یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا

روحانی مشروطه خواه همدان


روحانی مشروطه خواه همدان

شخصیت شناسی بخشی از تحلیل خُرد حوادث تاریخی را شامل می شود که علاوه بر ملموس نمودن چگونگی رخدادها, شناسایی گروه های مرجع و حدود نقش آنان را تسهیل می سازد آیت الله شیخ محمدباقر بهاری همدانی از جمله شخصیت های بسیار تأثیرگذار در انقلاب مشروطیت می باشد که در این مقاله معرفی گردیده است

شخصیت‌شناسی بخشی از تحلیل خُرد حوادث تاریخی را شامل می‌شود که علاوه بر ملموس نمودن چگونگی رخدادها، شناسایی گروه‌های مرجع و حدود نقش آنان را تسهیل می‌سازد. آیت‌الله شیخ‌محمدباقر بهاری همدانی از جمله شخصیت‌های بسیار تأثیرگذار در انقلاب مشروطیت می‌باشد که در این مقاله معرفی گردیده است.

انقلاب مشروطه ایران از وقایع حساس و سرنوشت‌ساز تاریخ معاصر این کشور است که مبنای بسیاری از تحولات و تغییرات اساسی و زیربنایی در ایران شد و دستاوردهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی چشمگیری را به دنبال داشت و ظهور مسائل جدید و نو در جامعه را موجب گردید، از جمله: مجلس شورای ملّی، قانون‌گرایی، تحدید قدرت و تفکیک قوا، توسعۀ مشارکت زنان، تشکیل نمادهایی چون انجمن‌ها و احزاب سیاسی، و نشان داد که مشروطه، برخلاف آنچه بیگانگان و مخالفان شایع کرده‌اند، آشی نبود که در سفارت انگلیس پخته شده باشد، بلکه حاصل تجربیات به‌هم‌‌پیوستۀ پدیده‌هایی بود که دست کم از زمان عباس‌میرزا نایب‌السلطنه ــ از همان زمانی که پژواک گام‌های منحوس سالدات‌های روسیه در شمال شرق ایران و مداخلات دول استعماری در امور داخلی ایران شنیده و دیده شد ــ آغاز گردید، و طی زمان با وقوع رویدادهای فراوان تکامل یافت و با انقلاب مشروطه به بار نشست. در به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان بسیاری تأثیرگذار بودند که با فعالیت‌های خود، چه در سطح کشور و چه منطقه‌ای و شهری، تحول و تسریع در پیروزی انقلاب و به حرکت درآمدن مردم را باعث شدند، در تمام مراحل انقلاب از صدور فرمان مشروطیت تا استبداد صغیر همواره یار و یاور آزادی‌خواهان و انقلاب بودند. شیخ محمد باقر بهاری همدانی از جمله روحانیان و مراجع بسیار فعال در این زمینه است که در تحول منطقۀ غرب کشور به ویژه همدان بسیار تأثیرگذار بود. به همین دلیل در این مقاله سعی شده است با بررسی جایگاه این روحانی مبارز در حوادث مشروطه و بازخوانی زندگی سیاسی وی، زوایای تازه و ناگفتۀ آن مورد توجه و دقت قرار گیرد.

● بهاری در عرصۀ علم و دانش

حاج‌شیخ‌ محمدباقر بهاری، فرزند شیخ محمدجعفر، در آخر ذی‌الحجه ۱۲۷۵.ق در روستای بهار همدان متولد شد. خاندانش از علمای دین بودند و جدش فقیهی عالم به شمار می‌رفت. محمد باقر تحصیلات ابتدایی خود را نزد پدرش و حاج ملا عباس بهاری فرا گرفت و پس از آن به مدرسۀ علمیۀ همدان رفت، سپس برای تکمیل تحصیلات خود عازم بروجرد شد. وی دروس اصولی و فقه استدلالی را نزد آیت‌الله حاج‌میرزا محمود بروجردی آموخت و از سوی ایشان اجازۀ اجتهاد یافت، بعد از آن رهسپار نجف اشرف شد و به مدت ۲۱ سال از محضر درس آیات عظام ملاحسین‌قلی همدانی، میرزای شیرازی، شیخ حسن مامقانی، علامه نوری و آخوند خراسانی کسب فیض نمود.[۱] همچنین از شیخ لطف‌الله مازندرانی و علامه میرزا حسین نوری و آیت‌الله آخوند خراسانی اجازه دریافت کرد.[۲] وی پس از مدت یاد شده عازم زیارت مرقد امام رضا(ع) گشت و پس از بازگشت از مشهد به همدان وارد شد. محمدباقر بنا به خواهش بزرگان و مردم این شهر در همدان اقامت نمود (۱۲۱۶.ق) و منصب اجتهاد و امامت مسجد جامع و تولیت موقوفات آن را عهده‌دار گردید و مسجد یاد شده را تعمیر و گذرگاه آب آن را احیا کرد. آیت‌الله بهاری به خاطر تقوا، عدالت و زهدی که داشت به سرعت طرف توجه مردم قرار گرفت و بر اجرای احکام شرع طبق قوانین اسلام همت گماشت که در این زمینه هیچ گونه تبعیض و ترحمی قائل نبود، به نحوی که یک بار با دستان خود گردن یک مرد فاسق را در قبرستان میرزا تقی در حضور مردم زد و حد را به اجرا گذاشت. بهاری از علمای اعلام و مراجع عظام شیعی و از فعالان نهضت مشروطیت ایران است و شهرت وی و آنچه از لحاظ تاریخی و اجتماعی اهمیت دارد، مربوط به سهم عظیم وی در جنبش مشروطه‌خواهی همدان است. او نظریات سیاسی خود راجع به مشروطیت را در رسالۀ «ایضاح الخطاء فی الردع عن الاستبداد»، که در نکوهش استبداد است، نگاشت. از او شصت عنوان کتاب و رساله طبق الذریعه باقی مانده و از جمله می‌توان به حاشیۀ «علی القوانین» (در اصول)، «روح‌الجوامع» (در رجال)، «الدره الغروره» (در توسل)، «تعلیقه علی المکاسب» (در فقه)، «الدعوۀ الحسینیه» در سه جلد، حاشیه بر شرح «الفیه» ابن ملک، «نثارالباب»، کتاب «النور البیان» و ... اشاره کرد. پس از رحلت وی کتابخانه عظیمی که شامل نسخه خطی منحصر به فردی بود، باقی ماند که توسط نوادگان وی به فروش رسید که خوشبختانه توسط کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی خریداری، و در مجموعه‌ای به نام آیت‌الله بهاری سامان‌دهی شده است.[۳]

● بهاری و مشروطیت

با شروع انقلاب مشروطه، شیخ محمدباقر بهاری از جمله روحانیانی بود که به شدت از آن حمایت نمود و به مخالفان با صراحت اظهار کرد: «با وجود اینکه تحکیم و استقرار این رسم سیاسی باعث کسادی کار ما شد و دکان‌های ما را تعطیل می‌کند ولی مع ذالک می‌باید در راه تعمیم آن کوشش به خرج داد.»[۴]

در زمان مهاجرت علما به قم، آیت‌الله بهاری نیز در روز پنجشنبه، ۱۷ جمادی‌الثانی ۱۳۲۴.ق عازم این شهر شد و در بین راه با رسیدن نامۀ روحانیان مهاجر به او و اطلاع از پیروزی آنان به همدان بازگشت.[۵]

پس از مراجعت آیت‌الله بهاری، صفا علی ظهیرالدوله، حاکم همدان، به بهاری نوشت: اگر بنای رفتن داشتی چرا مرا خبر نکردید که لوازم سفر شما را فراهم کنم که راحت باشید. بهاری در جواب وی گفت: «و علیکم السلام، اولاً ان شاءالله تعالی موفق باشید، و ثانیاً تلگرافی برای دربار مبارک به این مضمون فرستاده بودم. چند روزی گذشت، اثری معلوم نشد و استفسار از حال آقایان هم ممکن نبود. از کثرت دلتنگی در کمال خفا به بهار رفته در کمال سبک‌باری عازم قم گردیدم. غیر این طور در نظر این رو سیاه اسباب همهمه و اغتشاش بود، و الحمدلله و له الشکر دیشب دو ساعت از شب گذشته به زیارت تلگراف ارکان الاسلام شید الله ارکانهم فائز گشته بنای مراجعت شد. در اثنای راه رقیمه سرکار زیارت شد. ولی چون وقت حرکت در بهار وعده از ما خواسته بودند و اجابتش میسور نشود و مال بعضی از لوازمات سفر هم در آنجا استفاده شده بود و لذلک امشبه را بهار رفتم، صبح بعد از آفتاب ان‌شاءالله رو به خانه خواهم آمد. دیشب دو تلگراف و اعلانی نوشته نزد عمده التجار حاجی شیخ تقی فرستادم. خوب است آن‌ها هم به نظر شریف برسد. خداوند توفیق شکرانۀ این نعم عظمته را بر همۀ ماها کرامت فرموده آناً فأناً رواج دین اسلام را بیشتر گرداند. میان راه به این چند کلمه جسارت شده و تفصیل موقوف بر مشافهه و ملاقات است. محمد باقر.»[۶]

پس از صدور فرمان مشروطیت، شیخ محمدباقر طی تلگرافی به دربار از صدور فرمان مشروطیت تشکر نمود.[۷]

در این مرحله بهاری ضمن همراهی با انقلاب مشروطه، در تقویت مشروطه‌خواهان نیز کوشید و در قضیۀ قحطی نان در همدان به خاطر احتکار گندم به دست مالکان و انتخاب نمایندگان همدان برای مجلس شورای ملی، فعالانه عمل کرد.

با انتخاب شیخ تقی وکیل‌الرعایا به نمایندگی همدان در مجلس شورای ملی از سوی عده‌ای از روحانیان، تاجران و حاکم همدان، گروهی اعتراض کردند و خواهان برگزاری انتخابات مجدد بر اساس نظام‌نامه شدند که از میان آن‌ها آیت الله بهاری در نامه‌ای جداگانه به ظهیرالدوله خواهان اجرای نظام‌نامه شد.[۸]

ظهیرالدوله در جواب نامۀ روحانیان نوشت: «موافق نظام‌نامه گویا همین طور که سایر طبقات حق دخالت در تعیین وکیل حضرت آقایان را ندارند، حضرت آقایان هم حق را نداشته باشند.»[۹]

آیت‌الله بهاری در نامۀ مجددی در ۴ ذی‌قعده به ظهیرالدوله خواهان اجرای دقیق نظام‌نامه و مداخله نکردن ماموران وکارکنان دولت در انتخابات شد،[۱۰] اما ظهیرالدوله جواب قبلی را تکرار کرد.[۱۱]

شیخ محمدباقر به‌رغم نامه‌های یاد شده پس از مدتی متوجه شد که در کنار خوانین مستبد قرار گرفته که البته بر اثر تنبیه و تهدید تاجران مشروطه‌خواه و نیروهای انقلابی آذربایجان مقیم همدان (امثال نوبری) به اصل قضیه بیشتر واقف شد[۱۲] و جانب اصناف، اهالی و وکیل منتخب آنان را گرفت. ظهیرالدوله در این اوضاع سعی کرد خود را کنار کشد و حساسیت خاصی ایجاد نکند و مشکل را توسط خود آن‌ها و خارج از حاکمیت حل کند که همین طور نیز شد. به همین خاطر در ذی‌قعده ۱۳۲۴.ق آیت‌الله بهاری در مسجد جامع اعلام کرد: «و... هر کس در خصوص گندم شما اقدام کرده خدا به او طول عمر بدهد ... دعای حاجی شیخ تقی وکیل‌الرعایا بر همۀ ماها و شما لازم است؛ زیرا که زحمت کشیده و در تهران برای شما گندم خریده و اما من هم از زندگانی دنیا هیچ چیز ندارم، و هر چه دارم مال من نیست و مال دیگری است.»

شیخ با بیان اینکه از مال دنیا چیزی ندارم، از خوانین قراگزلو که خواهان عزل وکیل‌الرعایا بودند برائت جست و در صف مقابل آنان قرار گرفت؛ چرا که همان زمانی که مخالفت با انتخاب وکیل‌الرعایا شروع شد، عنوان گردید که بعضی از روحانیان برای این کار از خوانین پول دریافت کرده‌اند.

آیت‌الله شیخ محمدباقر بهاری در ۲۲ شعبان ۱۳۲۵.ق از سوی روحانیان شهر همدان به نمایندگی انجمن ولایتی همدان انتخاب شد و سال‌ها ریاست آن را بر عهده داشت. در همین زمان بهاری از انجمن همدانی‌های مرکز به نام اکباتان درخواست نمود که خواسته‌های مردم همدان در برقراری نظم و امنیت را به گوش مجلس شورای ملّی و وزارت داخله برسانند و جواب را برای انجمن ولایتی ارسال نمایند.[۱۳]

مرحلۀ دوم فعالیت سیاسی بهاری با وقوع استبداد صغیر آغاز شد. در ۲۲ جمادی الاول ۱۳۲۶ محمدعلی‌شاه به قزاقان تحت فرماندهی بالکونیک لیاخوف روسی دستور داد مجلس شورای ملّی را به توپ ببندند و مقاومت مجاهدان نیز نتیجه‌ای نبخشید. به دنبال این کودتا، مردم همدان به رهبری شیخ محمدباقر خواهان اعادۀ مشروطیت شدند.

به‌رغم اعلام حمایت اکثر روحانیان همدان از محمدعلی‌شاه، از جمله محمدباقر رضوی؛ امام‌جمعۀ همدان، ابراهیم رضوی، و محمدحسین طباطبایی، شیخ محمدباقر بهاری به شدت با محمدعلی‌شاه به مخالفت برخاست و خواهان استقرار مشروطیت شد و رهبری نیروهای انقلابی و مجاهدان را عهده‌دار گردید.[۱۴] در همان زمان سید جمال واعظ اصفهانی، یکی از مشروطه‌خواهان بنام ایران، برای فرار از دست محمدعلی شاه و رفتن به عتبات عالیات به همدان وارد شد. اختیارالدوله، رئیس تلگراف‌خانۀ همدان، ورود او را را به رئیس‌الوزرا اطلاع داد، به همین دلیل دربار از میرزا محسن مظفرالملک، حاکم جدید همدان، خواست که او را دستگیر نماید، اما از آنجا که او با سید جمال روابط دوستی داشت، برای رهایی‌اش تدبیری اندیشید. وی از یکی از نزدیکان خود که در میان روحانیان همدان اعتبار و نفوذی داشت درخواست نمود که از علمای همدان بخواهد که با ارسال تلگرافی به محمدعلی‌شاه شفاعت سید جمال را بکنند، پس از اینکه متن این تلگراف آماده شد آن را پیش حاج شیخ محمدباقر بهاری بردند، او متن را خواند و تحسین کرد و اظهار نمود حال ملایان همدان معلوم است، اگر من اول تلگراف را امضا کنم بر عده‌ای که خود را اعلم و اتقی می‌دانند گران می‌آید، ببرید بعد از اینکه آن‌ها امضا کردند من هم امضا می‌کنم. وقتی که متن تلگراف را نزد امام جمعه بردند، نه تنها وی امضا نکرد، بلکه دیگران را هم از این اقدام بیم داد.[۱۵]

شاید شیخ محمدباقر به این دلیل آن را امضا نکرد که باعث شود حس رقابت بین روحانیان ایجاد نگردد و به نوعی آنان را به امضای تلگراف تشویق نماید یا اینکه می‌دانست با مخالفت شدیدی که وی با دربار و محمدعلی‌شاه داشته است، که بعداً شدیدتر هم شد، امضای وی نه تنها رهایی سید را موجب نمی‌گردد، بلکه امکان داشت نتیجۀ عکس دهد و تسریع در اقدامات خصمانۀ دربار را موجب گردد.

در همین زمان آیت‌الله شیخ محمدباقر بهاری با فعال کردن انجمن ولایتی همدان، بر اوضاع شهر و منطقه مسلط شد و به افرادی که با مشروطیت و آزادی‌خواهان مبارزه می‌کردند، هشدار داد و آن‌ها را از این کار بر حذر داشت و در زمینۀ ایجاد امنیت نیز اقداماتی انجام داد؛ از جمله اموال تجار[۱۶] همدانی را، که خوانین کلیایی و چهاردولی (چرداوری) به سرقت برده بودند، توسط حاج محمد شفیع، از اعضای انجمن، پس گرفت و در دفتر خاصی در انجمن ثبت نمود.[۱۷] به دنبال اقدامات بهاری و فعال شدن انجمن، معتمدالدوله، از عمال حکومت، طی گزارشی به صدراعظم نوشت که منظور شیخ محمدباقر از کامل شدن اعضای انجمن ولایتی اعادۀ مشروطیت است که آن نیز مخالف شرع می‌باشد. وی برای جلوگیری از فعالیت آیت‌الله بهاری از صدراعظم خواست که این روحانی را به تهران احضار نماید. صدراعظم نیز طی نامه‌ای به عنوان امر دین شیخ محمدباقر را به تهران فرا خواند، اما شیخ نه تنها نرفت، بلکه جواب سختی به وی داد و گفت: «حضور صدراعظمی که الی حال عدل و ظلم از هم تمییز نداده یا دام تزوید برای گمراه کردن این روسیاه نهاده، سخن نیکان می‌گوید و علامتی ندارد. حسنات پیش‌شمرده غفلت از کردار فعلی دارد. شمر هم در صفین در رکاب حجت خدا جهاد کرده، در عمل خلاف فرموده‌های حجج‌الاسلام، جداً کید داری جان من به لفظ حلوا دهان شیرین نمی‌شود و بدن قدرت نمی‌گیرد، حقانیت و مراتب دیانت حجج الاسلام و اتباع متظلمه آن‌ها بر کسی مخفی نمی‌گردد ...از طهران آمدن من اگر امید تغییری در احکام حجج‌الاسلام است معاذالله، برو این دام بر مرغ دگر نه که عنقا را بلند است آشیانه، و اگر غرض دیگر است بیان شود تا تکلیفم بدانم، آنچه لازم بود به موعظه حسنه عرض شده تأمل فرمایید که شما را به راه خدا خواندم و یا به آتش جهنم دعوت نمودم، ثمر درستی نمی‌بینم، هر تلگرافی که باب کیف نباشد جواب نمی‌دهم، تا وقتی که تکلیف جلوگیری باشد حاضرم، وقتی که اقتضای باز ایستادن کرد ساکت می‌شوم، ... در مذهب شماها مجازاتی دارد شخصاً برای مجازات علنی حاضرم، یار و یاوری جز خداوند قهار ندارم. محمدباقر ۲۹ صفر ۱۳۲۷.»[۱۸] شیخ محمدباقر با این جواب به صدراعظم و دولتیان متذکر شد که حامی واقعی مشروطیت، آزادی‌خواهان و مجاهدان است و امور دین را روحانیان بهتر می‌توانند حفظ و حراست کنند. وی مجدداً در ۱۳ ربیع‌الاول ۱۳۲۷.ق طی تلگرافی از صدراعظم به خاطر کشتن سیدجمال واعظ و ملک‌المتکلمین انتقاد کرد و همچنین از توطئۀ آنان برای مسموم نمودن آیت‌الله خراسانی پرده برداشت و تنها راه علاج این نابسامانی‌ها را اعادۀّ مشروطیت اعلام نمود. «... اگر این ذوات خبیثه نبودند این همه خون مسلمانان ریخته نمی‌شد و آن چند بزرگوار در مأمن مسلمین به آن طور فظیعی که تخم عداوت در دل‌های شیعیان پاشید، شهید نمی‌گردیدند و بعد از آنکه سوء قصد آن خبیث دیگر به آیت‌الله خراسانی مدالله تعالی ظله علی القاصی و الدانی، در عتبات واضح گردید که سم قاتل همراه برداشته و اسماً به زیارت کربلا و در باطن یالیتنی معکم گویان خواست ملحق به جماعت شمر و عمر سعد گردد و کار الله ویردی را ثانی پیدا شود و به فضل خدایی تیرش به سنگ آمده، حضرت آیت الله هم عفو و اغماض فرمودند ...

لطف حق با تو مداراها کند

چون که از حد بگذرد رسوا کند

به منّت اعادۀ مشروطیت امید علاج این مفاسد هست و تعویق باعث تزاید و شدت است و گمانم این است که موافقت صادقانه با ملّت در کم‌زمانی در عامۀ مفاسد مسدود و همه را در رفاه و آسایش گرداند. به تاریخ ۱۳ ربیع‌الاول ۱۳۲۷ــ محمدباقر.»[۱۹]

در همدان ایجاد واحدی نظامی متشکل از مجاهدان انقلابی برای مبارزه با استبداد فقط مختص مجاهدان و سوسیال‌دمکرات‌ها نبود، بلکه جناح مذهبی به رهبری آیت‌الله شیخ محمدباقر بهاری گروهی مسلح برای دفاع از مشروطه ایجاد کرده بود. همین گروه بنا به دستور شیخ محمدباقر قصد داشت زمانی که آیت‌الله بهبهانی را تحت‌الحفظ به تبعیدگاهش «بزهرود» کرمانشاه می‌برند وی را از دست مأموران آزاد سازد که البته هوشیاری محافظان مانع از این کار شد.[۲۰]

با تشکیل اردوی مجاهدان و دسته‌های نظامی در همدان آیت‌الله بهاری با صدور اعلامیه و نشر آن از مردم خواست که فقیر و غنی، مرد و زن، پیر و جوان هر کس به اندازۀ توانایی خود برای دفاع از اسلام و دفع دشمن از کشور مبلغی به حجرۀ شهبندر یا حجرۀ حاج خلیل یا انجمن ولایتی و صندوق مسجد جامع تحویل دهد و در عوض قبض اعانه دریافت نماید و مردم برای اطمینان از سوء استفاده نکردن از مبالغ فوق می‌تواند بر نحوۀ مصرف آن نظارت داشته باشند، به علاوه از مجاهدان خواست اگر برایشان مقدور است، بدون دریافت پولی خدمت نمایند.[۲۱]

مجاهدان همدان به رهبری آیت‌الله بهاری درصدد بودند نیرویی برای کمک به مجاهدان گیلانی و بختیاری برای فتح طهران اعزام کنند، که از پیروزی مجاهدان و فتح طهران اطلاع یافتند. با پیروزی مشروطه‌خواهان و خلع محمدعلی‌شاه، وزیر داخله طی تلگرافی از فعالیت‌های انجمن ولایتی همدان و اقدامات آیت‌الله بهاری در راه اعادۀ مشروطیت تقدیر و تجلیل نمود.[۲۲]

هنوز مدت چندانی از پیروزی نیروهای انقلابی و اعادۀ مشروطیت نگذشته بود که به خاطر برگزاری انتخابات انجمن ولایتی در رمضان ۱۳۲۷.ق، بین حاکم وقت همدان و کمیتۀ ستار اجتماعیون‌عامیون، از یک‌سو، و آیت‌الله بهاری، از طرف دیگر، اختلاف نظر پدید آمد. در این زمان انجمن یاد شده تعطیل و مردم دل سرد شده بودند، آیت‌الله بهاری بر منبر آن‌ها را به تشکیل مجدد انجمن تشویق می‌کرد و مکرر می‌گفت مرا انتخاب نکنید.[۲۳]

در این زمان آیت‌الله بهاری، با ارسال تلگرافی به وزیر داخله، از حکومت همدان شکایت نمود و خواهان برقراری نظم و امنیت در همدان شد؛[۲۴] چرا که در این هنگامه بازارها تعطیل شدند و چند نفری نیز به قتل رسیدند و حاکم وقت همدان در حضور مردم و توسط فرید السلطان پیام‌های ناشایستی برای حاج شیخ محمدباقر بهاری حواله کرد که این موضوع به درگیری بیشتر میان آن‌ها انجامید.[۲۵] این وضعیت به گونه‌ای بود که معتمدالدوله همچون زمان استبداد صغیر از وزیر داخله خواست که آیت‌الله بهاری را به تهران احضار نمایند که وزیر اعلام کرد احضار وی باعث خواهد شد اغتشاش بیشتر گردد.[۲۶] از سوی دیگر آیت‌الله بهاری اعلام کرد اخذ مبلغ یک قران از هر خانه برای نظمیه، مخالف مذهب جعفری است و گفت این ترتیبات جز به جز باید به نجف رود و هر گاه روحانیان آنجا امضا فرمودند صحیح و مجری است و الا غلط است. البته آیت‌الله خراسانی در جواب سؤال بهاری در این خصوص اعلام کرد: «علاوه بر اینکه احداث این گونه بدعت‌ها شرعاً از اعظم کبائر و محرمات است، به مقتضای قانون اساسی هم نه بلدیه و نه غیر بلدیه هیچ یک از این ادارات در هیچ بلد و ولایتی هیچ گونه تحمیل و احداث مالیات غیر قانونی را که در مجلس ملی امضا و تصویب نشده باشد حق ندارد. اگر بلدیه همدان بخواهد تخلف کند، شرعاً مرتکب اعظم کبائر و قانوناً هم مواخذ و مسئول است.»[۲۷] در پی این حوادث میرزا ابوالقاسم محمودزاده، رئیس مجاهدان همدان، در ۱۲ شوال ۱۳۲۷.ق از آیت‌الله بهاری به وزارت داخله شکایت کرد[۲۸] و حتی در همدان اعلامیه‌ای منتشر ساخت مبنی بر اینکه خودش طبق دستور آیات عظام نجف اشرف عمل می‌کند که به ناچار از آیات عظام در این خصوص سؤال شد و جوابی که آیت‌الله خراسانی برای آیت‌الله بهاری ارسال نمود، موضوع را تکذیب نمود: «ابداً تا کنون نه به واسطه نه بلا واسطه به مشارالیه چیزی ننوشته فقط طی یک مکتوبیه در شهر صیام خدمت ثقۀ‌الاسلام آقای حاجی‌باقر مجتهد دامت تأییداته معروض شده، از ایشان خواهش نمودیم که تمام مجاهدین اسلام‌پرست وطن‌خواه را به ترک اسلحه و رفع ید از تعریضات و موجبات انزجار قلوب اکیداً نصیحت کند. به شخص مشارالیه ابداً چیزی نوشته نشده و هرگز طرف خطاب نبوده است.»[۲۹]

با توجه به جوابیۀ آیت‌الله خراسانی می‌توان گفت که علت مخالفت محمودزاده و کمیتۀ ستار با آیت‌الله بهاری، به دلیل تلاش بهاری در جلوگیری از بی‌نظمی و اجرای دستورات آیات عظام نجف بوده است. در استعلام مجددی که در مورد شرارت محمودزاده از آیت‌الله خراسانی شد، وی کتباً در این خصوص به آیت‌الله بهاری نوشت: «بلی مفاسد اعمال و شنایع رفتار استبدادیه مشارالیه و کمیته‌بازی‌ها و تحمیلات ظالمانۀ او را به اسم اعانه و غیره ذلک محقق و معلوم است. تمام این اهتمامات و زحمات و مجاهدات ملّت مظلومه برای این مطلب بود که ایادی ظالمانه و تعدیات مستبدانه این قبیل ظالمین رفع شود، حال هم رفع شرع و ظلم او را از اهالی همدان جداً از اولیا امور ایدیهم الله تعالی خواسته سابقاً به عموم ملّت اعلام و باز هم اکیداً اظهار می‌داریم که هر حکم و اعلانی که در همدان یا غیر همدان از جانب کمیتۀ سریه یا ستاریه یا غیر آن‌ها از مجامع و انجمن‌های غیررسمیه اظهار شود، حکم طاغوت و پیروی و معاونت آن به منزلۀ پیروی و اعانت جبت و طاغوت است. جلوگیری از تمام انجمن‌های غیر رسمی هم وجوباً از اولیای امور ایدهم تعالی خواستیم و ان‌شاءالله تعالی به رفع.»[۳۰] تمام مکاتبات و تلگراف‌های آیت‌الله خراسانی به همدان، از طرِیق آیت‌الله بهاری ارسال می‌گشت و در واقع بهاری نمایندۀ وی در همدان محسوب می‌شد. آیت‌الله خراسانی در این خصوص در ۲۲ ذی‌الحجه ۱۳۲۷.ق به مردم همدان نوشته بود: «تاکنون به خاطر نداریم که در مصالح عامه مملکت و ملّت حکمی کتباً و تلگرافاً به همدان بدون توسط جناب مستطاب شرِیعتمدار مدار صفوه الفقها العظام ثقۀ‌الاسلام آقای حاجی شیخ باقر مجتهد بهاری دامت تأییداته فرستاده باشیم بعد از این هم هیچ حکمی در امور راجعه به مصالح عامه بدون توسط ایشان فرستاده نخواهد شد و اگر دیگری حکمی اظهار، بدون آنکه ثانیاً صحت صدور آن را واسطه کنند و به توسط ایشان تصدیق کنیم معتبر نخواهد بود.»[۳۱] بدین ترتیب موضع آیت‌الله بهاری تأیید گشت.

پی‌نوشت‌ها

ابوالفتح مؤمن

[۱]ــ محمدباقر بهاری، ایضاح الخطاء فی الردع عن استبداد، به کوشش قاسم برنا، قم، دفتر سوم میراث اسلامی ایران، ۱۳۷۴، ص ۲۹۳؛ ابوالفتح مؤمن، «دموکرات‌های همدان و نهضت جنگل»، مجموعه مقالات همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت، شهر باران، ۱۳۸۲، ص ۵۴۹؛ ابوالفتح مومن، «اندیشه تجددخواهی و روند انقلاب مشروطه در همدان»، مجموعه مقالات و سخنرانی‌های همایش بزرگداشت مشروطه، تبریز، ستوده، ۱۳۸۳، ص ۹۳۳

[۲]ــ پرویز اذکایی، «بهار و بهاری»، فرهنگ همدان، س ۱، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۴)، ص ۸؛ محمد باقر بهاری، القضاه و الشهادات من فقه الباقر، به کوشش محمد حسین بهاری، مشهد، چاپ شهید، ۱۴۵۲.ق، ص مقدمه (هـ).

[۳]ــ محمود مرعشی نجفی، «کتابخانه شخصی آیت‌الله بهاری همدانی»، مجله شهاب، س۴، ش۳، پیاپی ۱۳، (پاییز ۱۳۷۳)، ص۶۷

[۴]ــ ناصر نجمی، «مجتهد مقتدر همدان»، مجله اطلاعات هفتگی، سال ۱۳۳۷، ش۹۱۱، ص۱۶

[۵]ــ علی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، به کوشش ایرج افشار، تهران، زرین، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۱۲۲

[۶]ــ همان، ص۱۲۳

[۷]ــ همان، ص۱۲۴

[۸]ــ همان، ص۲۸۹

[۹]ــ همان، ص۲۹۰

[۱۰]ــ همان، ص۲۹۱

[۱۱]ــ همان، ص۲۹۳

[۱۲]ــ پرویز اذکایی، «حاج شیخ وکیل الرعایا همدانی»، آینده، س۱۲، ش۸ــ۷، (۱۳۶۵)، ص۴۴۳

[۱۳]ــ کتابخانۀ ملّی و سازمان اسناد، اسناد، آرشیو، سند شمارۀ ۲۴۰۰۱۴۷۴۶/۲۸۲۰۱۱۳۵

[۱۴]ــ مهدی ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، علمی، ج۳، ۱۳۷۱، صص۹۰۴ و ۹۰۳

