چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

دین برتر است یا اخلاق


دین برتر است یا اخلاق

اگر بدون ایمان نمی توان اخلاقی بود پس چرا برخی جوامع اروپایی وآمریکایی مذهبی نیستند اما از دروغ و نفاق و تزویر و دزدی وخیانت پرهیز می کنند پس معلوم می شود که می توان اخلاقی بود بدون اینکه متکی به ایمان و معرفت باشد

اگر بدون ایمان نمی توان اخلاقی بود پس چرا برخی جوامع اروپایی وآمریکایی مذهبی نیستند اما از دروغ و نفاق و تزویر و دزدی وخیانت پرهیز می کنند؟ پس معلوم می شود که می توان اخلاقی بود بدون اینکه متکی به ایمان و معرفت باشد.

اگر رابطه دین را با علم اخلاق بسنجیم، این رابطه کل و جزء است، یعنی دین به لحاظ محتوا عبارت است از: عقاید، اخلاق و احکام عملی، ولی اگر رابطه دین را با اخلاق در انسان بسنجیم رابطه دین و اخلاق یک رابطه مکملی است. دین آمده تا اخلاق را تکمیل کند. پیامبر اسلام فرمود: بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق. من برای تکمیل کردن خوبی های اخلاقی مبعوث شدم، بنابراین در هر دو صورت، دین و دینداری بدون اخلاق ناقص است و اخلاق نیز بدون دین هم ناقص می باشد. کارکرد دین در اخلاق انسانی دقیقا به عنوان یک پشتوانه اعتقادی، تبیینی و اجرایی است، بنابراین بحث برتری یکی بر دیگری اصلا مطرح نیست.

● نقش مفاهیم دینی در اخلاق

اخلاق اسلامی در اعتقاد به توحید و یکتا پرستی ریشه دارد و دین در حقیقت پایه و مبنای اخلاق است. اعتقاد به خدا محور و پشتوانه تمامی فعالیت های اخلاقی انسان در عرصه جامعه است. قرب به خداوند انگیزه ای الهی در انسان ایجاد می کند و این انگیزه است که مبنای ارزش گذاری رفتارهای اخلاقی یک انسان دین مدار است. شهید مطهری می فرماید: خداشناسی پایه اخلاق است. انسانیت و آدمیت و اخلاق بدون شناختن خدا معنا ندارد یعنی هیچ امر معنوی بدون این که آن سر سلسله معنویات پایش به میان آید معنا ندارد ... وقتی که پایه ای در روح بشر نباشد چرا انسانیت؟ به من چه مربوط؟ ... [این اخلاق] پایه و اساس ندارد و نمی تواند داشته باشد ... دین ...اساس داشته و تجربه و آزمایش، صحت آن را ثابت کرده و چطور انضباط های اخلاقی محکم پولادین را به وجود آورده و بعد از این هم به وجود خواهد آورد. (مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۵۱۰).

● چرا اروپایی ها با اخلاق هستند؟

یک سؤال بسیار مهم: اگر بدون ایمان نمی توان اخلاقی بود پس چرا برخی جوامع اروپایی و آمریکایی مذهبی نیستند اما از دروغ و نفاق و تزویر و دزدی وخیانت پرهیز می کنند؟ پس معلوم می شود که می توان اخلاقی بود بدون اینکه متکی به ایمان و معرفت باشد.

شهید مطهری می فرماید: این سخن را شما زیاد شنیده اید ، خود من هم زیاد شنیده ام و شاید مدتها هم به آن معتقد بودم که چنین چیزی می شود، استاد شهید در ادامه سه نوع «خود» را مطرح می کند که بیانی به این مضمون دارد.

رمز این که هر چه دنیا عالِم تر می شود بی عقیده تر می گردد و پایبندی اش به اصول اخلاقی کمتر می شود، همین است که غالباً اصول اخلاقی که به بشر تعلیم کرده اند، منطق نداشته، پشتوانه نداشته، اعتبار نداشته، پایه نداشته

۱) خود شخصی

انسان گاهی اوقات فقط خودش را می بیند و از آن حیطه تجاوز نمی کند.

دایره ای کشیده اند که خودشان در داخل آن و غیر خودشان همه بیرون از آن هستند همه چیز را برای خودشان می خواهند . این ، نوعِ ضعیف خود پرستی است .

۲) خود خانوادگی

برخی اوقات، انسان فقط خانواده خود را می بیند و با آنان بسیار محترمانه، مهربانانه و عادلانه رفتار می کند. اما در خارج محیط خانواده تمام صفات رذیله وجود دارد.

۳) خود ملی

گاهی می بینیم که خود توسعه پیدا کرده، خود ملی می شود. افراد ملت در داخل خودشان مثل همان فرد در داخل خانواده اند که نسبت به خانواده خودش راستگو است. نسبت به ملت خود امین است، دزد نیست. در واقع برای شخص خودش دزد نیست، برای شخص خودش دروغ نمی گوید، ظلم نمی کند، یکی از سیئات اخلاقی را مرتکب نمی شود.

این که ما می بینیم امروز فرد نسبت به فرد ظلم نمی کند, ولی ملت ها بدترین اقسام ظلم را نسبت به ملل دیگر می کنند و این را هم زشت نمی دانند ناشی از همین فکر است. رجال درجه اول اروپا مظالمی را که نسبت به ملل استعمار زده مرتکب شده اند برای خودشان افتخار می دانند همین فردی که در داخل ملت و کشور خودش این قدر عادل و امین است و ممکن نیست کوچک ترین خیانت و عمل ضد اخلاقی بکند، وقتی که پای ملتی دیگر به میان می آید می گوید این مفاهیم معنی ندارد.

جمله ای از الکسیس کارل نقل می کنند که : در دنیا در زیر پرده کلمه های عفت، تقوا، حق و عدالت چقدر نفع نهفته است! یعنی اینها کلماتی است تو خالی... آن طوری که باید حقیقت ندارد، داخل آن خالی است، مثل گردو یا بادامی است که پوست دارد ولی مغز ندارد ... رمز این که هر چه دنیا عالِم تر می شود بی عقیده تر می گردد و پایبندی اش به اصول اخلاقی کمتر می شود، همین است که غالباً اصول اخلاقی که به بشر تعلیم کرده اند، منطق نداشته، پشتوانه نداشته، اعتبار نداشته، پایه نداشته. (ر.ک مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۵۰۸-۵۰۹)

مگر فرانسوی ها نبودند که اعلامیه جهانی حقوق بشر را منتشر می کردند؟ ولی این اعلامیه در جنگ جهانی اول و دوم کجا رفت؟ در حادثه الجزایر کجا رفت؟ مگر جز این بود که یک ملت حق خودش را می خواست؟ ... در تربیت دینی مفاهیم حق، عدالت، صلح، همزیستی، عفت، تقوا، معنویت، راستی، درستی و امانت، الفاظی هستند توپر و پایه و مبنا و منطق دارند ...اگر ایمان نباشد، اخلاق مثل اسکناسی است که پشتوانه نداشته باشد. ابتدا ممکن است عده ای نفهمند ولی اساس و پایه ندارد.( همان ص ۵۱۵)

در جریان غزه، مگر این ملت چه خواسته ای داشت. آیا دولت های غربی و اروپایی و برخی دولت های عربی تکانی خوردند؟ اخلاق آنها بر اساس منفعت خودشان است. الفاظ آنان تو خالی است و پشتوانه ندارد. اگر ایمان راستین نباشد، اخلاق پشتوانه مفهومی و اجرایی ندارد.

در این زمینه می توانید به کتاب های زیر مراجعه نموده از مطالب بیشتری بهره ببرید.

۱- فلسفه اخلاق شهید مطهری

۲- اخلاق اسلامی ( انتشارات معارف)

۳- نقد و بررسی مکاتب اخلاقی(آیت الله مصباح)

۴- فلسفه اخلاق(آیت الله مصباح)

منبع : پرسمان دانشجویی