دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مثل اتوبوسی که حرف نمی زند و بزرگ است
پیراهن تو پرچم کدام جمهوری است، نخستین مجموعه شعر رسول پیره است که توسط انتشارات دفتر شعر جوان منتشر شده است. آنچه در این مجموعه بیش و پیش از هر چیز جلب توجه میکند سلامت نحوی ـ زبانی اکثر شعرهاست، نوعی پختگی که تا حد زیادی به سبک زبانی پهلو میزند. دیگر، نوع رفتار شاعر با مضامین است که درخور توجه است.
در موارد بسیاری، پیره به جای نشان دادن مستقیم چیزی، حواشی آن را نشان میدهد و مخاطب را با توجه دادن به نقاط پیرامون هدف، متوجه هدف اصلی میکند و این از کارآمدترین روشها برای نشاندادن چیزی است که اتفاقا توجهی خاص میطلبد:
به هرحال همه ما ترک خواهیم کرد/ این خانه را/ و لباسهای کهنهمان را از چوبلباسی به بقچهها میبرند.
اختفای فاعل حقیقی، از دیگر شگردهای مؤثر و البته موفق در تصویرسازیهای این مجموعه است:
عقربههای نازک/ عمر را به تکههای کوچک و باریک قسمت میکردند...
اینجا/ گلوی پرندهها آواز را فراموش کرده...
موضوع دیگری که در این مجموعه جلب توجه میکند، مساله ایجاز و اطناب است. شعرهای کوتاه این مجموعه را منسجمتر، عینیتر، موجزتر و در نهایت موفقتر میدانم، شعرهایی چون تنهایی، تمام آرزوهای من، خانه و زمان که هریک با شگرد ادبی مؤثری به موفقیت رسیدهاند. مثلا در شعر زمان، تغییر ناگهانی زاویه دید شاعر، تناقضی هنری در مضمون شعر ایجاد کرده که در خور توجه است:
پیری را میتوان حدس زد/ از چکمههای کهنه/ از پیپ قدیمی/ از.../ اما/ پیری را میتوان انکار کرد/ با نامهای که پستچی آورده/ در ساعتی نامقرر/ و تمبر روی پاکت/ به سلیقه دختران جوان میخورد.
همین تغییر زاویه دید، بازهم توأم با موفقیت، در بخشی از شعر کارمند منظم به چشم میخورد:
حالا زمان همه چیز گذشته است/ و من دیگر دیر به مدرسه نمیروم/ پوتینهای سربازیام را گم کردهام/...
در این مجموعه میتوان براحتی سنگینی کفه اطناب را بر ایجاز حس کرد. اطنابها اغلب با تکرار برخی عناصر و نیز با عبارات تشبیهی کامل و جملات توضیحی ایجاد شدهاند و شاعر آنجا که به ایجاز گراییده، اغلب از حذف رکنی از ارکان جمله، برای فشردگی مضامین کمک گرفته:
نشانی کشتیهای گمشده را/ تو باید بدانی/ و زبان ابرهای افسرده را من [باید بدانم]
صلحنامهها را یک راست به موزه میبرند/ جنگ نامهها را به میدان [میبرند]
منتظر خبری نیست/ اما فکر میکند که [طناب] نباید آنقدرها هم محکم باشد.
در این مجموعه تکرار از نوع تکرار واژهها، تکرار ساختار نحوی که البته به عمق بخشی عاطفی و نیز ساختار شعر کمک میکند بوفور دیده میشود. مثلا در شعر دسته گوزنی: کار زنجان است/ دسته گوزنی و خوش دست/ کاش با دست تو توی سینهام میرفت.
یا در شعر دیگری: لبخند بزن/ و خانه را گرم کن/ تا فکر کنم.../ لبخند بزن/ تا ترانههای فراموش شده.../ لبخند بزن/ تا بادگیرها.../ لبخند بزن/ و خانه را...
همچنین تکرار عناصر مضمونسازی چون جنگ، جنگ جهانی، تفنگ، گلوله و... که موجب تقویت فضای جنگ محور گشتهاند در سراسر این مجموعه به چشم میخورد و حال آنکه بدون در نظر گرفتن این عناصر بعد غنایی این مجموعه قویتر است.
در موارد بسیاری، اصرار شاعر بر تصویرسازیهای متکی بر تشبیهات مرکب، سخن را به اطناب کشانده است:
میبینی هراسانم که از دستت بدهم/ مثل نامههایی که پستچی از دوستی قدیمی میآورد/ یا تکههای شکسته گلدانی دوستداشتنی/ که از ترس گم کردنت/ در کشوی آشپزخانه پنهان کردهام کنار ساطور
در اینگونه تصاویر، استفاده بیرویه از ادات تشبیه و حروف ربط به چشم میخورد:
حرفت را میفهمم/ شبیه روزنامه اعتماد که هر روز ساعتها جلویم پهن میشود
لبریز اعتمادی و اطمینان/ مثل درختی که پناه هزاران چلچله است
همیشه عجله دارد/ مثل اتوبوسی که حرف نمیزند و بزرگ است
ولی ما به آفتاب خمار بعدازظهر فکر میکنیم/ چون بردگان سیاه در مزارع پنبه
اما من نمیخواستم تو را از دست بدهم/ چون کتابی که از کتابخانه به امانت گرفتهای/ ولی دوست نداری آن را پس بدهی
گذشته از مساله ایجاز و اطناب، الزام به نتیجهگیری از دیگر مختصات شعرهای این مجموعه است:
پایان شعر پرحرفی= من از کنار جوخهها میآیم/ و دستهایم را زیر قنداق سرجوخه گذاشتهام/ ما همه مردهایم
پایان شعر مرگ= ملحفه سپیدی که روی سرم کشیدهای/ همه چیز را توضیح میدهد
پایان شعر کم حوصله= در دور دست/ کتابداری پیر و کمحوصلهام/ که کتابهای تازهام را فقط برای تو نگه میدارم
و پایان شعر جنگ برای سلامتی مضر است= همه جا اکسیژن دارد/ جز این بیمارستان.../ با این همه/ خانم پرستار معتقد است/ جنگ برای سلامتی مضر است
برخی از شعرهای این مجموعه، که البته بسیار محدودند، از ریخت و پاش ساختاری رنج میبرند، مثل شعر دهانی از بهار که در آن شاعر انسجام ساختاری را تنها با مراعات النظیری در وسیله آمدن (دوچرخه/ کشتی نوح/ هواپیمای جنگی/ چکمههای بلند/ پاکتنامه) در ذهناش رعایت کرده، اما سرنوشت همین در ذهن ماندن شاعر، پس از آمدن با هریک از این وسایل که البته باز دلیل منطقی صفات یا مضافالیههای آنان مشخص نیست متفاوت است؛ یعنی نه از یک سنخ است و نه از ۲ سنخ متفاوت که بگوییم شاعر با اجتماع نقیضین، در حوزه معنا هنجارشکنی ایجاد کرده است. همین ساختار شلخته در شعر مرگ در هرجایی و نیز در شعر پدربزرگ دیده میشود. اما در اغلب شعرهای پیراهن تو پرچم کدام جمهوری است، ساختار منسجم، در کنار سلامت نحوی زبانی، مضامین بکر و تصاویر بدیع، فرجامینیک برای شعرها رقم زدهاند و اطنابی که در اغلب شعرها به چشم میخورد، البته اطناب مخل فصاحت نبوده و به عمق بخش عاطفی شعرها کمک کرده است.
لیلا کردبچه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست