چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

تاثیر شیوه های فرزند پروریِ والدین بر شخصیتِ اجتماعی و فرهنگی جوانان


تاثیر شیوه های فرزند پروریِ والدین بر شخصیتِ اجتماعی و فرهنگی جوانان

شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط خانواده, مدرسه, رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود

● مقدمه و طرح مساله:

انسانها در بَدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشته نشده است. (راموز, ۱۹۷۶ : ۱۱۹) هر آنچه که ما بر روی آنها بنویسیم, در آینده همان را خواهیم خواند. به عبارت دیگر، شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط : خانواده، مدرسه، رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود. یعنی, قاعدتا شکل، فرم و محتویِ هر کدام از این منابع, نسبتا مشابه شکل, فرم و محتویِ شخصیتِ روانی، اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود.

این منابع بطور یکسان عمل نکرده و تاثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد، خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و در تعدادی دیگر, ممکن است رسانه ها بیشترین تاثیر را داشته باشند. اما، همانطوری که تحقیقات نشان می دهند، بیشترین تاثیر در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری انسان، در نتیجه, شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از ۶ سال پایه ریزی می شود و این زمان را انسان بیشتر در خانواده می گذراند. (دادسون, ۱۹۷۲)

در مواقعی که خانواده بتواند با روابط آموزشی صحیح، فرزند را به سمت خود جذب کند، تاثیر نیروهای دیگر حتی در صورتی که مخالف با فرهنگ رایج خانواده باشند, به حداقل خواهد رسید، و در صورت موافقت نیز تشدید خواهد شد. در صورتیکه خانواده با روابط نا صحیح خود نقش دافعه را نسبت به فرزند داشته باشد، طبیعتا, منابعِ دیگر که رابطه ای بهتر و آموزشی تر از خانواده ایجاد کنند، می توانند بر روی چگونگی شخصیتِ روانی، اجتماعی و فرهنگی فرزندان اثر بسزایی داشته باشند. از منظری دیگر، در صورتیکه رابطة خانواده، رابطه ای بر اساس دمکراسی و آزادی باشد، اولا, فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیا, جنبة اجتماعی شدن او بیشتر تقویت شده و وی نقش فعالتری را در جامعه ایفا می کند. در غیر اینصورت غالبا دیده شده که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه بر خورد خواهد کرد.

وجود شخصیت سالم روانی و فرهنگی فرزندان در گروِ یک نکتة اساسی است که در اکثر خانواده های مورد مطالعة این پژوهش کیفی (لاپلانتین, ۲۰۰۰) که در سلامت روان بسر میبرند، مشترک به نظر می رسید، و این نکته, مسئلة حضور والدین در جمع خانواده بود. به عبارت دیگر، مدت زمانی است که والدین در خانه می باشند, و یا شکل فضایی که در خانه حاکم است. البته، وجود زمان و یا فضا به تنهایی کافی نبوده، بلکه در این مدت زمانِ حضورِ فیزیکی، داشتن رابطة آموزشی (هس و ویاند, ۱۹۹۴) و مسئلة وجود ارتباطات کلامی, (بودیشون, ۱۹۸۲) یعنی گفتگو در بین اعضاء خانواده لازم و مطرح است.

رابطة والدین با فرزندان یا شیوه های فرزند پروری, در گذر از اعمالی است که اهداف گوناگونی را در بر دارد. تربیت اخلاقی و روانی، شناسائی, رشد و پیشرفت استعدادهای فرزندان، آموزش مهارت ها، آشنا کردن با قوانین و هنجارهای جامعه از دید والدین، از جملة این اهداف می باشند. ’پارسنز نیز دو کارکرد اساسی یعنی اجتماعی کردن و شکوفایی شخصیت فرزند را برای خانواده در نظر می گیرد.‘ (اعزازی، ۱۳۷۶: ۱۶)

این گونه اهداف والدین که شامل تمام فعالیت ها و اعمالی می شود که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ارتباط آنها را با فرزندان در رفتارهای روزمره نشان می دهد، هستة اصلی این پژوهش بوده، که تحت عنوان فرزند پروری یا رابطة آموزشی مطرح می باشد. این فعالیت ها برطبق نظریة عمل بوردیو جامعه شناس معاصر فرانسوی (بوردیو, ۱۹۸۹) توسط نیروهائی هدایت و یا کنترل می شوند، که این نیروها به صورت یکسان و به یک اندازه نزد انسانها از جمله والدین وجود ندارد. این نیروها در ارتباط با وضعیت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی خانواده می باشند. همچنین تصوراتی که والدین از فرزندان خود دارند, تاثیر بر روی چگونگی نوع روابط یعنی شیوه های فرزند پروری نیز دارند. (منادی، ۱۳۷۸) تصورات نیز تحت تاثیر طبقة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرد (یا سرمایه های فرهنگی) می باشند. تصورات و فرهنگ فرد، یعنی عادت واره (بوردیو، ۱۳۸۰) هر دو عامل به صورت مستقیم و غیر مستقیم اعمال فرد را هدایت و کنترل می کنند. در این پژوهش، فرهنگ و تصورات والدین و نقش فرزند، هدایت کنندة رفتارهای آنها از جمله نوع رابطه با فرزندانشان می باشند.

رابطة والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه ای یکسان و بر طبق یک الگو و مدل خاصی نیست. بر اساس تحقیقی در فرانسه، این مدلها در ارتباط با طبقة اجتماعی خانواده ها می باشند. (ژیفو لوواسور, ۱۹۹۵) به گفتة کاستلان ’یک مدل فرزند پروری در همة خانواده ها وجود ندارد. بلکه به تعداد خانواده ها, تعداد روش های فرزند پروری وجود دارد.‘ (کاستلان, ۱۹۸۶ : ۷)

یکی از نکاتی که در شیوه های فرزند پروری نقش مهمی دارند، مسئلة زمانِ حضور اعضاء خانواده در کنار یکدیگر و نوع فعالیت آنها یعنی فضاهای حاکم بر خانواده است. در این زمینه نیز تفاوت هائی بین خانواده ها وجود دارد. به این معنی که خانواده ها زمان های یکسانی را از نظر کار، تفریح، باهم بودن و چگونگی گذراندن ایام ندارند. عوامل تغییرات زمان و فعالیت ها، اولا، تصورات آنها از مسائل مختلف از جمله زندگی, ثانیا طبقة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها می باشد.

هانری لوفور بنیانگذار نظریة زمان (لوفور, ۱۹۶۲ و ۱۹۸۹) بوده که به تفصیل این نظریه را معرفی کرده ایم. (منادی، ۱۳۷۹) به طور اختصار لوفور معتقد است، یکی از تفاوت های بین انسان و حیوان وجود زمان در نزد انسانها می باشد. بدین معنی که برای مثال حیوان هر زمانی گرسنه شود به دنبال شکار رفته، در حالیکه انسان برای غذای خود از قبل برنامه ریزی می کند و نه تنها مواد غذائی خود را تهیه کرده، بلکه تحولات و تغییراتی بر روی این مواد خام نیز انجام می دهد. و حتی ۲۴ ساعت خود را به چند زمان اصلی و فرعی از جمله: صبحانه، نهار و شام و برنامه های میانی آنها که بر اساس فرهنگهای مختلف متفاوت است تقسیم می کند. انسانها دارای زمانهای دیگری مثل زمان : کار، استراحت، تفریح، بازی، شادی، عشق ورزیدن, فعالیت های هنری و ورزشی نیز می باشند. در اصل می توان گفت تفاوت بین انسانها در انواع، اندازه و محتوای اینگونه زمانها هم می باشد. (لوفور, ۱۹۸۹)

در بین زمانهای یاد شده، انسان دارای زمان آموزشی نیز می باشد. (هس, ۱۹۹۴) که اولا، اندازه و محتوایِ آن در نزد همة خانواده ها یکسان نیست. ثانیا, آموزشی بودن رابطة والدین با فرزندان در درون این زمان آموزشی حائز اهمیت است. عوامل آموزشی بودن رابطة والدین با فرزندان در گِرو عناصری چون : زمان آموزشی، اعتماد متقابل، تحمیل نکردن، تعهد و قبول مسئولیت یعنی معنی سازی مشابه، برقراری ارتباط کلامی، همکاری و درک یکدیگر و تخصص یا تبحر یا شناخت می باشد. (منادی، ۱۳۷۷) در چنین شرایطی است که والدین می توانند در جامعه پذیری فرزندان و در انتقال فرهنگ و ارزش های مورد قبول خود و شخصیتِ مورد نظر خودشان موفق تر باشند.

● شخصیت فرزندان :

شخصیت مجموعة ویژگی های فکری، ذهنی, ذوقی و رفتاری انسان است که غالبا در گفتارها و رفتارها و عکس العمل انسان ها در فعالیت و برخوردهای روزمره اشان قابل رؤیت است. شخصیت به مانند ’وجدان که امری اجتماعی است‘ (لوفور, ۱۹۷۶ : ۶۱), محصول محیط اجتماعی و فرهنگی ای است که فرد در آن متولد شده و بزرگ می شود. پر واضح است که خانواده، فرهنگ حاکم بر جامعه، رسانه ها و نهاد آموزش و پرورش هر یک به نوعی در ساختن ویژگی های شخصیت فرد سهیم هستند. ولی, ’تاثیر خانواده بر شخصیت افراد از امتیاز خاصی بر خوردار است‘ (پروین، ۱۳۷۴: ۱۵)

اردوآنو (اردوآنو ۱۹۹۴ : ۱۶ و ۱۷)، رفتار و رابطة انسان را با هر نظامی (خانه، مدرسه، محیط کار و غیره) که در آن قرار دارد به سه حالت معرفی می کند. وی معتقد است، وقتی انسان در مقابل قوانین، هنجارها و آداب های آشکار و پنهان نوشتاری و گفتاری یک نظامی قرار می گیرد، امکان انتخاب یکی از سه حالت مختلف را دارد. این سه حالت که هر یک ویژگی خاص خود را دارند، عبارتند از : رفتاری مجریانه، رفتاری بازیگرایانه، و رفتاری خالق گرایانه. این سه حالت هر یک محصول یکی از شیوه های فرزند پروری می باشند که در تجزیه و تحلیل به آنها می پردازیم.

در این پژوهش، رابطة والدین با فرزندانشان را بر اساس پاسخ های آنها به چند دسته تقسیم کردیم. البته بدون آن که از روشهای مطرح شدة موجود, یعنی دمکراسی، آزادی و استبدادی دنباله روی کنیم، لیکن با توجه به یکسان بودن محتوای روش ها از نامگذاری آنها بهره جستیم. هر مدلی محصول متفاوتی را تولید کرد. یعنی فرزندان شخصیت های مختلفی داشتند.

مجری : فرزندانی هستند که مطیعِ بدون چون و چرای دستورات و خواسته های والدین خود بوده و هیچگونه مخالفتی نسبت به اوامر آنها نداشته و خود را مسؤل کارهای خود نمی دانند. اینگونه افراد در نتایج بدست آمده از پژوهش های انجام شده متعلق به خانواده هائی بودند که والدین رابطه ای مستبدانه با فرزندان خود داشتند. (۱۰ مورد) البته فقط در بین نمونه های مردم نگارانة خود, نمونه ای از پدر مستبد (استبداد استدلالی) و فرزند مجری برخوردیم که فرزند بعد از رسیدن به مرز نوجوانی از حالت مجری خارج شده و به رفتار بازیگر دست زده بود. در هیچ یک از نمونه هائی که والدین رابطه ای بر اساس دمکراسی و آزادی داشتند، فرزندانشان رفتاری مجریانه نداشتند.

بازیگر : فرزندانی هستند که هر چند مسؤلیتی در قبال اعمال خود ندارند, ولی سعی می کنند دستورات والدین خود را با توجه به شرایط خودشان تا حدودی تغییر دهند و شرایط را بر وفق مراد خود مهیا کنند. این نوع فرزندان مانند بازیگران نقش های مختلف را ایفا می کنند. به عبارت دیگر، بازیگران بر اساس محیط هائی که در آن قرار می گیرند، معنی خاصی از آن محیط کرده و رفتاری مشابه آن معنی دارند. (فرزاد و دولابار, ۱۹۹۰ : ۹۴) نمونة بارز اینگونه فرزندان در سنین بعد از نوجوانی مربوط به خانواده هائی است که رابطه ای استبدادی دارند. در نمونه های مردم نگاری خود فرزندانی را یافتیم که تا قبل از ۱۸ سالگی روشی صد در صد مجری گرایانه داشتند، ولی زمانیکه توانستند کمی پا را از محیط خانه فراتر بگذارند، رفتار بازیگرانه را در پیش گرفتند. ده مورد از ۱۷ خانواده هایی که در آن شیوة آزادی حاکم بود, رفتاری بازیگرانه داشتند. و فقط دو مورد از ۱۹ خانواده با شرایط دمکراسی, دارای فرزندان بازیگر بودند.

خالق : فرزندانی که حرفها و دستورات والدین را گوش می کنند، شرایطی را بوجود می آورند که هم رضایت والدینشان را بدست آورده و هم به عقاید و خواسته های خودشان برسند. در واقع, آنها بر اساس خواسته های والدین و امکانات موجود، شرایط جدیدی را بوجود می آورند که مطابق رضایت خود و والدینشان باشند. اینگونه فرزندان بدون استثناء متعلق به خانواده هائی بودند که دمکراسی و یا آزادی در محیط خانواده اشان حاکم بود. ۱۷ مورد از ۱۹ خانواده ای که شیوة دمکراسی را اجرا می کردند, خالق بودند و ۷ فرزند از ۱۷ خانواده با شیوة آزادی، خالق بودند.

● نتیجه گیری :

خانواده، مدرسه، رسانه ها، شبکة دوستان و مکان های عمومی ( کوی و برزن، مغازه ها، پارک ها، سینما، معابد و غیره) امروزه جزء منابع اصلی و تاثیر گذار هر جامعه ای می باشند. اما، در میان این عناصر، خانواده اولین و بیشترین تاثیر را بر روند ساخت هویت فرهنگی اجتماعی انسان و چگونگی شکل گیری این هویت دارد.

با توجه به اینکه خانواده ها تفاوت های زیادی از نقطه نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند، و همچنین از جهت نوع رفتار با فرزندان و فضای حاکم بر خانواده و رابطة والدین با فرزندان که به اشکال آزادی، استبدادی و یا دمکراسی می انجامد, متفاوتند. فرزندان از نظر شخصیتِ اجتماعی و هویت فرهنگی یکسان تربیت نمی شوند. نگرش ها, تصورات و رفتار خانواده بیشترین تاثیر را بر رفتار اجتماعی و هویت فرهنگی و اجتماعی فرزندان دارد. با تاکید مجدد بر عدم تعمیم نتایج پژوهش های کیفی خویش, پاره ای از یافته ها را به شرح زیر عنوان می داریم.

تحصیلات دانشگاهی و یا فعالیت های فرهنگی مانند : مطالعه، مشغولیات هنری، فعالیت های دینی و مذهبی سنتی, (نه با نگاه متعصبانه و نه با نظری ایدئولوژیکی) از عواملی هستند که موجب می شوند, عالبا والدین اولا، فرزندان را برابر با بزرگسالان تلقی کرده ثانیا، زمانی را به آنها اختصاص داده و با آنها به گفتگو بنشینند. اکثر این والدین روشی بر پایة دمکراسی یا آزادی با فرزندان خود خواهند داشت. در نتیجه، فرزندان آنها بیشتر خالق و کمتر بازیگر خواهند شد، و به هیچ عنوان مجری نخواهند بود. البته، والدینی که تحصیلات در سطح دیپلم و یا کمتر داشته باشند ولی، فعالیت های فرهنگی آنان مطابق با آنچه که ذکر شد, باشد, آنان نیز هم فرزندانی خالق و بازیگر تربیت خواهند کرد.

بطور کلی والدین چه تحصیل کردة دانشگاهی و چه کم سواد یا بی سواد در صورتی که فعالیت های فرهنگی مانند : مطالعه، مشغولیات هنری، فعالیت های دینی، (نه با نگاه متعصبانه و نه با نظری ایدئولوژیکی) یا ایدئولوژی های دیگری نداشته باشند, موجب می شود تا برای فرزندان خود ارزشی برابر با بزرگسالان قایل نبوده و در نتیجه زمانی را به وی اختصاص ندهند, و رابطه ای بر اساس استبداد با آنها داشته باشند. در نتیجه، فرزندان اینگونه خانواده ها غالبا مجری و تعداد کمی بازیگر خواهند شد.

به عنوان نتیجة نهایی می توان گفت که : شیوه های فرزند پروری دمکراتیک، فرزندانی اجتماعی و خالق پرورش می دهد. محور اساسی دمکراسی بر گفتگو، مذاکره و مشاوره استوار است. گفتگو، ستون اصلی دمکراسی و مهمترین عامل وجود مذاکره و مشاوره در خانواده می باشد. فعالیت های فرهنگی از هر نوعی در تولید این نوع نگرش, نقش مهمی دارند. در شیوه های فرزند پروری استبدادی که گفتگو جایگاهی ندارد، بیشتر، فرزندان مجری می شوند. شیوه های آزادمنشانة والدین در صورت وجود زمان و توجه والدین، اکثرا فرزندان خالق تولید کرده و در صورت عدم وجود زمان گفتگو، فرزندان بازیگر تولید می کنند.

نکتة قابل تعمق در مورد نمونه های مورد مطالعة خود، اعم از نمونه های مردم نگاری و مصاحبه شده، وضعیت اقتصادی, تقریبا هیچ نقشی را در شکل و نوع رابطة والدین با فرزندان ایفا نمی کند. و عواملی که ترسیم کنندة اصلی رفتار والدین با فرزندانشان بود، سطح تحصیلات، وجود مطالعه، نوع نگاه و ارتباط با دین، و جهان بینی آنها، در یک کلام، ببشتر سرمایة فرهنگی آنها به عنوان هدایت کنندة اصلی رفتارها و روابط والدین با فرزندانشان یعنی شیوه های فرزند پروری بود.

مرتضی منادی

فهرست منابع

منابع فارسی :

- اعزازی شهلا (۱۳۷۶)، جامعه شناسی خانواده با تاکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.

- باقری افسانه (۱۳۸۰)، رابطه ی کیفیت زناشویی با موقعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده از دیدگاه زنان دارای همسر منطقة ۱۲ تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهرا.

- بوردیو پی یر، (۱۳۸۰) نظریه کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی. ترجمة : مرتضی مردیها. تهران، انتشارات نقش و نگار.

- پروین لارنس اِی (۱۳۷۴)، روانشناسی شخصیت (نظریه و تحقیق) ترجمة : محمد جعفر جوادی و پروین کدیور، نشر رسا.

- ثنائی باقر (۱۳۷۸)، نقش « خانواده های اصلی» در ازدواج فرزندان. فصلنامة علمی-پژوهشی انجمن مشاورة ایران، بهار و تابستان ۱۳۷۸، جلد ۱، شماره ۲.

- چالمرز آلن اف. (۱۳۷۹), چیستی علم. در آمدی بر مکاتب علم شناسی فلسفی. ترجمة : دکتر سعید زیباکلام. تهران, سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها.

- سیف سوسن (۱۳۶۸)، تئوری رشد خانواده، تهران, انتشارات دانشگاه الزهرا.

- شریفی حسن پاشا و نسترن شریفی (۱۳۸۰)، روش های تحقیق در علوم رفتاری، انتشارات سخن.

- شریعتمداری علی (۱۳۶۷)، روانشناسی تربیتی. انتشارات امیر کبیر. تهران.

- شارون جوئل (۱۳۷۹), ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی. ترجمة : منوچهر صبوری. تهران, نشر نی.

- شیخاوندی داور, (۱۳۷۹), جامعه شناسی انحرافات و مسائل جامعوی. نشر مرندیز, چاپ چهارم.

- کرایب یان (۱۳۷۸)، نظریة اجتماعی مدرن، از پارسنز تا هابرماس. ترجمة عباس مخبر، نشر آگه.

- کلاین برگ اتو (۱۳۷۲)، روانشناسی اجتماعی. جلد دوم. ترجمة : علی محمد کاردان. تهران نشر اندیشه.

- گلدارد دیوید (۱۳۷۴)، مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره،‌آموزش و کاربرد مهارتهای

خرد در مشاورة فردی. ترجمة : سیمین حسینیان، تهران نشر دیدار.

- مک گرا فیلیپ (۱۳۸۳), مهارت های زندگی, برخورد موثر با مسائل زندگی. ترجمة : مهدی قراچه داغی. نشر آسیم.

- مینوچین سالوادور (۱۳۷۵)، خانواده و خانواده درمانی. ترجمة : باقر ثنائی، مؤسسة انتشارات امیر کبیر، تهران.

- منادی مرتضی (۱۳۷۷)، زمان آموزشی و تاثیر آن بر بزهکاری. سخنرانی در پنجمین همایش شگفتیهای مغز و روان، توسط مرکز علمی فرهنگی دارالفنون توس، اول بهمن ۱۳۷۷، مشهد.

- (۱۳۷۸)، آموزش و پرورش در آستانة قرن ۲۱. سخنرانی در دومین همایش علم در آستانة قرن ۲۱. توسط مرکز علمی فرهنگی دارالفنون توس، ۳۰ و ۳۱ اردیبهشت ۱۳۷۸، مشهد.

- (۱۳۷۹)، زمان آموزشی و تاثیر آن بر بزهکاری نوجوانان. فصلنامة تعلیم و تربیت. سال شانزدهم. شمارة ۳، پائیز ۱۳۷۹. شمارة مسلسل ۶۳.

- (۱۳۸۰)، روش های کیفی و کمی در پژوهش آموزی. هم اندیشی و گفت و گوی گروهی استادان در باره ی پژوهش آموزی در دانشگاه ها. ۲۴ بهمن ماه، دانشگاه الزهرا (س)، تهران.

- (۱۳۸۰)، موانع اجتماعی و فرهنگی در گفتگوی بین جوانان و بزرگسالان. همایش جایگاه گفت و گوی فرهنگها در بین قشرهای مختلف جامعه. دانشگاه مازندران، انجمن جامعه شناسی ایران، مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها. ۹ اسفند ماه، بابلسر.

- نیک گهر عبدالحسین، (۱۳۶۹)، مبانی جامعه شناسی. انتشارات رایزن.

- هولاب رابرت (۱۳۷۸), یورگن هابرماس, نقد در حوزة عمومی. ترجمة : حسین بشیریه. نشر نی.

منابع فرانسوی :

- Ardoino, Jacques, (۱۹۹۴), Le projet épistémologique initial de la psychologie sociale, In : Pratique de formation, Microsociologie, interactions et approche institutionnelle. No : ۲۸, octobre.

- Beaudichon, Janine, (۱۹۸۲), La communication sociale chez l’enfant. Paris, P.U.F.

- Berger Peter, et Luckman, Thomas, (۱۹۹۶), La construction sociale de la réalité, Meridien Klinseick.

- Bourdieu, Pierre, (۱۹۸۹), Le sens pratique, Paris, Les éditions de Minuits.

- Castellan, Yvonne, (۱۹۸۶), La famille, Que sais-je? No ۱۹۹۵.

- Cicchelli-Pugeault, Catherine et Vincenzo Cicchelli, (۱۹۹۸), Les théories sociologiques de la famille. Paris, La Decouverte.

- Décoret, Bruno, (۱۹۹۸), Familles, Paris, Anthropos.

- Dodson, Fitzhugh, (۱۹۷۲), Tout se joue avant six ans. Paris. Robert Lafon.

