سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

لطیفه‌های رسیده در هفته اول تیر ماه!


لطیفه‌های رسیده در هفته اول تیر ماه!

به مردی می گویند؛ با لوبیا جمله بساز.
می گوید؛ کوچولوبیا!
□□□
از یک جوجه تیغی می پرسند؛ بزرگ ترین آرزویت چیه؟
میگه؛ یکی منو محکم بغل کنه!!
□□□
سعید؛ محمود می آیی با هم بریم استخر؟
محمود؛ …

به مردی می گویند؛ با لوبیا جمله بساز.

می گوید؛ کوچولوبیا!

□□□

از یک جوجه تیغی می پرسند؛ بزرگ ترین آرزویت چیه؟

میگه؛ یکی منو محکم بغل کنه!!

□□□

سعید؛ محمود می آیی با هم بریم استخر؟

محمود؛ نه، چون اگر غرق بشم مامانم تنبیهم می کنه!

□□□

مردی به فروشگاه کتاب رفت و به خانم فروشنده گفت: خانم کتاب ”مرد ارباب‌زن“ را دارید؟

خانم فروشنده ”آقا قسمت کتاب‌های تخیلی آنطرف است!!“

□□□

یه روز به یک نفر می‌گن با یاماها جمله بساز

دومی می‌گه: بالاخره ما نفهمیدیم توی مسابقه شما برنده شدید یا ماها.

□□□

به یک آدم فضول می‌گن: ”نصف دنیا رو بهت می‌دیم، دیگه فضولی نکن“.

می‌گه: ”پس نصف دیگش چی می‌شد؟!“

□□□

پیرمردی با پسر جوانی در میان اتوبوس ایستاده بود از زیادی جمعیت جای سوزن انداختن نبود و جوان پای خود را روی پای پیرمرد گذاشته بود.

هنگام پیاده شدن پیرمرد به سخن آمد و گفت: ”از ما که گذشت، اما سعی کن همیشه در زندگی روی پای خودت باشی“.

□□□

یه روزی یه پسره به پدرش می‌گه: ”چرا به ما می‌گن هالو؟“

پدرش به او م‌گه: ”الان به تو می‌گم“. پدرش یک قابلمه را می‌گیرد و روی آن می‌زنه.

پسر می‌گه: ”در می‌زنن؟“

پدرش به او می‌گه: ”دیدی گفتم“ و بعد به پسر می‌گه: ”حالا قابلمه را نگه دار تا من برم در رو باز کنم“.

□□□

مادر: ”این سیب‌ها رو می‌خوری مواظب کرم‌هایش باش“.

بچه: ”من که سیب می‌خورم، کرم‌ها باید مواظب خودشون باشند“.

□□□

یک آدم خسیس آمد خانه دید همه اهل خانه خواب هستند و کولر هم روشن است.

داد و بیداد کرد و گفت: ”شما که خوابید، چرا کولر را روشن کردید؟