه گردان توست
حلقه زن خانه به دوش توایم
چون در تو، حلقه به گوش توایم
بیطمعیم از همه سازندهای
جز تو نداریم نوازندهای
از پی توست اینهمه امّید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چارهٔ ما ساز که بی داوریم
گر تو برانی، به که روی آوریم؟
این چه زبان، وین چه زبان را نی است؟
گفته و ناگفته پشیمانی است
دل ز کجا؟ وین پر و بال از کجا؟
من که و تعظیم جلال از کجا؟
در صفتت گنگ فرو ماندهایم
«من عرف الله» فرو خواندهایم
چون خجلیم از سخن خام خویش
هم تو بیامرز به انعام خویش
پیش تو گر بی سر و پای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم
یار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچارگان
قافله شد، واپسی ما ببین
ای کس ما، بیکسی ما ببین
بر که پناهیم؟ توئی بینظیر
در که گریزیم؟ توئی دستگیر
جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو، که خواهد نواخت؟
دست چنین پیش، که دارد که ما؟
زاری ازین بیش، که دارد که ما؟
درگذر از جرم، که خوانندهایم
چاره ما کن که پناهندهایم
ای شرف نام «نظامی» به تو
خواجگی اوست غلامی به تو
نُزل تحیت به زبانش رسان
معرفت خویش به جانش رسان
نظامی گنجوی
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات شهدای خدمت ایران علیرضا زاکانی سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم قالیباف پزشکیان محمدباقر قالیباف
سیل سلامت بارش باران هواشناسی سوادکوه قتل تهران قوه قضاییه سیلاب سازمان هواشناسی محیط زیست شهرداری تهران
دولت سیزدهم قیمت خودرو هوش مصنوعی قیمت دلار قیمت طلا دلار حقوق بازنشستگان بازنشستگان نهضت ملی مسکن مسکن قیمت سکه خودرو
جوکر فضای مجازی احسان علیخانی تلویزیون سینمای ایران رسانه ملی سریال سینما تئاتر
ماهواره دانش بنیان
رژیم صهیونیستی آمریکا اتحادیه اروپا غزه فلسطین دونالد ترامپ جنگ غزه چین ترکیه اوکراین حزب الله لبنان تحریم
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتبال ایران لیگ برتر عبدالکریم حسن کریستیانو رونالدو جام ملت های اروپا جواد نکونام لیگ برتر ایران
نمایشگاه الکامپ همراه اول عیسی زارع پور وزیر ارتباطات فناوری ایلان ماسک گوشی
دیابت کاهش وزن سرطان زوال عقل سلامت روده