- Dubar, Claude, (۱۹۹۹), La socialisation, construction des identités sociales et professionnelles. Paris, Armand Colin.

- Bernard, Elman, (۱۹۹۴), Gestion du temps au lycée autogéré de Paris, In : Pour, No ۱۴۴.

- Farzad, Mehdi, et Jorge de la Barre, (۱۹۹۰), L’interactionisme dans la salle de classe, jalons pour le travail de terrain en milieu scolaire. In : Pratique de formation, No ۲۰, décembre , pp.۹۳-۱۰۴.

- Giffo-Levasseur, Anne-Marie, (۱۹۹۵), Confrontation des familles et des institutions éducatives : une enquet dans une cité HLM. In : Ethnologie.

- Hess, Rémi, et Gabriel, Weigand, (۱۹۹۴), La relation pédagogique. Paris, Armand Colin.

- Lapassade, Georges, (۱۹۹۰), Culture des maîtres et culture des élèves, In : Pratique de formation, no ۲۰, décembre, pp.۱۵۷-۱۶۱.

- Lapassade, Georges (۱۹۹۷), L’entrée dans la vie, Essaie sur l’inachévement de l’homme. Paris, Anthropos.

- Laplantine, Francois, (۲۰۰۰), La description Ethnographique. Nathan, Université.

- Lautry, Jacques, (۱۹۸۴), Classe sociale, milieu familiale, intelligence. Paris, P.U.F.

- Lefebvre, Henri, (۱۹۶۲), Critique de la vie quotidienne, fondement d’une sociologie de la quotidienneté. L’Arche.

- Lefebvre Henri (۱۹۷۶), Le Marxisme. P.U.F. Que sais-je? Paris.

- Lefebvre, Henri, (۱۹۸۹), La somme et le reste, Paris, Meridien Klincksiek.

- Mauss, Marcel, (۱۹۹۲) Manuel d’ethnographie. Petite bibliotheque Payot, Paris.

- Mead, Georges, Herbert, (۱۹۶۳), L’esprit, le soi, et la société, P.U.F.

- Monadi, Morteza, (۲۰۰۰), Les jeunes et les questions identitaires. In : Les cahiers de L’Orient. Revue d’étude et de reflexion sur le monde Arabe et Musulman. Quatrième triméstre ۲۰۰۰, No ۶۰.

- Mollo, Suzanne, (۱۹۷۴), Représentation et images perspectives que se font des autres partenaires, les enfants, les parents, les maîtres. In : Traité des sciences pédagogiquees, No : ۶, Paris, P.U.F.

- Moscovici, Serge, (۱۹۸۹), Des représentations collectives aux représentations sociales : éléments pour une histoire, In : Jodelet D., Les représentations sociales, P.U.F.

- Percheron, Annick, (۱۹۹۲), La transmission des valeurs, In : La famille, l’état des savoirs, sous la direction de Francois de Singly, Paris, La decouverte.

- Piaget, Jean, (۱۹۸۱), La psychologie de l’intelligence, Paris Armond Colin.

- Ramuze, Michel, (۱۹۷۶), Biologie et Education, In : G.F.E.N., L’échec scolaire, douée ou non douée, Paris.

- Segalen, Martine, (۱۹۸۷), Objets domestiques de la vie ouvriere. In : Ethnologie francaise, t ۱۷, no ۱.

- Tap, Pierre, (۱۹۸۸), La societé pygmalyon? Intégration sociale et réalisation de la personne. Paris, Dunod.

- Tourraine, Alain et Khosrokhavar Farhad (۲۰۰۰), La recherche de soi- Dialogue sur le sujet. Fayard, septembre.

- Verquerre, R., Courdent S., Desenclos L., et Montury O., (۱۹۹۴), Normes d’internalité et attitudes éducatives des parents, normes d’internalité des enfants, In : Durning, Paul et Pourtois Jean-Pierre, Education et famille, Pédagogie en développement, Collection De Boeck.

- Woods, Peter, (۱۹۹۰) L’ethnographie de l’école. Paris, Armand Colin.