سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
معارف در آینه حكمت تاریخ

۳۰ آذر سالروز فوت سیدعباس معارف است.وی كه در زمینه هایی چون شعر، موسیقی، حكمت، اقتصاد، فقه و اتیمولوژی صاحب اثر است، از محضر اساتیدی چون علامه سمنانی، آیت الله عالمی، آیت الله كوه كمره ای كسب فیض كرد، اما بارزترین استاد ایشان، مرد جنجال برانگیز فلسفه ایران سیداحمد فردید بود. آنچه در پی می آید چكیده ای از اساسی ترین نظریه وی و استادش در باب فلسفه تاریخ است كه به قلم یكی از شاگردان وی نگاشته شده است. ایران امیدوار است این مقاله به معقول شدن فضای احساسی كه در چند سال اخیر پیرامون تفكر فردید به وقوع پیوسته، كمك كند.
«استاد فردید كه بود و چه می گفت؟ پاسخ بدین پرسش حتی برای آنان نیز كه سالها كوشیده اند تا به تفكر این حكیم انسی بزرگ تقرب جویندامری دشوار است. آنچه تاكنون در بیان افكار حكمی او به رشته تحریر درآمده از ایفای مقصود قاصر بوده است...»
(نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - سیدعباس معارف - مقدمه)
این پرسش را می توان در مورد استاد سیدعباس معارف - رحمت الله علیه - حكیم انسی روزگار ما نیز طرح كرد كه به حق باید ایشان را در مقام تفصیل بعد از اجمال تفكرات و طریقت حكیم سیداحمد فردید - رحمت الله علیه - دانست.
استاد سیدعباس معارف(ره) با پرسشی عمیق در باب وجود و تاریخ و با سلوك عملی و نظری وخلوتی قلندرانه كه مختص او بود در سیر وگذر ازوضع موجود از تابعیت «اسم حاكم نیست انگار» كه عین «غیبت كبرای مضاعف» و «شر سلطنه الدهمای آخرالزمان» و «فروبستگی ساحت قدس» است می گذرد وبا طرح افقی حكمی، علوم بشری و مبادی آنها را مورد پرسش قرار می دهد و براساس حكمت انسی وعلم الاسماء تاریخی بنیان های نیست انگارانه آنها را عیان می كند. وی در سیر اجمال و تفصیل گاه درمقام اجمالی شعر كه آن را «راز» و حكمتی می دانست كه سالك الی الله در طریق قرب و انس به حقیقت وجود متلقی كلمات و اسماء می شود حاق و عمق تفكر در باب وجود وتاریخ را در اشعار خویش بخصوص «مثنوی حكمت تاریخ» بیان می نماید و گاه در مقام تفصیل «نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی» و «مبانی اقتصاد سیاسی و حقوقی در اسلام» آن را آشكار می كند.
پرسش از وجود و حقیقت تاریخ در حكمت انسی و عرفان اسلامی سابقه دیرینه دارد. محی الدین ابن عربی درفصوص الحكم تاریخ را ظهور تفصیلی اسماءالله در آینده مظاهر، می داند كه با ظهور هر نبی اسمی غالب می شود و در هر دوره حكومتی می یابد كه حكمت و حكومت هر نبی تابع اسم غالب و حاكم بر آن دوره تاریخی است. تابع بودن انبیای تبلیغ از انبیا، تشریع شاهد این امر است و با تغییر آن اسم شریعتی كه تحت حكومت آن اسم بوده نسخ می گردد تا شریعتی كه مظهر اسم جامع ربانی است براساس عدالت كلیه الهیه حاكم گردد. صورت غالب یك دوره تاریخی، ماهیت و حقیقت آن دوره و در نزدحكیمان انسی، ظهور اسمی از اسماءالله كه بر آن دوره تاریخی حكومت دارد است؛ چرا كه در نزدحكمای انسی تمامی اشیا براساس اصل عدمی و لیسیت ذاتی، مظهر اسمی از اسماءالله هستندو تجلی حق به اسماء خود در ادوار تاریخ بر حسب اقتضای ماهیاتی است كه در هر دوره تاریخی به ظهور می رسد و آنچه هر دوره تاریخی را تعین می بخشد، حوالت تاریخی یا حكم اسمی است كه بر آن دوره از تاریخ حكومت دارد (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - ص۴۱۸).
از آنجا كه متافیزیك و حوالت تاریخی آن عین نیست انگاری از حق و حقیقت بوده است، از طرح مسأله اسماء و و ظهورات آن غافل بوده و این در فلسفه غرب مغفول مانده است كه آن نیز ریشه در موجودبینی و فراموشی هستی و حقیقت وجود دارد. كنه و اساس متافیزیك غفلت و نیست انگاشتن حقیقت وجود و گم شدن در انحای موجود بوده است. متافیزیك از آنجا آغاز می گردد كه حقیقت وجود مورد غفلت قرار می گیرد و از آن پرسشی به عمل نمی آید. در مابعدالطبیعه هرگاه از وجود سخنی به میان آمده آن را به موجودیت موجود تعبیر و تفسیر كرده اند. فیلسوفان همواره نحوی از موجود را اساس عالم قرار داده اند و از این رو آنان چه روح را اصل بدانند و چه ایده و یا صورت و یا اراده به سوی قدرت را همگی در امری واحد یعنی غفلت از حقیقت وجود و گم شدن در موجودیت موجود اشتراك دارند.
