سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

خیال درعالم عقول


خیال درعالم عقول

از دیدگاه حكمای اسلامی, تمامی تمثیل ها و تصویرهایی كه در روان آدمی شكل می گیرند مبتنی و متكی بر عالمی میانی اند كه میان ذات صور و معانی و جهان عینی قرار دارد

پیش از شرح آرای ملاصدرا پیرامون بنیان های نظری هنر اسلامی شرح نكته ای ضروری است: تصویر و تمثیل به عنوان راویان صوری معنا، دارای سه ركن اند؛ نخست رویدادی كه تصویر و تمثیل مثال آنند. دوم جهانی كه رویداد در آن می گذرد و سوم اندامی كه عامل دریافت این رویداد است. وجود این عوامل، در عین این كه تصویر و تمثیل را محقق می سازند، پرده از هویت تمثیل و تصویر نیز برمی دارند. از دیدگاه حكمای اسلامی، تمامی تمثیل ها و تصویرهایی كه در روان آدمی شكل می گیرند مبتنی و متكی بر عالمی میانی اند كه میان ذات صور (و معانی) و جهان عینی قرار دارد.

از این سه عامل، عامل اول «محاكات» است كه در لغت به معنای حكایت و در اصل به معنای بازسازی و بازگویی سرگذشتی است كه در عالمی غیر از عالم عین می گذرد و یا به تعبیر دیگر، «بازسازی رویدادهایی كه نخست در نفس، در آسمان رخ داده اند.» از دیدگاه اندیشمند متتبعی چون «هانری كربن»، فقط با تأویل است كه می توان به اصل حكایت رسید، زیرا این تأویل است كه قادر است اول و ذات معنا را جست وجو كرده و آن را از عرضیاتی چون مثال، آزاد و حقیقت درونش را هویدا سازد. عامل دوم، جهانی است كه رویداد در آن می گذرد؛ یعنی عالم «مثال» كه بویژه در اندیشه های شیخ اشراق، حضور و ظهوری بی مانند دارد و عامل سوم؛ یعنی عامل دریافت رویداد، كه قوه خیال است، قوه ای كه انسان را توان می بخشد به اول رویدادها هجرت كند وعلاوه بر حكایت ذات كه در هنر و تمدن اسلامی شكوهی خیره كننده دارد و تمثیل و تصویرگری آن، حتی به آفرینشگری صورت ها نیز بپردازد.

و اما اندیشه های صدرا پیرامون عوالم روحانی و فوقانی و نیز قوای باطنی انسانی - همچون قوه خیال- چندان متفاوت با آرای حكمایی چون ابن عربی، شیخ اشراق و بویژه فلوطین در اثولوجیا (یا به تعبیر صدرا «معرفه الربوبیه») نیست، وی در مفتاح سیزدهم «مفاتیح الغیب»، مشهد اول را به اثبات عالم روحانی و جایگاه نفوس بشری اختصاص داده و اثبات آن را از بزرگترین مطالب قرآنی می داند، شاهد مثال قرآنی او بر این عالم - یا بازگشتگاه نفوس انسانی - آیاتی چون، آیه ۱۰ سوره فاطر است: «الیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» (كلمات پاك سوی او بالا می رود و اعمال نیك آن را بالا می برد)، صدرا در مشهد دوم همین مفتاح، ده دلیل برهانی و عقلی و چند دلیل قرآنی و نقلی می آورد تا اثبات كند هر وجودمحسوسی كه مشاهده می كنیم وجود معقولی دارد و اصولاً اگر این معقول پیشین نباشد، محسوس پسین به وجودنمی آید. دلایلی عقلانی چون: حقایق عقلی، از حسی برترند و چون برتر، به لحاظ وجود بر پست پیشی دارد، به همین دلیل، فاعل مطلق، برتر را رها نمی كند تا فعل پست تر را انجام دهد و نیز امر معقول عین نور است، زیرا به واسطه آن است كه اشیا شناخته و آشكار می گردند پس اگر نوری نباشد مفهوم و محسوسی نخواهد بود. دلایل قرآنی او، ابتدا آیات ۴ و ۵ سوره نازعات است: «فالسابقات سبقا، فالمد برات امرا» (و پیشروان كه پیش رونده اند و تدبیركنندگان امور)، وی از این دو آیه، حضور و وجود نفوس برتری را نتیجه می گیرد كه تدبیر اجرام اعلی و برتر به دست آنهاست: «پس آیه بر این دو نوع از موجودات شریف دلالت دارد و پیغمبر

صلی الله علیه و آله فرمود: ارواح دو هزار سال پیش ازاجساد آفریده شده اند و [نیز] فرمود: نخستین چیزی كه خداوند آفرید، عقل بود، به او فرمود: «پیش آی»، آمد، سپس فرمود: «بازگرد»، بازگشت، بعد از آن فرمود: «به ارجمندی و بزرگی خودم سوگند كه آفریده ای بلندمرتبه تر و عظیم تر از تو نیافریدم، به واسطه تو می گیرم و به واسطه تو می بخشم و به واسطه تو بازمی دارم و این حدیثی است كه شرحش طولانی است...»، دلیل قرآنی صدرا بر وجود عقل نخستین - و بل عقل انسان - آیه ۶۱ سوره واقعه است: «و لقد علمتم النشاه الاولی فلولا تذكرون» (شما از آفرینش نخست آگاهید چرا به یادش نمی آورید؟)

اما، عالم اجرام و عالم نفوس در تصرف مطلق عالم عقولند «بلكه هر دو عالم [اجرام و نفوس] در كرانه های تابش انوار او متلاشی و نابود و در شدت درخشش اضوا و آثار آن محو و نابودند.»

از دیدگاه صدرا این عالم عقول، همان عالمی است كه در شرح به عالم «فرشتگان مقرب» موسوم است. مشاهد بعدی مفتاح سیزدهم، شرح و اثبات عوالم سه گانه است. مشهد سوم در اثبات نخستین عالم یا عالم امر و عالم عقول است.

مشهد چهارم، اختصاص به عالم دوم یا عالم نفس و به تعبیر خود صدرا «عالم مدبر» دارد. نخستین دروازه ای كه از دریای جبروت این عالم گشوده می شود، «نفس كل»، «روح الامین»، «لوح محفوظ» و «كتاب مبین» است. نكته مهم و مرتبط با بحث ما دراین مقام ، ذكر دو ویژگی برای عالم نفس است، یعنی فیض الهام و فیض رؤیاها و خواب های درست. بدین شرح كه فیض یك صورت وحیانی دارد كه خاص عالم عقل كل است و یك وجه الهامی دارد كه خاص عالم نفس است . این دو ویژگی به عالمان و اولیا اجازه می دهد تا با ادراك صور نورانی عالم مثال، به بازآفرینی آنها در عالم حس بپردازند، زیرا صدرا در اصل ششم مفتاح هجدهم تأكید می كند، خداوند نفس را به گونه ای آفریده است كه قادر است حقایق رادر ذات خود تصویر نموده و صورت های غایب از حواس را در عالم خود، بدون مشاركت ماده، انشا و ایجاد نماید و این همان مفهومی است كه شیخ محی الدین آن را «همت» می داند.

همچنین صدرا در باب دوم مفتاح پانزدهم، طی برهانی مشرقی یا الهامی ، تخیل را قوه ای می داند كه انسان به وسیله آن می تواند صور و اشباح عالم مثال را ادراك كند و ادراك ـ همچنان كه در اسفار نیز متعرض تعریف آن شده است و ما در ابواب بعد بیشتر از آن سخن خواهیم گفت - عبارت است از حصول (حاضر بودن ) صورت در نزد ادراك كننده آن، خواه در ذات او باشد و خواه در قوه ای از قوای او، و این صور متمثل (و شكل یافته) در نزد متخیله، دارای اوضاع حسی كه قابل اشاره این جا و آن جا باشند، نیستند. جنس این قوه از عالم غیب است و در حكمت متعالیه ملاصدرا علاوه برآن كه منبع فیاض الهامات مشرقی بر نفس عارف و نیز عامل رؤیت رؤیاهای صادقه و خواب های درست است ، همچنین ، در خدمت دستگاه فلسفی صدرا برای اثبات معاد و دنیای پس از مرگ قرار دارد.

قدرت قوه خیال از دیدگاه صدرا، گاهی فطری و گاهی كسبی است و از جمله عوامل كسبی در رؤیت بی واسطه صور نورانی ، كم خوردن و آشامیدن، بی خوابی زیاد، رهاكردن تن آسایی و رهاشدن از بند نرمی و لطافت است. اما آن چه دراین مقام اهمیت بسیار دارد ، این كه حكمایی چون صدرا برای نفس ـ كه قوه ایصال به عالم مثال و نیز ادراك صور نورانی آن است ـ قدرتی به مراتب فراتر از حاضركردن صور مثالی در خویش قائلند. صدرا در اصل سوم مفتاح، هجدهم براین قدرت نفس به واسطه قوه خیال تأكید می كند، قدرتی كه نفس به وسیله آن نیروی انشا و ایجاد را بنا به امر «كن» داراست، بدین ترتیب، صوری كه عارف شهود می كند فقط صور عالم مثال نیست، بلكه صور مخلوق به واسطه خلاقیت نفس عارف و هنرمند نیز هست. بدین ترتیب صدرا برای نفس ، قدرت و قوتی قائل است كه به واسطه آن، نفس به نیروی خیال ، قادر به انشا و ایجاد صوری است كه نه در عالم عقول وجود دارند و نه در عالم عین و نه حتی در عالم مثال «بلكه در عالم نفس اند و در حضور او كه خارج از این عالم هیولانی است».

اما صدرا در اسفار ـ كه قله تألیفات اوست ـ تأملی وسیع تر در باب عوالم روحانی و به ویژه عالم خیال دارد، زیرا در سفر چهارم از اسفار اربعه (سفر از خلق به خلق )، هفت باب را به بحث در مورد ماهیت نفس اختصاص داده و همچون، حكمای گذشته كه یكی از قوای نفس را «حس مشترك» می دانستند او نیز حس مشترك را قوه ای می داند: «كه در جلو مغز قرار دارد و نزد ما قوه ای نفسانی است كه استعداد حصولش در جلو مغز، و بلكه در روحی كه در آن جاری است، حصول پیدا می كند و تمامی صور محسوسات ظاهری بدان منتهی می گردد و حواس نسبت بدان مانند جاسوسانی هستند كه اخبار نواحی مختلف را برای وزیر پادشاه می آورند».

قوه مصوره یا اما، خیال قوه ای است «كه به واسطه آن صورت موجود در باطن حفظ می گردد». صدرا همچون دیگر حكمای اسلامی بین حس مشترك و خیال، تفاوت قائل است.

متخیله، قوه دیگر از قوای باطنی نفس (پس از خیال) است. ـ قوه ای كه اگر ناطقه را به كار گیرد مفكره، و اگر مدرك جزئیات باشد، قوه وهم است ـ و پس از آن قوه حافظه است كه خزانه انبار وهم بوده و صورت مدركات در آن انبار می شود. همچون سهروردی، ملاصدرا نیز حافظه را «خزانه وهم» و خیال را «خزانه حس مشترك» می داند. اما او دو اصطلاح قوه «ذاكره» و «مسترجعه» را نیز برای حافظه به كار می برد، زیرا این قوه برای بازگردانیدن صور (ارجاع یا بازآفرینی) بسیار قوی و نیرومند است و این بازگردانیدن گاهی از صورت به معنی است (و این هنگامی است كه قوه وهم روی به قوه متخیله آورده و از او یاری می جوید كه صورت های موجود در خیال را بر او عرضه كند و گاه عكس آن است، یعنی بازگشت ازمعنی است به صورت، بدین معنا كه قوه وهم درخواست عرضه معانی در حافظه را می كند «تا بر آن ادراك معنایی كه با آن، صورتی را كه می جوید، عرضه شود». بدین ترتیب، صدرای شیرازی نیز چون شیخ اشرق و ابن عربی برای خیال، مقامی بینابینی میان دو عالم مجرد و ماده قائل است. مقامی كه قادر به ادراك صور مجرد است. صوری كه به ویژه برای پاكان وعارفان، صور نوریه ای است كه باطن و اصل ماهیات را روشن می سازد.

حسن بلخاری قهی