یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
نگاه لوموند به چالش غرب با توانمندی هسته یی ایران
روزنامه فرانسوی زبان لوموند در شماره سوم مه سال جاری میلادی خود مقالهیی را با عنوان «بازداشتن ایران؟» به تحلیل موقعیت ایران به لحاظ دفاع از اصول تلاش برای كسب فناوری هستهیی و چالش غرب به آن پرداخته است. برگردان این مقاله را در پی میخوانید. بدیهی است انعكاس این مقاله به معنای تایید آنچه در آن گفته شده نیست و موضع روزنامه نمی باشد، بلكه اطلاع خوانندگان از چنین تحلیلی است.
اروپا خود را در دام مسالهیی غلط محبوس میسازد، مسالهیی كه تصور میكند پاسخ آن را در اختیار دارد: چگونه میتوان مانع از دستیابی ایران به سلاح هستهیی شد؟ هرچد میگذرد صدای عقل و منطق كمتر به گوش میرسد. ما در حال ایجاد بحرانی با عواقب غیرقابل محاسبه میباشیم در حالی كه به هیچوجه نمیدانیم چگونه با آن مقابله كنیم.
برنامه هستهیی ایران به سال ۱۹۷۴ میلادی باز میگردد. این برنامه دارای یك بعد نظامی هم بود اما در آن زمان هیچكس اعتراضی نداشت، زیرا مساله مقابله با شوروی در میان بود. ایران متحد اسراییل بود، اسراییلی كه واشنگتن اجازه دستیابی به بمب را به آن داده بود. فرانسه و آلمان بدون توجه به عواقب كار با تهران همكاری میكردند. امام خمینی (ره) این برنامه را رها كرد. ولی رهبران ایران آن را دوباره در اواسط سالهای ۱۹۸۰ میلادی از سر گرفتند تا از سرزمین خود كه در معرض تهدید عراق قرار داشت یك مامن سازند. حمله امریكا علیه بغداد در سال ۱۹۹۱ میلادی آنها را با مشاهده آسیبپذیری كشورشان در این انتخاب استوارتر كرد.
امروزه تنها تردید در این نكته قرار دارد كه بدانیم آیا ایران در پی دستیابی به قابلیت ساخت سلاح هستهیی با باقی ماندن همچون ژاپن درست زیر «آستانه» دستیابی به سلاح هستهیی است یا خیر؟ و با اینكه میخواهد همچون هندوستان و پاكستان به بمب دست یابد و یا اینكه میخواهد همچون اسراییل آن را بطور سری به دست آورد. «عقابهای غربی» در هر حال آن را تهدیدی اسلامیانقلابی میدانند كه اسراییل نخستین هدف آن خواهد بود. این تفكر چندان محتمل نمینماید.
ایران اسطوره صدور انقلاب اسلامی را در تمامی كشورهای مسلمان كنار گذاشته است و منافع كشور خود را ترجیح میدهد. اینكه خود را در معرض خطر انهدام كامل قرار بدهد تا از آرمان غرب دفاع كند اندیشهیی طنزآمیز است. جمهوری اسلامی میخواهد خاك ملی را بر اساس منطق فرانسوی بازدارندگی، ایمنسازی كند. ایران میل دارد بر وضع قدرت بودن خود در محیط منطقهیی اتمی شده تاكید كند و در نهایت استدلال نظام را مبنی بر كاهش وابستگی خود به انرژی حاصل از هیدروكربورها نباید بیاهمیت تلقی كرد. منابع كشور اتمامناپذیر نمیباشند؛ آلودگی شهرها به یك مساله مهم تبدیل شده است؛ نخبگان ایرانی در اختیار داشتن یكی از نشانههای مدرنیته را طبیعی میدانند.
اعلام خطرهای «عقابهای غربی» از انتخاب محمود احمدینژاد ناشی میشود زیرا سختتر شدن سیاست هستهیی ایران به وی نسبت داده میشود.
در حقیقت این سیاست بطور جمعی توسط شورای عالی امنیت ملی اتخاذ شده است. احمدینژاد تنها یكی از اعضای هسته اصلی این نهاد كه عهدهدار برنامه مزبور از سالهای دهه ۸۰ میلادی است، میباشد. انتخاب از سرگیری غنیسازی اورانیوم جلوهگر ناكامی تهران است در به دست نیاوردن هیچ چیز ملموس نه از اروپا و نه از امریكا طی دو سال مذاكره مگر قولهای همكاری هستهیی به شرط تسلیم. این بازگشت به نقطه آغاز منع قبل از دستیابی احمدینژاد به ریاست جمهوری انجام شده مسئولیت آن را بطور علنی سلف وی محمد خاتمی بر عهده گرفته بود.
به نظر میرسد تضاد بین یك ایران مصمم به دستیابی به سلاح هستهیی و كشورهای غربی كه این حق را براساس پیمان عدم گسترش برای آن نفی میكنند اجتنابناپذیر باشد. البته ایران از نظر حقوقی اسیر تعهد سال ۱۹۶۸ میلادی خود میباشد. اما از نظر سیاسی وقتی هندوستان و پاكستان از نوعی جایزه اعطا شده به كشورهایی كه پیمان عدم گسترش را امضا نكردهاند بهرهمند میشوند و در زمینه همكاری هستهیی امریكا و فرانسه با این دو لاس میزنند، تاثیر این استدلال محدود میباشد. اروپاییها قبل از دیگران در حال در همكوبیدن اساس پیمان بینالمللی هستند كه ادعای دفاع از آن را دارند. با وجود آنكه تهران موارد بسیاری را از آژانس پنهان كرده است، اما «عقابهای» غربی در موضع مناسبی برای محكوم كردن آن قرار ندارند: دروغهای آنان در مورد تسلیحات عراق و عواقب انتخاب نظامی سال ۲۰۰۳ میلادی در مورد فراخوانی آنها به یك جنگ پیشگیرانه جدید شبههانگیز مینماید. رفتار جنگ طلبانه آنان از آن جهت ناراحت كنندهتر است كه امریكا و فرانسه عراق را در خصوص حمله علیه ایران در سال ۱۹۸۰ میلادی تشویق كرده بودند و در نهایت تضادگونه مینماید كه كشوری را از دستیابی به سلاح هستهیی برای دفاع از امنیت خود منع كنند و در عین حال حاضر نیستند سلاحهای متعارف به آن بفروشند.
تنها انسجام موجود در مواضع غربیها بیاعتمادی غریزی آنها در قبال جمهوری اسلامی میباشد. اما افكار عمومی ایران به دلیل دو قرن مداخله و تهاجم خارجی از برنامه هستهیی حمایت میكند. حتی ایرانیان ساكن خارج كه اكثراً از جمهوری اسلامی انتقاد به عمل میآورند از برنامه هستهیی حمایت میكند.
كم اهمیت انگاشتن آگاهی ملیگرایانه آنها و مشروعیتی كه نظام از آن به دست میآورد از آن جهت نگران كنندهتر مینماید كه رهبران ایران افراد «آبدیده و سختیكشیده» میباشند. جنونآمیز خواهد بود اگر باور كنیم كه مسوولان ایران تحت تاثیر تحریمهای مالی، تحریم بر بنزین (كه ایران به علت فقدان امكانات تصفیه كافی آن را وارد میكند) و یا بمبارانها قرار خواهند گرفت و یا اینكه مردم از این فرصت برای پایان دادن به همبستگی خود با نظام استفاده خواهند كرد.
آیا غربیها اطمینان به كسب حمایت از خود را دارند؟ روسیه، چین و ژاپن با هرگونه اوجگیری بحران مخالفت میورزند. برزیل نمیخواهد آینده هستهیی خود را با ایران در معرض خطر قرار بدهد. مصر و جمهوری آفریقای جنوبی موضع روشنی ندارند. البته ایران اطمینان چندانی به متحدین بالقوه خود ندارد و از مواضع اتخاذ شده توسط هندوستان و كرهشمالی به تلخی شگفتزده شده است. اما ایران از وسایل مقابله به مثل در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین و توسل احتمالی به تروریسم برای دفاع از خود علیه غربیها همچون طی سالهای ۱۹۸۰ میلادی برخوردار میباشد. ایران میتواند بر قیمتهای نفت بدون نیاز به اعلام تحریم تاثیر بگذارد. هرگونه تهدید آن در تنگه هرمز تاثیری فوری بر بازار جهانی بسیار پرتنش نفت خواهد داشت و اقتصادهای غربی را هم زمان با افزایش درآمد خود دچار بیثباتی خواهد كرد.
غربیها چه اهرمهایی را برای وادار كردن ایران به تن دادن به خواستههایشان در اختیار دارند؟ نظام ایران بطور سنتی تحریمها را دور میزند. درباره وابستگی آن به واردات بنزین نباید اغراق كرد: بخشی قابل توجه از این سوخت به كشورهای همسایه قاچاق میشود. اما درباره گزینه نظامی هیچ تضمینی درباره موفقیت آن وجود ندارد و برای خود غرب ویرانگر خواهد بود. بویژه اگر ایالات متحده از سلاحهای اتمی تاكتیكی استفاده كند، پوچ خواهد بود. اگر به استفاده از بمب هستهیی پس از سال ۱۹۴۵ (هیروشیما و ناكازاكی) كشیده شویم آن هم به نام دفاع از یك پیمان عدم گسترش كه قادر نبوده است مانع از عبور اسراییل و هندوستان و پاكستان و كرهشمالی از آستانه هستهیی بشود. در حالی كه امضاكنندگان این پیمان دچار تنگناهایی میشوند و كشورهایی كه آزادانه سامانه بینالمللی را زیر پا میگذارند، تنبیه نمیشوند.
بهتر خواهد بود اگر ایران به سلاح هستهیی دست نیابد: بهتر برای آینده پیمان عدم گسترش، برای ثبات منطقه و برای رونق ایرانیان كه باید هزینه آن را صرف چیزهای بهتری بكنند. اما چنانچه ایران سلاح هستهیی را به دست بیاورد مسلم نیست كه بدترین شرایط رخ بدهد. به چه علت آنها خطری بزرگتر از هندوستان باشند زمانی كه حزب ملیگرای «بیجی پی» آن را رهبری میكرد؟ آغاز كردن یك بحران بزرگ بینالمللی دیگر هیچ امتیاز قابل مقایسهیی از نظر امنیتی برای ایران فراهم نخواهد كرد؛ این كار به منزله انتخاب راهانداختن یك آتشسوزی فوری خواهد بود به امید مهار كردن كانون آتشی كه احتمال شعلهور شدن آن در هر لحظه میرود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست