پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
جایی برای زندگی
علاوه بر ضعف سناریو در پردازش کاراکترها، به نظر میرسد که رضا کیانیان در انتخاب بازیگران فیلم نیز دچار خطا شده است. در «جایی برای زندگی» با یک دوجین ستاره و بازیگر حرفهای طرفیم، اما همین نکته که میتوانست نقطه قوت فیلم باشد، به دلیل عدم تناسب تواناییهای بازیگران با نقشهایشان، به نقطه ضعف آن بدل شده است.داستان
«من زمین را دوست دارم، خاک را دوست دارم، درخت را دوست دارم.»
«جایی برای زندگی»، چهارمین ساخته بلند سینمایی محمدرضا بزرگنیا، داستان تعلق است که چند داستان کوچک و بزرگ دیگر را در دل خود دارد. داستان تعلق «عیدیمحمد» به زمین و خاک و درخت و بستگیاش به جایی که در آن متولد شده و زندگی کرده است. یک اثر کلاسیک که تهاجم و جنگ و تجاوز را روایت میکند و عشق را در درون خود دارد.
خانهی عیدیمحمد در یک نگاه سمبلیک، نماد سرزمین است که بیننده در ۳ زمان شاهد خودنمایی این نماد است. در سکانس اول، یک عروسی باشکوه در خانهی آباد و شلوغ عیدیمحمد در جریان است که خبر از صلح و آرامش و آبادانی میدهد. در میانهی فیلم خانه به دست اجنبی افتاده و اموالش در حال غارت است و داستان، تجاوز و یورش ناجوانمردانه را حکایت میکند. و در نمای آخر، خانه توسط نیروهای خودی بازپس گرفته شده، اما دیگر آن خانهی سابق نیست. سیاه و رنگ و رو رفته و ویران، اما پا بر جا و استوار. و شاید جان کلام داستان در جملهی آخر عیدیمحمد بیان میشود که میخواهد خانهاش را (و یا به تعبیر دیگر سرزمینش را) از نو بسازد.
اما سناریوی «جایی برای زندگی» شلوغتر و پرحادثهتر است. به غیر از قصههای مهاجرت خانواده یونس به عراق و داستان فرار اسرای محلی از میان بعثیها، قصهی عشق رعنا و حامد، درونمایهی فیلم را تشکیل میدهد. فارغ از مفاهیم و تعاریف قصهی نخست، ماجرای یک عشق در جریان است.
اما هر چه بزرگنیا در روایت داستان اول موفق عمل میکند، داستان دوم را ناقص و پرایراد حکایت میکند. داستان عشق رعنا و حامد، گرچه در بستر داستان اصلی فیلم یعنی تجاوز و جنگ، اتفاق میافتد، اما فارغ از تاثیرات آن است. تا آنجا که رعنا بیخیال از مهاجرت خانوادگیاش، نعش زخمی و سراسر خون پدرش و جنگی که در پشت سرش در حال وقوع است، برای رسیدن به حامد میگریزد و حامد برای سرزدن به مترسگی که حامل پیام اوست، بازمیگردد و اسیر میشود.
حتی بزرگنیا در به پایان بردن داستان عاشقانهی فیلمش نیز موفق عمل نمیکند. گرچه به قول خود وی، داستان عشق حامد و رعنا، پایانی باز دارد (به معنی واگذار کردن نتیجهگیری بر دوش مخاطب)، اما بیشتر یک پایان گنگ را به تصویر میکشد تا یک پایان باز. اینکه فیلمنامه از عبور اتومبیلهای حامد و رعنا از کنار هم و تصمیم راننده کامیون -که رعنا را زن خود خطاب میکند- و همینطور برداشته شدن نامه از جیب مترسگ توسط حامد، چه منظوری را دنبال میکند، برای مخاطب گنگتر و نامفهومتر از آن است که بخواهد خودش به نتیجهگیری بنشیند.
● شخصیت پردازی ناموفق
یکی از ضعفهای عمدهی «جایی برای زندگی»، شخصیت پردازی در داستان است. عیدیمحمد در ابتدای داستان، شخصیتی متعلق به سرزمین و با یک حس ناسیونالیستی بارز معرفی میشود، اما آنقدر ناگهانی و کودکانه و تنها با عتاب یک سرباز ژاندارم و چند انفجار، تصمیم به ترک خانه میگیرد و آنقدر در دفاع و بازپسگیری آنچه بر روی آن متعصب بوده، بیتفاوت عمل میکند (توجه کنید که اسارت عیدیمحمد هم به خاطر نجات نوهاش بود و نه نجات خانه و سرزمینش) و تا حدی برای نجات خود و نوهاش پیش ژنرال بعثی خفت و التماس را به تصویر میکشد، که تماشاچی رفتار اولیهی او را نه به عنوان یک تعصب ملی و میهنی، که به شکل یک حماقت کور و خودخواهانه تلقی میکند.
