پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زنان در قلمروی مردانه


زنان در قلمروی مردانه

سیاست همیشه به عنوان قلمروی مردانه شناخته شده و در سرتاسر جهان مردان به عنوان نمایندگان و فعالان عرصه های سیاسی بر زنان تفوق یافته اند شاید دلیلش این است كه مردم با این تصور كه یك زن بر آنها حكومت كند, خو نگرفته اند و چون زنان عمدتا در خانه فعالیت می كرده اند, برای آنها دشوار بوده كه به عنوان رییس یا مدیر در حوزه یی عمومی همچون سیاست مركز توجه قرار گیرند

با اینكه‌ زنان‌ در طول‌ تاریخ‌ عمدتا در نقش‌ دنباله‌رو ظاهر شده‌اند، ملل‌ مختلفی‌ هستند كه‌ در آن‌ كشورها، زنان‌ در صدر امور كشور بر مسند قدرت‌ قرار داشته‌اند یا هم‌اكنون‌ قرار دارند. اگر بخواهیم‌ فقط‌ چند نمونه‌ از آنها را نام‌ ببریم‌ باید به‌ پاكستان‌، انگلستان‌، هند، فیلیپین‌، پرتغال‌، سویس‌، اندونزی‌، نروژ، بنگلادش‌، لیتوانی‌، فرانسه‌، لهستان‌، كانادا، هایتی‌، سنگال‌، كره‌جنوبی‌، آرژانتین‌ و ایرلند اشاره‌ كنیم‌ كه‌ همگی‌ در تاریخ‌ خود رییس‌ جمهور یا نخست‌وزیرهای‌ زن‌ را تجربه‌ كرده‌اند.

بی‌شك‌ وجود پیشروان‌ زن‌ به‌ معنی‌ انعكاس‌ افكار و علایق‌ آنها یا داشتن‌ دیدگاهی‌ جنسیتی‌ نیست‌. اما مسائلی‌ همچون‌ اختلافات‌ داخلی‌، فقر ملی‌ یا برنامه‌های‌ شخصی‌ می‌تواند در تصمیم‌گیری‌ها تاثیرگذار باشد. بنابراین‌ پیش‌ از اینكه‌ رهبری‌ بتواند تحولاتی‌ موثر و جدی‌ در كشور به‌ وجود آورد، می‌بایست‌ ساختارهای‌ نابرابر قدرت‌ تغییر یابد. چرا كه‌ در غیر این‌ صورت‌ رییس‌ جمهور با قوانین‌ و عرفی‌ كه‌ در جامعه‌ نهادینه‌ شده‌، برای‌ انجام‌ وظایفش‌ در تنگنا قرار خواهد گرفت‌. از این‌ رو وجود رهبران‌ سیاسی‌ زن‌، تغییری‌ قابل‌ توجه‌ و مهم‌ در ساختارهای‌ قدرت‌ كنونی‌ است‌.

سیاست‌ همیشه‌ به‌ عنوان‌ قلمروی‌ مردانه‌ شناخته‌ شده‌ و در سرتاسر جهان‌ مردان‌ به‌ عنوان‌ نمایندگان‌ و فعالان‌ عرصه‌های‌ سیاسی‌ بر زنان‌ تفوق‌ یافته‌اند. شاید دلیلش‌ این‌ است‌ كه‌ مردم‌ با این‌ تصور كه‌ یك‌ زن‌ بر آنها حكومت‌ كند، خو نگرفته‌اند و چون‌ زنان‌ عمدتا در خانه‌ فعالیت‌ می‌كرده‌اند، برای‌ آنها دشوار بوده‌ كه‌ به‌ عنوان‌ رییس‌ یا مدیر در حوزه‌یی‌ عمومی‌ همچون‌ سیاست‌ مركز توجه‌ قرار گیرند. با این‌ حال‌ نمونه‌های‌ فراوانی‌ چون‌ مری‌ رابینسون‌ (ایرلند) و راث‌ درفوس‌ (سویس‌) به‌ چشم‌ می‌خورند كه‌ در این‌ زمینه‌ سرآمد بوده‌اند.

گذشته‌ از این‌، زنان‌ هنگامی‌ كه‌ بر مسند قدرت‌ قرار می‌گیرند، همچنان‌ تمایل‌ دارند براساس‌ دیدگاه‌های‌ جنسیتی‌ و تبعیض‌آمیز ارزیابی‌ شوند تا آنجا كه‌ حتی‌ پوشش‌های‌ خبری‌ رسانه‌ها در مورد سیاستمداران‌ زن‌، به‌ جای‌ پرداختن‌ به‌ افكار و دیدگاه‌های‌ حرفه‌یی‌ آنها بر روی‌ زندگی‌ شخصی‌ آنها تاكید می‌كنند.

در این‌ میان‌ ساختارهای‌ سیاسی‌ مردانه‌ ممكن‌ است‌ برای‌ زنانی‌ كه‌ قدم‌ در عرصه‌ سیاست‌ می‌گذارند، مانع‌ و سدی‌ به‌ شمار آیند. چون‌ كماكان‌ از زنان‌ انتظار می‌رود در كنار انجام‌ وظایف‌ شغلی‌، به‌ نقش‌های‌ مادری‌ و همسری‌ خود نیز بپردازند. با این‌ حال‌ دستیابی‌ به‌ تساوی‌ حقوقی‌ حقیقی‌ ممكن‌ نیست‌ الا با ایجاد فرصت‌های‌ شغلی‌ برابر برای‌ همه‌، نه‌ فقط‌ برای‌ مردان‌! ضمن‌ اینكه‌ برای‌ در اختیار داشتن‌ یك‌ حكومت‌ دموكراسی‌ واقعی‌ كه‌ منعكس‌كننده‌ مسائل‌ و نگرانی‌های‌ شهروندان‌ باشد، همه‌ اقشار جامعه‌ باید در امور كشور مشاركت‌ كنند. این‌ مساله‌ بویژه‌ درباره‌ گروهی‌ از مردم‌ كه‌ بطور طبیعی‌ مجالی‌ برای‌ بیان‌ دغدغه‌هایشان‌ نمی‌یابند، دارای‌ اهمیت‌ است‌. این‌ گروه‌ها نه‌ تنها شامل‌ زنان‌، بلكه‌ شامل‌ گروه‌های‌ اقلیت‌ قومی‌ و نژادی‌ و گروه‌هایی‌ است‌ كه‌ به‌ منابع‌ دسترسی‌ كمتری‌ دارند. در غیر این‌ صورت‌ ساختارهای‌ قدرت‌، نابرابر تقسیم‌ خواهند شد و این‌ امر به‌ پایدار شدن‌ و تقویت‌ این‌ ساختارهای‌ نابرابر می‌انجامد.

مهلا ابراهیمی‌ و سروین‌ عالی‌ داعی‌