آنچه در این مقام و مقال اهمیت می یابد این است كه فلسفه توانسته است از بسیاری امور پرسش كند. به شهادت آثار افلاطون، این فیلسوف توانسته است در امهات مسائل فلسفی پرسش هایی را طرح نماید كه درخور اهمیت است، لیكن به مقتضای فلسفه و غفلت از حقیقت وجودمتافیزیك نمی توانسته است پرسش از تاریخ و حقیقت آن بنماید. آنچه پیداست این است كه غفلت از تاریخ و حقیقت آن ریشه در فراموشی هستی و وجود دارد، زیرا متافیزیك همیشه تاریخ را در رابطه با موجود و مجموعه توالی حوادث مرتبط با سوژه تلقی كرده است.
تنها در هگل است كه در تمامیت متافیزیك، تاریخ مطمح نظر واقع می شود و این امر جای پرسش جدی دارد كه چرا متافیزیك خود را در تمامیت و تكامل آن به عنوان یك تاریخ و بسط عقلانیت تام و تمام شهود می كند. هگل متذكر می شود كه تاریخ تابع تصورات كلی و انتزاعی و تشخیص هایی كه ما می دهیم نیست.
اما «راه» و «طریق» متفكران بزرگ حدیثی دیگر است. برای مارتین هیدگر تاریخ غرب و از آنجا تاریخ متافیزیك وجه معكوس دید تكاملی و تطوری هگلی است، زیرا اگر برای هگل تاریخ، ظهور تدریجی روح مطلق است، برای هیدگر تاریخ، استتار و غیاب حقیقت وجود و فراموشی آن است و این استتار هم نه به اراده انسان و یا روح و یا ایده یا چیز دیگر، بلكه با تقدیر و بخشش خود وجود انجام می شود. زیرا وجود در هر عصری و دوره ای به صورتی دیگر جلوه و بروز و ظهور می كند و وجوه بروز و استتار و غیبت و ظهور آن از بدایت تفكر غربی تاكنون تاریخ خود وجود است كه گاه به صورت «ایده» وگاه به صورت «انرژی» و گاه «ذهنیت» و اراده به سوی قدرت و سرانجام در آخرین دور و صورت آن به صورت «اراده به سوی اراده» كه همان تفكر تكنیكی است درآمده است كه گذر از آن مستلزم تعالی یافتن ازتفكر متافیزیكی و نوعی رسوخ در كنه وجود و هم نوا شدن با آن است. هیدگر در پایان متافیزیك می گوید: «تاریخ وجود نه تاریخ انسان نه تاریخ انسانیت و نه تاریخ نسبت انسان با موجود و نه تاریخ نسبت انسان با وجود است. بل تاریخ، تاریخ خود وجود و فقط خود وجود است.»
متافیزیك برخلاف تفكر حكمی كه تاریخی را ظهور و غیاب وجود اسماءالله می داند تاریخ را براساس مبانی نیست انگارانه خود و امور را براساس نسبت آن با انسان تفسیر كرده یا به نحوی تاریخ را شئون و اعتبارات وضع انسانی قلمداد كرده است. اما بنابر اعتقاد حكمای انسی، تاریخ عبارتست از ظهور اسماء جلالی و جمالی حق براساس اقتضائات ماهیات و اعیان ثابته در هر دوره. كنه و باطن و اساس هر دوره تاریخی در نسبت حضوری است كه انسان با وجود و معبود خویش می یابد. سپس این نسبت، اساس نسبت دیگر را معین می كند. پس اگر نسبت انسان با حق تغییر كند نسبت او با خلق دگرگون می شود. آنچه حائز اهمیت است این كه اساس نسبت ها در هر دوره ای به سر القدر و قضای الهی بازمی گردد كه از آن در حكمت انسی و عرفان اسلامی تعبیر به «راز» می شود.
پس آنچه موجب پدید آمدن ادوار و دوره های تاریخی می شود ظهور اسماءالله است كه با توقیف هر اسم، حد هر دوره تاریخی معین می شود و با حكومت اسماء درهر دوره بر فكر و دل انسان، انسان براساس آن حكومت و حوالت اسمی در عالم دخل و تصرف می نماید. پس از آن كه حكومت اسمی بر دوره ای از ادوار تاریخ پایان پذیرفت حكم و اثر اسم مذكور بالكل از میان نمی رود، بلكه در ذیل اسم جدید مستتر و غایب می شود و در حقیقت آن اسمی كه ظهور دارد و حوالت اسمی دوره ای می گردد، جامع تمامی اسماء پیشین است كه اثر آنها به تمامی از میان نرفته، بلكه اسم حاكم حجاب و لحد اسماء سابق است و محو اسماء سابق در واقع اثبات آنها تحت اسم لاحق است. ذكر و فكر و دست و دل انسان نیز در سیر این بداء و محو و اثبات معین می شود. (یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الكتاب) (الرعد - ۳۹)
فرخ رستمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست