چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
اسلام و تکثر قرائت ها
![اسلام و تکثر قرائت ها](/web/imgs/16/152/uobmh1.jpeg)
نظریة قرائتهای مختلف از اسلام در دو اصطلاح مختلف متقابل به کار میرود. یک نظریه طرفدار تکثر قرائتها به صورت موجبة جزئیه در آموزههای غیر مسلم نظری، آن هم بعد از استحصال مبانی خاص است. نظریة دوم مدعی تکثر قرائتها در همة آموزههای دینی اعم از مسلم و غیر مسلم، بدون توجه به مبانی خاص آن است.
در این مقاله بعد از تبیین پیشینه، موضوع و بحث دلالت الفاظ، به سه دلیل (عقل، قرآن و سنت) ناطق بودن شریعت اثبات میشود. در بحث تفسیر دین با تقسیم آموزههای دینی به سه قسم «نص»، «ظاهر»، و «مبهم» آموزههای قسم اول بینیاز از تفسیر و قرائت، قسم دوم مقتضای حکم عقل و عقلا توصیف میشود، اما آموزههای قسم سوم متوقف بر تحصیل شرایط و مبانی خاصی است که تفسیر و قرائت بدون لحاظ آنها ناصواب خواهد بود. مقاله با تفکیک قرائتهای معتبر (محصول مبانی خاص) از نامعتبر (بدون گذر از مبانی خاص) میکوشد نشان دهد که قرائت معتبر نیز تنها حجت و مقبول به شمار میآید و به معنای صدق و مطابقت آن با واقع نیست.
در بخش دوم مقاله شبهات و ادله طرفداران نظریه دوم مورد تحلیل و نقد قرار گرفته است.
● پیشینه و تحریر موضوع
علم تفسیر(۱) را میتوان با پایایی زبان و خط همبسته توصیف کرد.(۲) تطور و بالندگی آن بیشتر در تفسیر متون دینی و ادبی ظهور پیدا کرده است.(۳) در مغرب زمین به تبع پیشرفت سریع علومتجربی و مشاهده تعارض بعضی آیات کتاب مقدس با علم و عقل، عالمان یهودی و مسیحی خصوصاً طیف روشنفکر را به رهیافت نوینی در تفسیر و تأویل متن کتاب مقدس فراخواند،(۴) که تنسیق و شکوفایی آن به صورت یک علم مستقل به نام «هرمنوتیک» و به عنوان شاخهای از معرفتشناسی، در سدة نوزده و بیست توسط شلایرماخر، ویلهلم دیلتای، مارتین هایدگر و گادامر صورت گرفت.(۵)
در جهان اسلام پیشینة علم تفسیر به صدر اسلام و تفاسیر مختلف صحابه و تابعان از متن قرآن و روایات برمیگردد. ائمه اطهار نیز در باب تفسیر و چگونگی آن نکاتی را به اصحاب خودشان یادآور شدند، اما در سالهای اخیر، بعضی از روشنفکران مسلمان عرب و عجم بعد از آشنایی با هرمنوتیک غرب و تأثر از آن، کوشیدند اصول و متد آن را در تفسیر قرآن و روایات پیاده کنند. لب ادعای آنان چنین است:
۱) شریعت (قرآن و روایات) صامت و گنگ است.
۲) پیشفرضهای ذهنی و خارجی مفسر، در تفسیر متن شریعت تأثیر مستقیمی دارد.
۳) حقیقت و گوهر دین، در تور هیچ مفسر صیادی نمیافتد.
۴) ما در مواجهه با دین تنها با قرائتهای مختلف و آمیخته با حق و باطل روبرو هستیم و هیچ قرائت ناب و سرهای از شریعت وجود ندارد.
دیدگاه مقابل، مخالف قید «کلیت» در ادعاهای فوق است. به این معنی که تمام شریعت صامت نیست، بلکه بخشی از آن ناطق و گویاست و میتواند بخش صامت خود را تفسیر کند که رهآورد آن دستیابی به لب بعضی از آموزههای دینی است، اما بخش دیگر که غبار تشابه و ابهام از آن رفع نشده است، باز هر قرائت و تفسیری را برنمیتابد، بلکه تفسیر آن محتاج شرایط و تحصیل مبانی ویژهای است که عالم دین بعد از گذر از آن، میتواند به «حجت شرعی» دست یابد، نه قطع و ادعای جزم.
موضوع و محل مناقشه را میتوان به تقریر معرفتی چنین تبیین کرد که آیا یک متن کلامی یا نوشتاری، دارای یک معنای مرکزی و نهایی است یا نه؟ آیا معنای مرکزی آن برای خواننده قابل شناخت و دسترسی است، یا این که خواننده با تأثر از پیشفرضهای ذهنی خود، به جدال و دیالوگ با متن میپردازد و در واقع نه به قرائت متن، بلکه به معنابخشی آن میپردازد؟
اصحاب هرمنوتیک و قائلان به اختلاف قرائت، از عدم وجود معنای مرکزی یا عدم شناخت آن جانبداری میکنند که به ارزیابی ادله و مبانی آن خواهیم پرداخت.
● شریعت ناطق
در جای خود ثابت شده است که الفاظ محاورات عرفی و متون عادی، مشتمل بر سه قسم (نص، ظاهر و مبهم) هستند و مطابق سیرة عقلا، تردیدی در اعتبار و حجیت دو قسم اول نیست.(۶) حال این سؤال مطرح میشود که وضعیت متون دینی چگونه است؟ آیا آنها نیز مشتمل بر سه قسم مذکورند؟ یا این که اصلاً شریعت، صامت و گنک است و همة متون آن، جزء مبهمات و متشابهات است که تحصیل معنای آن در گرو تفسیر خواننده است و خود به تنهایی برمعنایی دلالت نمیکند؟
طرفداران هرمنوتیک، مبلغ و مروج دیدگاه دوم هستند و آن را به صورت قضیه کلیه مطرح میکنند. دیدگاه دیگر طرفدار ناطق بودن شریعت به صورت قضیه «جزئیه» است. به این بیان که شریعت (قرآن و سنت) مشتمل بر نصوص و ظواهری است که دلالت آن بر مقصود، جزمی است و در کنار آن بعضی آیات و روایات مبهم و متشابه وجود دارد. در این قسمت اشارهای به ادلة طرفداران ناطق بودن شریعت میکنیم:
الف) عقل: در جای خود روشن شده است که شریعت، برای هدایت و سعادت دنیوی و اخروی انسان آمده است و حداقل خود طرفدارانِ متأله هرمنوتیک میپذیرند که، غایت شریعت هدایت و تقرب به مقام الهی میباشد.
روشن است که تأمین غایت فوق در امکان رساندن پیام شریعت به مخاطبان و فهم و درک پیام مزبور، نهفته است. به دیگر سخن، خداوند وقتی میتواند به غایت خویش از نزول شریعت نائل آید، و پیامبر وقتی میتواند مدعی کامیابی در شأن الهی خود باشد، که پیام آسمانی «وحی» در سطحی باشد که برای مخاطبان قابل فهم و شناخت باشد وگرنه در صورت صامت و گنگ بودن شریعت، ارتباط آسمان با زمینیان قطع خواهد شد و ارسال رسل و انزال شرایع، عبث و بیغایت خواهد بود. از طرف دیگر چون فرستندة کتابهای آسمانی، خدای عالم و حکیم است،(۷) از او چنین فعل عبثی صادر نمیشود، پس شریعت ناطق است.
ب) تأکید قرآن بر ناطقیت خود: علاوه بر دلیل عقلی فوق، میتوانیم پرسش مزبور را از خود شریعت بپرسیم که آیا شریعت و قرآن گویا و ناطق است؟ یا این که همه آیههای آن مبهم و صامت بوده و به تفسیر و رأی ما انسانها محتاج است؟
آیات متعددی وجود دارد که قرآن را به «کتاب مبین»(۸)، «تبیان»(۹)، «عربی مبین»(۱۰)، «عربی غیرذی عوج»(۱۱)، «فصلت آیاته»(۱۲)، «احکمت آیاته»(۱۳) و...، توصیف میکند که دلالت بر ناطقیت و تعارض آنها با نظریة صامتانگاری شریعت روشن است.
جانان به لسان ما سخن گفتما نیز به سمع او شنیدیم
ج) تأکید روایات بر ناطقیت قرآن: در اثبات ناطقیت قرآن، تأکید آیات پیشین برای هر منصفی کفایت میکند، لکن برای وضوح بیشتر، به یک روایت اشاره میشود:
پیامبر اسلام(ص) در روایت ذیل قرآن را با اوصافی مانند کتاب «تفصیل»، «بیان»، «فصل»، «چراغ هدایت»، «نورمبین» و مشتمل بر نصوص و ظواهر توصیف میکند. که همه اینها صراحتاً دال بر ناطق بودن قرآن است.
«هو کتاب فیه تفصیل و بیان و تحصیل و هوالفصل و لیس بالهزل و له ظهر و بطن فظاهره حکم و باطنه علم ظاهره انیق و باطنه عمیق فیه مصابیح الهدی و منارالحکمة... ان هذا القرآن نورمبین.»(۱۴)
حضرت در روایت دیگری، ملاک تشخیص روایات سره از ناسره را تطبیق آن با قرآن ذکر میکند.
«فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه.»(۱۵)
صدرالمتألهین در شرح آن مینویسد:
«سزاوار است که علوم و اخبار، با قرآن سنجیده شود و اندیشهها و دیدگاهها از آن کسب نور نمایند.»(۱۶)
حضرت علی(ع) قرآن را کتاب ناطق و گویایی توصیف میکند که زبانش گنگ نیست و میفرماید:
«و کتاب الله بین اظهرکم ناطق لا یعیا لسانه.»(۱۷)
«و کتاب خدا در میان شما، سخنگویی است که هیچگاه زبانش از حق گویی، کُند و خسته نمیشود و همواره گویاست.»
از منظر حضرت علی(ع) قرآن کتابی است که احکام حلال و حرام را تبیین کرده است و در آن آیات «محکم» و «متشابه» وجود دارد. قرآن کتاب بیان، نصیحت، حجت، تبیان، نورمبین، چراغ خاموش نشدنی و سیرابکنندة عطش عالمان و بهاردل فقیهاناست.(۱۸)
امام باقر(ع) نیز روایتی در مورد قرآن میفرماید:
«فمن زعم ان کتاب الله مبهم فقد هلک و اهلک.»(۱۹)
«هر کس گمان کند که قرآن کتاب مبهم است خود را هلاک کرده و با نظریة خود دیگران را نیز به هلاکت سوق میدهد.»
تذکر این نکته ضروری است که مقصود از ناطقیت و قابل فهم بودن قرآن، همة آیات نص و ظاهر آن نیست؛ چراکه قرآن مشتمل بر متشابهات و لایههای درونی مختلفی است، که فهم آنها اختصاص به امامان و راسخان در علم دارد.
● مفسر دین کیست؟
در پاسخ سؤال فوق، دو رویکرد مختلف را میتوان فرض کرد: رویکرد اول این است که ما در تفسیر دین و متشابهات آن، اصلاً به خود شریعت و اصول و قواعد محکم و ثابت آن و همچنین هدف و خصوصیات فرستندة دین، توجهی نداشته باشیم، بلکه در تفسیر آن تنها به رأی و پیشفرضهای ذهنی خود بسنده کنیم.
چنین رویکردی عقلاً پذیرفتنی نیست حتی خود طرفداران هرمنوتیک نیز اصرار دارند که در تفسیر یک متن، باید علاوه بر ظاهر متن، نکات دیگری مانند اهداف متکلم و خصوصیات علمی و ذهنی او نیز مورد لحاظ و اعتبار قرار گیرد تا بتوان به مقصود متن دست یافت.
با بطلان رویکرد برون دینی محض در تفسیر متشابهات دین، تنها راهکار موجه، استفسار از خود دین است. به این صورت که با مراجعه و تأمل در مجموعة شریعت و اهداف آن، سعی کنیم تفسیر متشابهات را از خزانه اصول، محکمات و حقایق خود شریعت به چنگ آوریم تا غبار غیردینی، بر معرفت دینی ما ننشیند؛ چرا که اهل خانه داند که در خانه چیست.
باری، عقل حکم میکند که در صورت عدم امکان تفسیر متشابه توسط خودِ شریعت، آشنایان به بیت دین با یاری جستن از دیگر اصول و قواعد دینی، به تفسیر متشابه بپردازند. تفصیل و شرایط این بحث در مباحث بعدی خواهد آمد.
الف) قرآن: برای تفسیر متشابهات و مبهماتی که با آنها مواجه هستیم و نیز به منظور دست یافتن به پاسخ دین، باید پیش از هر چیز به قرآن مراجعه کنیم، تا با تأمل در کل قرآن و تسلط بر مقدمات و شرایط علم تفسیر، از قبیل شناخت عام، خاص، منسوخ، ناسخ و...، بتوانیم از طریق قرآن به تفسیر مبهم بپردازیم، اما اگر متشابه و مبهم در خود آیات قرآنی باشد، مانند «آیات متشابه» که با نگاه به خود آیه و قطع نظر از آیات دیگر معنای آن مبهم و متشابه است، در این صورت وظیفه نخست مفسر، نگرش و تأمل عمیق در کل قرآن و در رأس آنها آیات محکمات است تا از طریق آنها آیات متشابه را تفسیر و معنای واقعی آنها را روشن کند.
ب) پیامبر(ص): حال این پرسش مطرح است که اگر بعد از مراجعه به قرآن نتوانستیم تفسیر متشابه و پاسخ مبهم را از کتاب الهی بهدست آوریم، دومین مفسر و مرجع دینی چیست؟
عقل و عقلا تأیید میکنند که تفسیر یک نظریه، نخست به عهدة پایهگذار و مبلغ آن است. قرآن کریم یکی از شؤون مهم رسالت پیغمبر(ص) را تفسیر و تبیین قرآن ذکر میکند و میفرماید:
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم.»(۲۰)
«هو الذی بعث فی الاُمیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة.»(۲۱)
ج) ائمه اطهار: سومین مفسر و مرجع دین، ائمه معصومین شیعه است، که مطابق ادله و براهین متعدد - که در جای خود بیان شده است - مطابق وحی الهی و نصوص متعدد پیامبر اسلام(ص)، مسؤولیت تبیین و ترویج دین الهی را به عهده دارند و سنت آنان اعم از نظری و عملی، مانند سنت پیغمبر(ص) ملاک تشخیص دینی از غیردینی است.
یکی از ادلة معتبر و متقن مدعای فوق روایت معروف «ثقلین» نبوی است که از ناحیة شیعه و سنی نقل شده است. پیامبر(ص) در این روایت شریفه برای مسلمانان دو ملجأ و مفسر (قرآن و ائمه) را ذکر میکند که موجب هدایت بوده و از یکدیگر انفکاک ناپذیرند.
معنی و مفهوم آن این است که اکتفا به یکی از آن دو، مثلاً اخذ قرآن و ترک روایات ائمه (چنان که اهل تسنن بدان متمایلاند) یا بالعکس آن (چنان که اخباریون شیعه بر آنند)، موجب دوری از صراط هدایت خواهد شد.
د) عالمان دین: پرسشها و ابهامات موجود در این باره، اختصاص به مکان و زمان خاصی ندارد و در هر زمان و مکانی، امکان التباس حق به باطل برای هر مسلمانی وجود دارد. اگر شخصِ مواجه با شبهه بتواند با مراجعه مستقیم به کتاب الهی یا پیامبر اسلام(ص) و یا یکی از امامان، پاسخ خود را به دست آورد، سخنی در مطلوبیت و مقبولیت آن نیست، اما اگر شخصِ پرسشگر، پاسخ خود را در کتاب الهی نیافت و یا در عصر امام(ع) به دلیل دوری، به حجت حق دسترسی پیدا نکرد، یا این که در دوران غیبت واقع شده و دستش از شجرة عصمت کوتاه است، وظیفه چنین شخصی برای دریافتن موضع شریعت چیست؟ به دیگر سخن، آیا شریعت برای خود مفسری بعد از پیغمبر و امام(ع) مشخص کرده است یا نه؟
از مروری اجمالی بر اسلام این نکته برمیآید که دین آسمانی اسلام، داعیة جهانی بودن، خاتمیت و نسخ شرایع و ادیان پیشین را دارد. لازمه چنین ادعایی، عدم اختصاص آن به عصر حضور پیامبر و امامان است. لذا ضروری است چنین شریعتی ایدئولوگ و مفسر خود را برای سدههای بعدی نیز مشخص نماید. به گونهای که در هر عصر و زمانی، شادابی شریعت و قدرت حل مشکلات و شبهات متوجه بر خود را حفظ کند، تا بدینوسیله به حیات و تکامل خود ادامه دهد.
پس عقل، وجود ایدئولوگ و مفسر شریعت را در عصر غیبت، ضروری و لازم میداند. حال این سؤال مطرح است که مفسر شریعت کیست؟ و باید چه خصوصیات و شرایطی را داشته باشد؟ آیا عالمان دین در عصر غیبت، یگانه مفسران و شارحان حقیقی دیناند؟ در صورت پاسخ مثبت، مقصود از آنان چه افرادی است؟ ملاک عالم دین شدن چیست؟ برای پاسخ سؤالات فوق نخست به تبیین شرایط تفسیر و مفسر دین میپردازیم.
● شرایط تفسیر و مفسر دین
پیشتر گفته شد که عقل، تحلیل و اظهار نظر در هر موضعی را به کارشناس و متخصص مربوط اختصاص داده است و به غیر اهل خبره، اجازه نمیدهد در موضعی اظهارنظر کند که از صلاحیت وی خارج است. حال به شرایط خاص تفسیر دین میپردازیم که مفسر و عالمان دین، باید چه شرایطی را داشته و چه مراحل علمیای را طی کرده باشند تا به حد تخصص و صلاحیت اظهارنظر در قلمرو آموزههای دینی برسند؟
گفته شده که دین دارای عرصهها و شاخههای مختلف علمیای مانند تفسیر، عقاید، فقه و...، میباشد که تخصص در هر یک از آنها محتاج طی مقدمات خاصی است. در اینجا به شرایط کلی آن اشاره میشود.
۱) علوم عربی: از آنجا که متن کتاب آسمانی اسلام و همچنین روایات پیامبر(ص) و امامان به زبان عربی است، شناخت و تسلط بر قواعد و قوانین آن زبان ضروری است. لذا یاد گرفتن علم صرف، نحو، لغت، معانی، بیان و...، به عنوان مقدمه شناخت دین واجب مینماید.
۲) آشنایی و انس با محاورات عرفی: مفسر باید برای فهم متون دینی که متعلق به چهارده سدة پیش است، از محاورات رایج زمانه و معانی آن آگاه باشد.
۳) علم منطق: برای درک بهتر استدلالهای بهکار رفته در متون دینی، آشنایی با منطق و حداقل شناخت کلیات آن لازم به نظر میرسد.
۴) شناخت کامل قرآن: مفسر باید برای فهم یک کتاب و مخصوصاً کتابی مانند قرآن مجید که در طول ۲۳ سال نازل شده است، از همه آیات آن از صدر تا ذیل و همچنین شأن نزول آنها آگاهی و شناخت کامل داشته باشد؛ چرا که همان طور که ذکر شد این کتاب آسمانی در طول ۲۳ سال نازل شده است. از اینرو مشتمل بر عام، خاص، مطلق و مقید و همچنین منسوخ و ناسخ است و باید برای فهم و تفسیر یک آیه، آیات دیگر را مد نظر قرار داد. مثلاً قرآن مجید نخست شراب را تحریم نکرد، بلکه در آیهای به مسلمانان زیانهای آن را تذکر داد. اگر مفسر تنها به این آیه اکتفا کند و از آیات دیگری که در آنها حکم تحریم شراب آمده است غافل باشد، روشن است که تفسیر او ناصواب خواهد بود.
علاوه بر این قرآن مشتمل بر آیات محکم و متشابه است که تفسیر متشابهات را نخست باید از محکمات به دست آورد و نمیتوان تنها با تکیه بر یک آیه متشابه، آن را مجمل و صامت انگاشت و دست به تفسیر به رأی زد.
نکات فوق برای عقل روشن است. با این وجود روایاتی نیز در این مقوله وارد شده است، تا جای ابهام و نقطة تاریکی در مسأله باقی نماند. امامان(ع) نیز تصریح دارند که قرآن مشتمل بر خاص و عام، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ است و تفسیر حقیقی آن را «راسخون در علم» میدانند.
۵) شناخت کامل روایات: از آنجا که دومین منبع مفسر برای شناخت دین اسلام، روایات نبوی (به اتفاق مسلمانان) و روایت امامان (به اتفاق شیعه) است، باید برای شناخت دین با مجموعه بزرگ روایات - که به منزله گنجینه عظیم و کلید فهم متشابهات قرآن است - آشنایی و شناخت کامل داشته باشد.
شناخت روایات نیز مشکلات و پیچ خمهایی دارد که مفسر باید آنها را از سر راه خود بردارد. نخست باید سندیت روایات روشن شود که آیا روایت از امام معصوم نقل شده است یا نه؟ برای این منظور شناخت علم رجال، راویان حدیث و انواع حدیث ضروری است. مفسر باید نوع حدیث را از قبیل موقوف، مقطوع، مضمر، مرسل، مرفوع، موثق، حسن و...، مشخص کند.
بعد از اطمینان از صدور روایت از پیامبر(ص) و ائمة معصوم(ع)، برای درک معنای روایت، نکات دیگری در خور تأمل است. روایات به دلیل کثرت و صدور آنها از چهارده معصوم، در طول تقریباً سه سده مشتمل بر خاص و عام، مقید و مطلق، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه است که مفسر باید برای شناخت آن روایات دیگر را پیشتر شناخته باشد.
خود امامان بر وجود چنین مشکلاتی در احادیث خود تصریح دارند. از این رو به پیروان خود سفارش میکنند که نخست سعی خود را در بهدست آوردن معانی واقعی کلام آن بزرگواران مبذول نمایند. مثلاً امام صادق(ع) تأکید میکند: چنان که قرآن نسخ میشود، حدیث ما نیز نسخ دارد.(۲۲) یا امام رضا(ع) تصریح میکند که در اخبار ما مانند قرآن محکمات و متشابهات وجود دارد و تفسیر متشابهات را به محکمات ارجاع دهید.(۲۳)
یکی دیگر از مشکلات فهم حدیث، شناخت سائل و روحیة او است که کار چندان سهلی نیست.(۲۴) بالأخره از جمله مشکلات مهم موجود در این باره این است که ملاک و معیار تشخیص سره از ناسره چیست؟ که اصولیون تفصیل آن را در بحث «التعادل و التراجیح» روشن کردهاند. در اینجا ما به عنوان نمونه به مخالفت با دیدگاه «عامه» - به عنوان یک مرجح -(۲۵) اشاره میکنیم، که آیا امام حدیث را در مقام «تقیه» بیان فرمودهاند یا نه؟ که اثبات آن متفرع بر شناخت آرای اهل تسنن است.
۶) علم رجال و مذهب عامه: توضیح این دو مطلب در بخش پیشین گذشت.
۷) ملکه اجتهاد و ممارست: قوه استنباط و استخراج مطالب جزئی از اصول کلیای که نیازمند تعمق ذهن است و در اصطلاح قوه اجتهاد نامیده میشود، در تفسیر متشابهات دین اعم از قرآن و سنت، نقش بسزایی دارد.
مفسر دین اعم از تفسیر، عقاید و فقه باید در مواجهه با اصل مبهم و متشابه، با استفاده از مبانی معتبر (قرآن، سنت، اجماع و عقل) به تفسیر آن بپردازد. رسیدن به مقام اجتهاد، در علم تفسیر، کلام، یا فقه و یا...، منوط به احراز سه امر کلی است.
الف) شناخت مبانی دینی لازم. (که اشاره شد)
ب) داشتن قوه اجتهاد.
ج) ممارست و به کارگیری ممتد دو امر فوق.
تسلط فقیهی که یک عمر، وقت خود را برای فقه و مبانی آن صرف کرده و از تدریس کتابهای ابتدایی و سطح شروع کرده و چندین سال خارج فقه و اصول را تدریس نمودهاست، بر فقه و مبانی آن با فقیهی که زمانی با او هم رتبه بوده، اصلاً قابل مقایسه نیست.
اصل فوق مورد توجه و عنایت ائمه اطهار قرار گرفته است. امام صادق(ع) و امام رضا(ع) در دو روایت ذیل تبیین اصول و قواعد کلی شریعت را جزء شؤون خودشان برمیشمارند، اما استنباط احکام جزئی از این اصول کلی را از شؤون عالمان دین توصیف میکنند:
«انما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا.»(۲۶)
«علینا القأ الاصول و علیکم التفریع.»(۲۷)
روشن است که عقل در این مرحله (تفریع فروع بر اصول) نقش مهم و خطیری را ایفا میکند و اختلاف اجتهادات و قرائت، بیشتر در اینجا ظهور پیدا میکند.
۸) دوری از تفسیر به رأی: تفسیر و تبیین یک اثر، اعم از یک متن یا یک شیء طبیعی مانند تصویر نقاشی، دقیقاً به معنای آشکار کردن و شفاف نمودن پیام یا پیامهای آن و به اصطلاح پردهبرداری، از مقاصد و معانی صاحب اثر است. این معنا در تفسیر سخن یا متن، بیشتر روشن است. مفسر سعی میکند با راهکارهای مختلفی مانند روشن کردن معنای دقیق کلمه و سیاق متن و اطلاع از فرهنگ زمانه و روحیات متکلم، خود را هر چه بیشتر به پیام و معنای مطلوب متن نزدیک کند تا بتواند «نیت مؤلف» را دریابد.
روشن است که مفسر نهایت کوشش خود را در این امر مبذول خواهد کرد و از پیش داوری و دخالت دادن روحیات و پیشفرضهای خود در تفسیر متن به نفع یک جریان خاص اجتناب خواهد کرد، و گرنه وی از شأن اصلی خود، یعنی مقام تفسیر خارج شده و در قلمرو «تأویل» و تحمیل موضوع خود بر متن، وارد شده است که در اصطلاح از آن به «تفسیر بهرأی» تعبیر میشود. در این صورت در واقع وی به جای کشف معنی، به تزریق معنا دست میزند.
رویکرد فوق در تمامی متنها ممکن است اِعمال گردد. مثلاً در عرصة شعر و عرفان بدون توجه به قراین و شواهد و جهانبینی شاعر اشعار او را تفسیر و تأویل نمایند.
چنین شیوهای در تفسیر هر متنی، امری مذموم و ناپسند است. مخصوصاً در تفسیر شریعت که مربوط به سعادت یا شقاوت مردم در دنیا و آخرت میشود. از این رو یکی از شرایط اساسی مفسر شریعت، اجتناب وی از پیشفرضها و مواضع خود اوست تا آنها را در تفسیر متن دینی دخالت ندهد، بلکه تفسیر متن دینی باید با استمداد از مبانی و شواهد و قراین مختلف شریعت انجام دهد.
امامان بزرگوار که متوجه خطر «تفسیر بهرأی» از سوی بعضی بودند، صراحتاً در مقابل آن موضع گرفته و آن را توبیخ و محکوم کردند. مثلاً امام معصوم(ع) خطاب به قتاده میفرماید: «اگر قرآن را با پیشفرضهای خودت تفسیر کنی، هم خودت و هم دیگران را با این شیوه تفسیر هلاک میکنی.»(۲۸) در روایات متعدد جایگاه اهل «تفسیر بهرأی» دوزخ ذکر شده است.(۲۹)
● عالمان دین مفسران حقیقی
بعد از توضیحات نسبتاً مفصلی که دربارة شرایط تفسیر و مفسران شریعت بیان شد، میتوان به آسانی مصادیق عالمان دین و مفسران شریعت را در جامعه مشخص کرد که چه کسانی هستند. آیا عالمان و مفسران شریعت کسانی هستند که از دور با مسائل و آموزههای شریعت آشنا هستند و از راهها و طرق علمی و معتبر رایج در تمامی رشتهها سود نبرده و تنها به صورت متفرقه و مطالعه سطحی منابع دینی، به ابراز نظر میپردازند؟ یا این که مفسران حقیقی کسانی هستند که تمام عمرشان را روی مطالعه و تعمق در مسائل شریعت و شاخههای مختلف آن مانند کلام، فقه و...، صرف کردهاند و در طی آن به متد و شیوههای رایج و معتبر هر علم از قبیل شروع از مقدمات و طی مدارج عالی تخصصی عمل نمودهاند و علاوه بر مراتب عالی و تخصص علمی، موفق به نیل به مقامات معنوی و وارستگی نفس نیز شدهاند؟
به تعبیر دیگر مصادیق حقیقی مفسران دین کسانی هستند که در قرآن از آنها به «لِیتفقهُوا فیالدین»(۳۰)، «الراسخون فیالعلم»(۳۱) و در روایات به «خلفأالرسول»(۳۲)، «حاملان دین»(۳۳)، «نَظَر فی حلالِنا و حرامِنا و عرف کلامَنا»(۳۴)، «راویان حدیث»(۳۵) و «حجت امامان»(۳۶) تعبیر شده است؟
● صدق یا حجیت قرائتها؟
تا اینجا گفته شد که شریعت در بخش نصوص و ظواهر، ناطق و گویا است و نصوص و ظواهر مادامی که موضوع آنها باقی باشد، احتیاجی به تفسیر ندارد. دربارة متشابهات دین نیز گفته شد که تفسیر پیغمبر(ص) و امامان، تفسیر صادق و مطابق شریعت و به اعتباری عین شریعت به شمار میآیند.
مشکل تفسیر شریعت از زمانی آغاز میشود که با یک مجموعه از مبهمات و متشابهات و پرسشها مواجه شویم که با فحص در منابع دینی نیز نتوانیم به صورت قطع به موضع دین (کتاب و سنت) در مورد آنها دست پیدا کنیم. در این فرض است که مجالی برای رشد و طرح قرائتهای مختلف از شریعت پیدا میشود.
اولین سؤالی که حتی پیش از طرح قرائتهای مختلف، در این وادی قد عَلَم میکند، سؤال از اعتبار قرائتها است؟ پاسخ آن با توجه به مطالب پیشین روشن شد که قرائتهایی میتواند مجال طرح پیدا کنند که از طرق معتبر تفسیر شریعت گذشته و شرایط تفسیر و مفسر را داشته باشند.
سؤال دوم این است که اگر بعد از حصول فراغت از مرحله اول، شاهد دو قرائت مختلف از شریعت از سوی مفسران دارای شرایط باشیم، کدام یک از آنها صادق و معتبر و کدام یک باطل و نامعتبر خواهد بود؟ یا این که هر دو قرائت صادق و معتبر یا هر دو باطل و کاذب است؟
برای تبیین دقیق موضوع، باید نخست بین «صدق» و «حجیت» یا «معتبر» تفکیک قایل شد وگرنه خلط آن دو، موجب خلط بحث و سردرگمی و توهم تناقض خواهد شد.
«قرائت صادق» به قرائتی اطلاق میشود که مطابقت آن با شریعت، قطعی و یقینی است و احتمال عدم مطابقت در آن وجود ندارد. مثلاً وجوب نماز در فقه و عدالت خداوند در علم کلام.
اطلاق قرائت در آموزههای قطعی و مسلم مجازی است؛ چرا که در آنجا به دلیل فرط وضوح، مجالی برای تفسیر و اختلاف مفسران نیست تا سخن از قرائت خاص به میان آید.
«قرائت معتبر» به قرائتی اطلاق میشود که مستند آموزهای آن برای عالمان دین، چندان شفاف و واضح نیست. لذا صاحبنظران با بهکارگیری مبانی و شیوههای معتبر دینشناسی - که تفصیل آنها گذشت - به اجتهاد و تبیین موضوع میپردازند و میکوشند خود را به حکم واقعی شریعت رسانده یا نزدیک کنند. مثلاً شیخ طوسی و شیخ انصاری در عرصة فقه یاخواجه طوسی و علامه حلی در عرصه کلام بعد از تلاش و اجتهاد توانفرسا به دو قرائت مختلف رسیدند.(۳۷)
در اصطلاح، هر دو قرائت معتبر و حجت است؛ چرا که هر دو محصول اجتهاد و بهکار بستن شیوههای معتبر است، اما این که هر دو یا یکی از آنها واقعاً مطابق شریعت است، نمیتوان به آسانی به داوری و تعیین قرائت صادق از غیرصادق پرداخت و این ادعا عین اصل معروف «مخطئه» است که عالمان شیعه بر آن متفقالقولند که قرائت عالمان را در عین حال که معتبر و معذور میدانند، بر امکان خطا و عدم مطابقت آن با شریعت تأکید دارند. مخصوصاً در عرصة فقه که فقیهان آن را به تحصیل «ظن»(۳۸) یا «حجت شرعی»(۳۹) تعریف میکنند که خودِ تعریف، گویای مدعاست.
پس ما در عرصة متشابهات شریعت، با قرائتهای معتبر و نه «صادق» مواجه هستیم و ممکن است هر دو قرائتِ مختلف و چه بسا متضاد، معتبر و حجت باشد، هر چند احتمال دارد یکی از آنها صادق یا هر دو غیرصادق و غیرمطابق با شریعت باشند.
● ملاک تشخیص قرائت معتبر از غیرمعتبر
همة قرائتهای عرضه شده از سوی متخصصان و عالمان دین واجد شرایط، از نگاه کلی معتبر و برای صاحب قرائت، حجت است و در صورت خطا معذور خواهد بود. با این وجود در مقام داوری و سنجش صدق و مطابقت هر کدام با شریعت، میتوان به ملاکهای ذیل توجه داشت.
۱) مطابقت با قرآن: برای بررسی صدق و اعتبار قرائت، نخستین ملاک، موافقت یا عدم مخالفت با قرآن است. در این زمینه روایات کثیری وارد شده است که به بعضی از آن ها اشاره شد.
۲) مطابقت با روایات: دومین منبع بررسی قرائتهای مختلف، سنت معصومین میباشد. قرائتی مقبول و معتبر است که با موضع پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) موافق باشد.
نکتة قابل توجه در این دو ملاک، تطبیق آن بر صغرویات است. به این معنی که نخست باید دلالت و موضع صریح و شفاف قرآن و اهلبیت در موضوعی روشن و مبرهن شده باشد تا بر این اساس به داوری دو قرائت مختلف پرداخت، اما در صورت عدم وضوح موضع کتاب و سنت در این مرحله، صاحبان هر دو قرائت میتوانند، قرائت خود را موافق کتاب و سنت توصیف کنند. پس این استدلال که «دین اسلام با قرائتهای مختلف سازگار نیست و یک قرائت هم بیشتر ندارد و آن قرائت پیامبر و ائمه است.»(۴۰) مقصود از آن موضعی است که در آن، قرائت پیامبر و ائمه شفاف باشد و در صورت عدم شفافیت باید ملاکهای دیگری را مورد لحاظ قرار داد.
۳) عقلانیت و فطرت: اسلام آیین فطرت و مطابق عقلانیت انسانی است. از این رو تمام آموزههای آن نیز مطابق آن دو خواهد بود. در صورت مجمل بودن موضع کتاب و سنت، میتوان قرائتی را ترجیح داد که مطابق فطرت پاک و عقلانیت سلیم انسانی باشد. مثلاً دیدگاهی که مدعی است سرنوشت نهایی کفار جاهل و مستضعف و حتی فرزندان خردسال آنان دوزخ الهی است، با فطرت و عقلانیت انسانی متعارض است و با وجود استیحاش فطرت و عقل، نمیتوان چنین آموزهای را به دین نسبت داد.
۴) بررسی مبانی و ادله: شخص داور میتواند مبانی و ادلة هر دو قرائت را به ترازوی نقد بکشد و با نقد و جرح یک قرائت، تأیید ادلة دیگری یا نقد هر دو قرائت، به منصب قضاوت بنشیند. منتهی اعتبار داوری وی به خودش اختصاص خواهد داشت و دیگران میتوانند داوری و قرائت او از اثبات یا جرح ادله را، دوباره به ترازوی نقد بسنجند. چنان که شیوة فوق در عرصة کلام و فقه رایج است. به طوری که متکلمان و فقیهان صاحب قرائت خاص مدعی موافقت ادله اربعه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) با قرائت خودشان هستند و در طرف مقابل، جمعی دیگر از متکلمان یا فقیهان همین ادله را به نفع مدعای خود توجیه میکنند.
۵) تحلیل صاحب قرائت: میدانیم که تأثیر روحیات، پیش دانستهها، محیط، استاد، نوع رشته تخصصی و...، در اخذ قرائت بیتأثیر نیست. بهطوری که شخصی که در غرب دینشناسی خوانده با کسی که در حوزه، به تعلیم دین مبادرت ورزیده، بر یک اندیشه نخواهند بود. یا کسی که در محیط اخباریگری و با استاد اخباری به فراگیری شریعت پرداخته، مسلماً با کسی که در مدرسه فلسفه و استادی همچون بوعلیسینا طی طریق کرده است، قرائت یکسانی از شریعت عرضه نخواهند کرد.
به تعبیر مرحوم امام خمینی: «هر طیفی از عالمان اسلامی آیات و روایات را به ورقی که خودشان فهمیدهاند بر میگردانند.»(۴۱)
و به تعبیر شهید مطهری: «فتوای عرب بوی عرب و فتوای عجم بوی عجم میدهد.»(۴۲)
داور و ناظر باید با مطالعه روحیات مختلف و به اصطلاح، جهات مختلف صاحب قرائت، به تفکیک و تبیین عوامل خارجی مؤثر در تفسیر صاحب قرائت بپردازد تا سره از ناسره روشن گردد.
بالأخره با مقایسه صفات کمالی فردی نظیر وصف علم، تقوی، عدالت -- در صورت تساوی در جهات دیگر -- میتوان قرائت اعلم، اتقی و اعدل را از قرائت عالم، متقی و عادل، ترجیح داد. از اینجا وضعیت قرائت فاقد صفات فوق پیداست.
محمد حسن قدردان قراملکی
پینوشتها
. Interpretation.۱
.۲ پل ریکور از اصحاب هرمنوتیک معاصر (متولد ۱۹۱۳م) معتقد است: هرمنوتیک شگردی خاص نیست که علم به آن و کاربردش ویژة دانایان و متخصصان باشد؛ بخشی است از نکتة همگانی شناخت. احمدی، بابک: ساختار و تأویل متن، ج ۲، ص ۵۰۱.
.۳ همان، فصل ۱۶ و ص ۵۰۲.
.۴ ریختهگران، محمدرضا: هرمنوتیک، فصل دوم.
.۵ احمدی، بابک: همان، صص ۴۹۶ - ۴۹۷.
.۶ برای توضیح بیشتر ر.ک: کتب اصولی، مبحث دلالت لفظی و وضع. مانند: شهید صدر: دروس فی علمالاصول، حلقة سوم، جزء اول، ص ۲۶۳.
.۷ «انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم.» نمل / ۶؛ هود/۱.
.۸ یوسف/ ۱؛ حجرات/ ۱؛ مائده/۱۵.
.۹ نحل /۸۹.
.۱۰ شعرأ/۲۶.
.۱۱ زمر/۲۸.
.۱۲ فصلت /۳.
.۱۳ آل عمران /۷؛ هود /۱.
.۱۴ به نقل از: فیض کاشانی: مقدمه تفسیر الصافی، ج ۱، ص ۹.
.۱۵ اصول کافی، ج ۱، ص ۸۸، باب الأخذ بالسنة و شواهد الکتاب.
.۱۶ صدرالمتألهین: شرح اصول الکافی، ج ۱، ص ۳۷۵.
.۱۷ نهجالبلاغه، خطبه ۱۳۳.
.۱۸ همان خطبة ۱۹۸ و ۱۵۶.
.۱۹ بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۹۰.
.۲۰ نحل / ۴۴.
.۲۱ جمعه / ۲.
.۲۲ «ان الحدیث ینسخ کما ینسخ القرآن.» اصول کافی، ج ۱، ص ۸۳.
.۲۳ وسایل الشیعه، ج ۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۹، حدیث ۲۵.
.۲۴ از آیة الله بروجردی نقل شده است که وی برای این نکته و منطقه جغرافیایی شخص سائل در فهم صحیح حدیث اهمیت زیادی قایل میشد.
.۲۵ «ماخالف العامة فقیه الرشاد.» اصول کافی، ج ۱، ص ۸۸.
.۲۶ وسایل الشیعه، ج ۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۶، حدیث ۵۲.
.۲۷ همان، حدیث ۵۱.
.۲۸تفسیر مرآةالانوار، ج ۱، ص ۱۶.
.۲۹ وسایل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۲۰ به بعد.
.۳۰ توبه / ۱۲۲.
.۳۱ آل عمران / ۷.
.۳۲ وسایلالشیعه ج ۲۷ ص ۱۳۹.
.۳۳ سفینة البحار ج ۱ ص ۴۵۵.
.۳۴اصول کافی، ج ۱ ص ۸۶؛
.۳۵ وسایلالشیعه، همان ص ۱۴۲.
.۳۶ همان.
.۳۷ برای آشنایی با قرائتهای متکثر عالمان اسلام ر.ک: نگارنده: اسلام، قرائتها و امام خمینی، مجلة نامه مفید، شماره ۲۰ زمستان ۱۳۷۸.
.۳۸ آیةالله خوئی: التنقیح، کتاب الاجتهاد و التقلید، ص ۲۰.
.۳۹ همان، ص ۲۰ ؛ محقق اصفهانی: بحوث فی علم الاصول، رسالة الاجتهاد و التقلید، ص ۱.
.۴۰ مصباح یزدی، استاد محمدتقی: روزنامه آفتاب امروز، شماره ۲۴، شهریور ۱۳۷۸، ص ۲.
.۴۱ «هر طایفهای روی ادراک خودش، روی علم خودش، اسلام را مطالعه میکرده است و آیات قرآن را و همة اخبار پیامبر و ائمه را روی آن ادراک خودش، برداشتی که خودش کرده بوده است از اسلام، روی آن برداشت حساب کرده، همة اوراق را برگردانده به آن ورقی که خودش فهمیده است» صحیفه نور، ج ۲، ص ۱۵۳.
.۴۲ مقاله اجتهاد در اسلام، مندرج در کتاب بحثی در مرجعیت و روحانیت، صص ۵۹ ۶۰-.
.۴۳ کاپلستون، فردریک: تاریخ فلسفه، ج ۱، ص ۴۷۴.
.۴۴ مجتهد شبستری، محمد: هرمنوتیک کتاب و سنت، ص ۱۷۲، هفتهنامه راه نو، شماره ۱۹، شهریور سال ۱۳۷۷، ص ۲۰.
.۴۵ برای توضیح بیشتر ر.ک: طباطبایی، علامه سیدمحمد حسین: اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۱، مقاله دوم و چهارم؛ جوادی آملی، عبدالله: شریعت در آینه معرفت، ص ۲۴۸ به بعد؛ لاریجانی، صادق: معرفت دینی ص ۱۷۶ به بعد.
.۴۶ ریختهگران، محمدرضا: همان، ص ۲۱۸.
.۴۷ احمدی، بابک: همان، ص ۵۲۶.
.۴۸ ریکور، پل: زندگی در دنیای متن، ترجمه بابک احمدی، ص ۱۳۴، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۳.
.۴۹ احمدی، بابک: همان، صص ۷-۴.
.۵۰ حلقة انتقادی، ص ۷۵.
.۵۱ هرمنوتیک مدرن، ص ۱۶.
.۵۲ بارت، رولان: از اثر تا متن، فصلنامه ارغنون، شماره ۴، زمستان ۱۳۷۳، ص ۶۱.
.۵۳ همان، ص ۶۳.
.۵۴ هرمنوتیک مدرن، ص ۲۳۴.
.۵۵ سروش، عبدالکریم: قبض و بسط تئوریک شریعت، صص ۲۹۴ و ۴۶۴؛ مدارا و مدیریت، ص ۱۰۴؛ مجتهد شبستری، محمد: هرمنوتیک کتاب و سنت، ص ۱۳۵ و نیز ر. ک: ص ۱۵ هفتهنامه راهنو، شماره ۱۹، ۷ شهریور ۱۳۷۷، ص ۲۰.
.۵۶ هرش در این باره میگوید: «رسالت اصلی هرمنوتیک، یافتن اصل یا ضابطهای است که بتوان نیت اصلی یا معنای راستین را بازشناخت.» احمدی، بابک: همان، ص ۵۹۶.
.۵۷ همان، ص ۴۹۷.
.۵۸ همان.
.۵۹ همان.
.۶۰ همان، ص ۵۹۲.
.۶۱ همان، ص ۵۲۶.
.۶۲ ریکور، پل: همان، ص ۱۳۴.
.۶۳ احمدی، بابک: همان، ص ۵۲۸.
.۶۴ همان، ص ۵۲۳.
.۶۵ ر.ک: هرمنوتیک مدرن، ص ۱۶؛ حلقة انتقادی، ص ۷۳ به بعد؛ ساختار و تأویل متن، ج ۲، صص ۵۹۰ - ۵۹۶.
.۶۶ حلقة انتقادی، ص ۷۳.
.۶۷ احمدی، بابک: همان، ص ۵۹۸.
.۶۸ همان، ص ۵۹۷.
.۶۹ همان، ص ۵۹۱.
.۷۰ سروش، عبدالکریم: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص ۲۳۶.
.۷۱ همان، صص ۲۸۳ - ۲۸۵.
.۷۲ همان، ص ۵۰۸.
.۷۳ مجتهد شبستری، محمد: همان، ص ۱۵.
.۷۴ همان، ص ۱۳۹.
.۷۵ هرمنوتیک مدرن، ص ۱۳.
.۷۶ همان، ص ۲۱۰؛ ک.ام.نیوتون: هرمنوتیک، ارغنون، شمارة ۴، ص ۱۸۸.
.۷۷ هرمنوتیک مدرن، ص ۲۳۴.
.۷۸ ریکور، پل: همان، صص ۶۸-۶۴.
.۷۹ هرمنوتیک مدرن، صص ۲۴۷ - ۲۴۸.
.۸۰ ابوزید، نصرحامد: نقد الخطاب الدینی، صص ۱۱۴ - ۱۱۵؛ سروش، عبدالکریم: تفسیر متین متن، کیان، شماره ۳۸، ص ۳؛ سروش، عبدالکریم: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص ۵۰۷.
.۸۱ صحیفه نور، ج ۲، ص ۱۵۳.
.۸۲ سروش، عبدالکریم: روزنامه صبح امروز، ۱۴ مهر ۷۸، شماره ۲۳۲، ص ۱۶.
.۸۳ مکینژاد، کیومرث: تجربه باطنی و احکام شریعت، کیان، شماره ۴۲، ص ۲۹.
.۸۴ مکینژاد، کیومرث: همان.
.۸۵ یوسفی اشکوری، حسن: روزنامه آفتاب امروز، ۱۴ مهر ۷۸، شماره ۴۰، ص ۳.
.۸۶ سروش، عبدالکریم: قبض و بسط تئوریک شریعت (مقاله)، کیان، شماره ۳۸، ص ۳؛ نیز قبض و بسط تئوریک شریعت (کتاب) صص ۳۴۳-۳۴۲.
.۸۷ همان، ص ۳۰۵ ؛ مجتهد شبستری، محمد: هرمنوتیک کتاب و سنت، ص ۹۵ به بعد.
.۸۸ مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۶۹۲-۶۹۱.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست