جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آثار ایمان بر قیب و جسم جوانان


آثار ایمان بر قیب و جسم جوانان

مطمئنا ایمان با آن مقام والایی که دارد درقلب مؤمنین خالی از اثر نخواهد بود بلکه روح وجان وحتی جسم آنان را سرشار از برکات خویش می نماید ویژگی ها واوصاف اهل ایمان بحث بسیار طولانی وعمیقی می طلبد که دراین تحقیق کوتاه نمی توان حق آن را ادا نمود

مطمئنا ایمان با آن مقام والایی که دارد درقلب مؤمنین خالی از اثر نخواهد بود بلکه روح وجان وحتی جسم آنان را سرشار از برکات خویش می نماید . ویژگی ها واوصاف اهل ایمان بحث بسیار طولانی وعمیقی می طلبد که دراین تحقیق کوتاه نمی توان حق آن را ادا نمود . ما دراین مقا ل فقط می توانیم به برخی از این آثار اشاره نمائیم . ازجمله آثار ایمان می توان این ویژگیها را برشمرد :

الف) نشاط:

بندگان الهی وفرشتگان مقرب وقتی به ایمان دست می یابند شیفته ی آن گشته واسیرش می گردند بطوریکه دیگر هیچ سستی وکاهلی درآنها راه پیدا نکرده وآنها همیشه به عبادت خداوند مشغول می شوند . ایمان هرگونه کسالت وتنبلی را از انسان دور می سازد .

درخطبه ی شریف ۹۰ درقسمت مربوط به صفات ملائک می خوانیم :

فهم اسراءایمان ، لم یفکهم من رقبته زیغ ولا عدول ولا ونی ولا فتور

فرشتگان اسیر وگرفتار ایمان هستند (بطوریکه ممکن نیست از آن دست کشیده وبرخلاف امر وفرمان الهی رفتار کنند) میل وعدول از حق وسستی وکاهلی (درعبادت)آنها را از ایمان جدا ننموده است .۱

درحکمت شریف ۳۱ هم بحث آن گذشت که یکی از پایه ها ی ایمان صبر است ویکی از پایه های آن خوف از مرگ می باشد که نتیجه ی آن سرعت گرفتن درانجام خیرات است .

فمن ارتقب الموت ، سارع الی الخیرات

به راستی کسی که مؤمن واقعی باشد وتمامی صفات ایمان کامل را درخود پرورش داده باشد یک لحظه از یاد مرگ غافل نشده وبه سستی کسالت وتنبلی روی نخواهد آورد. هر لحظه در انتظار فرصتی است که برای خویش توشه ای بیندوزد. پس چگونه می تواند رنگ کهولت به خود بگیرد . او استراحت جاودانی را بر استراحت اندک وزودگذر این دنیا ترجیح داده است .

ب) حق گرایی وحق گویی:

قبلا دانستیم که یکی از پایه های ایمان عدل است عدالتی که ناشی از فهمی عمیق ودانشی ژرف واحکامی درخشان وعلمی استوار است . مسلم است که مؤمن عادل با این صفات عالیه ای که کسب کرده است درمیادین عدالت ودادگاههای کوچک وبزرگ جز حق نگفته وزبان به غیر حق نمی گشاید . حضرت علیه السلام درحکمت ۳۰۹ نهج البلاغه می فرمایند :

اتقوا ظنون للمؤمنین فان الله تعالی جعل الحق علی السنتهم

ازگمان مؤمنین بپرهیزید زیرا خداوند حق را برزبان آنان قرار داده است .

او با تحمل وبردباری خویش هیچگاه اسیر غضب نشده ودرسخت ترین شرایط تصمیم گیری حق را برمی گزیند از طرف دیگر او صبر را درخود نهادینه کرده است . نهال زهد وبی اعتنائی به دنیا را درخود کاشته وازاین رو به امتعه ی فنا پذیر دنیوی چشم ندوخته ودرمقام شهادت هیچگاه تطمیع نخواهد گشت وجز حقیقت را نخواهد گرفت .

فرد مؤمن تمام فکر واندیشه اش درباره این است که چگونه از وقت محدود دنیا برای آباد کردن آخرت خویش بهره ببرد . چگونه می تواند از همین زمان محدود با ارتکاب گناه آخرت خود را به دنیا بفروشد وبرای خود ویرانی اندوه وپشیمانی بخرد . او« تسارع الی الخیرات » است ودرذکر آخرت غرق گشته از این رو جزسخن حق برزبان نمی راند .

