یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

حج در نگاه مولانا


حج در نگاه مولانا

در این مقال, عزم نگارنده آن است كه با مروری گذرا و شتابان در اندیشه های مولانا جلال الدین محمد بلخی نمونه هایی از نگرش این عارف سترگ را پیرامون مسأله حج باز نماید و به هیچ روی قصد استقصاء تام و استقراء كامل در میان نیست

در این مقال، عزم نگارنده آن است كه با مروری گذرا و شتابان در اندیشه‏های مولانا جلال الدین محمد بلخی نمونه‏هایی از نگرش این عارف سترگ را پیرامون مسأله حج باز نماید و به هیچ روی قصد استقصاء تام و استقراء كامل در میان نیست. بی شك مولوی یكی از قلَّه‏های افراشته و آسمان‏سای عرفان اسلامی است كه با آراء بدیع و اندیشه‏های لطیف و روح‏نواز خود قرنها است كه رهپویان وادی قرب و شیدایان عشق حق و فرزانگان اهل معرفت را در پهنه گیتی مجذوب و دلداده خود ساخته و سخنان گرم او كه زائیده اُنس مدام با قرآن شریف و روایات حضرت سیدالمرسلین است، الهام‏بخش و مجلس‏آرای نسلهای پی در پی عارفان الهی بوده است. لذا سیری كوتاه و شتاب‏آلود در آثار و آراء این عارف حقیقت‏بین می‏تواند حامل پیامی معنوی و مفید فایدتی اخلاقی برای مشتاقان وصل‏دوست و راهیان كوی معبود باشد.

عارفان مسلمان در آثار خود داستانهای عبرت‏آموزی در باره كیفیت حجّ و اسرار آن و اینكه كدام حجّ، مقبول است و نیز بیان احوال عارفان در سفر حج كه از راههای دور و دراز و با تحمّل مشقّات، بدون زاد و راحله به زیارت بیت‏اللَّه می‏شتافته‏اند، ذكر نموده‏اند كه حاوی نكات عمیق اخلاقی است و می‏تواند راهگشای اهل طریق و مشتاقان تهذیب نفس باشد. واضح است كه نقل همه آن داستانها، كه مثنوی مولانا یكی از سرشارترین منابع آنهاست، در اینجا میسّر نیست، لذا به ذكر چند مورد محدود بسنده می‏كنیم. امّا پیش از ذكر آن حكایات، آوردن توضیحی مختصر در خصوص نگرش عرفانی عارف رومی به عبادت حجّ ضروری می‏نماید و نمی‏توان از آن غفلت نمود. چه مولوی عارفی مسلمان و بالیده در فرهنگ اسلامی و شیفته معارف ژرف قرآنی است و آشنایان با مباحث ارزنده عرفانی نیك می‏دانند كه نگاه و نگرش عارفان به شریعت و عبادات از سنخ دیگری است و لونی مخصوص به خود دارد كه از بُن با مقالات حكیمان و عالمان دیگر متفاوت است. عارفان به «بواطن» نظر دارند و در ورای ظواهر و نمودهای سطحی و ناپایدار در جستجوی لُبّ و حقیقت و اسرارند. مسأله رازیابی و رازشناسی یا معرفت اسرار، گوهر عرفان است. شریعت و احكام آن، فراتر از ظواهر قالبی، حاوی بطون و اسراری هستند كه عارفان می‏كوشند از طریق انجام ریاضتهای مشروع و تحصیل قابلیت و تلطیف روح، به فهم و كشف آن اسرار نایل گردند. بهمین سبب تفسیر سخن عارفان تنها با فهم زبان و تعبیرات خاص آنها میسّر است و تمسك به معانی لغوی ظاهری و فراموش ساختن جهان‏بینی و نگرش ویژه آنان در تفسیر كلام ایشان امری نادرست و گمراه‏كننده است.

عارفان را بایستی از روی آثار و اندیشه‏های ایشان شناخت و در نقد و شرح و بیان نظرات و آراءشان، همه جا به خود ایشان رجوع كرد و از خود ایشان مدد گرفت و به یاری ایشان به فهم كلام‏شان نایل آمد و گرنه از ظنّ خود نمی‏توان یار ایشان شد و اسرار ناشناخته و مقصود ایشان را درنیافته به شرح و تفسیر دیدگاههای‏شان پرداخت. این كاری خطرناك و زیانبار و بسیار صعب است و باید جداً از آن حذر نمود. حجّ از دیدگاه مولوی، همچون سایر عارفان و مانند همه احكام و عبادات، مشتمل بر اسراری است، ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن طیّ مسافتی خاص در ایّامی مخصوص است و رسیدن به خانه‏ای و چرخیدن به دور آن و انجام مراسمی چند با آدابی ویژه. اما باطن و گوهر آن سیر قلبی و روحی است از خاك تا عالم پاك و لقاء حضرت ربّ الارباب و ملاقات كردگار. لذا عارفان گفته‏اند كه: «حج دو نوع است: یكی قصد كوی دوست و آن حجّ عوام است و یكی میل روی دوست و آن حجّ خاص أنام است، و چنانكه در ظاهر كعبه‏ای است قبله خلق و آن از آب و گِل است، در باطن نیز كعبه‏ای است منظور نظر حق و آن دل صاحبدل است. اگر «كعبه گِل» محل طواف خلایق است، «كعبه دل» مطاف الطاف خالق است. آن «مقصد زوّار» است و این «مهبط انوار». آنجا خانه است و اینجا خداوند خانه»۱. مولوی در این خصوص اشعار زیبایی دارد آنجا كه در «دیوان شمس» می‏گوید: ای قومِ به حج رفته كجایید، كجایید معشوق همین جاست بیایید، بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید؟! گر صورت بی صورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یك بار از این خانه برین بام برآیید آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید یك دسته گل كو؟ اگر آن باغ بدیدیت‏ یك گوهر جان كو، اگر از بحر خدایید؟ با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس كه بر گنج شما، پرده شمایید۲ چنانچه پیداست، این عارف شیفته حق، حج را منحصر به ظواهر و انجام رشته‏ای از مرسومات نمی‏داند، بلكه بر این باور است كه حج ساحت‏هایی فراتر از نمودهای ظاهری و اعمال قالبی دارد و آن ملاقات خداوند است، در گذشتن از خودی است، فراتر رفتن از خود و ظواهر است، اوج گرفتن در بیكرانه‏هاست و رسیدن به وصل جانان. و آن كس كه به این سیر توفیق یافته و به آن «وصل» عظیم بار یافته است، نشانی بر خود داردو مولانا عارفانه حاجیان ظاهرپرست و تهی از معنا را عتاب می‏كند كه اگر از بام فراتر رفتید و از خانه درگذشتید و به دیدار جمالِ بی‏صورت معشوق نایل شدید، چه نشان با خود دارید؟ كو بوی دل انگیز عطر آن وصال؟ و كجاست دسته گل‏های دماغ‏پرور و معرفت افزا و جان‏بخش آن باغ خدایی؟ اگر نشانی از وصل با خود ندارید، رنجی عبث را بر خود هموار ساخته‏اید و سعی خود را ضایع نموده‏اند. لذا پیام مولانا و همه عارفان مسلمان این است كه در «قشر» نمانید به «لُبّ» هم سفر كنید، تنها با بدنه و پیكر عبادات مواجه نشوید به «درون» و «باطن» آنها نیز بار بیابید، تنها در «بیرون» نمانید كه «درون» هم شایسته دیدن است. سخن مولانا این است كه در «خانه» نمانید كه «خواجه خانه» و «خداوند بیت» نیز شایسته زیارت و دیدن است و البته این كاری است سترگ و همّتی مردانه طلب می‏كند. و از همین روست كه عارفان می‏گویند: «حجّ خانه خلیل آسان است، اما حجّ حرم جلیل كار شیرمردان است؛ و لكلّ عملٍ رجال»۳.

و مولانا همین سخن را ضمن ابیاتی دلنشین و بیدارگر چنین بیان داشته است: حجّ زیارت كردن خانه بود حجّ ربّ البیت مردانه بود كعبه را گرهر دمی عزّی فزود آن ز اخلاصات ابراهیم بود فضل آن مسجد ز خاك و سنگ نیست‏ لیك در بنّاش حرص و جنگ نیست‏ بر در این خانه گستاخی ز چیست‏ گر همی دانید كاندر خانه كیست؟! جاهلان تعظیم مسجد می‏كنند در جفای اهل دل جِدّ می‏كنند آن مجاز است این حقیقت ای خران‏ نیست مسجد جز درون سروران‏ مسجدی كآن اندرونِ اولیاست‏ سجده‏گاه جمله است آنجا خداست‏ كعبه مردان نه از آب و گِل است‏ طالب دل شو كه بیت‏اللَّه دل است‏ صورتی كآن فاضل و عالی بود او ز بیت‏اللَّه كی خالی بود كعبه بنیاد خلیلِ آذر است‏ دل نظرگاه خلیلِ اكبر است‏۴ همچنانكه مشهود است سخن مولانا در «اخلاص» است و «معرفت نفس» و «تجلّی الهی». ارزش كعبه و بنای آن به دیده این عارف نكته سنج، نه به مشتی گِل و مشكی آب است، بل به اخلاصی است كه معمار موّحد این بنا در ساختمان آن واجد بوده است. آن اخلاص خداپرستانه و بت شكنانه ابراهیمی بود كه در طریق طاعت حق، مخلصانه و رضامندانه كارد بر حلق فرزند بمالید و تردید بخود راه نداد و خدای آدمیان كه سراپا لطف و مهر نسبت به بندگان خویش است پاداش اخلاص او را داد.

از آزمایش الهی سربلند برست و دلبند خویش را در آغوش فشرد و خانه توحید بنا نهاد و سرخیل اهل توحید گشت. دعوت مولانا به معرفت نفس و خودیابی است كه پیش درآمد و معبر رسیدن به از خود رهایی است. با نفی تعلّقات و سبكبار ساختن روح می‏توان به خدا رسید. باید اندرون را از وابستگیهای جان‏فرسا و غفلت‏زا پاك نمود تا خدا بر آن دل پاك و الهی تجلّی كند و آیات خود را بر جانهای مشتاق عرضه كند همچنانكه در سراسر آفاق ارائه كرده است: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یَتَبَیَّن لهم أنه الحق». و لذا باید به پالایش جان و تطهیر نفس از دنس طبیعت و أرجاس شهوات پرداخت و به تهذیب آن همت گماشت كه: «و فی انفسكم افلا تبصرون». و تجلیات الهی و نفحات رحمانی است كه به دنبال این «جهاد اكبر» جان مشتاق سالك را نوازش می‏دهد كه: «جذبهٌٔ من جذبات الحق توازی عبادهٔ الثقلین».

و اینجاست كه عارف از هر وحشت و هراسی می‏رهد و بی‏باك و چالاك به استقبال خطرات می‏رود و آماده «سربدار» شدن می‏گردد، همچنانكه آن عارف واصل كه رشادت ستم‏سوز علی - ع - را با خود داشت و در سیمایش پاكی كودكان با معصومیت فرشتگان و نگاه رازآلود پیامبران خدا موج می‏زد به زیبایی سرود: فارغ از خود شدم و كوس أناالحق بزدم‏ همچو منصور خریدار سر دار شدم‏ آری، آدمی كه از خود رست و تعلّقات را به یكسو افكند، در پرتو عشق حق دلیر می‏شود و از چیزی بیم نخواهد داشت. و حج كانون تربیت چنین انسانهایی است. آدمیانی كه معنویت در سیما و رفتار و دل‏شان موج می‏زند، به خدا پیوسته‏اند و برخلق خدا غیرت می‏ورزند، غیرتی عارفانه، و در زنجیر بودن و ستمكشی «عیال اللَّه» را برنمی‏تابند و در راه رهایی خلق از ایثار «آبرو» نیز دریغ ندارند. عارفانی مجاهد و بصیرتمند و ستم‏ستیزند كه خواب ظالمان را برمی‏آشوبند و خرمن ظلم و تزویر آدمیخواران به آتش می‏كشند. عرفان اسلامی چنین چیزی است. سراسر تعهد است و بصیرت و مسئولیت.

عبادات اسلامی نیز آمیزه‏ای از شعور و حماسه است. و حج كه اجتماعی‏ترین و سیاسی‏ترین و همگانی‏ترین عبادت اسلامی و مراسم دینی همه مسلمین است، تبلور عظیم این حماسه و بصیرت است و این مضامین با تعبیرات خاص عرفانی در اشعار عارف رومی آمده است. منافقان نیز ممكن است به حجّ آیند و منافقانه حجّ بگزارند امّا حج مؤمنان است كه حجّ واقعی است و مؤمن است كه عاقبت پیروز و رستگار می‏شود و منافق را جز ننگ و رسوایی نصیبی نخواهد بود: آن منافق با موافق در نماز از پی استیزه آید، نه نیاز در نماز و روزه و حجّ و زكات‏ با منافق، مؤمنان در بُرد و مات‏ مؤمنان را برد باشد عاقبت‏ بر منافق مات، اندر آخرت‏ گرچه هر دو بر سر یك بازی‏اند هر دو با هم مروزی و رازی‏اند هر یكی سوی مقام خود رود هر یكی بر وفق نام خود خورد۶ پس تنها حجّ مؤمنان راستین است كه ارزشمند است و بر ایمان ایشان بیفزاید و در آخرت ایشان را سربلند می‏گرداند و گرنه حج‏گزارانی كه منافقانه و مزوّرانه خود را در صفوف مسلمین جای می‏دهند و چه بسا از درون و با نام اسلام بر پیكر اسلام ضربه می‏زنند ولی از درون درد دینی ندارند و آن را ابزار بهره‏وری‏های دنیوی خود و فریب خلق ساخته‏اند، عامل به حج نبوده و بر خلاف ادعاهای فریب‏آمیزشان در مورد حفظ دین و خدمت به حج سرانجام اسیر قهر حق شده و ناكام خواهند ماند. یكی از دیگر نكاتی كه مولانا در نگرش خود به مسأله حج ابراز داشته است این است كه هیچ كس بی قبله نیست و هر كس كعبه‏ای و قبله‏ای دارد و تفاوت آدمها، باری به سبب تفاوت قبله‏های ایشان است: كعبه جبریل و جانها سدره‏ای‏ قبله عبدالبطون شد سفره‏ای‏ قبله عارف بود نور وصال‏ قبله عقل مُفلسِف شد خیال‏ قبله زاهد بود یزدانِ بَرّ قبله مُطمِع بود همیان زرّ قبله معنی وران، صبر و درنگ‏ قبله صورت پرستان نقش سنگ‏ قبله باطن نشینان ذوالمنن‏ قبله ظاهرپرستان رویِ زن‏۷ آری هر كسی را قبله‏ای است كه آن كعبه اوست و توجه دل بدان جانب دارد «و لكلٍّ وجههٌٔ هو مولیها» و عاشق صادق روی ارادت جز به جانب حضرت دوست نیارد و از هر جانب كه نگرد جز او نبیند: «فأینَما تولّوا فثمّ وجهُ اللَّه».

دكتر همایون همتی‏

پاورقی‏ها:

۱ - لُب لباب مثنوی، ملا حسین واعظ كاشفی، ص ۵۱.

۲ - كلیات شمس، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، ج ۲، شماره ۶۴۸.

۳ - لُبّ لباب مثنوی، ص ۵۲.

۴ - همان.

۵ - سبوی عشق، حضرت امام خمینی - قدس سرّه - ص ۱۵.

۶ - مثنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، تصحیح دكتر محمد استعلامی، ج ۱، ص ۲۲.

۷ - پیشین، ج ۶، ص ۹۲.

۸ - پیشین، ج ۲، صص ۲ - ۱۷۱.

۹ - همانجا، صص ۳ - ۱۰۲.

۱۰ - مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات امیركبیر.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.