[۱۵]ــ اقبال یغمائی، شهید راه آزادی، سیدجمال واعظ اصفهانی، تهران، توس، ۲۵۳۷ شاهنشاهی، ص۵۴

[۱۶]ــ مهدی ملک‌زاده، همان، صص۹۰۴ و ۹۰۳

[۱۷]ــ کتابخانه ملی و سازمان اسناد، آرشیو، سند شمارۀ ۲۴۰۰۱۴۷۴۶/۲۸۲۸۰۱۱۳۵

[۱۸]ــ ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، امیرکبیرف ۱۳۷۱، ج۲، ص۵۶۲

[۱۹]ــ همان، ص۵۶۸

[۲۰]ــ پرویز اذکایی، «بهار در بهاری»، همان، ص۸

[۲۱]ــ گنجینه اسناد، س۲، دفتر ۴ و ۳، (پاییز و زمستان ۱۳۷۱)، سند شمارۀ ۶ و ۷،ص۱۴۶

[۲۲]ــ کتابخانه ملی و سازمان اسناد، آرشیو، سند شمارۀ ۸۱۹ظ ب آ ا/۲۹۳۰۰۲۰۸۹

[۲۳]ــ پرویز اذکایی، «بهار در بهاری»، همان، ص۸

[۲۴]ــ کتابخانه ملی و سازمان اسناد، آرشیو، سند شمارۀ ۸۱۹ ظ ب آ ا/۲۹۳۰۰۲۰۸۹

[۲۵]ــ همان، سند شمارۀ ۲۴

[۲۶]ــ همان، سند شمارۀ ۲۱

[۲۷]ــ اسناد خانوادگی حاج‌ محمود حجت‌الاسلامی، نوه پسری آیت‌الله بهاری.

[۲۸]ــ همان‌جا؛ کتابخانۀ ملی و سازمان اسناد، آرشیو، سند شمارۀ ۸۱۹ ظ ب آ ا/۲۹۳۰۰۲۰۸۹

[۲۹]ــ اسناد خانوادگی حاج محمود حجت‌الاسلامی.

[۳۰]ــ همان‌جا.

[۳۱]ــ همان‌جا.

[۳۲]ــ همان‌جا.

[۳۳]ــ همان‌جا.

[۳۴]ــ کتابخانه ملی و سازمان اسناد، آرشیو، سند شمارۀ ۸۱۹ ظ ب آ ا/۲۹۳۰۰۲۰۸۹

[۳۵]ــ همان، سند شمارۀ ۳۱

[۳۶]ــ محمد ترکمان، «نظارت هیأت مجتهدین»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، کتاب دوم (۱۳۶۹)، ص۴۰

[۳۷]ــ محمد ترکمان، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران (۱۲۷۸ تا ۱۲۹۱.ش)، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۷۰، ص۲۰۳

[۳۸]ــ همان‌جا.

[۳۹]ــ اسناد خانوادگی باقر نوری محمدی، از نوادگان آیت‌الله بهاری.

[۴۰]ــ حسن نظام‌الدین‌زاده، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ اطران، به کوشش نصرالله صالح، تهران، شیراز، ۱۳۷۷، ص۱۲۳

[۴۱]ــ محمدباقر بهاری، القضاء و الشهادت من فقه الباقر، مقدمه.

[۴۲]ــ ناصر نجمی، همان، ص۵۳

[۴۳]ــ محمد ترکمان، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، همان، ص۳۶۲

[۴۴]ــ ابوالفتح مؤمن، «عباس‌خان سرتیپ چناری»، گنجینه اسناد، س۱۰، ش۳۸ــ۳۷ (بهار و تابستان ۱۳۷۹)، ص۳۴؛ مهدی ملک‌زاده، همان، ج۷، ص۱۵۱۶

[۴۵]ــ محمدعلی فریدالملک، خاطرات فرید، به کوشش مسعود فرید، تهران، زوار، ۱۳۵۴، ص۳۷۷

[۴۶]ــ ناصر نجمی، همان، ص۴۲

[۴۷]ــ همان‌جا.

[۴۸]ــ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص

[۴۹]ــ پرویز اذکایی، «بهار و بهاری»، همان، ص۸

[۵۰]ــ محمدباقر بهاری، ایضاح الخطاء، همان، ص۲۴۱

[۵۱]ــ همان‌جا.

[۵۲]ــ همان‌جا.

[۵۳]ــ همان، ص۲۴۸

[۵۴]ــ همان، ص۲۴۱

[۵۵]ــ همان، ص۲۴۵

[۵۶]ــ همان، ص۲۴۷

[۵۷]ــ همان‌جا.

[۵۸]ــ همان، ص۲۵۱

[۵۹]ــ همان، ص۲۵۳


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.