پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

امروز با حافظ ـ چهار‎شنبه ۲۰ دی ماه


امروز با حافظ ـ چهار‎شنبه ۲۰ دی ماه

مرا میبینی و هر دم زیادت می‌کنی در دم
ترا می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم
به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سرداری
به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری …

مرا میبینی و هر دم زیادت می‌کنی در دم

ترا می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم

به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سرداری

به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

نه راه است این که بگذاری مرا برخاک و بگریزی

گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم

که بر خاکم روان گردی به گرد دامنت گردم

فرو رفت از غم عشقت دم دم می‌دهی تا کی

دمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم

رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم

تو خوش می‌باش با حافظ بروگو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم