شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دموکراسی علیه دموکراسی


دموکراسی علیه دموکراسی

یادداشتی بر فیلم «مندرلی»

لارس فن تری یر فیلمسازی از نوع خودش است. فیلمسازی که هر کجا هست نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. وی که در سال ۱۹۵۶ در کپنهاگ متولد شد و بعد از فیلم کابوس وار «اروپا» مورد توجه قرار گرفت، در سال ۱۹۹۵ همراه با توماس وینتربرگ، مانیفست دگما ۹۵ را اعلام کرد و سینمای بورژوامنشانه روز را زیر سوال برد تا سینمایی متفاوت را تجربه کند. در این نوع فیلم ها کارگردان با هزینه کم از امکانات تکنولوژیک و جلوه های ویژه می گذرد تا رها از بند سرمایه به کار خود بپردازد. بعد از آن، تری یر آثار ارزشمندی چون «شکستن امواج»، «داگ ویل»، «رقصنده در تاریکی» و «مندرلی» را کارگردانی کرد.

«مندرلی»با ±´ میلیون دلار بودجه، دومین قسمت از سه گانه فن تری یر درباره امریکاست که در جشنواره کن ۲۰۰۵نیز به نمایش درآمد و نامزد نخل طلا شد. این سه گانه که با «داگ ویل» شروع شده، قرار است با فیلم «واشنگتن» در سال ۲۰۰۸ به پایان برسد.

«مندرلی» از انتهای فیلم «داگ ویل» شروع می شود، زمانی که گریس و پدرش برای یافتن محل مناسبی جهت سکونت از داگ ویل خارج می شوند و به طرف جنوب به راه می افتند. سپس در ایالت آلاباما در دهکده یی کشاورزی به نام مندرلی توقف می کنند. گریس در دهکده یی که با جهان خارج ارتباطی ندارد با سفیدپوستانی مواجه می شود که هفتاد سال پس از لغو برده داری در امریکا، هنوز با سیاهپوستان مانند بردگان رفتار می کنند. پدر گریس به او توصیه می کند دخالت نکند و دست از شعار دادن و احساساتی گری بردارد اما گریس مصمم است در آنجا بماند و به بردگانی که بعد از مرگ زن سفیدپوستی به نام مام (ارباب شان) آزاد شده اند، دموکراسی بیاموزد...

فیلم مثل تئاترهای برشتی (در یک فضای تئاتری) با نریشن روی تصاویر داستان توسط راوی روایت می شود و شامل هشت فصل است. هر فصل یک عنوان دارد و قواعد فاصله گذاری با تماشاگر را حفظ می کند. در تصاویر فیلم بیش از آنکه خانه یا دیواری داشته باشیم، فضاهای سیاه و خالی داریم و با کمک صدایشان آنها را تصور می کنیم. در مندرلی حتی خط کشی های گچی «داگ ویل» که خانه ها و خیابان ها را نشان می دهد حذف شده اند و در واقع ما بیشتر با یک صحنه تئاتر مواجهیم تا سینما.

اینکه خود تری یر این فیلم را درباره امریکا می داند جای سوال است. در انتهای فیلم روایت با این جمله خاتمه می یابد «آیا امریکا جایی برای سیاهپوستان دارد؟» و بعد از آن عکس هایی از فقر و بی عدالتی هایی که در امریکا علیه سیاهپوستان می شود به نمایش در می آید. با این کار فیلمساز می خواهد تاکید کند که این فیلم درباره امریکا و مسائل داخلی آن است. خصوصاً در آخرین عکس که در آن یک سیاهپوست در حال پاک کردن مجسمه آبراهام لینکلن است. اما چیزی که ما در طول فیلم می بینیم موضعی جدا از آن است. شاید بیشتر نقد رفتار امریکا برای توسعه دموکراسی در کشورهایی است که هنوز آمادگی پذیرش آن را ندارند.

در طول فیلم گریس(یک زن سفیدپوست ) چندین بار تمامی اهالی آلاباما را جمع می کند تا به آنها دموکراسی آموزش دهد. به همین خاطر برای هر تصمیمی رای گیری می کند تا همه را با حقوق مدنی شان آشنا کند. حتی رای گیری درباره اینکه ساعت چند است و اینکه آیا حتی یکی از اهالی اجازه بلند خندیدن را دارد یا نه. آن هم برای مردمی که با وجود اینکه سقف خانه شان چکه می کند، تا موقعی که کسی به آنها دستور ندهد حاضر به تعمیرش نیستند. مردمی که بعد از آزادی، به جای اینکه سر زمین های کشاورزی شان بروند، قمار می کنند و خوش می گذرانند، تا با کمبود غذا مواجه می شوند قحطی می شود، و هنگامی که گریس دلیل این تنبلی را می پرسد می گویند از زمان کاشت گذشته و اعتراض می کنند که همیشه وادار به این کار می شدند و این بار کسی به آنها نگفته است،

این مصادیق بیشتر زبان حال کشورهای جهان سوم است تا معضلی در امریکا(شاید به این دلیل که تری یر هیچ وقت به امریکا نرفته است،) اینکه در آنجا هنوز رنگین پوستان از تبعیض و نژادپرستی در آزارند حرفی نیست، اما روایت فیلم به ما می گوید که این گروه از آدم ها نمی توانند از ارزش های دموکراسی استفاده کنند و به همان حکومت دیکتاتوری نیازمندند و اگر به آنها آزادی دهیم، آزادانه دیکتاتوری را انتخاب می کنند.

تقارن ساخت این فیلم با مشکلات ناشی از حضور امریکا در عراق جالب توجه است، و چیزی که فیلم در انتهای کار ما را به سمت آن سوق می دهد، نقد سیاست های خارجی امریکاست(البته با کمی تحقیر کشورهای جهان سوم) تا وضعیت داخلی آن، چیزی که در انتهای فیلم با نمایش عکس ها می خواهد به آن وصله کند. اینکه تزریق دموکراسی به جامعه یی که توانایی پذیرش آن را ندارد مشکل آفرین خواهد بود، خصوصاً هنگامی که با زور و اسلحه باشد که در فیلم به شکل روشنی از آن استفاده می کند. به طوری که گریسی که با کمک زور و اسلحه گنگسترهای پدرش می خواهد آنها را وادار به پذیرش حکومت مردم کند، در انتها دچار مشکلاتی می شود که به ناچار از آنجا فرار می کند.در طول فیلم شاهد یک خرده روایت عاشقانه نیز هستیم(شاید برای جذابیت فیلم). روایت در ابتدا با نجات تیموتی (یک سیاهپوست مغرور) از شلاق خوردن، توسط گریس آغاز می شود و در طول فیلم تمایل گریس به تیموتی را در چند جا نشان می دهد، و بدین وسیله انگیزه محکمی برای ماندن گریس در آنجا ایجاد می کند، تا ما این احتمال را بدهیم که شاید تمامی این انسان دوستی ها فقط برای به دست آوردن تیموتی است.

وقتی در انتها گریس از خیانت و سرقت پول های دهکده توسط تیموتی آگاه می شود، تصمیم می گیرد آلاباما را ترک کند. اما هنگامی که این موضوع را به آنها می گوید و کتابی که شامل طبقه بندی و جیره بندی غذایی آنها بوده را می خواهد از بین ببرد، متوجه می شود که تمامی قوانین برده داری که توسط مام اجرا می شده، به وسیله خود اهالی آلاباما نوشته شده است تا از زیر بار مسوولیت شانه خالی کرده و آسوده خاطر زندگی کنند. به همین خاطر درهای دهکده را به روی او می بندند و او را مجبور می کنند جای مام را برای آنها بگیرد و به آنها فرمان دهد، و اینچنین افسانه های شرقی برای تابوکردن پادشاهان به وقوع می پیوندد.

انتخاب فیلم های خارجی برای اکران در سینماهای تهران بیشتر با اعمال سلیقه مواجه است تا کارکرد و جذابیت های فیلم. انتخاب فیلم های خاص (و شاید انتزاعی) برای تماشاگری که هنوز عادت به دیدن چنین فیلم هایی ندارد، خصوصاً فیلم هایی با مواضع ضددموکراسی (که اخیراً در جهان یکنواخت و به آسایش رسیده غرب مد شده است) برای مردمی که می خواهند آرام آرام دموکراسی نوپایی را به بار بیاورند، چیزی جز وازدگی نمی آورد، تا جایی که مجبور به اکران فیلم در یک سینمای خالی خواهیم بود.

▪ مندرلی

ـ نویسنده و کارگردان؛ لارس فن تری یر.

ـ مدیر فیلمبرداری؛ آنتونی داد منتل.

ـ تدوین؛ بودیل کیرهاگ، مولی مارلنه استنسگارد.

ـ طراح صحنه؛ پیتر گرانت.

ـ بازیگران؛ برایس دالاس هاوارد (گریس)، ایزاک دو بانکوله (تیموتی)، ویلم دافو(پدر گریس)، دنی گلوور (ویلهلم)، لورن باکال(مام)، ژان مارک بار(آقای ویلهلم). ۱۳۹دقیقه. محصول مشترک ۲۰۰۵دانمارک، سوئد، هلند، فرانسه، آلمان، امریکا

مهدی فاتحی



همچنین مشاهده کنید