جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کانت در ایران


کانت در ایران

فلسفه کانت بر آمده از بحرانی ژرف و در واقع تلاش برای صورت بندی و رفع آن است این بحران چه بود به طور خلاصه می توان گفت که روزگار کانت مصادف بود با کشفیات دانشمندان علوم طبیعی در فیزیک و شیمی و اخترشناسی و نیز تطبیق ریاضی بر علوم به طور کلی چنین حوادثی جهان بینی اروپاییان را از بیخ و بن دگرگون ساخته بود

●مختصری درباره کانت و فلسفه اش

فلسفه کانت مبدأ تاریخ جدیدی در اندیشه غربی است. به گفته امیل بریه از پایان قرن هجدهم تاکنون به جرأت می توان گفت که هیچ اندیشه ای در فلسفه نبوده که مستقیماً یا به طور غیرمستقیم از فلسفه کانت نشأت نگرفته باشد، به طوری که اگر کسی فلسفه کانت را درست بخواند و اصول آن را خوب بفهمد، کلید اندیشه های فیلسوفان بعد از او، از هگل و مارکس گرفته تا متفکران معاصر انگلیسی و اگزیستانسیالیست های آلمانی و فرانسه، متکلمان معاصر غربی واصحاب مکتب فرانکفورت و دیگران به دستش آمده است. هایدگر با گفتن این عبارت که «کانت بر زندگی همه ما سایه افکنده است» ضمن ارج نهادن به مقام والای وی، گستره تأثیرگذاری کانت را از حیطه معرفت فلسفی فراتر می برد.

اما فلسفه کانت بر آمده از بحرانی ژرف و در واقع تلاش برای صورت بندی و رفع آن است. این بحران چه بود؟ به طور خلاصه می توان گفت که روزگار کانت مصادف بود با کشفیات دانشمندان علوم طبیعی در فیزیک و شیمی و اخترشناسی و نیز تطبیق ریاضی بر علوم. به طور کلی چنین حوادثی جهان بینی اروپاییان را از بیخ و بن دگرگون ساخته بود. از سوی دیگر در حوزه فلسفه، آراء دکارت به ایجاد دو مکتب مغایر در فلسفه انجامیده بود. عقلگرایان مفهوم تصورات نظری و گرایش های ایده آلیستی فلسفه او را بسط داده و به این نتیجه رسیده بودند که شناخت آدمی تماماً از تعقل نشأت می گیرد. به عکس، تجربه گرایان به جنبه مادی فلسفه دکارت توجه کردند و منشاء نهایی تمام معرفت آدمی را حس و تجربه دانستند. ظهور این دو دیدگاه نتیجه ای جز بن بست نداشت. از آن جا که عقلگرایان هر چیزی را جلوه ای از حقیقتی مطلق و واحد معرفی می کردند، جایی برای مشاهده و تجربه و کارعملی باقی نگذاشته بودند. همچنین با بسط اندیشه تجربی مسلک، که با هیوم به اوج خود می رسد، پایه های تعقل و فلسفه اولی و اساس نظری علوم متزلزل شده بود. با انکار مفهوم علیت نزد هیوم، دیگر صورتبندی قوانین کلی علمی امکان پذیر نبود؛ به طوری که شکاکیت هیوم اساس نظری دانش آدمی را با خطر نابودی روبرو ساخت. کانت بر آن بود تا شالوده علوم و اندیشه علمی را از تأثیر مخرب شکاکیت هیوم برهاند و معرفت بشر را برپایه ای خلل ناپذیر استوار سازد. در واقع تلاش کانت در «نقد عقل محض» برای رهایی از چنین بحرانی بود.

اگر از جنبه دیگری به این مسئله نظر اندازیم، وجود چنین بحرانی البته خود موهبتی گرانبهاست. این که تمدنی زمینه هایی برای ایجاد بحران در تفکر داشته باشد، نشانه پویایی اندیشه در آن است؛ چرا که همه امکان های معرفتی بسط یافته اند و بن بستی پدید آمده است که رهایی از آن انقلابی عظیم می طلبد. آن چه از کانت شایسته آموختن و توجه فراوان است، بویژه برای محققین کانت پژوه ایرانی که هدف اصلی این مقاله اهتمام به این مسئله است، شیوه مواجهه وی با این بحران و نیز شهامتش در این رویارویی است: یعنی شهامت و جرأت اندیشیدن داشتن.

نکته دیگر این است که فلسفه کانت می تواند برای ما نسبت به فلسفه سایر متفکرین غربی سودمند تر باشد. تفکروی به دلایلی می تواند ما را از پریشان گویی و متناقض گویی دور بدارد، حالتی که به خاطر سردرگمی های فکری و معرفتی زیاد تجربه می کنیم. کانت حد و حدود معرفت و نیز نیروهای فهم را به ما شناساند. وی با تحقق انقلاب کپرنیکی خود،و این که موارد شناسایی یا ابژه ها را نسبت به معرفتمان تنظیم کنیم نه معرفتمان را با اثرها، موفق می شود صور پیشین ذهن را بشناساند. وی با شناساندن این صور نشان می دهد که عقل نمی تواند از حدود معینی فراتر برود بی آن که به ورطه هذیان گویی درافتد یا به تناقض گویی های لاینحل منجر شود.

●کانت پژوهی در ایران

اولین بار نام کانت در آثار فلسفی ایران در کتابی به نام «بدایع الحکم» برده می شود. این کتاب در واقع پاسخ ملاعلی زنوزی به سئوالات بدیع الملک میرزا از شاهزادگان قاجار است که در سال ۱۳۱۴ قمری در تهران منتشر می شود. بدیع الملک جمیعاً هفت سئوال طرح می کند. آقا علی مدرس در پاسخ به سئوال هفتم اشاراتی به آرای فیلسوفان جدید غرب و از جمله دکارت و کانت دارد. البته شناخت آقا علی مدرس از آرای کانت بسیار محدود و اندک بود و به طور کلی پاسخ های او براساس سنت فلسفی ایرانی- اسلامی استوار است. به عبارت دیگر سئوالات بدیع الملک میرزا تلاشی به منظور آشنایی فلسفه صدرایی با فلسفه کانتی است که متضمن نوعی برخورد تحلیلی میان سنت فلسفی ایرانی- اسلامی با فلسفه جدید اروپا می باشد.

البته در شرحی که شیخ محمود کرمانی بر آرای دکارت نگاشته است نیز اشاراتی به کانت شده است. این موارد بیانگر آشنایی بسیار کم ایرانیان در آن دوره با افکار کانت و به طور کلی فلاسفه غربی است. در دوران انقلاب مشروطه نیز منورالفکران ایرانی بیشتر به آراء و افکار متفکرانی چون ولتر و منتسکیو دلبستگی داشتند و کمتر به آشنایی با فلسفه کانت تمایل نشان می دادند.

اما در سال ۱۳۱۵ شمسی مرحوم حسن وثوق (وثوق الدوله) گفتار کوتاه و سودمندی در مدرسه معقول و منقول درباره کانت ایراد می نماید که بعدها در مجله ای به نام چهارفصل (تهران- ۱۳۶۱) به کوشش علی وثوق انتشار می یابد. در همان سال مرحوم ابوالحسن شعرانی در کتابی تحت عنوان «فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه» به بحت مقولات فاهمه کانت اشاره مختصری می نماید.

جدی ترین و در واقع نخستین آشنایی قابل ذکر ایرانیان با فلسفه کانت ،و البته سایر فلاسفه جدید غرب، با انتشار کتاب «سیر حکمت در اروپا» به قلم محمدعلی فروغی صورت می گیرد که هنوز هم ارزش این کتاب در بین اهالی فلسفه محفوظ است. وی در جلد دوم از سه جلد این مجموعه به شرح زندگانی و سیر تحول اندیشه کانت می پردازد. فروغی در این قسمت به بیان اندیشه کانت درباره «نقادی عقل مطلق نظری» و «تحقیقات کانت در علم اخلاق و نقادی عقل مطلق عملی» می پردازد. با چاپ این اثر، کانت شناسی در ایران وارد مرحله جدیدی می شود. همچنین از نکات مهم و قابل ذکر در مورد این کتاب، تلاش برای معادل یابی فارسی برای واژگان و اصطلاحات لاتین است که با توجه به پیشینه فلسفه اسلامی و واژگان مخصوص به آن و لزوم تطبیق آن ها با اصطلاحات لاتین و جدید، کاری بس دشوار به نظر می آید. جعل واگانی همچون «درون ذات» و «برون ذات» برای واژگان «سوژه» و «ابژه» و همچنین «اعراض» و «ذوات معقول» برای «فنومن» و «نومن» از جمله این کوشش هاست.

در مجموع فروغی در این کتاب «شرحی مختصر اما وفادار و صحیح از فلسفه کانت ارائه کرده که تا حدود چهل سال مهم ترین منبع عمومی فلسفه کانت برای دانشجویان ناآشنا به زبان های اروپایی بوده است» .

بعد ازاین شاهد ترجمه تاریخ های فلسفه غرب در ایران هستیم که به صورت مستقیم به شرح آثار کانت می پردازند. از آن جمله ترجمه بخش کانت کتاب «فلاسفه بزرگ» به قلم آندره کرسون در سال ۱۳۲۶ شمسی و نیز ترجمه «تاریخ فلسفه ویل دورانت» به سال ۱۳۳۵ شمسی و همچنین ترجمه «تاریخ فلسفه غرب» برتراندراسل در سال ۱۳۳۹ قابل ذکر است. اما مهم ترین تاریخ فلسفه غرب که در ایران ترجمه شده است، تاریخ فلسفه کاپلستون است که با ترجمه بخش کانت آن شرحی مفصل و دقیق از آرای کانت در اختیار فارسی زبانان قرار می گیرد.

نخستین کتاب کانت که مستقیماً از زبان آلمانی به فارسی برگردانده شد،کتاب «نقد عقل محض» است. این کتاب تحت عنوان «سنجش خرد ناب» و با ترجمه دکتر ادیب سلطانی در سال ۱۳۶۲ به خوانندگان ایرانی عرضه شد که به رغم تلاش های ارزشمند مترجم، متأسفانه سبک و شیوه ای که در ترجمه این کتاب به کار گرفته شده، مطالعه و فهم آن را دشوارتر از متن اصلی کرده است. بنابر آن چه که مترجم محترم در مقدمه ذکر نموده است، سعی ایشان این بوده است که نثری در فارسی برگزیند که دست کم ویژگی های نثر متن اصلی را بازتاباند: «اگر کانت اکنون در تهران می زیست، چگونه می نوشت؟» و نیز به این موضوع توجه داشته اند که «کانت چه گفته است؟» نه این که «کانت چه می بایستی می گفت؟» . از واژگانی که ایشان برای اصطلاحات آلمانی به کار گرفته اند می توان به واژگان ترافرازنده (متعالی)، آهنجش (انتزاع)، درون آخته (سوژه)، برون آخته (ابژه) و هستومند (موجود) اشاره کرد. هر چند این شیوه ترجمه مشکلاتی برای خواننده در درک مطالب به وجود می آورد، اما از مزایای آن این است که از مفاهیم متداول فلسفی که پیشاپیش برای خواننده بدیهی است، آشنایی زدایی و وی را وا می دارد با دقت در مفاهیم، به فهم عمیق تری از مطالب مندرج در این کتاب دست یابد.

بعد از چاپ این کتاب، کتاب های دیگری از کانت همچون تمهیدات، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، نقد قوه حکم، دین در محدوده عقل تنها و... ترجمه و در اختیار فارسی زبانان قرار می گیرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.