عیدیمحمد همان عکسالعمل یونس را در مقابل تجاوز دشمن از خود نشان میدهد (با یکی دو روز تاخیر)، اما یونس را به انواع سستی و ترس متهم میکند. حتی هرگز پی به دلیل اختلاف یونس و عیدیمحمد هم نمیبریم که بتوانیم تقابل این دو شخصیت را توجیه عقلانی کنیم.
زمان زیادی میگذرد تا رابطه مادری و پسری حامد و گلچهره بر تماشاچی مشخص میشود که تازه آنهم با گریم ضعیف هدیه تهرانی در نقش گلچهره، بسیار باور ناپذیر است. همینطور اگر با دقت به دیالوگها توجه نکنیم و یک ساعت از فیلم نگذرد، هرگز نخواهیم دانست که گلچهره، عروس عیدیمحمد است.
● انتخاب بازیگران
علاوه بر ضعف سناریو در پردازش کاراکترها، به نظر میرسد که رضا کیانیان در انتخاب بازیگران فیلم نیز دچار خطا شده است. در «جایی برای زندگی» با یک دوجین ستاره و بازیگر حرفهای طرفیم، اما همین نکته که میتوانست نقطه قوت فیلم باشد، به دلیل عدم تناسب تواناییهای بازیگران با نقشهایشان، به نقطه ضعف آن بدل شده است.
شاید اگر از بازی تاثیر گذار و زیبای هانیه توسلی در نقش رعنا و بازی کوتاه اما جذاب آتیلا پسیانی در نقش ژنرال بعثی بگذریم، بقیهی بازیها نواقص عمدهای دارند که همین نواقص به بدنهی فیلم ضربههای بزرگی را وارد کرده است.
هدیه تهرانی هر چه میکوشد تا در کاراکتر گلچهره، نقش مادری رنجدیده و بیوه زنی تنها و خسته را ایفا کند، اما تماشاچی کماکان همان دخترک لجباز و پر شر و شور «شوکران» و همان زن شهری و مسلط «دستهای آلوده» را میبیند. شاید او هرگز برای نقشی اینچنین، مناسب نبوده است.
عیدیمحمد هم با وجود توانمندیهای حسی عزتالله انتظامی، هرگز حال و هوای یک بزرگ خاندان روستایی (آن هم در اطراف خوزستان) را به بیننده منتقل نمیکند. گویی هنوز همان انتظامی «خانهی خلوت» است تا کسی که عمری را به زراعت و دامپروری در یک روستای مرزی گذرانده است.
● گویشها
همینطور گویشها و کنشها و واکنشهای هیچیک از بازیگران اصلی داستان، با اهالی یک روستای مرزی در جنوب کشور، همخوانی ندارد. هیچ کدام از بازیگران اصلی فیلم، حتی کمترین لهجهای ندارند و وضعیت پوشش زنان و مردان داستان، هیچ تطابقی با محل وقوع فیلمنامه پیدا نمیکند.
شاید البته بتوان پذیرفت که در این زمینه بزرگنیا با ارائه یک اثر مینیاتوری، از همان ابتدای فیلم یک قرارداد گویشی را بین خود و تماشاچی منعقد کرده است. چرا که حتی آتیلا پسیانی نیز در نقش ژنرال عراقی، فارسی را از فارسیزبانان بهتر تکلم میکند. اما اگر اینطور است پس چرا این قضیه در مورد همهی شخصیتهای فیلم عینیت پیدا نمیکند ؟ چرا شخصیتهای فرعی مثل روستاییان به زبان سلیس فارسی سخن نمیگویند ؟ این ناهمگونی و عدم انسجام، باور پذیری کلیت داستان را برای تماشاچی سخت و مشکل میکند.
● موسیقی
موسیقی اما مانند بسیاری آثار مجید انتظامی از نقاط قوت «جایی برای زندگی» به شمار میرود. استفادهی دوبارهی انتظامی از صدای انسان در لحظات گریز رعنا از دست پدرش و سکانس وداع عیدیمحمد با خانهاش، در انتقال مفاهیم مورد نظر فیلمنامه کمک شایانی میکند. گرچه رگههایی از موسیقی متن «اعتراض» و «دوئل» را میتوان در «جایی برای زندگی» نیز یافت اما در مجموع مجید انتظامی، در «جایی برای زندگی» با خلق یک اثر موزون و حماسی، امتیاز مثبت دیگری را به کارنامهی آهنگسازیاش برای فیلم اضافه میکند.
● پتانسیل بالا، پرداخت ضعیف
«جایی برای زندگی» پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر ماندگار سینمایی را دارد. کلیت داستان، طراحی صحنه، فیلمبرداری گروه موفق رضا بانکی، جلوههای ویژه و موسیقی متن، همه مبین این امر هستند. اما بنا بر آنچه که به عنوان ضعفهای غیر قابل انکار در پراخت فیلم گفته شد، «جایی برای زندگی» فیلم موفقی از آب در نیامده است و آن شروع دیدنی را به پایانی متوسط تنزل داده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست