بجنگ تا بجنگیم

● چرا جنگ می‌شود و چرا باید جنگید؟
جنگ از آن مقوله‌های خانه برانداز است. شاید بعضی‌هایتان آن شب‌های پر از ترس بمباران را در شهرهایتان به یاد دارید. آن موقع‌ها که با صدای آژیر …

چرا جنگ می‌شود و چرا باید جنگید؟

جنگ از آن مقوله‌های خانه برانداز است. شاید بعضی‌هایتان آن شب‌های پر از ترس بمباران را در شهرهایتان به یاد دارید. آن موقع‌ها که با صدای آژیر همه می‌دویدند به طرف پناهگاه‌ها و همه شهر پر می‌شد از جیغ و فریاد زن و بچه‌ها. هیچ کس از جنگ خوشش نمی‌آید. قحطی، گرسنگی، آوارگی، کشت و کشتار و خون و خونریزی تبعات جنگ است که هیچ عقل سلیمی مشتاق این چیزها نیست. ولی وقتی به تو حمله می‌کنند و می‌خواهند حقت را بخورند که دیگر نمی‌شود ایستاده و فقط بر و بر او را نگاه کرد که هر کار خواست بکند. شده با سنگ و چوب هم شده باید دشمن را پس زد. پس گاهی اوقات باید جنگید.

الف) چه موقعی جنگ می‌شود؟

وقتی حرف همدیگر را قبول ندارند:

اختلاف همیشه بوده و هست. بین دو تا آدم هم اختلاف هست. بین دو مملکت هم هست. ولی این دلیل نمی‌شود که بیفتند به جان هم و بزنند و همدیگر را لت و پاره کنند. ده بالایی ۵ دقیقه بیشتر از ده پایینی از آب استفاده کرده است. مگر حالا کوتاه می‌آیند. بیل و کلنگ و برنو و قشون قشون کشی که چه؟ تا سر دو تا از ده بالایی‌ها را نبرند دلشان خنک نمی‌شود. به همین سادگی یک اختلاف کوچک. گاهی وقت‌ها اختلاف سر دین است، گاهی سر مقام، گاهی سر مرز و گاهی هم سر گاو مش حسن.

وقتی حرف حرف خودشان است:

وقتی کسی پایش را توی یک کفش بکند و فقط بخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند، خُب دیگران هم پا در کفشش می‌کنند. آن موقع است که دیگر کفش شماره ۵۲ هم به پاها کوچک است و دوباره جنگ و دعوا راه می‌افتد. حالا نکش، کی بکش. یک قاعده می‌گوید که اگر مرغ کسی یک پا داشت، سرش را ببر و همانجا بریانش را بخور تا هوس مرغ یک پا به دلت نماند.

وقتی به حرف نفسشان گوش می‌کنند:

اگر فکر می‌کنید که اسکندر، نرون، قیصر روم، چنگیزخان، رضاشاه، استالین، هیتلر، موسیلینی، صدام و هزارتا دیکتاتور و جنایتکار دیگر از همین قماش برای رضای خدا و قرب به او آدم می‌کشتند، کاملا به بیراهه رفته‌اید. به نظر شما می‌خواستند کشورشان بزرگتر باشد؟ می‌خواستند ثروتشان بیشتر باشد؟ می‌خواستند قدرتشان را به رخ بقیه بکشند؟ می‌خواستند تفریح کنند؟ و یا اینکه همه موارد درست است؟

ب) چرا باید جنگید؟

برای اینکه فتنه و فتنه‌انگیز از بین برود:

وقتی اختلافی می‌افتد و به آشوب می‌کشد و طرف مقابل حرف ناحق می‌زند و بالاخره به تو حمله می‌کند، نباید بایستی تا او بزند و هر آنچه داری را ببرد و خودت و زن و بچه‌ات را به خاک و خون بکشد که شاید روزی پشیمان شود. اگر آشوبی به پا کرد تو هم باید با او مقابله کنی و این فتنه را بخوابانی. باید جلوی ظالم ایستاد تا نتواند هر آنچه که خواست انجام دهد.

برای اینکه دنیا هرکی هرکی نشود:

اگر قرار باشد هر کسی به خواسته‌های ناحق خودش بخواهد به هر ضرب و زوری برسد که آجر روی آجر بند نمی‌شود و دنیا به هرج و مرج می‌افتد. باید کسانی باشند که جلوی آن عده بایستند و نگذارند دنیا را به تباهی و نابودی بکشانند

برای اینکه حق بعضی‌ها همین دنیا کف دستشان گذاشته شود:

می‌گویند توبه گرگ مرگ است. توی این کره زمین خودمان هم که شکر خدا هم گرگ حیوان‌نما داریم و هم گرگ آدم‌نما. برای حفظ محیط زیست و عدم انقراض گونه‌های حیوانی با گروه اول کاری نداریم. ولی گروه دوم را باید به زور شمشیر تکلیفشان را مشخص کرد تا هم در این دنیا عذابشان را بکشند و هم در آن دنیا. فعلا ما مسئولیت این‌ورش را به عهده می‌گیریم تا مردم بتوانند نفس راحتی از دست این‌ها بکشند.