شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

یورگن کلوپ محبوب چگونه به اینجا رسید


یورگن کلوپ محبوب چگونه به اینجا رسید

رفتار بایرن مثل تبهکاران فیلم جیمز باند است

یورگن کلوپ در مصاحبه ای مفصل با روزنامه «گاردین» از فینال لیگ قهرمانان اروپا، زندگی اش در دورتموند و فسلفه فوتبالی اش صحبت کرد.

یک ساعت بعد از آن اولین شوخی یورگن کلوپ که در طول مصاحبه هم زیاد اتفاق افتاد و با در میان گذاشتن دیدگاه هایش در مورد زندگی و فوتبال همراه بود. او سراغ خاطره ای خیلی شخصی رفت. شاید این خاطره به دلیل سفر پر سروصدای کلوپ و دورتموند به فینال لیگ قهرمانان در ومبلی به ذهنش آمد. جایی که آنها با بایرن مونیخ بازی خواهند کرد و این به یادماندنی ترین داستان این فصل فوتبال است. بازی هیجان انگیز و احساس برانگیز تیم و درامی خشم آور، فتنه یک انتقال دردناکو لذت آشوبگرانه همگی شاهد ادعای کلوپ هستندکه «این جذاب ترین پروژه فوتبالی در دنیاست.» او خیلی شبیه کلوپی است که در ماینتس بود.

ماینتس، عشق اول زندگی ورزشی او. کلوپ که سرمربی آنها شد مهاجمی سنگین بود که به مدافع تبدیل شد و در لیگ دوم آلمان بازی می کرد: «درست مثل هر کسی که برای دورتموند کار می کند طرفدار این تیم هستم. در مورد ماینتس هم همینطور است. زمانی که بازیکن بودم ما در یکشنبه های بارانی ۸۰۰ طرفدار داشتیم و اگر می مردیم هیچ کس نمی فهمید و به خاکسپاری ما نمی آمد اما ما باشگاه را دوست داشتیم وهمین حس را هم نسبت به دورتموند داریم.» دورتموند باشگاه خاصی است. باشگاهی کارگری.

دورتموند از فتح لیگ قهرمانان در ۱۹۹۷ به آستانه ورشکستگی در سال ۲۰۰۵ سقوط کرد. با آمدن کلوپ از ماینتس تقریبا در ۵ سال قبل، دورتموند ۱۶۰ میلیون پوند در سال ۲۰۱۲ تولید کرد که این را به یازدهمین باشگاه بزرگ دنیا تبدیل کرد. «وست فالن»، استادیوم آنها را که تراسی با رنگ زرد دارد در هر بازی با ۸۲ هزار نفر پر شد اما در قیاس با بایرن و منچستریونایتد، رئال مادرید و بارسلونا آنها عقب تر بودند. دستمزدهای آنها نصف دستمزدهای بایرن و یک سوم دستمزدهای رئال بود و با این وجود آنها رئال را در دور رفت نیمه نهایی با ۴ گل شکست دادند.

چند روز قبل از این بازی فراموش نشدنی، ماریو گوتزه ۲۰ ساله که از ۹ سالگی در این باشگاه بود تصمیم گرفت که از شرط ۳۷ میلیون یورویی قراردادش استفاده کند و و در تابستان به بایرن برود. این آخرین اتفاقی نخواهد بود که تیم جوان کلوپ را تهدید کرد. روبرت لواندوفسکی هم تقریبا به صورت قطعی دورتموند را ترک می کندو شاید او هم به بایرن برود.

کلوپ برای اولین و آخرین بار در طول مصاحبه ۹۰ دقیقه ای خود رد دفتر پویما در دورتموند شانه بالا می اندازد و می گوید: «چه چیزی می توانم بگویم؟ اگر این چیزی است که بایرن می خواهد ... مثل فیلم های جیمز باند است، با این تفاوت که بایرن نقش منفی فیلم است.»

کلوپ پیش از این بایرن را به قدرتی دیکتاتور و ظالم شبیه چین تشبیه کرده بود اما: «آن موقع که این را گفتم خسته بودم. بایرن یک دهه موفقیت مداوم مانند بارسا می خواهد. این اگر شما پول داشته باشید خوب هم هست چون پول امکان موفقیت را بیشتر می کند اما این تضمین شده نیست. ما سوپرمارکت نیستیم اما آنها بازیکنان ما را می خواهند چون می دانند ما نمی توانیم به همان اندازه به آنها پول بدهیم. راه رئال و بایرن و فکر نکردن به مالیات ها نمی تواند راه ما باشدو اینکه بگذاریم نسل بعدی مشکلات ما را حل کند ما نیاز به کار جدی و با آگاهی داریم. ما این مقدار پول داریم و بنابراین می توانیم آن را بپردازیم اما بازیکنان خود را از دست می دهیم. سال گذشته هم شینجی کاگاوا رفت.»

به کاگاوا که می رسد با کف دست به سرش می زند: «شینجی یکی از بهترین بازیکنان دنیاست و حالا در یونایتد ۲۰ دقیقه در بال چپ بازی می کند. قلبم می شکند. واقعا اشک در چشم هایم جمع می شود. بهترین پست برای کاگاوا هافبک وسط است. او هافبکی تهاجمی با بیشترین شم گلزنی است که تا حالا دیده ام اما برای بیشتر مردم ژاپن بازی کردن برای یونایتد معنای بیشتری دارد تا در دورتموند وقتی او رفت ما ۲۰ دقیقه در آغوش هم گریه کردیم. یک سال قبل از آن نوری شاهین رفت چون رئال بزرگترین باشگاه دنیا بود. اگر بازیکنان به اندازه کافی صبور باشند. ما می توانیم تیم را رشد دهیم و به یکی از بزرگترین باشگاه های دنیا تبدیل کنیم.»

زمانی که از کلوپ ۴۵ ساله در مورد انتقال بی رحمانه گوتزه صحبت می شود. صحبت هایش شکلی فلسفی پیدا می کند: «این کاملا طبیعی است که مردم راه های متفاوتی بروند. در ۱۸ سالگی من می خواستم همه دنیا را ببینم اما از آن مان من تنها در ماینتس و دورتموند بوده ام. (می خندد) و اینجا مسلما مرکز دنیا نیست. آنها می خواهند به جاهای متفاوتی بروند اما به آنجا می رسند و دیگر هیچ چیز آنطوری نیست که فکر میکنند. تو برای گاردین کار می کنی و برخی اوقات که همکارت را می بینی فکر می کنی: نه، همان چیز قدیمی و هر روزه. شاید می خواهی به سان (روزنامه عامه پسند و پرطرفدار) بروی؟ پول بیشتر، کار کمتر. عکس های بیشتر و کلمات کمتر.»

زمانی که از شوک بعد از خبر انتقال گوتزه در تابستان می پرسم لبخند او از بین می رود و ناگهان قیافه ای مصیبت زده می گردد: «مثل حمله قلبی بود یک روز بعد از بازی با مالاگا بود. من یک روز برای جشن گرفتن داشتم و بعد مثل اینکه کسی به من گفت دیگر بس است و به تمرین برو. در زمین تمرین مایکل زورک مثل کسی می آمد که مرده است. او گفت باید چیزی به تو بگویم امکان دارد که ... (کلوپ کلمات او را به یاد نمی آورد) مایکل پرسید که می خواهی حرف بزنی و من گفتم نه، باید بروم. آن روز عصر همسرم منتظرم بود چون دوست خوب ما که بازیگر آلمانی خیلی خوبی است ما را برای افتتاحیه دعوت کرده بود اما من به خانه آمدم و به همسرم گفتم نمی توانم حرف بزنم. نمی توانی من را امشب ببری. از باشگاه چند بار به من تلفن کردند و می گفتند در رستوران همدیگر را ببینیم و حرف بزنیم. من می گفتم نه، می خواهم توی خودم باشم. فردا برمی گردم ولی امشب نه.»

برخی از بازیکنان دورتموند تحت تاثیر قرار گرفته بودند و دو شب نمی توانستند بخوابند: «این واقعیت است. من به ۶ یا ۷ بازیکن که می دانستم دل آزرده شده اند تلفن کردم. آنها فکر می کردندکه به اندازه کافی خوب نیستندو می خواستند با همدیگر برنده باشند. این دلیل ضربه خوردن آنها بود اما بایرن به ماریو گفته بود یا حالا یا هیچ وقت. من به او گفتم آنهاس ال بعد برمی گردند. آنها دو سال بعد هم می آیندو سه سال بعد هم اما او ۲۰ سالش است و به خود گفت که باید بروم. می دانم که چقدر سخت است. بازیکنی پیدا کنم که جای گوتزه را بگیرد اما سال بعد ما متفاوت بازی خواهیم کرد. فقط زمان می برد.»

● روش های غیرعادی کلوپ

کلوپ همیشه به راه های متحد کردن تیمش علاقه مند بوده است: «شما می توانید در مورد روح حرف بزنید یا می توانید آن را زندگی کنید.» در ماینتس زمانی که او باشگاه را در سال ۲۰۰۴ به لیگ یک آورد یک سفر پیش فصل غیرمعمولی ترتیب داد: «ما تیم را به دریاچه ای در سوئد بردیم که هیچ چیز الکترونیکی در آن نبود. سفری ۵ روزه و بدون غذا بود. آنها خودشان باید غذا تامین می کردند. مربیان دیگر می گفتندفکر نمی کنی بهتر بود که بازیکنانت تمرین فوتبال می کردند. نه، من می خواستم تیم این را حس کندکه آنها در هر چیزی دوام بیاورند. کمک مربی من فکر می کردکه من احمقم. او می پرسید که می توانیم آنجاتمرین کنیم؟ گفتم نه. می توانیم آنجا بدویم؟ نه. اما می توانیم شنا کنیم و ماهی بگیریم. اگر زمانی یکی از آن بازیکنان را دوباره ببینم، از نیروهای ویژه ما، آنها به من می گویند کهدر کل آن زمان چه اتفاقی افتاده است. هر شب در آن چادرهای لعنتی، روی ریشه درخت ها دراز می کشیدیم، کسی این را فراموش نمی کند. ما باید جزیره دیگری کشف می کردیم. اول باید آتش روشن می کردیم و آب جوش می آوردیم. تمام مدت باران می بارید. فقط ۵ ساعت باران نبارید. چطور می توانستند در سوئد زندگی کنند؟ خورشید را که می دیدید پشه ها را هم حس می کردید اما اتفاقی درخشان بود. شبیه شجاع دل ها بودیم. شما می توانید حالا یک چاقو در بدن من فرو کنید، مشکلی پیش نمی آید. ما به بوندس لیگا رفتیم و مردم نمی توانستندباور کنند که چقدر قوی هستیم.»

او خیلی زود در آلمان مشهور شد. مهم تر اینکه روش برجسته او بایرن مونیخ را تحت تاثیر قرار داد: «اولی هوینس پرسید که می تواند من را ببیند. گفتم بله، آقا. باید اول از مادرم بپرسم اما فکر می کنم بشود همدیگر را ببینیم. او به من گفت که آنها به دو مربی فکر می کنند که من، یکی از آنها هستم. بعدتر هوینس تصمیم گرفت کلینزمن را انتخاب کند. خیلی ناامیدکننده نبود.برای کسی که در لیگ دو سرمربی بوده است تماس بایرن و نخواستنش بدترین چیز دنیا نیست.»

در شروع این فصل کلوپ تاکید کرد که دورتموند آماده است که لیگ قهرمانان را فتح کند: «ما یک باشگاه هستیم نه یک شرکت اما بستگی دارد که طرفداران خنثی بخواهند چه داستانی را بشنوند. اگر آنها به داستان بایرن احترام می گذارند و اینکه آنها چقدر جام از سال ۱۹۷۰ برده اند می توانند از این تیم پشتیبانی کنند اما اگر آنها داستان جدیدی می خواهند، داستانی ویژه، این داستان باید از آن دورتموند باشد. فکر می کنم در این لحظه در فوتبال دنیا، باید طرف ما باشید.

● درس کلوپ از بارسا

کلوپ مورینیو را با پرس بی رحمانه و انتقال های به شدت سریع که دورتموند با آنها تعریف می شود در ایدوناپارک شکست داد. کلوپ راهی پیدا کرد که ژابی آلونسو و رونالدو را خنثی کند. این واقعیت که مورینیو از آ« زمان با تلفن با او در تماس است نشانه دیگری از آن است که کلوپ در قله مربیگری در اروپاست. اما در کنار فراست تاکتیکی او، توانایی او برای برخورد عاطفی با بازیکنانش هم گفتنی است. بعد از آنکه او مسی را اینگونه تحسین می کند: «باورنکردنی ترین بازیکن چون هیچ ابزاری مقابل او زمانی که آماده است وجود ندارد. هیچ تاکتیکی جواب نمی دهد.»

او دیدگاه شگفت انگیزش را هم ارائه می کند. بیشتر از آنکه او و ویدئوهای بارسا را نشان بازیکنانش بدهد که تیکی تاکا را به آنها بشناساند، تصاویر دیگری را نشان آنها می دهد. او راه هایی را نشان آنها می داد که مسی و هم تیمی هاش هر گل را جشن می گرفتند: «مثلا می گفتم این اولین باری است که آنها گل زده اند. این کامل ترین چیزی است که می توانستم به آنها نشان بدهم.

اغلب این کار را می کنم. به آنها عکس هایی را نشان می دادم که نشان می داد بارسلونا چگونه گل هایش را جشن می گیرد. من از ویدئوها استفاده نمی کردم چون شیوه بارسا را کپی نمی کنم اما شما می بینید که آنها گل ۵۸۶۸ خود را طوری جشن می گیرند که انگار هرگز قبل از آن به این شیوه گل نزده اند. این چیزی است که شما تا زمانی که می میرید احساس می کنید.»



همچنین مشاهده کنید