امیرالمؤمنین علیه السلام درخطبه ی شریف ۸۴ علت حق گویی وحق مداری خویش را ذکر قیامت ویاد مرگ برشمرده وعلت حق ستیزی عمروعاص را فراموش کردن آخرت ورشوه های معاویه می دانند ومی فرمایند :

اما والله انی لیمنعنی ذکر الموت وانه لیمنعه من قول الحق نسیان الاخرة انه لم یبایع معاویة حتی شرط ان یؤتیه اتیة ویرضخ له علی ترک الدین رضیخة

آگاه باشید به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی وکارهای بیهوده باز می دارد ولی عمروعاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است . با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد ودربرابر ترک دین خویش رشوه ای تسلیم کند .۲

ج) اسراف گریزی وانفاق گرایی:

مؤمن به دلیل کاشتن نهال زهد دردرون خود خفیف المؤونه است یعنی بار زندگی او سبک است .

به دنیا با چشم زاهدین یعنی با بی اعتنایی وحقارت می نگرد (انظروا الی الدنیا نظر الزاهدین فیها ) بنابراین هیچگونه تعلقی به اموال دنیوی ندارد ومسلم است که با این ویژگی از اسراف پرهیز خواهد نمود او حتی از بعضی نیازهای خود گذشته وبرای آنها اهمیتی قائل نمی شود چه رسد به اینکه دررفع نیازهای خود افراط کرده ومبتلا به اسراف شود .

حضرت علیه السلام هم درنامه ای به «زیاد» درسال ۳۶ هجری او را به داشتن کفاف درزندگی توصیف نموده واز اسراف منع کرده اند واین به دلیل همان صفت زهد است که همه باید آن را درخود به وجود آورند ایشان می فرمایند :

فدع الاسراف مقتصدا واذکر فی الیوم غدا وامسک من المال بقدر ضرورتک وقدم الفضل لیوم حاجتک ۳

ای زیاد !از اسراف بپرهیز ومیانه روی را برگزین از امروز به فکر فردا باش واز اموال دنیا به اندازه ی کفاف خویش نگهدار وزیادی را برای روزنیازمندیت درآخرت پیش فرست .

ودرجایی دیگر حضرت علی علیه السلام طریق فلاح را سبکباربودن دانسته ومی فرمایند :

فان الغایة امامکم وان وراءکم الساعة نخدوکم تخففوا تلحقوا فانما ینتظر باولکم آخرکم

قیامت پیش روی شما ومرگ پشت سرشما را می راند ، سبکبار شوید تا برسید ،همانا آنان که رفتند درانتظار رسیدن شما هستند .

د) وسعت میدان دید ومعرفت:

ایمان سبب معرفت به خداوند متعال می گردد هرچه ایمان برتر وکاملتر باشد ، معرفت الهی درعمق جان بیشتر نفوذ خواهد نمود وخداوند آشکارتر وواضح تر خواهد گشت تا آنجا که با چشم دل می توان خدا را دید وعالمانه به ذلت وجودش او را عبادت کرد .

حضرت علیه السلام دربیان صفات ملائک ایمان به خداوند را باعث معرفت عمیق آنها دانسته است وفرموده :

ووصلت حقائق الایمان بینهم وبین معرفته ۴

حقائق ایمان بین ایشان و معرفت و شناسایی پروردگار،وسیله گردیده است(نیکویی عقاید سبب شده تا حق تعالی را شناختهو پرستش نمایند)

مولای متقیان عیل علیه السلام خود نمونه ای بارز برای مومنین و الگویی برای معرفت ایشان هستند. آن حضرت در جواب دعلب یمانی که از ایشان پرسیده بود آیا پروردگار خود را دیده ای؟ فرمودند: آیا چیزی را که نبینم می پرستم؟ و دوباره در جواب سوال او که پرسید چگونه او را می بینی؟ فرمودند: دیده ها هرگز او را آشکار نمی بینند اما دلها با ایمان درست او را درمی یابند.۵

سخنان علی علیه السلام درباب معرفت الهی ووصف صفات پروردگار شاهد بسیارخوبی برای عمق معرفت ایشان است .

وانه لبکل مکان وفی کل حین واوان ومع کل انس وجان ، لا یثلمه العطاءولا ینقصه الحباءولا یسنفذه سائل ولا یستقیصه نائل ولا یلویه شخص عن شخص ولا یهلیه صوت عن صوت ولا تهجزه هبة عن سلب ولا یشغله غضب عن رحمته ولا تولهه رحمة عن عناب ... ۶

خداوند درهمه جا ودرهرلحظه وهرزمان با انسان وپریان است عطای فراوان از دارائی او نمی کاهد وبخشیدن درگنج او کاستی نیاورد ودرخواست کنندگان سرمایه ی اورا به پایان نرسانند وعطاشدگان سرمایه ی اورا پایان نمی دهند وکسی مانع احسان به دیگری نخواهد بود وآوازی اورا از آواز دیگر باز ندارد وبخشش او مانع گرفتن نعمت دیگری نیست وخشم گرفتن او مانع رحمت نمی باشد ورحمتش اورا از عذاب غافل نمی سازد ....۷

ه) فضایل عالی اخلاقی:

کسی که معرفت او نسبت به خداوند بیشتر باشد مسلما بسیاری از رذایل اخلاقی را ترک خواهد نمود زیرا جمع کثیری از صفات مذموم به علت عدم شناخت پروردگار وسوءظن نسبت به اوست بنابراین مؤمنین که هرلحظه درصدد طی کردن مدارج ایمان وتکامل معرفت الهی خویش هستند روز به روز صفات رذیله را از خود پاک کرده وصفات حسنه را درخود پرورش می دهند.

حضرت علی علیه السلام درنامه ی شریف وگرانقدر خویش به «مالک اشتر» ایشان را از مشورت کردن با سه گروه نهی کرده اند وسپس پایه ای مهم برای پیدایش این صفات مذموم بیان می کنند که آن « سوءظن داشتن به خداوند متعال است .ایشان می فرمایند:

ولا تدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل عن الفضل ویعدک الفقر ولا جبانا یضعفک عن الامور ولا حریصا یزین لک الشره بالجور ،فان البخل والجبن والحرص غرائز شتی یجمعها سوءالظن بالله ۸

بخیل را درمشورت کردن دخالت نده که تورا از نیکوکاری باز می دارد واز تنگدستی می ترساند ، ترسو را درمشورت کردن دخالت نده که درانجام کارها روحیه ی تورا سست می کند . حریص را درمشورت کردن دخالت نده که حرص را با ستمکاری درنظرت زینت می دهد . همانا بخل وترس وحرص ، غرایز گوناگونی هستند که ریشه ی آنها بدگمانی به خداوند بزرگ است .۹

همانطورکه قبلا هم ذکر شد تمامی پایه های ایمان ، ازقبیل صبر یقین عدل وجهاد وهمچنین پایه های آنها جزءصفات مؤمنین قرار می گیرند ومی توان تمامی آنها را دراین فضائل عالی اخلاقی جای داد ولی چون ذکر دوباره آنها ، اطاله ی کلام را باعث می شود فقط به ذکر برخی از آنها که دربعضی قسمتها ی دیگر نهج البلاغه ، غیر از حکمت ۳۱ هم به آنها اشاره گشته است می پردازیم :

● صبر:

حضرت علیه السلام درحکمت ۱۰۹ بالاترین صفات یک مؤمن را حیا وصبر او می دانند ومی فرمایند :

ولا ایمان کالحیاءوالصبر۱۰

هیچ ایمانی مانند شرم وشکیبایی نیست (زیرا باین دو ایمان کامل می گردد) ۱۱

حضرت علیه السلام درحدیث شریفی می فرمایند :

الصبر رأس الایمان ۱۲

صبر به منزله سربرای پیکرایمان است.

همچنین مشاهده کردیم که حضرت علیه السلام ، اولین پایه ی ایمان را صبر برشمرده اند واین به دلیل اهمیت فوق العاده ی صبر است .آنچنانکه ایمان بدون صبرهیچ فایده ای ندارد،۱۳ پس می توان گفت اساسی ترین وپرفضیلت ترین صفت مؤمنین ،صبرآنهاست .

● زهد:

درحکمت شریف ۳۱۰ حضرت علیه السلام فرمودند :

«لا یصدق ایمان عبد ،حتی یکون بما فی یدالله اوثق منه بما فی یده »

ایمان بنده ای درست نباشد جزاینکه اعتماد به آنچه دردست خداست بیشتر ازآن باشد که دردست اوست .

واین همان معنای زهد است که پایه ی سوم صبر می باشد زیرا همانطور که قبلا گفتیم درحدیث گرانبهایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده است :

«... الزهادة فی الدنیا ان لاتکون بما فی یدیک اوثق منک بما فی یدالله »۱۴

● عبرت گرفتن :

امیرالمؤنین علیه السلام درجایگاه نکوهش دنیا ودرگیرزینتهای آن شدن ،رفتار وواکنش مؤمنین را اینگونه توصیف می کنند :

«وانما ینظر المؤمن الی الدنیا بعین الاعتبار و یتنات منها ببطن الاضطرار ویسمع فیها باذن المقت والابغاض»

مؤمن به چشم اعتبار وآگاهی به دنیا می نگرد وبه اندازه ی نیازمندی شکم از روی اضطرار وناچاری قوت وروزی به دست می آورد وبگوش خشم ودشمنی (گفتار درباره دنیا رامی شنود.۱۵

واین همان اعتباری است که دربررسی پایه های یقین از پایه های ایمان ، بحث آن گذشت آنجا که حضرت علیه السلام می فرمایند :

«والیقین منها علی اربع شعب :علی تبصرة الفطنه وتأول الحکمة وموعظةالعبرة وسنةالاولین »۱۶

● صداقت :

قبلا دانستیم که یکی از پایه های جهاد ،صدق درهمه ی موارد زندگی است . درحکمت« ۴۵۰ » نهج البلاغه هم حضرت علی علیه السلام یکی از علامات ایمان درمؤمنین را همین راستگویی می دانند ومی فرمایند:

«علامة الایمان ان تؤثر الصدق حیث یضرک علی الکذب حیث ینفعک »

نشانه ی ایمان آن است که اختیار کنی راست گفتن را جائیکه به تو زیان می رساند بردروغ گفتن جائیکه سود می دهد .

و) بالاترین درجه ی معنویت:

همانطورکه دانستیم یکی از پایه های ایمان یقین است مؤمنین واقعی موقنین حقیقی هستند وبه همین دلیل به برترین جایگاه معنوی دست پیدا کرده اند چرا که یقین انسان را به برترین نهایت می رساند :

«وبالیقین تدرک الغایة القصوی » ۱۷

ز) قلبی سرشار از حکمت:

یکی از صفات مؤمنین حکیم بودن آنهاست بطوریکه فراگیری حکمت همیشه فکرآنان را به خود مشغول کرده است گویی آن را گم کرده اند . امیر المؤمنین علیه السلام هم درحکمت ۷۷ (نهج البلاغه فیض الاسلام ) می فرمایند:

«الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة ولو من اهل النفاق »

حکمت گمشده ی مؤمن است پس آن را فراگیر اگرچه ازمردم منافق باشد.

درروایتی دیگر این معنا رامی رسانند که حکمت نه تنها گمشده ی مؤمن است بلکه مخصوص قلب اوست ودرقلب دیگران مثل منافق صلاحیت ماندن ندارد وجای آن نیست ایشان می فرمایند:

خذ الحکمة انی کانت ،فان الحکمة تکون فی صدر المنافق فتلجلج فی صدره حتی تخرج فتسکن الی صواحبها فی صدر المؤمن ۱۸

حکمت را فراگیر هرجا که باشد (خواه از نیکوکار،خواه ازبدکار) که حکمت درسینه ی منافق ودورو هم هست ودرآنجا(که شایسته ی نگهداری حکمت نیست)دراضطراب ونگرانی است تا (اززبان او ) بیرون آید ودرسینه ی صاحب خود یعنی مؤمن جای گیرد.۱۹

ح) حب علی علیه السلام (ولایت اهل بیت علیهم السلام):

یکی دیگر از صفات عالی مؤمنین این است که تحت بدترین شرایط زندگی هم دوستی علی علیه السلام را رها نکرده وبا اودشمن نمی گردند حتی اگر ازطرف امیرالمؤمنین علیه السلام مورد ظلم قرارگرفته وبه آنها ضربه سختی وارد شده باشد . برعکس منافقین دربهترین شرایط هم حاضر به پذیرفتن محبت علی علیه السلام نیستند درواقع اگر حضرت علیه السلام برای آنها برترین های روی زمین را فراهم کرده باشد یا محبت آمیزترین رفتارها را با آنان داشته باشد ،آنها حاضر نیستند یک لحظه هم ولایت علی علیه السلام را قبول کرده واورا دوست داشته باشند .

امیرالمؤمنین علیه السلام درتوصیفی زیبا می فرمایند :

لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی ان یبغضنی ولو صببت الدنیا بجماتها علی المنافق علی ان یحبنی ما احبنی وذالک انه قضی فانقضی علی لسان النبی الامی (صلی الله علیه وآله ) انه قال: یا علی لا یبغضک مؤمن ولا یحبک منافق .۲۰

اگر با شمشیرم بربینی مؤمن بزنم که دشمن من شود با من دشمنی نخواهد کرد واگر تمام دنیا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد ،دوست من نخواهد شد واین بدان جهت است که قضای الهی جاری شد وبرزبان پیامبر امی گذاشت که فرمود : «ای علی ،مؤمن تورا دشمن نگیرد ومنافق تورا دوست نخواهد داشت»

ابن ابی الحدید درشرح این حکمت می نویسد :

ایمان وبغض علی علیه السلام با هم قابل جمع نیستند زیرا بغض وکینه نسبت به آن حضرت گناه کبیره است وصاحب گناهان کبیره درنزد ما مؤمن نامیده نمی شود واما منافق کسی است که ظاهرا اسلام آورده ولی باطنا کافر است وکسی که به عقاید علی علیه السلام کفر ورزد نمی تواند اورا دوست داشته باشد زیرا مراد ازمحبت دراینجا محبت دینی است وکسی که به اسلام اعتقاد نداشته باشد هیچ یک از اهل اسلام را به خاطر اسلام او وجهادش درراه دین دوست نخواهد داشت.۲۱

کسی که محبت علی علیه السلام دردل او خانه کرده باشد هیچگاه ایمان خود را ازدست نخواهد داد وهرکس دراین محبت شک داشته باشد باید درایمان خود شک کند . ایمان بدون ولایت علی علیه السلام وبه طبع آن ولایت ائمه علیهم السلام ایمانی پوچ وتوخالی است ومطمئنا دردرگاه خداوند متعال پذیرفته نخواهد شد کسی که به خدا وپیامبرش ایمان آورده است چگونه می تواند به باطن کعبه وجانشین برحق پیامبراکرم صلی الله علیه وآله ،اعتقاد نداشته باشد .

بحث درمورد برحق بودن ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام واینکه ایمان به خداورسول بدون ایمان به ولایت پذیرفته نیست، بحثی بسیار عمیق وگسترده است که دراین تحقیق جای بحث آن نیست . دراینجا فقط اشاراتی به برخی یادداشتهای شهید بزرگوارسیدمرتضی آوینی می نمائیم که چگونه باطن اسلام را ولایت علی علیه السلام وفرزندان او می داند ، ایشان می نویسد :

«نماز روح معراج نبی اکرم است واو بی اهل بیت به معراج نرفت .... نماز آنگاه نماز است که بین ظاهروباطن جمع شود .... عجب تمثیلی است اینکه علی ،مولود کعبه است یعنی باطن قبله را درامام پیداکن »

ودرجائی دیگر منکران ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را به دنیا پرستان کور توصیف می کنند ومی نویسند :

«آنگاه که دنیا پرستان کور والی حکومت اسلام شوند کار بدینجا می رسد که درمسجدهایی که ظاهرآن را برق ظاهرگرایان آراسته اند،درتعقیب فرایض ،علی رادشنام دهند»۲۲

ط) وقت شناسی ونظم:

همانطور که قبلا گفته شد یکی از آثار ایمان نشاط ودوری از کسالت وتنبلی است مؤمنین ازاوقات خویش درراه بهتر عبادت کردن خداوند واستفاده ی بیشتراز لحظات زندگی وسرعت گرفتن درانجام اعمال صالح بهره می برند به همین دلیل درنظم بخشیدن به زندگی خود بسیار کوشا هستند . ازهیچ دقیقه ای درراه رسیدن به اهداف عالی خود صرف نظر نمی کنند وبه برنامه ریزی برای ساعات خویش اهتمام می ورزند . امیرالمؤمنین علیه السلام دروصایای آخرین خود ، ابتدا همه مردم را به تقوای الهی وپس از آن به نظم درامورشان توصیه می کنند واین اهمیت منظم بودن را می رساند .

همچنین علی علیه السلام درحکمت ۳۸۲ (نهج البلاغه فیض الاسلام ) درتوصیف مؤمنین می فرمایند:

للمؤمنین ثلاث ساعات : فساعة یناجی منها ربه وساعة یرم معاشه وساعة یخلی بین نفسه وبین لذتها فیما یحل ویجمل

مؤمن سه ساعت دارد : ساعتی که درآن با پروردگارش راز ونیازمی نماید وساعتی که درآن معاش خود را اصلاح می کند وساعتی که بین خویش وبین لذتی که حلال ونیکوست ،آزاد گذارد.

ی) برخی دیگر از صفات مؤمنین:

حضرت علی علیه السلام دربعضی از حکمتها بسیاری از صفات مؤمنین را یکجا بیان نموده اند وما بهتر دیدیم که از دسته بندی آنها صرف نظر کرده وآنها را تحت یک عنوان کلی بیاوریم مثلا درحکمت ۳۲۵ حضرت علیه السلام می فرمایند :

«المؤمن بشره فی وجهه وحزنه فی قلبه اوسع شی صدرا واذل شیءنفسا یکره الرفعه وشنأ السمعه طویل غمه بعید همه کثیر صمته مشغول وقته مشکور صبور مغمور بنکرته ضنین بخلته سهل الخلیقه لین العریکة نفسه اصلب من الصلدوهواذل من العبد ۲۳

مؤمن شادیش در رخسار واندوهش دردل است سینه اش از هرچیز گشاده تراست ونفسش از هر چیز خوارتر (فروتنی اش بیشتر ) از سرکشی بدش می آید وریا وخودنمائی را دشمن دارد اندوه او (برای پایان کارش) دراز وهمت او (درکارهای شایسته ) بلند است (براثر فکر واندیشه ) خاموشیش بسیار وقتش (به طاعت وبندگی ) مشغول وگرفته (نعمتهای خدا را ) سپاسگذار (دربلاها وسختیها) بسیار شکیبا است درفکر واندیشه اش ( دربندگی وپایان کار) فرورفته از درخواست کردن (ازدیگری) بخل می ورزد (اظهارحاجت نمی نماید) خوی او هموارطبیعتش نرم است (متکبروگردنکش وسخت گیرنیست ) نفس او از سنگ محکم سخت تر(درراه دین دلیرتر) است درحالیکه او از بنده خوارتر(تواضع وفروتنی اش نسبت به همه بسیار است .

بخشی از تحقیق ایمان وکفر درنهج البلاغه

تهیه کننده فاطمه مولودی

پی نوشت:

۱- ترجمه وشرح مرحوم فیض الاسلام / ص ۲۵۷

۲- ترجمه نهج البلاغه /محمد دشتی/ ص ۱۴۱

۳- نامه ی ۳۱/ نهج البلاغه صبحی صالح

۴- خطبه ۹۰/ نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام

۵- خطبه ۱۷۸ نهج البلاغه فیض الاسلام ونهج البلاغه صبحی صالح

۶- خطبه ۱۹۵/ نهج البلاغه صبحی صالح

۷- ترجمه نهج البلاغه / محمد دشتی /ص ۴۱۱

۸- نامه ی ۵۳/ نهج البلاغه مرحوم فیض الاسلام

۹- ترجمه نهج البلاغه ت/ محمد دشتی / ص ۵۷۱

۱۰- حکمت ۱۰۹/ نهج البلاغه فیض الاسلام

۱۱- ترجمه وشرح مرحوم فیض الاسلام / ص ۱۱۳۹

۱۲- غررالحکم / ج ۱/ ص ۶۰۶

۱۳- رک به حکمت ۷۹/ نهج البلاغه فیض الاسلام

۱۴- نهج الفصاحه / ج۱/ ص ۴۴۶

۱۵- حکمت ۳۵۹/ ترجمه وشرح نهج البلاغه فیض الاسلام /ص ۱۲۵۸

۱۶- حکمت ۳۱/نهج البلاغه صبحی صالح

۱۷- خطبه ۱۵۷/ نهج البلاغه فیض الاسلام /

۱۸- ترجمه وشرح فیض الاسلام /ص ۱۱۲۲

۱۹- حکمت ۴۲ نهج البلاغه فیض الاسلام و۴۵ از نهج البلاغه صبحی صالح

۲۰- شرح نهج البلاغه /ابن ابی الحدید/حکمت ۴۲/ ج ۱۸/ص ۱۷۳

۲۱- رک به کتاب روایت محرم /شهید مرتضی آوینی

۲۲- نهج البلاغه فیض الاسلام

۲۳- ترجمه وشرح مرحوم فیض الاسلام / ص ۱۲۴۴