جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

و امّا غزّه


و امّا غزّه

بی گمان, دیدن جنازه های مثله شده ی کودکان و زنان و مردان غیرنظامی ِ ساکن غزّه, که در بمباران های وحشیانه ی حکومت نژادپرست اسراییل جان داده اند, بر قضاوت بی طرفانه ی هر انسانی تاثیر خواهد گذاشت و البته این داستان ِ امروز ِ فلسطین نیست, که بیش از شصت سال است که در, بر همین پاشنه چرخیده و می چرخد

۱) بی‌گمان، دیدن جنازه‌های مثله‌شده‌ی کودکان و زنان و مردان غیرنظامی ِ ساکن غزّه، که در بمباران‌های وحشیانه‌ی حکومت نژادپرست اسراییل جان داده‌اند، بر قضاوت بی‌طرفانه‌ی هر انسانی تاثیر خواهدگذاشت. و البته این داستان ِ امروز ِ فلسطین نیست، که بیش از شصت سال است که در، بر همین پاشنه چرخیده و می‌چرخد.

۲) امّا باید به یاد داشته‌باشیم که جنگ‌سالاران و نیز دغل‌بازان، معمولاً در مجالات و فرصت‌هایی چنین، خویشتن را زیر پرده‌ی مظلوم‌نمایی نهان‌می‌کنند. به یاد داشته باشیم که هیتلر منادی مظلومیت ملت آلمان بود که زیر چکمه‌های متفقین در جنگ جهانی اول لگدکوب شده‌بود. به یاد داشته‌باشیم که کیم ایل سونگ به بهانه‌ی آزادسازی نیمه‌ی دیگر کشور ِ دوپاره‌‌اش، مردم و سرزمین‌ کره را چنان به خاک و حون و ناتوانی کشانید. به یاد داشته باشیم که امریکا به بهانه‌ی صدور دموکراسی و حقوق بشر، عراق و افغانستان را فروکوبید. به یاد داشته باشیم که سه شهر هیروشیما و ناکازاکی و درسدن، به عنوان نمادهای قدرت مدنی ژاپن و آلمان، از جانب متفقین‌ نابود شدند. و سرانجام، به یاد داشته‌باشیم که همین نظام نژادپرست اسراییل، موجودیت خود و عملیات‌اش را، هنوز هم از نسل‌کشی‌های میلیونی یهودیان در جنگ جهانی دوم، توجیه و تغذیه می کند.

۳) امروز نیز، سازمان‌ها و احزابی چون حماس و جهاد اسلامی و... ، مظلومیت مردم فلسطین را پرچم ِ جنگ‌طلبی و قدرت‌پرستی خویش کرده‌اند. این گروه‌ها، در حالی‌که به خوبی از قدرت نظامی و توحّش حکومت اسراییل آگاهی دارند، طی ماه‌ها و سال‌های گذشته، هر از چند روزی، با پرتاب مذبوحانه‌ی راکت یا نیمچه‌موشکی، چند شهرک و روستای مرزی اسراییل را هدف قرار می‌دادند و ضمن ایجاد فضای ترس در آن مناطق، هر از گاهی، زنی یا کودکی یا مردی را زخمی می‌کردند یا می‌کشتند و نام چنین جنایاتی را مبارزه با صهیونیسم و کشتن صهیونیست‌ها می‌گذاشتند. انگار که حق شصت‌ساله‌ی ازدست‌شده‌ی مردم آواره‌ و رنج‌دیده‌ی فلسطین، قراربود با همین جنایات، پس گرفته شود. حماس، حتا در این روزهای خون و کشتار نیز، دقیقاً چنین می‌کند: از داخل یا کنار مسجدی، مدرسه‌ای، منزلی، و یا پناهگاهی، راکتی به سوی اسراییل شلیک می‌کند تا چند لحظه بعد، آن مسجد یا مدرسه یا منزل یا پناهگاه، توسط اسراییل نابود شود و ساکنان‌، به خون کشیده‌شوند!

۴) اگر مردم غزه، پذیرفته‌اند که حماسی‌ها چنان کنند و از داخل خانه‌های آن‌ها، خانه‌های مردم اسراییل را هدف‌گرفته و نابودکنند؛ و در چنان غوغایی، شادی کنند و به خیابان‌ها بریزند و کشتار شهرک‌نشین‌های اسراییلی را جشن بگیرند، پس امروز که حکومت اسراییل با نیرو و توحشی چندین و چند برابر، چنین می‌کند، چندان حقی برای گلایه و شکایت ندارند: من خبرندارم که در این چند سال، آیا مردم غزه به عملیات تروریستی حماس، اعتراض کرده‌اند یا نه؟ و آیا کودتای خونین حماس بر ضد سازمان فتح، مجالی برای اعتراض مردم گذاشته‌بود یا نه؟ کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است!

۵) و این نه از آن روست که حق با مردم فلسطین نیست: حق با مردم فلسطین است! مردم فلسطین باید بتوانند در کشورشان (که بی‌گمان شامل تمام شهرها و روستاهای یهودی‌نشین و عرب‌نشین است)، آزادانه زندگی کنند و بمیرند و به‌خاک‌سپرده‌شوند. حکومت اسراییل، یک حکومت نژادپرست، قوم‌سالار و مذهب‌مدار است. عرب‌های فلسطین(اسراییل) هیچ حقی و سهمی در اداره‌ی سرزمین‌شان ندارند. همه‌ی نهادهای قدرت و فرهنگ در دست یهودیان است؛ و چنین ستم تاریخی، در طول شصت سال گذشته، که لبریز ِ خون و مبارزه و شکست و خیانت بوده، مردمان فلسطینی را به آواره‌گی، نومیدی و فقر کشانده‌است: یعنی به موقعیتی مناسب برای بهره‌گیری فریب‌کاران و قدرت‌پرستانی مانند حماس، که در نبود ِ آلترناتیوهای دموکراتیک و عدالت‌محور، و با حمایت سران مرتجع کشورهای منطقه، توانسته‌ بر موج مظلوم‌نمایی و حق‌طلبی سوارشود و انسان فلسطینی را (که به گواهی ِ داننده‌گان، فرهیخته‌ترین و اندیشمندترین ِ اعراب است) به ورطه‌ی ارتجاع و جهل بکشاند.

۶) به یاد داشته باشیم که بیست سال پیش، در بمباران شیمیایی حلبچه، تنها در چند دقیقه، بیش از پنج هزار زن و کودک و مرد ِ کُرد، نابودشدند و چندین برابر این تعداد زخمی‌شدند. آن‌وقت‌ها نه تنها هیچ کشور قدرتمندی (مثل امریکا یا شوروی یا ...) اعتراضی به حکومت بعثی عراق نکرد، بلکه آن‌ها حتا وقوع آن جنایت را هم تایید نکردند، بلکه کشورهای عرب منطقه (که یار و یاور صدام حسین و سینه‌چاک وطن عربی بودند) حتا خبرش را هم پخش نکردند؛ و اگر فیلمبردارها و عکاس‌های تلویزیون ایران نبودند، حتا همین امروز هم آن را انکار می‌کردند. انسان‌ها و ملت‌ها، به خودی خود، نه خوب‌اند و نه بد: در شرایط خاص ِ دست‌ساز ِ نیروهای متعصب نژادی یا قومی یا دینی، هر انسانی و هر ملتی، می تواند تبدیل به یک جانی شود.

۷) امّا بسیارند کسانی که می‌گویند در این نبرد، باید طرف یکی را گرفت. می‌گویند محکوم‌کردن حماس و حامیان‌اش، به معنای دوستی با حکومت اسراییل و شریک‌شدن در جنایات اوست.‌ می‌گویند مگر نمی‌بینید که نیروهای مترقی اسراییلی هم، از محکومیت حماس دم نمی‌زنند. می‌گویند مسئله‌ی فلسطین راه حل نظامی ندارد اما حماس در حمله به اسراییل، دارد از مردم فلسطین دفاع می‌کند. و... اما اینان فراموش‌کرده‌اند که ما، بسیار چنین کرده‌ایم و سرمان به سنگ ِ مکافات خورده‌است. در یک‌صد سال گذشته، به بهانه‌ی "بدتر"بودن یک طرف دعوا، از طرف "بد" حمایت‌کرده‌‌ایم؛ اما به محض پیروزی آن "بد"، خودمان نخستین قربانی ِ "بدتر"شدن او شده‌ایم. اصلاً این رسم تاریخ است: همه‌ی "بد"ها، به محض پیروزشدن، "بدتر" می‌شوند. پس چرا این بار هم بین "بد" و "بدتر"، به دام "بد" بیفتیم؟ آیا غیر از "بد" و "بدتر"، شقّ دیگری نیست؟ و اگر نیست، پس ناچاریم که "بد" شویم؟

۸) جنگ غزه هم، مثل اغلب جنگ‌های دنیا، بازی قدرتِ قدرت‌پرستان است؛ و مثل اغلب جنگ‌های دنیا، مردمان بی‌گناه، قربانیان آن‌اند. مردم فلسطین فاقد رهبری ِ سازمانده‌ ِ آزادگر و دموکراتی هستند که بتواند با درک موقعیت جهانی، با داشتن یک جهان‌نگری ِ به روز، با پشتوانه‌ی تئوریک ِ مردمی ِ عدالت‌خواهانه‌ی غیرقومی، و با پشتیبانی عامه‌ی فلسطینی‌ها، بنیان‌ یک جامعه‌ی برابر و آزاد یهودی-فلسطینی بگذارد. و این نه فقط گناه مردم فلسطین، که توطئه‌ی امپریالیستی ِ کلان‌سرمایه‌داران ِ فراملیّتی و نوکران ِ خواسته یا ناخواسته‌ی منطقه‌ای ِ آن‌هاست. حماس، محصول برنامه‌ریزی‌های کلان آن جهان‌خواران و ادامه‌ی موج طالبان‌سازی و القاعده‌سازی و تروریست‌سازی آن‌هاست، تا سر انسان ِ جهان سومی کلاه بگذارند و به راه دیگرش ببرند. حکومت اسراییل از منطق انسان سیاسی فلسطینی هراس دارد، چرا که وجود نظام آپارتاید قومی اسراییل غیر منطقی است: پس برای چنین نظام ضدّمنطقی، چه یاوری بهتر از یک سازمان سراپا مسلح بی‌منطق، که هم‌چون ستون پنجم نبرد، از درون، جبهه‌ی خودی را می‌خورد و نابود می‌کند؟

۹) چون یار را باختم

طعم سنبله‌ها را فراموش کردم

و چون باغچه را از دست دادم

عطر گیسوها را گم کردم

از فرط شوق به لب‌هایت

از گل‌ها دفاع می‌کنم

و از فرط دلشوره برای پاهایت

از خاک خیابان‌ها

دفاع می‌کنم...

این چند سطر را محمود درویش سروده‌بود. شاعر ِ فلسطین آواره، اما عاشق.

۱۰) تا بعد از این جنگ!